eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
794 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌙✨ ▪️فدات بشم مادر💔 🔹مادران شهدا 🥀 🔸🔊🔸🔊🔸🔊 ✊🏻شعار نماز جمعه : 📣 🔥سپاهیِ با غیرت، موشک جوابِ موشک 🔥ارتشیِ با غیرت، موشک جوابِ موشک 🇮🇷 🤲 ➖➖➖➖➖➖ @darolsadeghiyon✍️
🌾🌾🌾🌾🌾🌾 🔆معامله با خدا سه روز گذشت در خانه على عليه السلام غذايى پيدا نشد، آن حضرت و فاطمه زهرا(سلام الله علیها ) و حسنين عليه السلام گرسنه ماندند، فاطمه (س ) پيراهن خود را به على عليه السلام داد تا بفروشد، آن حضرت پيراهن را به شش ‍ درهم فروخت ، اتفاقا، فقيرى درخواست كرد، حضرت آن شش درهم را به فقير داد. پس از اين جريان ، جبرئيل امين بصورت مردى ناشناس سوار بر شترى در برابر على عليه السلام حاضر شد و عرض كرد: اين شتر را از من خريدارى كن . على عليه السلام فرمود: من پول قيمت اين شتر را ندارم تا خريدارى كنم . مرد ناشناس گفت : حاضرم شترم را بفروشى و پولش به عنوان نسيه بماند. على عليه السلام گفت : قيمت اين شتر چقدر است ؟ مرد ناشنانس گفت : صد درهم مى فروشم . حضرت على عليه السلام شتر را به همين قيمت خريد و افسار آن را گرفت و از مرد ناشناس جدا شد، هنگامى كه على عليه السلام بطرفى رهسپار مى شد با مرد عربى ، روبرو شد، و آن ميكائيل بود، كه به آن صورت درآمده بود. مرد عرب گفت : آيا شتر را حاضرى بفروشى ؟ على عليه السلام گفت : بلى . مرد عرب گفت : قيمت اين شتر چقدر است ؟ على عليه السلام گفت : صد درهم . مرد عرب آن شتر را از او خريد، و مبلغ صد و شصت درهم داد، على عليه السلام پول را گرفت ، و به سوى خانه رهسپار شد، نرسيده به خانه ، با فروشنده ، اولى ، كه جبرئيل به صورت مرد ناشناسى بود، ملاقات كرد. مرد ناشناس گفت : يا على ! شتر را فروختى ؟ على عليه السلام فرمود: بلى . مرد ناشناس گفت : پس حق مرا كه صد درهم بود و شتر را نسيه فروخته بودم عنايت كن . حضرت على عليه السلام صد درهم وى را داد، سپس با داشتن شصت درهم به سوى خانه آمد، و پول ها را به دامن فاطمه (س ) ريخت . فاطمه (س ) فرمود: اين درهم ها از كجا بدست آمده ؟ على عليه السلام فرمود: بوسيله شش درهم با خدا معامله كردم ، عوض آن خداوند شصت درهم به من عنايت فرمود. سپس آن حضرت عليه السلام به حضور مبارك پيغمبر صلى الله عليه و آله رسيد و جريان را عوض ‍ كرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: فروشنده جبرئيل بود و مشترى و خريدار ميكائيل بود، شتر نيز مركب فاطمه (س ) در روز قيامت مى باشد، سپس فرمود: على جان ، سه چيز به تو عنايت شده كه ديگران از آن محرومند: از براى تو بانوئى است كه سرور زنان و بانوان اهل بهشت است ، و تو دو پسر دارى كه آقاى جوانان اهل بهشت مى باشند، و تو داماد سالار پيغمبران مى باشى ، خدا را سپاسگزارى كن . 📚برگزيده اى از داستانهاى اسلامى ، حاج عباس احمدى اديب ، ص 96، به نقل از كشكول بهائى . 🌾🌾🌾🌾🌾 ایتا_روبیکا _بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 https://eitaa.com/darolsadeghiyon ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
🍁🍁🍁🍁🍁 🔆 مخالفت با گدائى يكى از دوستان پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و از حضرتش چيزى خواست ، حضرت صلى الله عليه و آله از او پرسيد:آيا چيزى دارى ؟ آن مرد جواب گفت : من فقط يك ظرف براى آب خوردن دارم ، و يك قطعه پارچه دارم كه قسمتى از آن را به جاى لحاف ، روى خود مى اندازم و قسمت ديگر را روى زمين پهن مى كنم . پيغمبر صلى الله عليه و آله فرستاد تا ظرف آبخورى و پارچه را بياورند، آن گاه پرسيد: آيا كسى هست كه اين چيزها را بخرد؟ يك نفر پيدا شد و اين چيزها را به دو درهم خريد. پيغمبر صلى الله عليه و آله پس از انجام اين معامله با آن دوست يا صحابى خودش گفت : يك درهم را بگير و خوراكى بخر، درهم ديگر را بده طناب بخر و برو در بيابان هيزم جمع كن و بياور و در بازار بفروش . آن مرد صحابى همين كار را كرد و هفت روز گذشت ، نزد پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : از آن روزى كه كار كردم تا امروز پانزده دينار، پس انداز كرده ام ، آن گاه مقدارى از اين مبلغ را داد و خانه اى خريد، و مبلغ ديگرى داد و مقدارى غذا خريد. پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: ببين ، كداميك از اين دو عمل بهتر است ، و كداميك بدتر؟ و آن گاه فرمود: هيچ كس نانى بهتر از نانى كه با دستش به عمل آورده ، نخورده است . 📚داستانهاى شگفت انگيز از صدقه و فوايد آن، معصومه بيگم آزرمى 🍁🍁🍁🍁🍁 ایتا_روبیکا _بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 https://eitaa.com/darolsadeghiyon ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
باسمه تعالی خیلی ماجرای شیرینی حتما بخونید "آیت الله بروجردی و دزد منزل" 🔹 دیروز آقای حسن عباسی فرزند مرحوم شیخ موسی زنجانی از مرحوم سید سجاد حسینی (دامادشان) حکایتی را به این شرح نقل کردند؛ در سال ۱۳۸۰ از قم به تهران می رفتم پیر مردی کنارم نشسته بود. دقایقی از حرکت اتوبوس نگذشته بود که باب سخن باز شد و به مناسبتی نام آیت الله العظمی بروجردی برده شد. پیر مرد با یک حس و حال خاصی رو به من کرد و گفت می خواهم حکایتی را نقل کنم: گفتم بفرمائید... گفت؛ " شبی بعد از نماز مغرب و عشا مثل همیشه بعد از این که همه رفتند خادم منزل آقای بروجردی درب ها را می بندد. آقای بروجردی با چند نفر از بزرگان مشغول گفتگو بودند که صدای عطسه ای از اتاق های مجاور به گوش جمع می رسد. خادم و یکی دو نفر دیگر، فورا رد صدا را دنبال می کنند. ناگهان، جوانی را می بینند که خود را در گوشه یکی از اتاق ها پنهان کرده بود... او را نزد آقای بروجردی می آورند آقای بروجردی از او می پرسد: راستش را بگو، در خانه من چه می کنی؟ جوان با ترس و لرز می گوید: اگر راستش را بگویم در امان خواهم بود؟ آقا می بفرمایند بله، کسی تو را اذیت نخواهد کرد. بگو این جا چه می کنی؟ جوان گفت: آقا من از تهران آمده ام، دیروز از زندان آزاد شده و اهل بروجردم. شغل من دزدی است. از دیروز هرچه فکر کردم که این شب عیدی با دست خالی چگونه پیش زن و بچه بروم فکرم به جایی نرسید الا این که به قم آمده و از خانه شما دزدی کنم. این شد که اینجا مخفی شدم تا در فرصت مناسب نقشه ام را عملی سازم که گیر افتادم. 🌷آقای بروجردی نگاهی به جوان کرد و گفت ظاهرا گرسنه ای و چیزی نخوردی؟ جوان گفت بله آقا، امروز هیچی نخوردم! آقای بروجردی فرمودند شامی تهیه کردند و به سارق جوان دادند. بعد از این که دزد جوان شامش را خورد آقای بروجردی فرمودند: اگر من کاری برای تو کنم قول می دهی دیگر دزدی نکنی؟ جوان بلا فاصله گفت: بله آقا قول شرف می دهم... آقا فرمودند امشب را اینجا باش استراحت کن تا فردا... صبح روز بعد او را با یکی از مباشرینش به بازار می فرستد و دستور می دهد کت و شلواری برای خودش و لباس و سوغات شب عیدی برای زن و بچه اش خریداری کنند. بعد از خرید نزد آقای بروجردی بر می گردند. آقا مبلغ ۴۰۰ تومان به او می دهد می فرماید برو پیش زن و بچه ات اما ۱۴ فروردین اینجا باش... جوان دست آقا را می بوسد و تشکر می کند و با درشکه ای که به دستور ایشان آماده کرده بودند به گاراژ می رود و راهی بروجرد می شود. ۱۴ فروردین طبق وعده حاضر می شود آیت الله بروجردی نامه ای به دست او داده می فرماید نزد فلان کس در بازار تهران برو و این نامه را از طرف من به او بده! جوان به همان آدرس راهی بازار تهران می شود.. فردی که نامه را تحویل می گیرد از بزرگان بازآر تهران است . می گوید طبق سفارش آقا شما را به شاگردی می پذیرم این جا بمانید و کار کنید. بعد از سه ماه، به جوان می گوید شخص بزرگی مثل آیت الله بروجردی شما را پیش من فرستاده است و لذا از ایشان خجالت می کشم که شما فقط شاگرد من باشید بنابراین سه دانگ مغازه را به نام شما می زنم و شما را شریک خودم می کنم... چند ماه بعد جوان را صدا کرده به او می گوید من مال د اموال زیادی دارم و نیازی به این مغازه ندارم، به احترام آقای بروجردی همه دکان را به نام شما می زنم... خلاصه، بعدها آن جوان به چنان ثروتی دست پیدا می کند که تا الان به نیابت آقای بروجردی ۴۰ سفر مکه مشرف شده است. ده ها خانه برای فقرا خریده و صدها کار خیر کرده است..." 🔸پیرمرد به من گفت آقا سید حالا دوست داری آن جوان سارق را به شما معرفی کنم؟ گفتم: بله! در حالیکه اشک چشمان خود را پاک می کرد گفت؛ آن دزد جوان، همین پیرمردی است که الان در کنار شما نشسته است و به لطف خدا و محبت و سخاوت آیت الله العظمی بروجردی به ثروت و عزت فراوانی رسیده است...🌲 اگرخوشتون اومدسلامتی وتعجیل فرج اربابمون امام زمان عج یه صلوات ختم کنید منبع: سایت صراط عشق https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✨🌙✨ خودم شخصا نمی‌خواهم از کار با مقاومت دست بکشم و بازنشسته بشوم. دوست دارم در این منطقه عاقبتم ختم به شهادت شود و شهید بشوم. خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد. واقعا الان سه چهار سال است منتظرم. تقریبا دو سال آخر، مخصوصا بعد از شهادت شهید سلیمانی میلم به شهادت خیلی زیاد شده است. آن جمله که ایشان به ما گفت: میوه رسیده هستی و اگر بمانی می‌گندی. خیلی نگرانم کرده است. با خودم می‌گویم نکند خدای ناکرده به پوسیدگی و گندیدگی دچار شوم! در این یک سال اخیر، در این سال‌های کرونایی که پیش آمده است، خیلی نگران این هستم که نکند خدای ناکرده، به درد و بیماری کرونا یا مثلا در تصادف یا سکته [بمیرم]. بعد از چهل و دو سال هجرت و جهاد، حالا به مرگ طبیعی بمیرم، خیلی سخت است. [از خدا خواسته بودم بعد از ازدواج بچه‌هایم شهید شوم] من از گفتن این شرط پشیمانم. یعنی شرط برای خدا گذاشته بودم! آن‌ها خدا دارند. من کی هستم که این حرف‌ را بزنم. از این جهت خیلی پشیمان هستم. مرتب استغفار می‌کنم. برشی از بخش پایانی کتاب خاطرات در دست انتشار سردار سرتیپ پاسدار شهید کیومرث پورهاشمی (حاج هاشم). ‌‌ 🤲 ➖➖➖➖➖➖ @darolsadeghiyon✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌙✨ 🎙آیت الله العظمی جوادی آملی: «مال حرام اگر خدای ناکرده به جايی راه پيدا کرد، اين پوست شما را می کَنَد: ﴿فَيُسْحِتَكُم﴾[۱] «اَسحت الشجرة»؛ يعنی پوستش را کَند. حرام اگر به خانواده‌ ای راه پيدا کند، پوست اين آدم را می کَنَد.اين که پوستش را کَندی، از چه راهی نفس بکشد؟ زود هم خشک می شود.» [۱]سوره طه آیه ۶١ درس اخلاق ۹۷/٧/١٢ 🤲 ➖➖➖➖➖➖ @darolsadeghiyon✍️
✨🌙✨ ✨امام خامنه ای: «باید مقابل جریان غیر انقلابی داخل نظام ایستاد.» ۹۴/۱۱/۱۴ 🤲 ➖➖➖➖➖➖ @darolsadeghiyon✍️
✨🌙✨ ♨️ علی برکت الله😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🤲 ➖➖➖➖➖➖ @darolsadeghiyon✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌙✨ 🔺تفاوت مقبره رضاشاه با مدرس 🔰 برشی از سخنرانی به مناسبت ۱۰ آذر، سالروز شهادت آیت‌الله و ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🤲 ➖➖➖➖➖➖ @darolsadeghiyon✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖‌قرار معنوی هر روز📖 امام صادق علیه السلام می فرمایند : هر کس ما را زیارت کند گناهانش بخشیده شده و در حالت فقر و تنگدستی از دنیا نمی رود. به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم قرائت این زیارت نامه جهت رد مظالم تاثیر بسزایی دارد این زیارت را برای طلب کردن کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان و ادای رد مظالمی که به‌ گردنمان است قرائت میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ الباهرات، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یاکَهْفُ المؤمنین، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْن مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین. https://karevansadeghiye.ir/59897/ https://eitaa.com/darolsadeghiyon 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 روبیکا::::: https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌙✨ ♨️ صلاح الدین اوزگوندوز رهبر علویان ترکیه در خطبه های نماز جمعه به درگیری‌های اخیر در سوریه، اشاره کرد: کسانی که الان در سوریه با امت محمدی می جنگند زمانی که اسرائیل در غزه به بدترین و وحشیانه ترین شکل نسل کشی میکرد، کجا بودند؟ الان این ها میخواهند انتقام اسرائیل را بگیرند؟ ‌اینها با ذلت خواهند مرد. 🤲 ➖➖➖➖➖➖ @darolsadeghiyon✍️
✨🌙✨ ⚠️ابوعزراییل دیروز برای اذن جهاد اومده ایران‼️ 🔴ابوعزرائیل خطاب به حاج قاسم سلیمانی در مزار او گفت : سلام پدر من - استاد من، شاگرد شما و سرباز مولایم آقا حسین ابن علی هستم، آمده ام تا کسب اجازه و اذن جهاد از شما بگیرم، تا به همراه نیروهایم برای دفاع از حرم امن خواهر مولایم حسین - حضرت زینب کبری قدم برداریم‼️ 🔅 🔅 🤲 ➖➖➖➖➖➖ @darolsadeghiyon✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫💫💫💫💫 💠سرگردانی تاروز قیامت برای کسی که پیروی از غیر معصوم کند ...💠 💮عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام🌟أَنَّهُ قَالَ: 💎مَنْ دَانَ اللَّهَ بِغَيْرِ سَمَاعٍ عَنْ صَادِقٍ أَلْزَمَهُ اللَّهُ التِّيهَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة . 💮از حضرت ابى جعفر (امام محمّد باقر علیه السلام🌟 ) رسيده كه آن بزرگوار فرموده: 💎كسى كه خدا را بجز شنيدن از صادق و راستگوئى (امام و پيشوائى از ائمّه هدى) اطاعت كند خدا گمراهى و سرگردانى را تا روز رستاخيز لازم و پايدار او می گرداند . 📚الغيبة( للنعماني) ص ۱۳۴ باب ۷ 📚وسائل الشيعة ج‏ ۲۷ ص ۷۵ 💫💫💫💫💫 ایتا_روبیکا _بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 https://eitaa.com/darolsadeghiyon ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🔆اهتمام به امور فقرا سيد جواد عاملى ، فقيه معروف ، صاحب كتاب ((مفاتيح الكرامة )) شبى مشغول صرف شام بود كه صداى در را شنيد براى وى خبر آوردند كه پيشخدمت استادش سيد مهدى بحرالعلوم دم درب منتظر است ، وى وقتى كه فهميد پيشخدمت استادش منتظر است با عجله به طرف درب دويد. پيشخدمت گفت : استاد، شما را الان احضار كرده است ، شام جلو ايشان حاضر است اما دست به سفره نخواهند برد تا شما برويد، جاى معطلى نبود، سيد جواد بدون آن كه غذا را به آخر برساند با شتاب تمام به خانه سيد بحرالعلوم رفت . تا چشم استاد به سيد جواد افتاد، با خشم بى سابقه اى گفت : سيد جواد! ايشان غرق در عرق و شگفتى گرديد كه چه شده و چه حادثه اى اتفاق افتاده است تاكنون سابقه نداشته اين چنين مورد عتاب قرار گيرد، هرچه به مغزشان فشار آورد تا علت را بفهمد ممكن نشد، ناچار پرسيد ممكن است حضرت استاد بفرمايند: تقصير اينجانب چيست ؟ فرمودند: علت اين است كه هفت شبانه روز فلان شخص همسايه ات با عائله اش گندم و برنج گيرشان نيامد، در اين مدت از بقال سر كوچه نسيه گرفته و برده اند، امروز رفته است از بقال سركوچه نسيه بگيرد، قبل از آن كه افطار كنند، بقال گفته كه نسيه ها زياد شده ، او هم بعد از شنيدن اين جمله خجالت كشيده كه تقاضاى نسيه كند، دست خالى به خانه اش برگشته و امشب خويش و خانواده اش بى شام مانده اند. سيد جواد گفت : به خدا قسم من از اين جريان بى خبر بودم ، اگر مى دانستم ، به احوالش رسيدگى مى كردم . فرمود: همه داد و فرياد بر اين است كه تو چرا از احوال همسايه بى خبر مانده اى ؟ چرا هفت شبانه روز آن ها به اين وضع بگذرانند و تو متوجه نشوى ؟ و اگر با خبر بودى اقدام نمى كردى كه تو اصلا مسلمان نبودى . مى فرمائيد: چه كنم ؟ پيشخدمت من مجمعه اى از غذا را بر مى دارد و منزل آن مرد برويد دم درب ، پيشخدمت برگردد، تو درب را بزن ، و لذا خواهش كن كه امشب با هم غذا صرف كنيد، اين پول را هم بگير زير فرش يا حصير خانه اش بگذار و برگرد. من اين جا نشسته ام و شام نخواهم خورد تا تو برگردى و خبر آن مرد مؤ من را براى من بياورى . پيشخدمت سينى بزرگ غذا كه انواع غذاى مطبوع در آن بود برداشت ، و به همراه سيد جواد روانه شد، پس از رسيدن به منزل مورد نظر پيشخدمت مراجعت نمود و سيد جواد پس از در زدن و كسب اجازه وارد شد. صاحبخانه پس از شنيدن معذرت خواهى سيد جواد و خواهش او دست به سفره برد لقمه اى از غذا را خورد و غذا را مطبوع يافت ، حس كرد اين غذا دست پخت سيد جواد عرب نمى باشد، فوراً دست كشيد و گفت : اين غذا دست پخت عرب نيست . بنابراين از خانه شما نيامده ، تا نگوئى اين غذا از كجاست ، من دست به آن نخواهم زد، آن مرد درست حدس زده بود، غذا در خانه بحرالعلوم ترتيب داده شده بود، آن ها ايرانى الاصل و اهل بروجرد بودند، و غذا، غذاى عرب نبود. سيد جواد هرچه اصرار كرد كه غذا بخور، تو چه كار دارى كه اين غذا در خانه چه كسى ترتيب داده شده است ؟ آن مرد قبول نكرد و گفت : تا ماجرا را، نگويى دست به غذا دراز نخواهم كرد. سيد جواد چاره اى نديد كه ماجرا را از اول تا به آخر نقل كرد، آن مرد بعد از شنيدن ماجرا غذا را خورد، اما سخت در شگفت مانده بود، مى گفت : من راز خودم را به احدى نگفته ام ، از نزديكترين همسايگانم پنهان داشته ام ، سيد از كجا مطلع شده است ؟ 📚برگزيده اى از داستانهاى اسلامى ، حاج عباس احمدى اديب ، ص 96، به نقل از كشكول بهائى 🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ایتا_روبیکا _بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 https://eitaa.com/darolsadeghiyon ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD