🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#پسر_پرچم_ایران
🌷آقاجون از دکتر شنیده بود: حسین دیگر نباید پرواز کند. اگر به پرواز ادامه دهد، به خاطر فشار بیش از حدی که به
نخاعش وارد شده، ممکن است فلج شود. مهرههای کمرش ساییده شده بود. شبها که میخواست بخوابد، به شدت درد میکشید. حسین به دکتر گفته بود این موضوع را جایی بازگو نکند. اما دکتر طبق وظیفه پزشکیاش، گزارش خود را به مسئولین ابلاغ کرده بود. وقتی خبر به آقاجون رسید، خیلی ناراحت شد. خیلی بیتابی میکرد تا مانع پرواز حسین شود. وقتی حسین آمد، گفت: «تو به اندازة کافی خدمت کردهای. تو فقط....
🌷تو فقط متعلق به خودت نیستی، متعلق به خانوادهات هم هستی. باید رعایت حال خودت را بکنی تا در آینده سربار خانواده نشوی.» حسین گفت: «این را کی به شما گفته؟» آقاجون گفت: «شنیدهام. تو پسر من هستی، باید به حرفم گوش کنی.» حسین که خیلی ناراحت شده بود، گفت: «من دیگر پسر هیچکس نیستم. من پسر پرچم ایرانم، من برادر مردم ایرانم.» پدرم قدری در فکر فرو رفت و چیزی نگفت. بعد که حسین رفت، به من گفت: «دیگر کسی نمیتواند جلوی برادرت را بگیرد. از آنچه من آموختهام خیلی فراتر رفته. برادرت شهید میشود.»
🌹خاطره ای به یاد قهرمان جنگهای دریایی سرلشكر خلبان شهید حسین خلعتبری مكرم
#راوی: آقای شاهرخ خلعتبری برادر گرامی شهید
🥀🥀🥀🥀🥀🥀