عاقـد دوباره گفت:وکیلم؟...#پدرنبود🥀
ای کاش در جهان ره و رسم سفر نبود
گفتند:رفته گل...نه گلی گم...دلش گرفت
یعنی که از اجازه بابا خبر نبود🍂
هجده بهار منتظرش بود و برنگشت🌿
آن فصل های سرد که بی درد سر نبود
ای کاش نامه ای،خبری،#عطرچفیهای
رویای دخترانه او بیشتر نبود 🌙
عکس پدر،مقابل آیینه،شمعدان🔲
آن روز دور سفره به جز چشم تر نبود
عاقد دوباره گفت:وکیلم؟... دلش شکست
یعنی به #قابعکس امیدی دگر نبود🌾
او گفت:با اجازه بابا،بله بله
مردی که غیر خاطره ای مختصر نبود...
#یامہدے
✨@darolmahdi313