eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
787 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸عاقبت فریب مردم ✍ عليه السلام مى فرمايد: شخصى به تنگدستى مبتلا شد، هر چه فعاليت كرد، موفق به اصلاح معاش مادى خود به نحوى كه مى خواست نشد، او را كرد تا پايه گذار دينى شود و از اين راه به نان و نوايى برسد. دينى را از پيش خود اختراع كرد و مردم ساده دل و عوام را به آن دعوت كرد و بيش از آنچه كه مى خواست به نان و نوا رسيد، پس از مدتى پشيمان شد و تصميم به گرفت، پيش خود گفت: آنان كه به من آوردند، بايد همه را جمع كنم و اعلام نمايم كه من در تمام برنامه هايم دروغ گفتم. ✍ همه را جمع كرد و به آن ها اعلام نمود، ملت در جوابش گفتند: نه، تو دين صحيحى است، ولى خود تو در آيينت دچار شك و وسوسه شده اى! چون اين وضع را ديد، زنجير غل دارى تهيه كرد و به گردن انداخت و پيش خود گفت: از گردنم بر نمى دارم تا خداى مهربان مرا بيامرزد. به زمانش خطاب رسيد كه به او بگو: 💢به عزتم قسم اگر توبه ات تا قطع شدن تمام اعضايت ادامه پيدا كنند قبول نخواهم كرد مگر كسانى كه به آيين تو مرده اند. زنده كنى و آن ها را از اين گمراهى برهانى!💢 📚 عرفان اسلامی - حسین انصاریان / جلد 3 صفحه 197 📚 سفینه البحار: 260/5، باب العناد، ذم اضلال الناس @darolsadeghiyon 👈
⚘سید ³¹³⚘: ‍ ♦️♦️♦️♦️♦️ ⭕️ اکثر ایمانها، آلوده به شرک است ✍ ، درجات مختلف دارد، و ایمانِ خالص که هیچگونه شرکی در آن نباشد، کم است. قرآن می‌فرماید: 📖 وَ مَا یُؤْمِنُ أَكْثرَُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُم مُّشْرِكُونَ (یوسف/۱۰۶) 👈 اکثر آنها كه ایمان مى‌‏آورند، ایمانشان آمیخته با شرك است، و مشرک هستند. 👈 البته منظور از در این آیه، شرکِ خفی است نه شرکِ آشکار. یعنی شخص، افراد دیگری غیر از خدا را در عالم کاره‌ای بداند. 👈 همه کارها فقط به دست خداست، و غیر از خدا همه وسیله هستند. اگر کسی غیر از این فکر کند، این شرک است. 🔹 امام رضا (ع) فرمودند: "شرک در این آیه به معنای کفر و بت پرستی نیست، بلکه منظور توجّه به غیر خداوند است." 🔹 مالک بن عطیه می‌گوید از امام صادق (ع) پرسیدم، منظور از شرکِ اکثریت مومنین که در این آیه آمده است چیست؟ 🔹 امام فرمودند: مقصود مثل این حرفهایی است که گاهی انسان می‌گوید: ❌ «اگر فلانى نبود من نابود می‌شدم»، ❌ «اگر فلان كس نبود من به فلان ناراحتى مبتلا مى‏‌شدم»، ❌ «اگر فلانى نبود خاندان من، اهل و عیالم از بین می‌رفتند». او با این اندیشه، اشخاص را موثر در زندگى خود مى‌‏بیند، و براى خدا در رازقیت و در تاثیر، شریك قرار می‌دهد. 🔹 عرض كردم: این چنین بگوید چطور؟ «اگر خداوند به وسیله فلانى بر من لطف و منّت نمی‌گذاشت، من نابود مى‏‌شدم» آیا باز هم اشكالى دارد؟ 🔹 حضرت فرمود: اگر اینگونه بگوید مانعى ندارد. https://chat.whatsapp.com/FuGYfPwxtNhC8ohDsrhrmF
🌺🍃🌺🍃 اگر باشک وتردید دعا کنیم وفقط احتمال بدهیم که خدا شاید دعایمان را مستجاب کند به جایی نمیرسیم 🌺🍃 ما باید داشته باشیم زمانی که دعا میکنیم وخواسته مان درست وبه جاست در همان لحظه توسط خداوند برایمان روا میشود ایمان به اینکه خدا به اندازه کافی از هر چیزی در این دنیا دارد. ❌نگوییم خدایا این مریضی خانمانسوز را از من بگیر. نگوییم من که خواسته‌ام خیلی بزرگ هست خدا آن را به من نمیدهد اگر این طور فکر میکنید اصلا چرا دعا میکنید. برای خدا کم وزیاد ندارد این باور محدود کننده ماست. ❌ نگوییم خدایا این بدبختی وبی پولی را از ما بگیر نخواهیم انکه به ما بدی کرده دچار مشکل بشود با جملات مثبت واحساس عالی دعا کنیم وایمان به اینکه خدا آن قدر بزرگ هست که حاجتهای بزرگ والبته درست ما را برآورده میکند. https://eitaa.com/darolsadeghiyon https://chat.whatsapp.com/FuGYfPwxtNhC8ohDsrhrmF
🌺🍃🌺🍃 اگر باشک وتردید دعا کنیم وفقط احتمال بدهیم که خدا شاید دعایمان را مستجاب کند به جایی نمیرسیم 🌺🍃 ما باید داشته باشیم زمانی که دعا میکنیم وخواسته مان درست وبه جاست در همان لحظه توسط خداوند برایمان روا میشود ایمان به اینکه خدا به اندازه کافی از هر چیزی در این دنیا دارد. ❌نگوییم خدایا این مریضی خانمانسوز را از من بگیر. نگوییم من که خواسته‌ام خیلی بزرگ هست خدا آن را به من نمیدهد اگر این طور فکر میکنید اصلا چرا دعا میکنید. برای خدا کم وزیاد ندارد این باور محدود کننده ماست. ❌ نگوییم خدایا این بدبختی وبی پولی را از ما بگیر نخواهیم انکه به ما بدی کرده دچار مشکل بشود با جملات مثبت واحساس عالی دعا کنیم وایمان به اینکه خدا آن قدر بزرگ هست که حاجتهای بزرگ والبته درست ما را برآورده میکند. https://eitaa.com/darolsadeghiyon https://chat.whatsapp.com/FuGYfPwxtNhC8ohDsrhrmF
💎داستان تاریخی حاکم و دهقان ! 🤴روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. 👨🏼‍🌾روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت: میتوانی بر سر کارت برگردی، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت. همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند. 🤴حاکم از کشاورز پرسید: مرا می شناسی؟ 👨🏼‍🌾کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: به خاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در باز بود من رو به آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نکرده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. 🤴حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط و من و توست که فرق دارد.... "از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه" خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان !https://eitaa.com/darolsadeghi https://chat.whatsapp.com/DcNzbCoLLDeJ4OKpQscPrN
داستان تاریخی حاکم و دهقان ! 🤴روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند. 👨🏼‍🌾روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت: میتوانی بر سر کارت برگردی، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت. همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند. 🤴حاکم از کشاورز پرسید: مرا می شناسی؟ 👨🏼‍🌾کشاورز بیچاره گفت: شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: به خاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در باز بود من رو به آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نکرده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. 🤴حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط و من و توست که فرق دارد.... "از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه" خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌! حکایاتی از دارالصادقیون رفسنجان https://eitaa.com/darolsadeghiyon https://chat.whatsapp.com/FIMCAEo8UjS1y4ZQUpHIZM
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط و من و توست که فرق دارد.... از بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت و است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات داشته باش 🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂 روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. فقط و من و توست که فرق دارد.... از بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت و است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات داشته باش 🌺🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍃
🌷🥀🏴 🏴از بیعت امام حسن ع تا غیبت حجت بن الحسن عج 💢اگر و ائمه ع را با عقلی و نقلی پذیرفتیم و ایشان را از نظر علم و آگاهی، دانستیم به حکم ، باید در تمام تصمیم‌گیری‌ها ایشان باشیم چه و کنند و چه و و چه از چشمها ! 🔶مشکل رفتاری بسیاری از ما به اصطلاح شیعه،‌به همین در به برتری امام و قوت در ما بر می‌گردد و به همین جهت همانند آنهایی که در زمان ع بودند گاهی- بخاطر مشکلات- به غایب بودن عج ایراد می‌گیریم و هنوز از و خاص هر کدام از ائمه‌ایم. 👈ابو سعید عقیصا می‌گوید: وقتى ع با معاويه مصالحه كرد، مردم به نزد او آمدند و بعضى از آنها امام را به واسطه بيعتش مورد سرزنش قرار دادند، ع فرمود:🔺 «واى بر شما، چه مى‌دانيد كه چه كردم؟ به خدا سوگند اين عمل براى شيعيانم از آنچه كه آفتاب بر آن بتابد و غروب كند بهتر است، آيا نمى‌دانيد كه من امام واجب الطاعة بر شما هستم و به تصریح رسول خدا ص يكى از دو سروران بهشتم؟ گفتند: آرى، فرمود:...آيا مى‌دانيد كه هيچ يك از ما ائمه نيست جز آنكه سركش زمانش بر گردن اوست مگر حضرت كه روح الله بن مريم پشت سر او نماز مىخواند؟ خداوند ولادت او را مى‌سازد و شخص او مى‌شود تا آنگاه كه خروج كند بيعت احدى بر گردن او نباشد...»📚(كمال الدين، ج1، ص: 316) ✔️جریان حکم به تبعیت از 👈اگر در عصر غیبت ما را به ربانی حواله داده و آنها را خود، معرفی ‌کردند(كمال الدين، ج2، ص: 484) وقتی خبره‌ترین آنها که حاکم جامعه و است برای کشور شیعه، تصمیمی می‌گیرد باید او بود . 👈این تسلیم بودن نه به معنای بودن او که به معنای از عمومی عج خواهد بود و خود و علامتی است برای ما در پذیرش امام زمان؛ چه حکمتش را فعلاً بدانیم و چه ندانیم. چه خوشمان بیاید و چه نیاید. 👈امان از عدم که گاهی بخاطر برتری خود بر معصوم،‌ او را می‌کنیم چه رسد به و دینی! استاد ملایی علیه السلام🥀🏴 •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🌟 : 💎مشكل این است كه ما، نه خودمان را می شناسیم ،نه خدایمان را. نه ایمان به خودمان داریم نه به خدا. نه باورمان آمده است كه خودمان چیزى نیستیم و نه باورمان آمده است كه همه چیز اوست، وقتی این باور در كار نبود، هرچه برهان بر آن اقامه بشود فایده ندارد، باز هم آنانیت نفسی در كار هست ، و این كه من چه ، شما چه ! این همه ادعاهاى پوچ براى ریاست‌ها و براى امثال ذلك ، براى وجود انانیت است ، انانیت وقتی كه باشد،انسان خودش را می بیند. 📚 سوره حمد امام خمینی، ص110 💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫 ایتا_روبیکا _بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 https://eitaa.com/darolsadeghiyon ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD