eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
789 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔸🔸🔸 دشمنی مخفیانه بسیاری با اهل بیت علیهم‌السلام و روش تشخیص آن شیخ ذاکر بن عوده الحنفی از علما و شعرای معاصر اهل‌سنت درباره‌ی "دشمنی پنهان با اهل‌بیت علیهم السلام" چنین می‌گوید: 💢 اگرچه "نصب جَلیّ" [دشمنی آشکار برخی به ظاهر مسلمانان نسبت به اهل‌بیت پیامبر علیهم السلام] از بین رفته یا در حال از بین رفتن است ولی "نصب خفیّ" [دشمنی پنهان] هنوز هم در دل بسیاری رسوخ کرده است. ❓ اگر بپرسی نشانه‌اش چیست؟ 🔅می‌گویم: به دلت نگاه کن ! ❓زمانی که از اهل‌بیت رسول خدا سخن به میان می‌آید دلت شاد می‌شوی یا ناراحت؟! 🔅اگر ناراحت می‌شوی پس برای دلت گریه کن و در پیِ درمانش باش ! ❓ هرگاه با حدیثی در فضایلشان، جایگاه والایشان، وجوب احسان و محبّت به ایشان مواجه می‌شوی آیا خوشحال می‌شوی یا از آن دوری می‌کنی و دنبال بهانه‌هایی هستی تا آن فضائل را از معانی اصلی خود تغییر دهی و آن خصائص را از اهل بیت دور کنی؟ 🔅اگر دومی است پس برای دلت گریه کن و در پیِ درمانش باش ! 🤲 خداوندا به لطف و بخششت دل‌های ما را مملوّ از محبّتت و محبّت پیامبرت و محبت اهل‌بیت او و اصحاب او همانطور که تو از ما راضی می‌شوی قرار ده ! 🔥پ.ن: در حالی که برخی از خام‌خیالان میان ما منکر دشمنی کسی با اهل بیت علیهم السلام در روزگار معاصر هستند، عالمان و اندیشمندان منصفی از اهل سنت، به وجود نصب خفی معترف و بلکه معترضند. نمونه‌های دیگری نیز به زودی منتشر خواهد شد. اهل بیت علیهم السلام کماکان مظلومند. @kashani1395 🔺🔸🔻 متن عربی: لئن مات النصْبُ الجليُّ أو كاد .. فإن النصبَ الخفيَّ ما يزال شامخًا في قلوبِ كثيرٍ.. وإن سألت: ما أمارته؟ قلت: انظر قلبك.. * حين يُذكر ساداتنا الآل أترى قلبك طربًا أم عبوسًا؟ فإن كان الثاني فابك على قلبك وابحث عن علاجه! * حين تقف على حديث في فضايلهم وعلو شانهم ووجوب برهم ومحبتهم أتراك تطرب أم تتحرج وتبحث عن محامل ومخارج لتلوي أعناق المعاني بما يسلب عنهم المزايا؟ فإن كان الثاني فابك على قلبك وابحث عن علاجه. اللهم املأ قلوبنا بحبك وحب نبيك صلى الله عليه وسلم وحب آله وأصحابه أجمعين على الوجه الذي يرضيك عنا بمنك وجودك! •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 📚ماجرای امام سجاد ع و راهزن 🏷مرحوم علاّ مه مجلسى به نقل از شيخ الطايفه مرحوم طوسى حكايت كند: روزى حضرت سجّاد، امام زين العابدين عليه السّلام به عنوان انجام مراسم حجّ خانه خدا، عازم مكّه مكرّمه گرديد. در مسير راه از شهر مدينه به مكّه ، به بيابانى رسيد كه دزدهاى بسيارى جهت غارت و چپاول اموال حاجيان و اذيّت و آزار ايشان ، سر راه ايستاده و كمين كرده بودند. همين كه امام عليه السّلام نزديك دزدان رسيد، يكى از آن دزدها جلو آمد و راه را بر آن حضرت بست و منع از حركت آن بزرگوار به سوى مكّه معظّمه گرديد. امام زين العابدين عليه السّلام با متانت و خون سردى به آن دزد خطاب نمود و اظهار داشت : چه مى خواهى ؟ و به دنبال چه چيزى هستى ؟ دزد پاسخ داد: مى خواهم تو را به قتل رسانده و آن گاه وسائل واموال تو را غارت كنم . حضرت فرمود: من حاضر هستم كه با رضايت خود اموال و آنچه را كه همراه دارم ، با تو تقسيم كنم و با رضايت خويش نصف آن ها را تحويل تو دهم . دزد راهزن گفت : من نمى پذيرم و بايد برنامه و تصميم خود را، كه گفتم اجراء كنم . حضرت سجّاد عليه السّلام فرمود: من حاضرم از آنچه كه به همراه دارم ، به مقدار هزينه سفر خويش بردارم و بقيّه آن را هر چه باشد در اختيار تو قرار دهم . وليكن دزد همچنان بر حرف خود اصرار مى ورزيد و با لجاجت پيشنهاد امام زين العابدين عليه السّلام را نپذيرفت . پس چون حضرت چنين حالت و برخوردى را از آن دزد مشاهده نمود، از او سؤ ال نمود: پروردگار و ارباب تو كجاست ؟ دزد پاسخ داد: در حال خواب به سر مى برد. در اين موقع حضرت كلماتى را بر زبان مبارك خود جارى نمود و زمزمه اى كرد كه ناگهان دو شير درّنده پديدار گشتند؛ و به دزد حمله كردند و يكى سر دزد و ديگرى پايش را به دندان گرفت و هر يك او را به سمتى مى كشيد. سپس امام سجّاد عليه السّلام اظهار داشت : تو گمان كردى كه پروردگارت غافل است و در حال خواب به سر مى برد؟! و بعد از آن ، امام عليه السّلام به سلامت و امنيّت به راه خود ادامه داد و به سوى مكّه معظّمه حركت نمود.(1) 📚 امالى شيخ طوسى : ص 605 بحارالا نوار: ج 46، ص 41، ح 36. •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد زیارت نامه امام صادق الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه . https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ 🔸پیامبر اکرم (ص): 🔹بهترین شما خوش خوترین شماست؛ آنان که الفت مى‏ گیرند و الفت مى‏ پذیرند. (تحف العقول: ص۴۵) •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️ 💠 سلمان فارسی💠 ❄اصبغ بن نباته مي گويد: ❄همين که سلمان ازدنيا رفت وهنوز ماجنازه ی او را از قبرستان برنداشته بوديم، ناگهان مردی را سوار بر استر ديديم که خيلی غمگين بود. ❄از استر پياده شد و بر ما سلام کرد و ما جواب سلام او را داديم، گفت: «در مورد غسل و نماز وکفن و دفن جنازه ی سلمان، جديت و شتاب کنيد.» ما او را کمک کرديم، او برای حنوط و کفن و دفن، کافو آورده بود. به دستور او آب آورديم، او جنازه ی سلمان را غسل داد وکفن کرد و نماز بر جنازه خوانديم و جنازه را دفن نموديم. ❄آن مرد، اميرمؤمنان علی عليه السلام بود که خودش لحد قبر سلمان را چيد و قبر را پوشانيد. حضرت علی (ع) در آخر کار با دست خود بر روی قبر سلمان شعر زیر را نوشتند: وفدت علی الکریم بغیر زاد * من الحسنات والقلب السلیمی وحمل زاد اقبح کل شیی * اذا کان الوفود علی الکریمی ❄ترجمه: بدون هیچ زاد و توشه ای از حسنات و قلب سلیم بر شخص کریمی وارد شدم و در پیشگاه کریم بردن زاد و توشه زشت ترین کار است آنگاه سوار بر استر شد که برود، در همين موقع به دامنش چسبيدم و گفتم: ❄«ای اميرمؤمنان! چه کسي خبر درگذشت سلمان را به تو داد و چگونه (به اين زودی از مدينه) به اينجا آمدی، با اين که فاصله ی راه طولانی است؟ 🌺فرمود: ❄« ای اصبغ! از تو پيمان مي گيرم که در صورت آگاهی از اين ماجرا تا زنده هستم به کسب نگويی.» ❄گفتم: «ای اميرمؤمنان! من قبل از تو می ميرم.» 🌺فرمود: « نه ، عمرت طولانی می گردد.» گفتم:« بسيار خوب، پيمان می بندم تا زنده هستی به کسی نگويم.» 🌺فرمود:« ای اصبغ! من هم اکنون در کوفه نماز خواندم و از مسجد به سوی خانه بازگشتم. در خانه خوابيدم، در عالم خواب شخصي نزد من آمد و گفت: «سلمان از دنيا رفت.» بی درنگ برخاستم و سوار بر استرم شدم و آنچه برای تجهيز ميت لازم است باخود برداشتم و به سوی مدائن آمدم. خداوند اين راه دور را برايم نزديک کرد و اکنون اينجا هستم. رسول خداصلي الله عليه و آله مرا از اين ماجرا آگاه کرده بود. ❄اصبغ یي گويد: ديگر علی عليه السلام را نديدم، نفهميدم به آسمان رفت يا به زمين و سپس به کوفه آمدم. صدای اذان مسجد را شنيدم، به مسجد رفتيم، ديديم اميرمؤمنان علی عليه السلام به نماز جماعت ايستاده است. 📚بحارالانوار،ج22، ص380 •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🌼راهکارهایی برای غافل نشدن از نماز اول وقت 💠 دائم الوضو بودن خیلی وقت‌ها یکی از عوامل پنهان تأخیر در نماز نداشتن وضو هست، مخصوصاً برای وقت‌هایی که خونه نیستیم. 💠الگوگیری از خانواده اگه می‌خوایم بچه‌هامون اهل نماز اول وقت باشند،باید اول سجاده خودمون رو پهن کنیم وبرنامه‌هایی مثل خرید، مطالعه،بازی،مهمونی وغذا رو باوقت اذان هماهنگ کنیم. 💠بلند اذان گفتن و نماز جماعت خوندن در خونه این روش هم ما رو و هم باقی اهل خونه رو تشویق به نمازاول وقت می‌کنه.اذان گفتن رو هم می‌شه بعنوان یک مسئولیت بین افراد خانواده تقسیم کرد. 💠رفیقِ نماز اول وقت‌خوان رفیق خوب حال آدم روخوب می‌کنه و عادت‌های خوب یادمون میده.می‌شه با جمعی ازدوستان قرار بذاریم و وقت نماز همدیگر روخبر کنیم. 💠خوندن کتاب درباره اهمیت نماز اول وقت کتاب«چگونه یک نماز خوب بخوانیم»از آقای پناهیان،به خیلی از دوستان کمک کرده تا با نمازاول وقت رفیق باشند. 💠دنبال کردن سخن بزرگان آیت‌الله بهجت درباره نماز اول وقت می‌گفتن«نماز مثل لیموشیرینه. اگه از اول وقتش بگذره، تلخ می‌شه» همین یک تلنگر هست که شیرینی عبادت‌ رو با تلخی نماز دیروقت عوض نکنیم. •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🔆 ✍ هرچه کنی به خود کنی 🔹زمانی که نجار پیری بازنشستگی خود را اعلام کرد، صاحب‌کارش ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند! اما نجار تصمیمش را گرفته بود. 🔸سرانجام صاحب‌کار در حالی که با تأسف با این درخواست موافقت می‌کرد، از او خواست تا به‌عنوان آخرین کار، ساخت خانه‌ای را به عهده بگیرد. 🔹نجار نیز چون دلش چندان به این کار راضی نبود به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و با بی‌دقتی به ساختن خانه مشغول شد و کار را تمام کرد. 🔸زمان تحویل کلید، صاحب‌کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه‌ایست از طرف من به تو، به خاطر سال‌های همکاری! 🔹نجار یکه خورد و بسیار شرمنده شد، در واقع اگر او می‌دانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن به‌کار می‌برد و تمام دقت خود را می‌کرد. 🔸این داستان زندگی ماست... 🔰گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که هر روز می‌سازیم نداریم و در اثر یک اتفاق می‌فهمیم که مجبوریم در همین ساخته‌ها زندگی کنیم، اما فرصت‌ها از دست می‌روند و گاهی شاید، بازسازی آنچه ساخته‌ایم ممکن نباشد. ❇️ شما نجار زندگی خود هستید و روزها چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده می‌شوند... •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ✅امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «از مواردی که به زیارت زائرم می‌آیم شب اول قبرست. » ✍پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «محبت به من و اهلبیتم در هفت موقف بسیار هولناک، نجات بخش است: 1⃣هنگام مرگ و حضور فرشته مامور قبض روح. 2⃣هنگام بازجویی در برابر فرشتگان مسئول برزخ در شب اول قبر. 3⃣هنگام زنده شدن مردگان در قیامت. 4⃣هنگام باز شدن پرونده عمل در برابر انسان در قیامت و یا زمانی که پرونده عمل هر شخصی را به دستش می‌دهند. 5⃣هنگام حساب و حضور در دادگاه عدل الهی. 6⃣هنگام سنجش افکار و اعمال انسان با معیارهای حق و الگوهایی که در آن روز است. 7⃣هنگام عبور از صراط و پلی که بر روی دوزخ نهاده شده است. » 📗بحار، ج ۷، ص ۲۴۷ •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
حیدر امیرالمومنین است ❇️روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. پس راهب‌‌‌‌ رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید ب من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیزاست که از آن خدا نیست؟ 2)ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟ 3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آن را نمیداند؟ پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند. راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم . سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع)رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است. پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟ امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم. پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. امام علی (ع) پاسخ دادند: فإن الله تعالی أحدلیس له صاحبة و لاولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک... 🔹آنچه خداندارد ،زن وفرزند است. 🔹آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است 🔹و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" ✳️به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد. 💠 *عزيزان !! تا حد امکان نشر دهید؛ زیرا: ⬅️ پیامبر(ص)فرمود:هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند ... منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی... حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://chat.whatsapp.com/FIMCAEo8UjS1y4ZQUpHIZM https://eitaa.com/darolsadeghiyon
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد زیارت نامه امام صادق الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه . https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
🔴 آثار هدیه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🔵 پیامبر اکرم (ص) فرمودند : 🌕 تَهادَوا تَحابُّوا، تَهادُوا فإنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائنِ؛ 🔺 به یکدیگر هدیه دهید تا نسبت به همدیگر با محبت شوید. به یکدیگر هدیه دهید؛ زیرا هدیه کینه‌ها را می‌برد. 📚 کافی، ج ۵، ص ۱۴۴، ح ۱۴ 🔹ما هم می توانیم با هدیه کلیه اعمال مستحبی مان به امام عصر ثواب آن را به امام زمانمان هدیه کنیم و پیوند محبت و دوستی با امام زمانمان را محکم تر کنیم. •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 💢آنچه که در طول شبانه روز باید انجام داد... اخلاق پیامبر رسول خدا با هر کس رو به رو می شد، می داد، هم به کوچک، هم بزرگ. هیچ گاه پای خود را پیش کسی نمی کرد. هنگام نگاه، به صورت کسی نمی شد. با چشم به کسی اشاره نمی کرد. هنگام نشستن، نمی داد. وقتی با مردم دست می داد و می کرد، هیچ گاه دست خود را عقب نمی کشید، تا طرف مقابل خود را بکشد. هیچ خوراکی را نمی کرد. به هیچ کس دشنام و ناسزا نمی گفت و سخن ناراحت کننده ای بر زبان نمی آورد و بدی را با بدی نمی گفت. زیرانداز خود را به عنوان اکرام زیر پای کسی که خدمتش می رسید می کرد. از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تکیه دادن نخورد. هدیه افراد را (هر چند و ناچیز) قبول می کرد. بیشتر اوقات، رو به می نشست. زانو هایش را اشخاص، باز نمی کرد و بیرون نمی آورد. بر تند خویی غریبه ها در سؤال و درخواست و سخن می کرد. هیچ کس را ملامت و سر زنش نمی کرد و در پی اسرار دیگران نبود. خنده هایش تبسم بود و هرگز سر نمی داد. بسیار شرمگین و با حیا بود. سخن کسی را نمی کرد. از جلوی غذا می خورد. کار افراد را به هر شکلی می انداخت و... •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ 🔥‍ حال وهوای این روزها❗️ سليم بن قيس كه از تابعين رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم بوده، نقل مي كند: ابان بن ابي عياش از سليم نقل مي كند: به اتفاق جمعي از شيعيان در خانه عبد الله بن عبّاس بوديم كه يادي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم و هنگام وفات آن حضرت شد كه به اين جهت ابن عبّاس به گريه افتاد و گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم در روز دوشنبه‌اي كه جان به جانم آفرين تسليم كرد در حالي كه اهل بيتش و سي نفر از اصحابش نزد او حاضر بودند فرمود: برايم كتف (گوسفندي) بياوريد تا برايتان چيزي بنويسم كه بعد از آن گمراه نشده و با هم اختلاف نكنيد. در اين حال بود كه فرعون اين امّت آنها را از اين كار بازداشت و گفت: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم هذيان مي‌گويد. اين جا بود كه حضرت غضبناك گرديد و فرمود: شما را مي‌بينم كه در حالي كه من هنوز زنده هستم و در ميان شمايم با من مخالفت مي‌‌كنيد معلوم است كه بعد از من چگونه خواهيد بود. اين بود كه آوردن كتف به فراموشي سپرده شد. سليم گفت: ابن عبّاس به من روي كرد و گفت: اي سليم! اگراين سخن از آن شخص صادر نشده بود آن حضرت براي ما مطلبي نوشته بود كه هيچ كس گمراه نمي‌شد و به اختلاف نمي‌افتاد، شخصي از حاضران گفت: شخصي كه از اين اقدام رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم ممانعت نمود چه كسي بود؟ ابن عبّاس گفت: راهي براي افشاء اين سرّ وجود ندارد. امّا چون بعد از رفتن ديگران با ابن عبّاس خلوت نمودم و از او در باره آن شخص سئوال نمودم گفت: آن شخص خليفه دوم بود. و من به او گفتم: راست مي‌گوئي چون از علي عليه السلام‌ و سلمان و اباذر و مقداد شنيدم كه آنها نيز مي‌گفتند: آن شخص خليفه دوم بود. آنگاه ابن عبّاس گفت: اي سليم! اين راز را نزد كسي باز گو نكن مگر ابن كه به او اطمينان داشته باشي، چون دلهاي مردم از محبت اين دو نفر سيراب گشته همان طور كه قلوب بني اسرائيل از محبت گوساله و سامري سيراب گشته❗️❗️ 📚كتاب سليم بن قيس (از تابعين)، تحقيق محمد باقر أنصاري، ص ۳۲۵. 📚و رواه الطبرسي في الاحتجاج: ج ۱، ص ۲۲۳. 📚 و المجلسي في البحار عن كتاب سليم بن قيس بحار الأنوار: ج ۳۱، ص ۴۲۵ و ج ۳۶، ص ۲۷۷. 🔥 اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ملاعباس چاوش با جمعی از جوانان شب جمعه به کربلا آمدند، از او خواستند تا برایشان مداحی کند،رسیدند بالای سر امام حسین(ع)، به خود گفت دفترچه شعرم را باز میکنم هر شعری آمد همان را میخوانم. دفترچه اش را باز کرد و اشعار علی اکبر(ع) آمد، و شروع کرد به خواندن. سفر اول کربلا و همه جوان، مجلس شوری بپا شد، ملا عباس گفت:بس است،دیگر برویم استراحت کنیم. در عالم خواب به او گفتند آماده شوید که امام حسین(ع) میخواهد به دیدارتان بیاید، او در عالم خواب همه را بیدار کرد و مودبانه نشستند تا آقا تشریف آوردند. امام حسین(ع) فرمود:ملا عباس! گفتم: بله آقا جان. فرمودند: می دانی چرا من امشب به اينجا آمدم؟! گفتم: نه آقاجان. فرمودند: من با شما سه كار داشتم. گفتم: آن سه كار چيست آقا جانم؟ فرمودند: اولا، بدان كه هر كس زائر ما باشد، به ديدنش می رويم! ثانيا، شبهای جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه داريد و دور هم می نشينيد، یک پيرمردی دم در می نشيند و كفش ها را درست می كند، سلام حسين را به او برسان! سپس فرمودند: ملا عباس! كار سوم هم اين است كه آمدم به تو بگويم كه اگر دفعه ی ديگر رفقا را در شب جمعه به حرم آوردی،... گفتم بله آقا؟ یک وقت ديدم بغض راه گلويشان را گرفت. گفتم: آقا چی شده؟فرمودند: ملا عباس اگر دو مرتبه رفقايت را شب جمعه به حرم آوردی و خواستی نوحه بخوانی، ديگر نوحه ی علی اكبر را نخوانی! گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟ !فرمودند: نه. گفتم پس چرا نخوانم؟! فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شبهای جمعه مادرم فاطمه زهرا(س) به كربلا می آيند؟! 📕کرامات الحسينيه،ج۲، ص۱۱ •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🔶آیت الله بروجردی و دزد منزل🔷 🔹 آقای حسن عباسی فرزند مرحوم شیخ موسی زنجانی از مرحوم سید سجاد حسینی (دامادشان) حکایتی را به این شرح نقل کردند: در سال ۱۳۸۰ از قم به تهران می رفتم پیر مردی کنارم نشسته بود. دقایقی از حرکت اتوبوس نگذشته بود که باب سخن باز شد و به مناسبتی نام آیت الله العظمی بروجردی برده شد. پیر مرد با یک حس و حال خاصی رو به من کرد و گفت: می خواهم حکایتی را نقل کنم: گفتم بفرمائید... گفت: شبی بعد از نماز مغرب و عشا مثل همیشه بعد از این که همه رفتند، خادم منزل آقای بروجردی درها را می بندد. آقای بروجردی با چند نفر از بزرگان مشغول گفتگو بودند که صدای عطسه ای از یکی از اتاق های مجاور به گوش جمع می رسد. خادم و یکی دو نفر دیگر، فورا رد صدا را دنبال می کنند. ناگهان، جوانی را می بینند که خود را در گوشه یکی از اتاق ها پنهان کرده بود... او را نزد آقای بروجردی می آورند. آقای بروجردی از او می پرسد: راستش را بگو، در خانه من چه می کنی؟ جوان با ترس و لرز می گوید: اگر راستش را بگویم در امان خواهم بود؟ آقا می گویند بله، کسی تو را اذیت نخواهد کرد. بگو این جا چه می کنی؟ جوان گفت: آقا من از تهران آمده ام، دیروز از زندان آزاد شده و اهل بروجردم. شغل من دزدی است. از دیروز هرچه فکر کردم که این شب عیدی با دست خالی چگونه پیش زن و بچه بروم فکرم به جایی نرسید الا این که در مسیرم به بروجرد به قم آمده و از خانه شما دزدی کنم. این شد که اینجا مخفی شدم تا در فرصت مناسب نقشه ام را عملی سازم که گیر افتادم. آقای بروجردی نگاهی به جوان کرد و گفت: ظاهرا گرسنه ای و چیزی نخوردی؟ جوان گفت: بله آقا، امروز هیچی نخوردم! آقای بروجردی فرمودند شامی تهیه کردند و به سارق جوان دادند. بعد از این که دزد جوان شامش را خورد آقای بروجردی فرمودند: اگر من کاری برای تو انجام دهم قول می دهی دیگر دزدی نکنی؟ جوان بلا فاصله گفت: بله آقا قول شرف می دهم... آقا فرمودند: امشب را اینجا باش استراحت کن تا فردا... صبح روز بعد او را با یکی از مباشرینش به بازار می فرستد و دستور می دهد کت و شلواری برای خودش و لباس و سوغات شب عیدی برای زن و بچه اش خریداری کنند. بعد از خرید نزد آقای بروجردی بر می گردند. آقا مبلغ ۴۰۰ تومان به او می دهد می فرماید: برو پیش زن و بچه ات اما ۱۴ فروردین اینجا باش... جوان دست آقا را می بوسد و تشکر می کند و با درشکه ای که به دستور ایشان آماده کرده بودند به گاراژ می رود و راهی بروجرد می شود. ۱۴ فروردین طبق وعده حاضر می شود آیت الله بروجردی نامه ای به دست او داده می فرماید: نزد فلان کس در بازار تهران برو و این نامه را از طرف من به او بده! جوان به همان آدرس راهی بازار تهران می شود. فردی که نامه را تحویل می گیرد از بزرگان بازآر تهران است . می گوید طبق سفارش آقا شما را به شاگردی می پذیرم این جا بمانید و کار کنید. بعد از سه ماه، به جوان می گوید شخص بزرگی مثل آیت الله بروجردی شما را پیش من فرستاده است و لذا از ایشان خجالت می کشم که شما فقط شاگرد من باشید؛ بنابراین سه دانگ مغازه را به نام شما می زنم و شما را شریک خودم می کنم! چند ماه بعد که صداقت و درستکاری جوان را می بیند او راصدا کرده و می گوید: من مال و اموال زیادی دارم و نیازی به این مغازه ندارم، به احترام آقای بروجردی همه دکان را به نام شما می زنم!! خلاصه، بعدها آن جوان به ثروت زیادی دست پیدا می کند به گونه ای که تا الان به نیابت آقای بروجردی ۴۰ سفر مکه مشرف شده است. ده ها خانه برای فقرا خریده و صدها کار خیر کرده است..." 🔸پیرمرد به من گفت: آقا سید حالا دوست داری آن جوان سارق را به شما معرفی کنم؟ گفتم: بله! در حالیکه اشک چشمان خود را پاک می کرد گفت: آن دزد جوان، همین پیرمردی است که الان در کنار شما نشسته است و به لطف خدا و محبت و سخاوت آیت الله العظمی بروجردی به ثروت و عزت فراوانی رسیده است!! حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://chat.whatsapp.com/FIMCAEo8UjS1y4ZQUpHIZM https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🖤🖤🖤🖤🖤🖤 سلام بر پیامبری که: روزی شتری را دید که زانوهایش بسته شده و هنوز بار سنگینی برروی آن است . گفت به صاحب شتر بگویید خود را برای مواخذه خداوند در روز قیامت آماده کند کافری را که در جنگ اسیر شده بود، آزاد کرد زیرا اعتقاد داشت که او مرد خوش اخلاقی است که همواره با عفت رفتار می کند گفت اگر در حال کاشتن نهالی بودید و علائم روز قیامت فرا رسید، به کار خود ادامه دهید و نهال را بکارید گروهی از اصحاب خود را برای تبلیغ اسلام به منطقه ای دیگر فرستاد. قبل از سفر از او پرسیدند تا چگونه این کار را انجام دهند. گفت تعلیمشان دهید و آسان بگیرید. سه بار از او این را پرسیدند و هر بار جواب همین بود بارها گفت که بر مردم آسان بگیرید زیرا مبعوث نشده ام تا آن ها را به زحمت بیاندازم گفت مبادا قبل از ذبح گوسفند، در جلوی چشمان گوسفند چاقو را تیز کنید. بدانید که حیوان هم می فهمد ،حق ندارید در دل حیوان غصه بیاندازید گفت زنی به بهشت رفت و تنها کار خوبش این بود که به گربه ای غذا می داد گفت اسراف همیشه حرام است مگر برای خرید و استفاده از عطر. خودش همیشه عطر گل بنفشه می زد و در سفر هم همواره آن را با خود می برد در زمانی که دختران سنگسار می شدند،دختران خود را برروی زانو می نشاند و در جلوی دیگران آن ها می بوسید تا محبت را بیاموزند. از او پرسیدند فرزند پسر بهتر است یا دختر؟ گفت هر دو خوبند اما دختر ریحانه است، هنگام دفن پسرش ابراهیم، کسوف شد. همه مردم این را بدلیل مصیبتی دانستند که به پیامبر وارد شده، حتی کفار هم کم کم داشتند ایمان می آوردند اما او از این موقعیت استفاده نکرد. به بالای منبر رفت و گفت: خورشید نه برای من و نه برای هیچ کس دیگر نمی گیرد و نخواهد گرفت. خورشید گرفتگی نشانه قدرت خداوند است روزی در حال عبور از حاشیه شهر به گروهی یهودی برخورد که در حال ساز زدن و خواندن بودند، او را به بزم خود دعوت کردند و او پذیرفت. شخصی از اصحاب او را دید و به یهودیان حمله کرد که چرا با این کار به پیامبر خدا اهانت می کنید. پیامبر بر آشفت و به صحابی گفت که آن ها قصد محبت داشته اند و باید از آن ها عذر بخواهد گل را می بویید و می گفت که این بوی بهشت است و باید به گل ها و درخت ها احترام بگذارید به او گفتند این که در قرآن آمده است که مسیحیان و یهودیان، کشیشان و احبار (علمای دین یهود) را به جای خدا می پرستند، به چه معنا است؟ گفت همین که حرف های علمای دین خود را به عنوان حرف خدا می پذیرند و تحقیق نمی کنند، یعنی پرستش. به اصحاب گفت که هر چه بر سر یهود و مسیحیت آمده، بر سر امت من هم خواهد آمد و زمانی می رسد که آن ها نیز، علمای دینشان را بجای خدا بپرستند او پیام آور اسلام بود رحمة للمومنین، رحمتی برای جهان مهم نیست که امروز پیروانش به نام او و مکتب او با نشان دادن چنگ و دندان بر مردمان سخت می گیرند مهم آن است که او چنین نبود... •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️▪️ پاسخ کودک در کلاس، از علوم مختلف بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم در ضمن بیانی مفصّل حکایت فرماید: روزی یک نفر عرب بادیه نشین به قصد حجّ خانه خدا حرکت کرد و در حال احرام چند تخم کبوتر از لانه کبوتران برداشت؛ و آن ها را شکست و خورد، سپس متوجّه شد که در حال احرام نباید چنین می کرد. و چون به مدینه بازگشت از مردم سؤ ال نمود خلیفه رسول اللّه صلی الله علیه و آله کیست؟ و منزلش کجاست؟ او را نزد ابوبکر بردند و او پاسخ آن را مسئله را ندانست. و بالا خره در نهایت اعرابی را نزد امیرالمؤ منین علی علیه السلام آوردند و حضرت پس از مذاکراتی اظهار نمود: آنچه سؤ ال داری از آن کودکی که در کلاس نزد معلم نشسته است بپرس که او جواب کافی را به تو خواهد داد. اءعرابی گفت: «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون»، پیغمبر خدا رحلت کرد و دین بازیچه افراد قرار گرفت و اطرافیان او مرتدّ شده اند. حضرت امیر علیه السلام فرمود: خیر، چنین نیست و افکار بیهوده در خود راه مده؛ و از این کودک آنچه می خواهی سؤ ال کن تا تو را آگاه نماید. وقتی اعرابی متوجّه کودک- یعنی؛ حضرت ابو محمّد حسن مجتبی علیه السلام- شد دید قلمی به دست گرفته و مشغول خطّ کشیدن روی کاغذ می باشد؛ و معلّم او را تشویق و تحسین نموده و به او آفرین می گوید. اعرابی خطاب به معلّم کرد و گفت: ای معلّم! اینقدر او را تعریف و تمجید و تحسین می کنی، که گویا تو شاگردی و کودک، استاد تو است!؟ اشخاصی که در آن جلسه حضور داشتند خنده ای کردند و گفتند: ای أعرابی! تو سؤ ال خود را بیان کن و پراکنده گوئی مکن. اعرابی گفت: ای حسن، فدایت گردم! من از منزل به قصد حجّ خارج شدم؛ و پس از آن که احرام بستم، به لانه کبوتران برخورد کردم؛ و تخم آن ها را برداشته و نیمرو کردم و خوردم و این خلاف را از روی عمد و فراموشی مسئله انجام دادم. حضرت مجتبی علیه السلام فرمود: ای اعرابی! کار تو عمدی نبود و در سؤ ال خود اشتباه کردی. أعرابی گفت: بلی، درست گفتی و من از روی نسیان و فراموشی چنین کردم، اکنون باید چه کنم. حضرت مجتبی علیه السلام که مشغول خطّ کشی روی کاغذ بود فرمود: به تعداد تخم کبوتران که مصرف کرده ای، باید شتر جوان مادّه تهیه کنی؛ و سپس آن ها با شتر نر، جفت گیری کنند؛ و برای سال آینده هر تعداد بچّه شتری که به دنیا آمد، آن ها را هدیه کعبه الهی قرار دهی و قربانی کنی تا کفّاره آن گناه باشد. اعرابی گفت: این کودک دریائی از معارف و علوم الهی است؛ و اگر مجاز باشم خواهم گفت که تو خلیفه رسول اللّه باید باشی. آن گاه حضرت مجتبی سلام اللّه علیه فرمود: من فرزند خلف رسول خدا هستم؛ و پدرم امیرالمؤمنین علی علیه السلام خلیفه بر حقّ وی خواهد بود. أعرابی گفت: پس ابوبکر چکاره است؟ فرمود: از مردم سؤ ال کن که او چکاره است. در همین لحظه صدای تکبیر مردم بلند شد و حضرت امیر علیه السلام فرمود: شکر و سپاس خداوندی را که در فرزندم علم و حکمتی را قرار داد که برای حضرت داود و سلیمان علیهماالسلام قرار داده بود.[1] پی نوشت [1] منتخب طريحى: ص 269، مدينة المعاجز: ج 3، ص 289، ح 898، بحار: ج 43، ص 302 منبع : لوح فشرده سبط النبی، ویژه کنگره بین المللی امام حسن(ع) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
ای آسمان گرفتی از ما سه مقتدی را پیغمبـر و رضـا و امام مجتبـی را در این عزای عظمی، عالم به غم نشسته سکان کشتی دین، زین ماجرا شکسته 🏴ایام حزن و اندوه اهل‌البیت (ع) را بر پیشگاه مقدس و عموم مسلمانان تسلیت عرض می‌نماییم🏴 •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ بوی غم می رسد انگار... دلم می ریزد اشک از دیده ی غمبار حرم می ریزد از نگاهِ نگران، برق اِلَم می ریزد خوب پیداست که باران ستم می ریزد آه آرامش زهراست به هم می ریزد یا... قرار است که پیغمبر اکرم برود سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود مهربانی که برای همه همچون خورشید نور از خنده ی لب های ترش می بارید از گرفتاری امّت به جزا می ترسید روز و شب در پی ارشاد بشر می گردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید در دلم شور عجیبی ست، نمی دانم چیست؟! در گلو بغض غریبی ست، نمی دانم چیست؟! دخترت زار به سر می زند ای وای دلم بر دلم غصه شرر می زند ای وای دلم پدرم حرف سپر می زند ای وای دلم حرف از داغ پسر می زند ای وای دلم دل بریدن ز تو بابا به خدا آسان نیست بعد تو واسطه ی وحیِ خدا با ما... کیست؟ این جوان کیست...؟ که از دیدن رویش در دل غصه وارد شده و خنده ز لب شد زائل آه یا رب شده انگار صبوری مشکل گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل با اجازه... بگذارید بیایم داخل با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از صورت پوشیده ی خود یک سو زد مژده ای رحمت رحمان! که سحر نزدیک است ای رسول مدنی! صبح سفر نزدیک است شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است به علی نیز بگو... روز خطر نزدیک است وقت برپا شدن آتش در نزدیک است پدر آماده ی رفتن به سماوات، ولی... نگران است برای غم فردای علی... تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد آه از سینه ی افلاک برآمد... فریاد به علی فاطمه را باز امانت می داد داشت اما خبر از قصه ی زهرا، ای داد این همه بی کسی ای وای سرم... درد گرفت دل سرشارِ غم و شعله ورم... درد گرفت او زِ فردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر از غم حیدرِ خیبر شکنش داشت خبر از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد 🔸شاعر: •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
قرار معنوی هر روز به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد زیارت نامه امام صادق الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْوَصِیُّ النّاطِقُ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مِفْتاحَ الخَیْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا مَعْدِنَ الْبَرَکاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الْبَراهِینَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دِینِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا نَاشِرَ حُکْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا کاشِفَ الکُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا عَمِیدَ الصّادِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا لِسانَ النّاطِقِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا خَلفَ الخائِفِینَ،الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا زَعِیمَ الصّادِقِینَ الصّالِحِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْمُسْلِمِینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا هادِیَ الْمُضِلِّینَ، الَسَّـلامُ عَلَیْکَ یا سَکَنَ الطّائِعِینَ، اَشْهَدُ یامَوْلایَ اَنَّکَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَهُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَکَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ، والسَّلامُ عَلَیْکَ يَا مَوْلايَ یا جعفر بن محمد و عَلى آبائِكَ جَمِيعاً وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُه . https://chat.whatsapp.com/HcaRzexHviC74IKc967o7h
‼️پیشگویی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله از شهادت‌شان به وسیله سَم ابن عبّاس گوید شنیدم از رسول خدا صلّی الله علیه و آله که بر روی منبر می‌فرمود: 🚩 «ای مردم! زمانی که من شوم، علی أولی به نفس شماست، و زمانی که علی به برسد، فرزندم حسن أولی به نفس مؤمنین است، و...» سپس علی‌بن‌ابیطالب علیهماالسلام ایستاد و در حالی که گریان بود، عرض کرد: «پدر و مادرم فدای شما ای پیامبر خدا، آیا کشته می‌شوید؟» حضرت فرمود: «بلی، بوسیله سم به شهادت می‌رسم، و تو با شمشیر کشته می‌شوی و محاسنت به خونِ سرت خضاب می‌گردد و فرزندم حسن با سم شهید می‌شود و فرزندم حسین با شمشیر کشته می‌شود...» 💠 «فَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِذَا أَنَا اسْتُشْهِدْتُ فَعَلِيٌّ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَإِذَا اسْتُشْهِدَ عَلِيٌّ فَابْنِيَ الْحَسَنُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذَا اسْتُشْهِدَ الْحَسَنُ فَابْنِيَ الْحُسَيْنُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ... فَقَامَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَ هُوَ يَبْكِي فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تُقْتَلُ قَالَ نَعَمْ أَهْلِكُ شَهِيداً بِالسَّمِّ وَ تُقْتَلُ أَنْتَ بِالسَّيْفِ وَ تُخْضَبُ لِحْيَتُكَ مِنْ دَمِ رَأْسِكَ وَ يُقْتَلُ ابْنِيَ الْحَسَنُ بِالسَّمِّ وَ يُقْتَلُ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ بِالسَّيْف‏...» 📚 بحار الانوار، ج ‏۳۳، ص ۲۶۶ •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳 🏴 زندگی و شهادت کریم اهل بیت (علیه السلام) ◼️شهادت امام حسن مجتبی(ع) در روز هفتم و یا بیست و هشتم ماه صفر سال 50 هجری و در سن 47 سالگی رقم خورده است. ▪️امام پیش از شهادت چندبار مسموم شده بود، اما هر بار شفا می‌یافت. همسر بی‌وفای حضرت، یعنی جعده دختر اشعث بن قیس، زهری را که معاویه برایش فرستاده بود، با شیر مخلوط کرد و زمان افطار حضرت ایشان را مسموم کرد. معاویه به او وعده داده بود که صد هزار درهم پاداش او خواهد شد و او را به همسری یزید درخواهد آورد که البته به این وعده عمل نکرد. ▪️جناده بن ابی‌امیه می‌گوید: به محضر امام حسن علیه‌السلام رفتم؛ در حالی که تشتی مقابل ایشان بود و پاره‌های جگر آن حضرت میان تشت می‌ریخت. عرض کردم: چرا مداوا نمی‌کنید؟ فرمود: ای بنده خدا! مرگ را به چه چیز می‌توان علاج کرد؟ گفتم:انا لله و انا الیه راجعون. پس فرمود:رسول خدا (ص) به ما خبر داد که بعد از اودوازده امام خواهند بود. یازده نفر از آنان از فرزندان علی و فاطمه‌اند وهمه باشمشیر یا زهر شهید می‌شوند. و بعد گریست. ▪️از ایشان موعظه خواستم و ایشان مشغول سخن شد تا اینکه نفسش به شماره افتاد و رنگش زرد شد. در این حال، امام حسین وارد شد و برادر را در آغوش گرفت و او را بوسید. ایشان گریه می‌کرد و می‌فرمود: گریه‌ام از دو چیز است؛ فراق دوستان و هول زمان حساب. نقل است که امام حسن فرمود: گرچه فراق تو و دوستان و برادرانم بر من سخت است، اما خواهان رفتنم که جد خود رسول خدا و پدرم امیرالمومنین و مادرم زهرا و دو عموی خود حمزه و جعفر را ملاقات می‌کنم. ▪️سپس برای برادر خود وصیت کرد و سفارش اهل بیت و فرزندانش را به ایشان فرمود که برای ایشان پدری مهربان باش و وصیت فرمود که مرا در کنار رسول خدا(ص) دفن کن که من نسبت به آنان که بی‌اجازه در آنجا دفن شده‌اند اولی‌ترم و اگر آن زن مانع شد، نگذاری خونی بر زمین ریخته شود تا از آن چه بعد پیامبر از مردم کشیدم به ایشان شکایت کنم و بعد از این وصایا جان به جان آفرین تسلیم کرد. ▪️امام حسین(ع)، بدن برادر را غسل داد و کفن کرد و به سمت حرم رسول خدا برد. مروان بن حکم سراغ آن زن رفت و اورا تحریک کرد که مانع ازدفن امام شود. سپس او راسوار براسب خود کرده به نزد قبر پیامبر آمد و در حالی که بنی‌امیه و آل ابوسفیان همراهی‌اش می‌کردند، مردم را تحریک بر جنگ می‌کرد و می‌گفت: اجازه نمی‌دهم کسی را که دوست ندارم در خانه من دفن کنید. ▪️بعد از این، خود را از اسب به زیر انداخت و فریاد زد: بخدا تا یک مو در سر من است، اجازه نمی‌دهم او را اینجا دفن کنید. ▪️ابن عباس گفت: یک روز بر شتر سوار می‌شوی، یک روز بر استر و می‌خواهی نور خدا را خاموش کنی و با دوستان خدا بجنگی و بین رسول خدا و حبیبش حایل شوی. ▪️ناگهان آن زن دستور داد جنازه امام(ع) را تیرباران کردند؛ به طوری که گفته‌اند تا 70 تیر از جنازه ایشان بیرون کشیدند. بنی‌هاشم دست به شمشیر بردند که امام حسین(ع) با وجود وصیت برادر، مانع شد و فرمود: اگر وصیت برادرمم نبود، می‌دیدید چگونه بینی شما را بر خاک می‌مالیدم و او را نزد پیامبر دفن می‌کردم. ▪️سپس بدن مطهر را به بقیع بردند. امام حسین(ع)، بدن برادر را درقبر گذاشتند ▪️پیامبر اکرم فرمود: «وقتی فرزندم حسن را با زهر شهید کنند، ملائکه هفت آسمان بر او گریه می‌کنند و همه چیز حتی مرغان هوا و ماهیان دریا بر او می‌گریند. هرکه برای او گریه کند چشمش در روزی که همهء چشم‌ها کور می‌شوند ـ روز محشر ـ نابینا نمی‌شود و هرکس بر مصیبت او غمگین شود، روزی که همه دل‌ها اندوهگین است، غمناک نمی‌شود و هر که او را در بقیع زیارت کند، روزی که همه گام‌ها بر صراط می‌لرزد، قدمش استوار می‌ماند.» ▪️جلوه‌های مظلومیت حضرت بی‌شمار است. به عنوان نمونه در قضیه نبرد ایشان با معاویه، پس از اینکه برخی یاران ایشان و فرماندهان و سران قبایل به امام مجتبی(ع) خیانت کردند در ساباط مدائن لشکریان، در حالی که حضرت را متهم به مماشات با معاویه می‌کردند به خیمه ایشان حمله کردند، سجاده از زیر پایش و ردا از دوشش کشیدند و با عصایی که تیغ تیز مسموم داشت بر ران مبارکش زدند و ایشان را مجروح کردند. بعد از آن که راهی جز صلح برایش نماند، همان‌ها زخم زبان می‌زدند که تو مسلمین را خوار و ذلیل کرده‌ای. ▪️امام حسن (ع)بعد از صلح به مدینه رفت و در میان نکوهش اطرافیان، زخم زبان دوستان، عداوت دشمنان، از دست دادن بسیاری از یاران قدیم و شهادت ایشان به دست عمال معاویه، ناسزاگویی خطبا به امیرالمومنین(ع)، دوران سختی را سپری فرمود 📚منابع:ارشاد جلد 2/ شیخ مفید مقاتل الطالبین/ ابوالفرج اصفهانی منتهی‌الآمال جلد اول/ شیخ عباس قمی •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🔳🔳🔳🔳🔳🔳🔳 ✨﷽✨ 🏴چرا معاویه، امام حسن مجتبی(ع) را با این‌که با او صلح کرده بود، به شهادت رساند؟ ✍وجود مبارک امام مجتبی(ع) به چند دلیل مانعی بزرگ برای ولایت عهدی یزید به شمار می آمدند: 1⃣ آن حضرت شخصیت معنوی بالایی داشت و همه او و برادرش امام حسین(ع) را دو آقای جوانان بهشتی می شناختند و خدمات فراوان آن حضرت در مدینه از او شخصیت عظیمی در اجتماع ساخته بود و در عراق نیز به سبب شیعه بودن اکثریت مردم، حضرتشان جایگاه و پایگاه ویژه ای داشت. به این سبب، معاویه به راحتی نمی توانست ولایت عهدی یزیدی را مطرح کند که از معنویات بویی نبرده و جوانی خام و اهل شراب و قمار بود. 2⃣ امام حسن(ع) از کسانی بود که نه تهدید او را وادار به عقب نشینی می کرد و نه تطمیع وی را به سکوت و تسلیم وا می داشت. همچنین گزینه دور کردن از مرکز جامعه اسلامی به بهانه هایی؛ مانند امارت و قضاوت درباره امام حسن(ع) قابل اجرا و عمل نبود؛ چون آن حضرت، هیچ مسئولیتی از طرف معاویه نمی پذیرفت و معاویه نیز برای اجبار بر این مسئله قدرتی نداشت. 3⃣ قرارداد صلحی میان حضرت مجتبی(ع) و معاویه وجود داشت که بنابر یکی از بندهای آن، معاویه حق نداشت بعد از خودش کسی را به جانشینی انتخاب کند، بلکه زمامداری بعد از او به حضرتشان می رسید و این خود، مانع بزرگ سیاسی و اجتماعی به شمار می آمد. این بند از قرارداد در کتاب های تاریخی معتبر فراوانی وجود دارد: «علما بر این اتفاق دارند که حسن [بن علی] حکومت را به معاویه تا زمان حیاتش واگذارد کرد نه بیش از آن، تا این که خلافت بعد از او به خودش برگردد و قرارداد بین آن دو این گونه بسته شد». «هنگامی که علی به شهادت رسید، حسن بن علی در عراق و معاویه در شام به حکومت رسید ...امام مجتبی(ع) با لشکری از کوفه به قصد جنگ با معاویه حرکت کردند و معاویه نیز با لشکری از شام، رهسپار میدان جنگ شد. بعد از رویارویی دو لشکر و آن وقایع، کار به صلح کشید و صلح نامه ای در آن میان به امضا رسید که یکی از بندهای آن این بود: به این شرط که معاویه، خلافت را بعد از خود به حسن واگذارد». 💥با توجه به جهات فوق به سبب زنده بودن امام حسن مجتبی(ع)، معاویه هیچ توجیهی برای طرح ولایتعهدی فرزندش نداشت و از همین جا روشن می شود که حضرت مجتبی(ع) با این که به یقین می دانست معاویه به صلح نامه عمل نخواهد کرد، اما با دقت تمام، موادی را در آن قرارداد گنجاند که رسوایی معاویه را - که بسیار ظاهرفریبی می کرد - با دست خودش فراهم کند. 📚از بیانات استاد انصاریان ✨رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) تسلیت باد ✨ •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
📌 یاری‌گر بی‌یاور ◽️ مردی را می‌شناسم که وقتی در حال انجام طواف مستحبی بود و شیعه‌ای از او درخواست کمک کرد، طواف را رها و برای رفع نیاز برادر مؤمنش او را همراهی کرد. ◾️ کریمی را می‌شناسم که دوبار، تمام دارایی و سه‌بار نیمی از دارایی‌اش را بخشید. مظلومی را می‌شناسم که «مُعِزُّالمُؤمِنین» بود، اما شیعیانِ خودش به او «مُذِل‌ُّالمُؤمِنین» می‌گفتند. ◽️ غریبی را می‌شناسم که همسرش در خانهٔ خودش به او زهر خوراند و مسمومش کرد، اما چیزی که جگر او را سوزاند، زهر نبود؛ سال‌ها بود که جگرش سوخته بود… ◾️ آن وقتی در کودکی خانه‌شان را به آتش کشیدند و داغ مادر را بر دلش گذاشتند، آن وقتی که در جوانی، مظلومیت و خانه‌نشینی پدر را نظاره‌گر بود، آن وقتی که جلوی چشمانش، روی منبر می‌رفتند و پدرش را لعن می‌کردند و همان وقتی که در تمام این مدت، بسیاری از شیعیان بی‌تفاوت بودند و امام زمانشان را یاری نمی‌کردند... 🔺 در تمام این مدت جگرش پاره‌پاره شد. ‌شاید زهر تسکینی بود بر دردهایش... 🔘 شهادت مجتبی به امام زمان و تمام شیعیان تسلیت باد. •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ ✨﷽✨ 🏴آخرین وداع پیامبر(صلی الله علیه و آله) با یاران... ✍پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) روزهای آخر بیماری در حالی كه سرش را با پارچه‌ای بسته بود، سه روز پیش از شهادت خود، به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود: هر كسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار كند، زیرا قصاص در این جهان، آسان‌تر از قصاص در روز رستاخیز است! در این موقع سوادة بن قیس برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد "طائف" در حالی كه بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند كردید كه بر مركب خود بزنید. اتفاقا تازیانه بر شكم من اصابت كرد، من اكنون آماده گرفتن قصاصم. درخواست پیامبر یك تعارف اخلاقی نبود؛بلكه جداً مایل بود حتی یك چنین حقوقی را جبران نماید. گذشته از این، چون اصابت تازیانه بر شكم سواده عمدی نبود، از این نظر او حق قصاص نداشته است، بلكه با پرداخت دیه‌ای جبران می‌گردید. مع الوصف پیامبر، خواست، نظر وی را تامین كند... پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند، سپس آماده قصاص شدند. یاران رسول خدا با دلی پر غم و دیدگانی اشكبار وناله‌هایی جانگداز، منتظرند كه جریان به كجا خاتمه می‌پذیرد؛ آیا سواده واقعا از در قصاص وارد می‌شود؟ 💥ناگهان دیدند سواده بی اختیار،بجای قصاص، شكم و سینه پیامبر را می‌بوسد؛ در این لحظه پیامبر او را دعا كرده، فرمود: خدایا! از سواده بگذر، همانطور كه او از پیامبر اسلام در گذشت... ▪️صلی الله علیک یا رسول الله...▪️ 📚فروغ ابدیت ج2، صفحات 865و864 •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
📌 این قوم هنوز هم مشرکند ◽️ چه زود نقاب‌ها کنار رفت و حقیقت آشکار شد. معلوم شد این امّت، هنوز از خواب سنگین جاهلیت برنخاسته‌اند. ◾️ به دروغ شهادتین گفتند و به دروغ اسلام آوردند. این قوم هنوز هم مشرکند‌؛ در دل‌هایشان، خدا هزاران شریک داشت: حکومت، مقام، ثروت و... ◽️ مگر نشنیدند که پیامبر، آیه خواند؟ مگر سفارششان نکرد؟ مگر هزار دلیل نیاورد که پس از من، رضای خدا در گروی رضایت امام است و بس؟ پس این‌ها چه شد؟ ◾️ پس چرا بعد از پیامبر هیچ امامی از امت خود راضی نبود؟ یکی سَر در چاه بود و دیگری سَر روی نِی، یکی در زندان و دیگری آوارهٔ دشت و بیابان. 🔺 مردمانی که دنیا را به رضایت امامشان ترجیح دادند، خدا را نیز قبول نداشتند. 🔘 شهادت بر امام زمان و تمام مسلمین تسلیت باد. •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
16.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه شهادت امام حسن علیه السلام 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 زنده یاد حجت السلام کافی 😭😭😭😭😭😭😭😭
📖 خاصه پیامبر اکرم(ص) اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا حَمَلَ وَحْيَكَ وَ بَلَّغَ رِسَالاَتِكَ‏ خدايا درود فرست بر محمد (ص) زيرا او بار سنگين رسالت را به دوش جان گرفت و به خلق تبليغ كرد وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَحَلَّ حَلاَلَكَ وَ حَرَّمَ حَرَامَكَ وَ عَلَّمَ كِتَابَكَ‏ چنانكه حلال تو را حلال و حرام تو را بر امت حرام كرد و كتاب آسمانى تو قرآن را به مردم تعليم داد وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَى الزَّكَاةَ وَ دَعَا إِلَى دِينِكَ‏ و باز بر محمد درود فرست زيرا نماز را در عالم برپا داشت و زكوة را اعطا كرد و بندگان را به دين تو خواند وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا صَدَّقَ بِوَعْدِكَ وَ أَشْفَقَ مِنْ وَعِيدِكَ‏ و باز اى خدا درود فرست بر محمد (ص) زيرا وعده تو را تصديق كرد و از وعده عذاب تو ترسيد و امت را ترسانيد وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا غَفَرْتَ بِهِ الذُّنُوبَ وَ سَتَرْتَ بِهِ الْعُيُوبَ وَ فَرَّجْتَ بِهِ الْكُرُوبَ‏ و باز درود فرست بر محمد (ص) زيرا بواسطه او گناهان بندگان را آمرزيدى و عيوب و زشتيهاى امت را مستور فرمودى و غم و رنج خلق را بوجود گرامى او برطرف ساختى وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا دَفَعْتَ بِهِ الشَّقَاءَ وَ كَشَفْتَ بِهِ الْغَمَّاءَ وَ أَجَبْتَ بِهِ الدُّعَاءَ وَ نَجَّيْتَ بِهِ مِنَ الْبَلاَءِ و باز درود فرست اى خدا بر محمد (ص) چنانكه شقاوت و بدبختيهاى خلق را بواسطه او دفع كردى و اندوه و پريشانى را برطرف ساختى و بواسطه او دعاى بندگان را مستجاب فرمودى و خلق را به حرمت او از بلا نجات دادى وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا رَحِمْتَ بِهِ الْعِبَادَ وَ أَحْيَيْتَ بِهِ الْبِلاَدَ وَ قَصَمْتَ بِهِ الْجَبَابِرَةَ وَ أَهْلَكْتَ بِهِ الْفَرَاعِنَةَ و باز درود فرست بر محمد چنانكه طفيل او بخلق ترحم كردى و شهر و بلاد عالم را بواسطه او زنده و آبادان ساختى و پشت جباران و گردنكشان را بقدرت او شكستى و فرعونان‏ جهان را هلاك ساختى وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا أَضْعَفْتَ بِهِ الْأَمْوَالَ وَ أَحْرَزْتَ بِهِ مِنَ الْأَهْوَالِ وَ كَسَرْتَ بِهِ الْأَصْنَامَ وَ رَحِمْتَ بِهِ الْأَنَامَ‏ باز اى خدا بر محمد (ص) درود فرست چنانكه بواسطه وجود گرامى او بر ثروت و مال مردم افزودى و از حوادث هول انگيز عالم امت را نجات دادى و بتهاى مشركان را در هم شكستى و بر خلايق ترحم فرمودى وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ كَمَا بَعَثْتَهُ بِخَيْرِ الْأَدْيَانِ وَ أَعْزَزْتَ بِهِ الْإِيمَانَ وَ تَبَّرْتَ بِهِ الْأَوْثَانَ وَ عَظَّمْتَ بِهِ الْبَيْتَ الْحَرَامَ‏ و باز اى خدا درود فرست بر محمد چنانكه او را بر بهترين آيين حق مبعوث كردى و اهل ايمان را بواسطه او عزت بخشيدى و بتها را هلاك نمودى و بيت الحرام كعبه را عظمت بخشيدى وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً و باز اى خدا بر حضرت محمد (ص) و اهل بيتش كه همه پاكان و خوبان و برگزيدگان عالمند درود و تحيت كامل فرست. •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈••┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
سیاهترین هفتهء تاریخ 📢📢📢...در روز یکشنبه ۲۷ صفر سال ۱۱ هجری قمری ، ۱۰ خرداد سال ۱۱ هجری شمسی ، ۲۶ می سال ۶۳۲ میلادی چه اتفاقی افتاد⁉️ ➖▪️➖¤¤➖🌐⚜🔎📚🔍 🕔🕕🕗… در صبحگاه ، رسول خدا صلی الله علیه و آله , قِیس بن عِباده و حَبّاب بن مُنذِر را مامور می سازند تا با گروهی از انصار سپاه اسامه را حرکت دهند ؛ این گروه مأمورند تا سپاه را همراهی کنند و خبر قطعی حرکت و خروج سپاه از مدینه را به رسول خدا صلی الله علیه و آله برسانند... 👈 چندی بعد اسامه و سربازانش حرکت می‌کنند… قیس و حباب به نزد رسول خدا بر می گردند تا خبر حرکت را به ایشان برسانند , پیامبر خدا - که به علم غیب آراسته اند - به این دو نفر می فرمایند: 💠 این سپاه امروز حرکت نخواهد کرد ؛ آری ؛ ...اینک کسانی که برای آیندهء حکومت مدت ها برنامه ریزی کرده اند ، به روشنی دریافته اند که با وجود رسول خدا صلی الله علیه و آله نمی توانند در مدینه بمانند… ❌¤¤ پس دستوری جدید از سوی آنان برای از بین بردن قطعی رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه می رسد که به علت شتابزدگی ردّ پای آن در تاریخ مانده است‼️ در طی بیماری پیامبر ، همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله به نوبت در امر پرستاری رسول خدا صلی الله علیه و آله همکاری می‌کنند ؛ ✨"ام سلمه" در چند روز گذشته بیشترین تلاش را در این زمینه داشته است و اهل بیت علیهم السلام و به خصوص امیرالمؤمنین علیه السلام و صدیقهء طاهره علیها السلام را برای نگهداری پیامبر صلی الله علیه و آله یاری رسانیده است ، ⚠️▪️ از دیروز عایشه با اصرار خویش ، علاقهء خود را به پرستاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله نشان داده است‼️ (۱) ➖📚➖در تمامی منابع تاریخی که حکایت امروز را نقل کرده اند آمده است: ✍ حال رسول خدا صلی الله علیه و آله ، امروز چندان مناسب نبود و در طی روز ایشان - به ظاهر - چندین بار از هوش رفتند ؛ فرصتی که عایشه آن را مغتنم می‌شمارد ؛ …📛…وی علیرغم سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله به اینکه در دهان حضرت چیزی نریزند - مایعی را به دهان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله می ریزد ، تکرار چند باره این عمل و مخفی کاری ناشیانه او و حفصه شک برانگیز است‼️‼️ ◀️◀️ در پی وخامت حال رسول خدا صلی الله علیه و آله ، به نظر می رسد که عایشه با پراکنده گویی سعی کرده ، نشان دهد که آن مایع ، چیزی جز لَدود(داروی گیاهی) نبوده است ؛ ‼️‼️او حتی ادعا می کند : رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از به هوش آمدن ، همهء اهل منزل را مجبور کرده اند از آن داروی گیاهی بخورند‼️ در بعضی مدارک ، عایشه حتی ادعا کرده : یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله -میمونه- روزه دار بوده است ، پیامبر صلی الله صلی الله علیه و آله حتی دستور می دهند که روزهء او را بشکنند و به زور در دهانش دارو را بریزند‼️...(۲)... 📛➖گویندهء این سخنان به روشنی در تلاش است با چنین داستانهایی ، اتهام مسموم کردن پیامبر صلی الله علیه و آله را کم رنگ کند ، و نشان دهد که آن نوشیدنی را حتی بانی این ماجرا هم خورده است.... خبر وخامت حال رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه می پیچد و مسلمانان برای زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله به منزل ایشان می آیند ؛ 📜¤¤ رسول خدا صلی الله علیه و آله بنی هاشم را فرا می خوانند و شروع به وصیت می کنند ؛ ...عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر که انجام برخی امور و وصایای رسول خدا صلی الله علیه و آله را به جهت گرفتاری های شخصی قبول نکرده است ، به عنوان بزرگ بنی هاشم حاضر است. رسول خدا صلی الله علیه و آله سفارش هایی چند به بستگان خویش می کنند ؛ در پی آن پیامبر تمام اموال و وسایل شخصی خویش را با ذکر نام و تعداد ، در حضور این جمع ، به امیرمؤمنان علیه‌السلام می سپارند تا همگان شاهد باشند ؛ 🍃➖ در همین زمان ، امیرمؤمنان علیه السلام برخی از این اموال را به منزل خویش می برند و سپس باز می گردند. (۳) ✔️ پس از چندی ، در خانهء پیامبر صلی الله علیه و آله ، جز امیر مؤمنان علیه السلام کسی باقی نمی ماند. رسول خدا صلی الله علیه و آله وصیت ها و سفارش های ویژه ای برای برادر خویش دارند. 📖 ➖رسول خدا ابتدا امیرالمومنین علیه السلام را مأمور می کنند که پس از انجام مراسم کفن و دفن ، در خانه بنشینند و قرآن 📖 را جمع نمایند .(۴) ……در پی آن رسول خدا صلی الله علیه و آله ، امیرالمؤمنین علیه السلام را مأمور به صبر می کنند ؛ ▪️➖صبر در برابر تمام وقایع آینده و صبری خاص در مقابل هتک حرمت فاطمی (علیها السلام) ..💦... 🏴🔻با فهم این معنا ، امیرمؤمنان علیه السلام به صورت بر زمین می افتند...(۵) امیرالمؤمنین علیه السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله پناه می آورند و از آنچه در پی خواهد آمد ، شِکوه می کنند...(۶)¤¤🔶¤¤ اینک رسول خدا صلی الله علیه و آله ، اهل بیت علیهم السلام را فرا می خوانند ؛ آنانرا
به صبر دعوت می کنند ؛ به صبر ، صبر و صبر ..... در مقابل آنچه نا اهلان می کنند ؛ 💧 اشک های بانوی دو عالم علیها السلام که شاهد بر این ماجرا است حکایت گر غم های بی پایان آینده است ؛ از دیگر شاهدان این ماجرا ، جبرئیل ، میکائیل و اسرافیل هستند....(۷) ❌❌ عایشه ، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله خبر مهمی را به "صُهَیب" می‌گوید ؛ "صُهَيب" پیک ویژه ای است که این خبر را برای برخی افراد در سپاه اسامه بازگو خواهد کرد‼️ این سپاه که امروز صبح راهی سفر شد ، بار دیگر با کارشکنی سپاهیان به مدینه بازگشت..🤔... اینک صهیب پیام می آورد که پیامبر به زودی از دنیا خواهد رفت ، خود را هر چه زودتر به مدینه برسانید! 🌌¤¤ گروهی به کمک تاریکی شب ، مخفیانه وارد مدینه می شوند ، تاریخ ۳ نفر را در این میان نام برده است؛ ⚠️❌ در نیمه شب پیامبر صلی الله علیه و آله از بستر برخاسته , می فرمایند: 💠امشب ، شرّ بزرگی به مدینه راه یافته است .(۸) ➖▪️➖¤¤➖🌐 1⃣ الارشاد ۱۸۲/۱ - إعلام الوری ۲۶۴/۱ - بحارالانوار ۴۶۷/۲۲ 2⃣ فتح الباری ١١٢،١١٣/٨ - عمدة القاري ٧٣/١٨ - تاريخ مدينة دمشق ٣٣١،٣٣٢/٢٦ - السيرة النبوية ٣٠٨/٤ - سبل الهدي و الرشاد ٢٢٧،٢٢٨/١۲ 3⃣ علل الشرائع ۲۰۰/۱ - بحارالانوار ۴۶۰/۲۲ 4⃣ الصراط المستقيم ۹۲/۲ - بحارالانوار ۴۸۴/۲۲ 5⃣ کافی ۲۸۲/۱ - طرف من الأنباء و المناقب ص۱۵۶ - بحارالانوار ۴۸۱/۲۲ 6⃣ خصائص الأئمه ص۷۲ - طرف من الأنباء و المناقب ص۱۵۹ - بحارالانوار ۴۸۳/۲۲ 7⃣ طرف من الأنباء و المناقب ص۱۵۱ - بحارالانوار ۴۸۲/۲ و صص ۴۵۹ ، ۴۶۰ 8⃣ ارشاد القلوب ۲۰۴/۲ - بحارالانوار ۱۰۹/۲۸ •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•