eitaa logo
محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
787 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
10 فایل
#داستانهای_عبرت_انگیز #آموزه_های_دینی #نشر_معارف_امام_صادق_علیه_السلام 💎 احیای سبک زندگی اسلامی نه مشاورم نه نویسندم نه مفسرم یک انسانم در پی کامل شدن و رسیدن به حقایق عالم هستی 🔸عاشق قرآنم و محب اهل بیت علیهم السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
تفسیر کودکانه از سوره ی قریش یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکس نبود😊🌺 در روزگاران خیلی دور یه قبیله زندگی میکردند آدمهایی که کنار هم یه جا زندگی میکردند قدیم ها قبیله میگفتند..👥👥 اسم این قبیله قریش بود که میخوام براتون بگم👇 بچه ها مردم قریش باهم ایلاف نداشتند (یعنی دوست نبودند)متعهد و متحد🤝نبودند بابا میخواست بره خونه و مامانش تنها میرفت مامان خودش تنها میرفت بازار . بچه تنها بازی میکرد . با هم ایلاف نداشتند ی روزی بچه ها توی فصل شتاء (یعنی فصل زمستان)☃ بابا میخواست بره چندتا جوراب🧦 که مامان بافته ببره یه شهر دیگه بفروشه بابای خونه تنها میره و با لباس زمستانی . کلاه و چتر🌂 رفت رفت اونجایی که میخواست بره جورابارو بفروشه توی راه یک دفعه یه دزده اومد سر راه بابا گفت وایسا ببینم دستا بالا🙌 بابا گفت وای این دیگه از کجا اومد؟ دزده گفت زودباش اون جورابارو بده به من👺 باباهه دوس نداشت ولی مجبور شد جورابارو داد دزده هم جورابارو بردو رفت بابا برگشت خونه و مامان گفت چی شد جورابارو فروختی؟ بچه ها گرسنه هستند و میخوایم بریم خرید بابا گفت راستش یه دزده تو راه جورابارو ازم گرفت مامان ناراحت شد و گفت چیکار کنیم گفت تا فصل تابستون صبر میکنیم تا رسیدند به فصل صیف یعنی تابستان ☀️ تابستون از راه رسید و بابا رفت به سمت شهر تا جوراب 🧦بفروشه توی راه دوباره آقا دزده پرید جلوش آی بچه ها باباهه نتونست کاری کنه دوباره دزده هم جوراباشو گرفتو رفت😨 مرد ناراحت برگشت خونه😩 یه پیر مرد 🧔عاقل توی شهر زندگی میکرد گفت بذار برم ازش بپرسم چرا اینجوری میشه پیرمرده گفت شما باید باهم ایلاف داشته باشین..یعنی متحد باشید باید متعهد باشین و باید بادوستاتون برین دسته جمعی بفروشین و یه کاروان بشید اینا باهم ایلاف شدند و راه افتادند به همون شهری که قرار بود جورابارو بفروشند دزده از دور دید و گفت وای اینا چقد زیادند😱 اینا منو میکشن و نمیتونم برمو جورابارو ازشون بگیرم اونا رفتند و جورابارو فروختند و یه عالمه هم خوراکی خریدند🥝🍉🍇🥔🥒🍞 پیرمرد مهربونو دانا وقتی که اینها برگشتند گفت : حالا که شما باهم ایلاف داشتید باید برید هذا البیت (کعبه) فلیعبدوا کنید فلیعبدوا رب هذا البیت عبادت کنید بشینید دور خونه ی خدا دعا کنید فلیعبدوا کنید اینا رفتند هذا البیت فلیعبدوا کردند و خدارو شکر کردند که باهم ایلاف دارند.