eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
791 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
2هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
💳 💳 شخصی به محضر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از فقر خود شکایت کرد. 💎 حضرت به او فرمود : هر وقت داخل خانه ات شدی 1️⃣ کن هرچند کسی در خانه نباشد 2️⃣ بر من بفرست. 3️⃣ سپس سوره احد را یک مرتبه بخوان ، تا فقرت برطرف شود. ◀️ آن مرد چنین کرد و چیزی نگذاشت که آن قدر رزق و روزی اش زیاد شد که به همسایگانش نیز کمک مالی می کرد. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره) 📗 اسرار الصلاه، ، ص۲۶۲ @darolsadeghiyon
💳 💳 شخصی به محضر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از فقر خود شکایت کرد. 💎 حضرت به او فرمود : هر وقت داخل خانه ات شدی 1️⃣ کن هرچند کسی در خانه نباشد 2️⃣ بر من بفرست. 3️⃣ سپس سوره احد را یک مرتبه بخوان ، تا فقرت برطرف شود. ◀️ آن مرد چنین کرد و چیزی نگذاشت که آن قدر رزق و روزی اش زیاد شد که به همسایگانش نیز کمک مالی می کرد. میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره) 📗 اسرار الصلاه، ، ص۲۶۲ @darolsadeghiyon
خدای عالمیان را با فرزند چه کار" کسی به دنبال فرزند است که یا نیاز روحی عاطفی دارد یا نیازمند فردی است تا کمک او باشد. اما خداوند متعال که همچون بشر نیست تا نیازهای عاطفی و کمکی داشته باشد نیازی به فرزند نیز ندارد. ذات پاک او یکپارچه بی نیازی است. @darolsadeghiyon 8️⃣
.✨﷽✨ ✅شخصی از امام صادق (ع) پرسید: آقا جان!جدتان امام حسین (ع) الان کجاست؟ ✍حضرت فرمودند: چقدر جثه تو کوچک است و چقدر سوال تو بزرگ است! بدن مبارک امام حسین (ع) در قبر است اما روح بزرگشان سمت راست عرش خدا نزد جد و پدر و مادرشان است و نظر مبارک امام حسین (ع) به دو مکان و موضع است: 1⃣ به زوار قبرش 2⃣ به مجالس عزایش آنگاه حضرت فرمودند: امام حسین (ع) از جد و پدر و مادر و برادرش خواهش می کنند که برای عزادارانش استغفار نمایند تا خدا آنان را بیامرزد. 💥در روایتی دیگر امام حسین (ع) فرمودند: اگر گریه کننده بر من می دانست که چه اجری نزد خداوند دارد شادی اش از اندوهش بیشتر می گردید. 📚منابع : چشمه سار عشق، ص 10 @darolsadeghiyon 8️⃣
✨﷽✨ •| عجیب است گاهی ما به کسی که در پُست و مقام یا ثروت از ما پیشی گرفته حسادت میورزیم اما هنگامی که کسی: در صف اول نماز یا در حفظ قرآن ازما پیشی گرفته، غبطه نمیخوریم و علت آن بسیار واضح است و آن عشق به دنیا و فراموش نمودن آخرت است. •{ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى }• بلکه شما زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح میدهید، در حالی که آخرت بهتر و پایندتر است. @darolsadeghiyon 8️⃣
✍امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «هر کس آبی بیاشامد و جدم حسین علیه‌السلام را یاد کند و بر قاتلین او لعن و نفرین نماید، ✅خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد، و او را در جایگاه‌های بلند جای دهد و مانند این است که صد هزار بنده را آزاد کرده باشد. پس او در‌ روز‌ قیامت با دلی شاد و چهره‌ای خندان محشور می‌شود» @darolsadeghiyon
✨﷽✨ ✍امام حسین علیه السلام ✅عبادت ‌كنندگان سه گروهند: گروهي خداوند را به انگيزه رسيدن به پاداش و دست‌ يافتن به نعمتهاي نامحدودش عبادت مي‌كنند، اين دسته از عبادت‌كنندگان مانند سوداگران سودجو است. بعضي خداوند را از ترس عذاب مي‌پرستند و عبادت مي‌كنند كه اين دسته از عبادت‌كنندگان در خور بردگان زرخريد است. 💥و كساني هستند كه خداوند را به منظور شكرگزاري و انجام يك وظيفه انساني پرستش مي‌نمايند ( خداوندا من تو را عبادت مي‌كنم چون لايق پرستش و عبادت هستي ) اين دسته از عبادت‌كنندگان عبادت انسان‌هاي احرار و آزادگان است و چنين عبادتي افضل و برتر از تمام عبادات است. @darolsadeghiyon
✨﷽✨ ✍امام حسین علیه السلام ✅عبادت ‌كنندگان سه گروهند: گروهي خداوند را به انگيزه رسيدن به پاداش و دست‌ يافتن به نعمتهاي نامحدودش عبادت مي‌كنند، اين دسته از عبادت‌كنندگان مانند سوداگران سودجو است. بعضي خداوند را از ترس عذاب مي‌پرستند و عبادت مي‌كنند كه اين دسته از عبادت‌كنندگان در خور بردگان زرخريد است. 💥و كساني هستند كه خداوند را به منظور شكرگزاري و انجام يك وظيفه انساني پرستش مي‌نمايند ( خداوندا من تو را عبادت مي‌كنم چون لايق پرستش و عبادت هستي ) اين دسته از عبادت‌كنندگان عبادت انسان‌هاي احرار و آزادگان است و چنين عبادتي افضل و برتر از تمام عبادات است. @darolsadeghiyon
✍امام صادق علیه السلام: ‌ آنکه برای ظلمی که به ما وارد شده، nاندوهگین باشد، نفسش تسبیح و حزنش عبادت است. ‌ 📚بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۷۸ @darolsadeghiyon
✨﷽✨ 💠بذر دين💠 ✍پدری به پسر خردسالش یک بطری کوچک که داخل آن یک عدد پرتقال بزرگ بود داد! کودک با تعجب درون بطری را نگاه میکرد و با خود میگفت: پرتقال به این بزرگی چطوری داخل این بطری کوچک رفته؟ کودک خیلی تلاش کرد تا پرتقال را از بطری خارج کند اما بی فایده بود. سپس کودک از پدرش پرسید: چه جوری این پرتقال بزرگ داخل بطری رفته؟ آخه دهنه این بطری خیلی کوچیکه! پدر، پسر را به باغ برد و یک بطری خالی کوچک را به یکی از شاخه های درخت پرتقال بست. سپس یکی از شکوفه های کوچک پرتقال را درون بطری گذاشت. روزها سپری شد و شکوفه، تبدیل به یک پرتقال بزرگ شد تا جایی که امکان خروج از بطری غیر ممکن شده بود. بعد از مشاهده این موضوع، کودک راز پرتقال را فهمید و جایی برای تعجب نمانده بود. پدر رو به پسر کرد و گفت: چیزی که امروز مشاهده کردی همان دین است اگر از خردسالی بذر اعتقادات دینی را درون ذهن کودک بکاریم در هنگام بزرگی خارج کردنش خیلی سخت میشود. دقیقا مثل این پرتقال که خارج کردنش محال است؛ مگر اینکه شیشه را بشکنیم و از بین ببریم. @darolsadeghiyon
👈 رضايت خدا، نه رضايت خلق لقمان عليه السلام به پسرش چنين وصيت كرد: پسرم! قلبت را به خشنودى مردم و تعريف و تكذيب آنها وابسته نكن، چرا كه چنين چيزى هر چند انسان كوشش فراوان كند به دست نمى آيد. پسر گفت: مى خواهم در اين مورد، مثال يا نمونه عملى بنگرم تا موضوع را به روشنى دريابم. لقمان عليه السلام فرمود: برخيز از خانه بيرون برويم، تا موضوع را به تو نشان دهم. لقمان و پسرش از خانه خارج شدند، الاغى نيز داشتند، لقمان سوار بر آن شد، پسرش پياده به دنبال او به راه افتاد، تا به گروهى رسيدند، آن گروه تا اين منظره را ديدند گفتند: اين پيرمرد را ببين چقدر سنگدل و نامهربان است، خود سوار بر مركب شده و پسرش پياده به دنبالش حركت مى كند، به رسايت كه اين كار، بدكارى است. لقمان به پسرش گفت: آيا سخن آنها را شنيدى؟ پسر گفت: آرى. لقمان گفت: اينك من پياده مى شوم و تو سوار شو، لقمان پياده شد و پسرش سوار گرديد و حركت كردند، تا به گروهى رسيدند، آن گروه وقتى اين منظره را ديدند، گفتند: اين پدر و پسر هر دو پدرِ بد و پسرِ بد هستند، پدر از اين رو بد است كه پسرش را تربيت نكرده به گونه اى كه پسر بر مركب سوار شده، و پدر پيرش پياده حركت مى كند، پسر نيز بد است از اين رو كه با اين بى رحمى، به پدرش جفا نموده است، زيرا پدر شايسته تر است كه احترام شود و سوار گردد. لقمان به پسرش گفت: سخن آنها را شنيدى، پسر گفت: آرى. لقمان فرمود: اين بار هر دو سوار مى شويم. آنها هر دو سوار بر مركب شدند و حركت نمودند تا به گروهى رسيدند، آن گروه تا اين منظره را ديدند، گفتند: در دل اين دو سوار يك ذره رحم نيست، دو نفرى سوار بر اين حيوان زبان بسته شده اند، كمر اين حيوان را شكستند، چرا بيش از توان اين حيوان به او تحميل كرده اند؟ بهتر اين بود، كه يكى سوار گردد و ديگرى پياده حركت كند. لقمان به پسرش گفت: سخن آنها را شنيدى؟ پس گفت: آرى. لقمان فرمود: بيا اين بار هر دو پياده شويم و به دنبال الاغ حركت كنيم، آنها هر دو پياده شدند، و به دنبال الاغ حركت نمودند، اين بار به گروهى رسيدند، آن گروه گفتند: به راستى اين دو نفر عجب آدمهاى جاهلی هستند، خود پياده حركت مى كنند و الاغ را بدون سواره رها كرده اند، چقدر بى فكر هستند. لقمان عليه السلام به پسرش فرمود: سخن آنها را شنيدى؟ او عرض كرد: آرى. لقمان عليه السلام فرمود: آيا ديگر هيچگونه چاره اى براى كسب رضايت مردم وجود دارد؟ اكنون كه چنين است رضايت آنها را محور قرار نده بلكه رضايت خدا را محور و هدف قرار بده تا به سعادت و رستگارى دنيا و آخرت نايل شوى. 📗 ، ج 13، ص 433 @darolsadeghiyon
🌹سفارش 10 نکته در باب ماه 🌹 👇👇👇👇👇 1) زیارت عاشورای هر روز این ماه ترک نشود 2) با وضو وارد شدن به روضه ی سیدالشهدا 3) پوشیدن لباس عزا با طهارت 4) همره داشتن دستمال گریه برای شب اول قبر 5) تاجایی که میتوانید در دستگاه سیدالشهدا(ع) نوکری کنید(حتی در حد برداشتن یک سنجاق از زمین) که در شب اول قبر و درقیامت،مادرش حضرت زهرا(س) جبران میکند.البته نوکری کردن اباعبدالله یک وظیفه ست!نه اینکه انتظاری از قبال اون کار داشته باشیم 6) نوشیدن کمتر آب و خوردن کمترغذا به احترام این ماه و سیدالشهدا(ع) 7) مهمتر از تمام اینها، خواندن نماز اول وقت است که امام حسین (ع) برای همین امر به شهادت رسیدند.این یک ماه را نماز اول وقت بخوانیم! 8) احترام بسیار زیاد به عزاداران سیدالشهدا 9) گوش ندادن به موسیقی،حفظ حجاب و... 10) سعی در کمتر خندیدن!( زیرا عزای اشرف اولاد آدم است...)😔 نکته آخر:حواسمان باشد که دراین ماه صاحب الزمان عزادار است! ما دیگربا گناهانمان قلب نازنین شان را بدتر بدرد نیاریم @darolsadeghiyon
❤️ امام رضا علیه السلام: هر که روز عاشورا روز سوگواری و اندوه و گریه اش باشد، خداوند عزّوجلّ روز قیامت را روز شادی و سرور او قرار دهد میزان الحکمه جلد7 صفحه 410 🏴 بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ... اگر غلط نکنم، عرش بر زمین‌ افتاد ... #عاشورا #امام_حسین #نماز http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2
❗️ ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام فرمود: «چرا ریختن خون مرا حلال می‌دانید؟ آیا حلالی را حرام کرده‌ام یا حرامی را حلال کرده‌ام؟». یک ملعونی جواب داد: «به‌خاطر بغضی که از پدرت در دل داریم، با تو می‌جنگیم». اینجاست که می‌گویند حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام گریه کرد؛ [چراکه] آن کسی را که باید به او تحبب (ابراز دوستی) بکنند، تبغض (ابراز دشمنی) می‌کنند. http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2
▫️خوش بحال کسانی که هم زنجیر می زنند! ▪️و هم زنجیرهای غیبت را از پای امام زمانشان باز می کنند...! ▫️هم سینه می زنند! ▪️و هم به فکر سینه پر درد و غم و اندوه امام حی خویش هستند...! ▫️هم اشک می ریزند! ▪️و هم غصه چشمان مولایشان که صبح و شام بر مصائب جد غریبش خون گریه می کند هستند... ▫️هم سفره می اندازند! ▪️و هم سر سفره امام زمانشان نمکدان نمیشکنند..! ▪️آنوقت با افتخار می گویند: ▫️یاحسیـن اشک می‌ریزند بر مظلومیت سالار شهیدان و غربت امام زمانشان و برای فرج منتقم آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین با اضطرار دعا می‌کنند. http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2
👈 چو من آیم او رود گویند حضرت آدم نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ. به یکی از سمت راستی‌ها گفت: «تو کیستی؟» گفت: «عقل.» پرسید: «جای تو کجاست؟»گفت: «مغز.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «مهر.» پرسید: «جای تو کجاست؟» گفت: «دل.» از سومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «حیا.» پرسید: «جایت کجاست؟» گفت: «چشم.» سپس به جانب چپ نگریست و از اولی سؤال کرد: «تو کیستی؟» جواب داد: «تکبر.» پرسید: «محلت کجاست؟» گفت: «مغز.» گفت: «با عقل یک جایید؟» گفت: «من که آمدم عقل می‌رود.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» جواب داد: «حسد.» محلش را پرسید. گفت: «دل.» پرسید: «با مهر یک مکان دارید؟» گفت: «من که بیایم، مهر خواهد رفت.» از سومی پرسید: «کیستی؟»گفت: «طمع.» پرسید: «مرکزت کجاست؟» گفت: «چشم.» گفت: «با حیا یک جا هستید؟» گفت: «چون من داخل شوم، حیا خارج می شود.» 📗 جلد 4 ✍ محمد محمدی اشتهاردی http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2
.ماجرای چسبیدن دست مرد به بازوی زن نامحرم زنی در کعبه طواف می کرد و مردی هم پشت سر آن زن می رفت. (لحظه ای) آن زن بازوی خود را خارج کرد و آن مرد دستش را دراز نمود و بر روی بازوی آن زن گذاشت. خداوند دست آن مرد را به بازوی زن چسباند. مردم ازدحام نمودند، بطوری که راه عبور بسته شد. کسی را پیش امیر مکه فرستادند و امیر مکه، فقهاء و علماء را حاضر نمود و آنها فتوا دادند که باید دست مرد را ببرند، چونکه آن مرد مرتکب جنایت شده است. امیر مکه گفت: «آیا در اینجا از خانواده پیغمبر (ص) کسی هست؟» گفتند: «بلی! حسین بن علی (ع) اینجا است.» امیر مکه کسی را نزد امام حسین (ع) فرستاد. امام حسین (ع) تشریف آوردند. به آن حضرت عرض کردند: «ای فرزند رسول خدا! حکم خدا درباره اینها چیست؟» امام حسین(ع) رو به کعبه نموده و دستهایشان را بلند کردند. مدتی مکث فرموده و دعا نمودند. بعد بطرف آنها تشریف آوردند و دست آن مرد را از بازوی زن خلاص نمودند. امیر مکه عرض کرد: «یا حسین! این مرد را برای این کاری که از او سر زده است، عذاب نکنیم؟» حضرت فرمودند: «نه.» می گویند آن مرد، همان «جمال» بود که در کربلا دست امام حسین (ع) را قطع نمود و اینگونه لطف حضرت را جواب داد!! http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2
آقای سید علی اکبر کوثری از روضه خوان های قدیم قم و از پیرغلام های مخلص اباعبدلله علیه‌السلام در ظهر عاشورای یک سالی به یکی از مساجد قم برای روضه‌خوانی تشریف می‌برند. بچه‌های آن محله به رسم کودکانه‌ی خود بازی می‌کردند و به جهت تقلید از بزرگترها، با چادرهای مشکی و مقنعه‌های مشکی مادرانشان حسینیه و تکیه کودکانه و کوچکی در عالم کودکی، در گوشه‌ای از محله برای خودشان درست کرده بودند. مرحوم سید علی اکبر می‌گوید بعد از اتمام جلسه آمدم از درب مسجد بیرون بیایم یکی از دختر بچه‌های محله آمد جلو و گفت آقای کوثری برای ما هم روضه می‌خونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کرده‌ام و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. هر چه اصرار کرد توجهی نکردم تا عبای مرا گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ می‌گوید پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش با عجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمی‌شدند. سر خم کردم و وارد حسینیه کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه‌های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام عرضه کردم اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدالله... دو جمله روضه خواندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و آمدم بلند بشوم باعجله بروم که یکی از بچه‌ها گفت تا چای روضه را نخورید امکان ندارد بزاریم بروی رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه‌گانشون برایم چای ریخت،چای سرد که رنگ خوبی هم نداشت با بی‌میلی و اکراه استکان را آوردم بالا و برای اینکه بچه‌ها ناراحت نشوند بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا، شب شام غریبان امام حسین خسته و کوفته آمدم منزل و از شدت خستگی فوراً به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا صدیقه کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود: آسید علی اکبر مجالس روضه امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان!!! فرمود: نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی، فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمان در آنجا حضور داشتیم، و آن روضه‌ای بود که برای آن چند تا بچه کوچک دور از ریا و خالص گوشه محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده‌ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمائید چه خطایی از من سر زده؟ خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها با اشاره فرمودند: آن چای را من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟😭😭😭 می‌گوید از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم که توجه و عنایت آنها به مجالس با اخلاص و بی‌ریاست و بعد از آن هر مجلس کوچک و بی‌بضاعتی بود قبول می‌کردم و اندک صله و پاکتی که از آنها عاید و حاصلم می‌شد، برکتی فراوان داشت و برای همه‌ی گرفتاریها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند. http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2
✨﷽✨ ✅راز کشته نشدن عده ای از دشمنان امام حسین علیه السلام در روز عاشورا! ✍امام سجاد (علیه السلام) مي گويد : در روز عاشورا پدرم را ديدم كه به دشمن حمله مي كرد و آنها را مي كشت. ولي در آن درگيري بعضي از افراد دشمن را با اينكه زير شمشير او قرار مي گرفتند ، پدرم رد مي كرد و آن ها را نمي كشت با اينكه مي توانست آنها را بكشد.. راز اين موضوع را نمي دانستم. تا هنگامي كه به مقام امامت رسيدم فهميدم آن كساني را كه پدرم نمي كشت در نسل آنها شخصي كه ما اهل بيت را دوست بدارد وجود داشت.. 💥پدرم با نگاه کردن به دشمن میفهمید از نسل او،گریه کن برای این مصیبت به وجود می آید، بهمین خاطر براي حفظ آن دوست ما در صلب پدرش،پدر را نمي كشت... 📚معالي السبطين،ج۳ ص۳۱ http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2 ‌‌
✅فضیلت زیارت عاشورا ✍️مرحوم شهید دستغیب (ره) در ڪتاب “داستانهای شگفت” حڪایتی درباره اهمیت زیارت عاشورا آورده‌اند که خلاصه آن چنین است: یکی از علمای نجف حدود یک‌صد سال پیش،در خواب حضرت عزراییل را می‌بیند. پس از سلام می‌پرسد: از کجا می‌آیی؟ملک الموت می‌فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می‌پرسد: روح او در چه حالیست؟عرزاییل می‌فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغ‌های عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است. آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است فرمود:نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت وبیان احکام! فرمود: نه گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا 💥نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی‌توانست بخواند، نایب می‌گرفت. 📚داستان‌های شگفت، حکایت١١٠ http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2
💝 روزی مردی با عیالش مشغول غذا خوردن بود ودر میان سینی ایشان، مرغ بریان شده ای قرار داشت. در آن حال، سائلی به در خانه آمد و آنها او را مأیوس کردند. اتفاقی افتاد که آن مرد فقیر شد و زنش را طلاق داد و آن زن، شوهر دیگری اختیار کرد. روزی شوهر با او غذا می خورد و مرغ بریانی نزد ایشان بود که ناگاه سائلی به در خانه آمد. آن مرد به عیالش گفت این مرغ را به این سائل بده. آن زن چون مرغ را نزد سائل برد، دید شوهر اولش است؛ مرغ را به او داد و گریان برگشت. شوهر از سبب گریه اش سؤال کرد. گفت سائل، شوهر سابق من بود و قصه محروم نمودن آن سائل را نقل کرد. شوهرش گفت و الله آن سائلی که محرومش نمودید، من بودم.....🍀 🦋منبع"کشکول شیخ بهائی"        http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2
داستان حضرت حبیب بن مظاهر چیست؟ وچه شدکه به اومقام ثبت زیارت زائران امام حسین علیه السلام دادند؟ زمانی که امام حسین علیه السلام کودکی خردسال بودحبیب جوانی بیست ساله بود اوعلاقه شدیدی به امام حسین داشت به طوری که هرجاامام حسین می رفت این عشق وعلاقه او رابه دنبال محبوب خود میکشید پدرحبیب که متوجه حال پسر شد ازاوپرسیدکه چه شده که لحظه ای ازحسین جدانمی شوی ؟حبیب فرمودپدرجان من شدیدا" به حسین علاقه دارم واین عشق وعلاقه مراتاجایی می کشاندکه درعشق خودفنا میشوم مظاهرپدرحبیب روبه پسرکردوگفت حبیب جان آیا آرزویی داری؟حبیب فرمو.:بله پدرجان چیست؟ حبیب عرض کرداینکه حسین مهمان ماشود. پدر موضوع علاقه حبیب به امام حسین علیه السلام رابامولای خودعلی علیه السلام درمیان گذاشت وازایشان دعوت کردکه روزی مهمان آنها شوند،امام علی علیه السلام مهمانی حبیب راباجان ودل قبول کرد روزمهمانی فرارسیدحال وروزحبیب وصف نشدنی بودوبرای دیدن حسین آرام وقرارنداشت بربالای بام خانه رفت وازدورآمدن حسین را به نظاره نشست سرانجام لحظه دیدارسررسید ازدورحسنین رابه همراه پدردیددرحالی که سراسیمه ازبالای پشت بام پایین می آمد پای حبیب منحرف شدوازپشت بام به پایین افتاد پدرخودرا به اورساندولی حبیب جان دربدن نداشت پدرحبیب که نمی خواست مولایش را ناراحت ببیند بدن حبیب را درگوشه ای ازمنزل مخفی کردوآرامش خودرا نگه داشت امام علی علیه السلام ازاینکه حبیب به استقبال آنها نیامده بود تعجب کرد فرمودمظاهرباعلاقه ای که ازحبیب نسبت به حسین دیدم درتعجبم که چرا اورانمی بینم ؟! پدرعذرخواهی نمود،گفت او مشغول کاری است. امام دوباره سراغ حبیب را گرفت وحال او راجویا شد اما این بارهم پدرحبیب همان جواب راداد امام اصرارکردکه حبیب راصدابزننددراین هنگام مظاهرازآنچه برای حبیب اتفاق افتاده راشرح داد امام فرمود بدن حبییب رابرای من بیاورید بدن بی جان حبیب را مقابل امام گذاشتن تاچشم امام به بدن حبیب افتاداشکهایش سرازیرشدروبه حسین کردوفرمود:پسرم این جوان به خاطرعشقی که به شماداشت جان داد حال خودچه کاری درمقابل این عشق انجام می دهی؟اشکهای نازنین حسین جاری شد دستهای مبارکش رابالا بردوازخدا خواست به احترام حسین ومحبت حسین حبیب را باردیگر زنده کند دراین هنگام دعای حسین مسنجاب شدو حبیب دوباره زنده شد. امام علی علیه السلام روبه حبیب کردوگفت ای حبیب به خاطرعشقی که به حسین داری خداوندبه شما کرامت نمودواین مقام رفیع رابه شمادادکه هرکس پسرم حسین رازیارت کندنام اورا دردفترزائران حسین ثبت خواهی کرد. به همین جهت درزیارت حبیب این چنین گفته شده سلام برکسی که دو بار زنده شد ودوبارازدنیا رفت. http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2
✨﷽✨ ☘ارزش چند بار خوندن و داره☘ جوانی با دوچرخه اش با پيرزنی برخورد کرد و به جاي اينکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جايش بلندشود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود؛ سپس راهش را کشيد و رفت! پيرزن صدايش زد و گفت: چيزی از تو افتاده است. جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پيرزن به او گفت: زياد نگرد؛ مروت و مردانگی ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهی يافت.. "زندگی اگر خالي از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هيچ ارزشی ندارد" "زندگی حکايت قديمي کوهستان است! صدا می کنی و مي شنوی؛پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند" ‌‌http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2
✨﷽✨ ✅حکایتی زیبا و خواندنی شکر نعمت ✍روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند. خیلی او را صدا می زند. اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود. به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند! کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود! بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!! بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند. در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!! این داستان همان داستان زندگی انسان است. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!! اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند. به خداوند روی می آوریم!! 💥بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!! http://eitaa.com/joinchat/2662793219C8f45c1fdc2