بہ محض اینکہ بہ خانہ رسید،داشت مےخندید. گفتم: «چیہ؟»
گفت: «آقاے مظاهرے یک چیزے گفتہ بہ ما کہ نباید بہ زن ها لو بدهیم؛ ولی من نمےتوانم نگویم.»
گفتم: «چرا؟»
گفت: «آخر تو با زنهاے دیگر فرق مےکنے.»
کنجکاو شده بودم؛ گفتم: «یعنے چہ؟»
گفت: «این قدر خانہ نبودم کہ بیشتر احساس مےکنم دو تا دوست هستیم تا زن و شوهر.»
گفتم: «آخرش مےگویے چے بهتون گفتند؟»
گفت: «آقاے مظاهرے توصیہ کرده کہ محبتتان را بہ همسرتان حتماً ابراز کنید.»
توے سپاه شرط بندی کرده بودند که چہ کسے رویش مےشود یا جرأت دارد امروز بہ زنش بگوید دوستت دارم!
گفتم: «خدا را شکر، یکے این چیزها را بہ شما یاد داد.»
#زندگیبهسبکشہدا
@darolmahdi313