قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
■شهادت مظلومانه امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد
🏴 امام حسن عسکری علیه السلام در روز جمعه ۸ ربیع الثانی سال ۲۳۲ قمری در مدینه به دنیا آمد. و شهادت آن حضرت در روز جمعه ۸ ربیع الاول سال ۲۶۰ قمری وقت نماز صبح که به دلیل مسمومیت به دست معتمد عباسی در سن ۲۸ سالگی اتفاق افتاد و در سامرا در نزد پدر بزرگوارش مدفون گردید، آن حضرت را عسکری گویند یا بخاطر اینکه همیشه در محاصره و زیر نظر عسکر (لشکر) و نیروهای حکومتی بود یا اینکه در محله ای به نام عسکر بوده است.
❶ هرکس بیجا از کسے تعریف کند مورد سوءظن(دیگران) قرار گیرد.
📚 اعیان الشیعه ج۲ ص۴۲
❷ کم آسایش ترین مردم کسے است که زیاد کینه و دشمنی کند.
📚تحف العقول ص۷۸۴
❸ گستاخی و بی ادبی فرزند بر پدر خود در خردسالی موجب عاق شدن او در بزرگی خواهد بود.
📚مستدرک ج۷ ص۳۰۹
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
سوال جواب اعرابی از رسول خدا(ص)
می خواهم داناترین مردم باشم. حضرت فرمود: از خدا
بترس.
می خواهم همیشه دل من روشن باشد. حضرت فرمود:
مرگ را فراموش نکن.
می خواهم همیشه در رحمت حق باشم. حضرت فرمود:
با خلق خدا نیکی کن.
می خواهم از دشمن به من آفتی نرسد. حضرت فرمود:
توکل به خدا کن.
می خواهم در چشم مردم خوار نباشم. حضرت فرمود:
پرهیز گار باش.
می خواهم عمر من طولانی باشد. حضرت فرمود:
صله رحم کن.
می خواهم روزی من وسیع گردد. حضرت فرمود:
همیشه با وضو باش.
می خواهم به آتش دوزخ نسوزم. حضرت فرمود:
چشم و زبان خود را ببند.
می خواهم بدانم گناهان من به چه چیز ریخته می شود.
حضرت فرمود: به تضرع و توبه.
می خواهم سنگین ترین مردم باشم. حضرت فرمود:
از کسی چیزی مخواه.
می خواهم پرده ی عصمتم دریده نشود. حضرت فرمود:
پرده عصمت دیگران را ندر.
می خواهم که گورم تنگ نباشد. حضرت فرمود:
مداومت کن به خواندن سوره ی تبارک.
می خواهم مال من بسیار شود. حضرت فرمود:
سوره مبارکه واقعه را هر شب بخوان.
می خواهم فردای قیامت ایمن باشم. حضرت فرمود:
میان شام و خفتن مشغول ذکر باش.
می خواهم خدای تعالی را در نماز حاضر یابم. حضرت فرمود:
در وقت وضو ساختن دقت کن.
می خواهم در نامه ی عمل من گناه نباشد. حضرت فرمود:
به پدر و مادر نیکی کن.
می خواهم برای من عذاب قبر نباشد. حضرت فرمود:
جامه خود را پاک نگهدار.
می خواهم از خاصان درگاه خدا باشم. حضرت فرمود:
شب و روز قرآن بخوان و در کارها راستی و درستی
پیشه کن.
🌿بر محمد و آل محمد صلوات.
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
🔰 به نام زن، به کام مرد
🔹 رهبرانقلاب: یکی از نشانههای مردسالارىِ غربیها همین است که زن را برای مرد میخواهند؛ لذا میگویند زن آرایش کند، تا مرد التذاذ ببرد! این مردسالاری است، این آزادی زن نیست؛ این در حقیقت آزادی مرد است. میخواهند مرد آزاد باشد، حتّی برای التذاذ بصری؛ لذا زن را به کشف حجاب و آرایش و تبرّج در مقابل مرد تشویق میکنند! البته این خودخواهی را بسیاری از مردان در جوامعی که از دین خدا بهرهمند نبودند، از دورانهای قدیم هم داشتند، امروز هم دارند؛ غربیها هم مظهر اعلای این بودند.
🗓 ۱۳۷۶/۰۷/۳۰
🌱
✨﷽✨
🏴وصیت نامه امام عسکری علیه السلام
✍امام عسکری علیه السلام به شيعيان خود فرمود: شما را سفارش ميكنم به تقوى و پرهيزگارى از خدا و ورع در دين و كوشش براى خدا و راستگوئى و اداى امانت بهر كس كه تو را امين قرار داد چه بد باشد و چه خوب. و طول سجده و حسن جوار، اين دستورات را پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آورده. نماز بخوانيد در محله آنها و در تشييع جنازه آنها حاضر شويد و از بيمارانشان عيادت كنيد و حقوق آنها را بپردازيد زيرا يكى از شما وقتى با ورع و راستگو و امين و خوش اخلاق باشد با مردم. ميگويند اين شيعه است موجب شادى و سرور من مىشود.
از خدا بپرهيزيد و موجب آرايش ما باشيد و موجب ننگ و عار ما نباشيد مردم را بما متمايل كنيد و از ما هر ناپسندى را جلوگيرى كنيد. زيرا هر خوبى كه در باره ما گفته شود ما شايسته آن هستيم و هر بدى بما نسبت دهند ما چنين نيستيم ما را در كتاب خدا حقى مقرر است و خويشاوندى با پيامبر اكرم و پاكى از جانب خدا كه هر كه ادعاى چنين پاكى را بنمايد دروغگو است. زياد ذكر خدا را كنيد و بياد مرگ باشيد و قرآن تلاوت كنيد و صلوات بر پيامبر فرستيد زيرا صلوات بر پيامبر ده حسنه است. آنچه شما را توصيه كردم به آن حفظ كنيد شما را بخدا مىسپارم و بشما سلام ميرسانم.
📚بحار الأنوار، ج75، ص: 373
🏴شهادت امام حسن عسکری(ع) بر شیعیان جهان تسلیت باد.
🏴🏴🏴
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍روزی یکی از دوستانم نقل میکرد: در مسیر روستایی هنگام غروب ماشینام خراب شد. ایراد از باتری ماشین بود، پیکان فرسودهای بود که عمر خودش را کرده بود.
در کنار جاده نشستم تا خدا رهگذری را بفرستد تا کمکم کند. پیرمردی از میان باغها رسید و گفت: «بنشین تا ماشین را هُل بدهم.» اصرار میکرد که بنشینم و به تنهایی میتواند ماشین را هُل بدهد. قدرت عجیبی داشت ماشین را هُل داد و روشن شد.
او را به خانهاش بردم. در بین راه حرف خیلی زیبایی زد، گفت: «چند باغ بزرگ دارد که در آن انواع میوهها را پرورش میدهد.»
گفت: «من هر بار باران میآید یک کنتوری برای خدا حساب میکنم و مبلغاش را جدا پرداخت میکنم. هر بار که باران میآید یک حق کارگر برای تقسیم آب و یک پول آب برای خدا کنار میگذارم و تمام محصولات باغ را جمع نمیکنم. یک پنجم محصولات را در روی درختان باقی میگذارم و فقیرانی خودشان میدانند و سالهاست، برای جمعکردن سهم خود به باغ میآیند. لطف خدا وقتی تگرگ میآید، باغ مرا نمیزند.
روزی ملخها به باغهای روستای ما حمله کردند، به باغ من کوچکترین آسیبی نزدند، طوری که مردم روستا در باغ من گوسفند قربانی کردند، تا ملخها روستا را رها کنند.»
✨📖✨ و ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ (39 - سبأ)
⚡و آنچه که انفاق کنید او به شما عوض میدهد و او بهترین روزیدهندگان است.
💫🌟💫🌟💫🌟💫
🌾🌾🌾🌾🌾🌾💫
🔴 #انتقام_های_آتشین
💠 کشاورزی يک مزرعه بزرگ گندم داشت. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد. پيرمرد کينهی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرد و به دم روباه بست و آتش زد.
💠 روباهِ شعلهور در مزرعه به اينطرف و آنطرف میدويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش میدوید تا اینکه گندمزار او به خاکستر تبديل شد.
💠 وقتی کينهی همسر یا اطرافیان را به دل گرفته و به دنبال انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت! پس بهتر است با اخلاق زیبای گذشت، او را ببخشیم و بگذریم تا از عطر خوشبوی مهربانی و خوشرویی، فضای زندگیمان معطر شود.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
💫🌟💫🌟💫🌟💫
▪️امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به فرزند نازنین خود حضرت مهدی علیه السلام میفرمایند:
🔸 فرزندم، گویا میبینم آن لحظهای را که نصرت خدا نازل شده و فرجت فرا رسیده است... ✨
💐 آن روز دوستانت مثل رشتهای از مروارید در دو سوی گردنبند، پیرامون تو صف میکشند،
💐 انگار صدای دستها را که در کنار حجرالاسود با تو بیعت میکنند میشنوم...
💐 آن هنگام است که صبح حقیقت میدمد،
💐 و شب باطل به پایان میرسد،
💐 و خداوند به دستان تو کمر طغیان را در هم میشکند،
💐 و راه و رسم ایمان را اعاده میکند...
💐 حتی کودک در گهواره آرزو میکند که برخیزد و نزد تو بیاید،
💐 حتی وحوش صحرا مایلند که راهی به جوار تو داشته باشند،
💐 دنیا با دستان تو از بهجت و شادمانی به تپش میافتد،
💐 و شاخههای درخت عزّت با تو خرّم و سرسبز میشود،
💐 پایههای حق در جایگاه خود مستقر میشوند،
👈 و تَئُوبُ شَوَارِدُ الدِّينِ إِلَى أَوْكَارِهَا
💐 و آنها که از دین گریختهاند به آشیانه خود باز میگردند،
💐 ابرهای پیروزی، سیلآسا بر تو میبارند،
💐 همه دشمنان هلاک و همه دوستان پیروز میشوند،
💐 و در روى زمين هیچ جبّار ستمگر و هیچ منكر ناسپاس و هیچ دشمن كينهتوز و هیچ معاند بدخواهی باقى نخواهد ماند...
📚 کمال الدین ج 2 ص449.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✨﷽✨
🔴دستگیری پس از وفات.
✍مهر و محبت و توجه آقای قاضی به شاگردان خود فقط منحصر به زمان حیاتشان نبود. بلکه اولیاء بعد از رحلت شان سیطره و احاطه کامل تری پیدا می کنند، چرا که از این زندان تنگ، جسمشان نیز رها شده است. علامه طباطبایی می فرمودند:«پس از ارتحال مرحوم قاضی، روزی مشغول نماز بودم اما تحت الحنکم را ( که گشودن آن مستحب است ) باز نکرده بودم، ناگاه دیدم آقای قاضی تشریف آوردند و در همان حال که من به نماز ایستاده بودم تحت الحنکم را باز کردند و رفتند! »
از آیت الله نجابت نیز نقل شده است: در ایام نوروز با چند تن از دوستان به زیارت مرقد آیت الله قاضی می رفتیم. یکی از ما خطاب به روح آن جناب عرض کرد: نوروز است و ما از شما عیدی می خواهیم. ناگهان در همان بیداری مشاهده کردیم که جسم آیت الله قاضی با عمامه و عبا و ابریقی از گلاب بیرون آمد و بر کف دست ما از آن گلاب ریخت و فرمود:
« من از خدا خواسته ام جسمم در برزخ در اختیار خودم باشد.» از استاد فاطمی نیا نقل شده که فرموده اند: « هنوز هم مرحوم قاضی به خانه شاگرد شاگردان خود می آید و به آنان دستورات سلوکی می دهد.»
📚برگرفته از کتاب عطش
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
🌺10 ربیع الأوّل ازدواج پیامبر صلّی الله علیه و آله با حضرت خدیجه علیها السلام
♦️پیامبر صلّی الله علیه و آله 15 سال قبل از بعثت با حضرت خدیجه کبری علیها السلام ازدواج نمودند. (1)
♦️از احادیث شیعه و اخبار عامّه معلوم می شود که حضرت خدیجه بنت خویلد بن اسد، در علم و اطّلاع به کتب آن زمان معروف بوده است.
♦️او از زنان قریش، علاوه بر کثرت اموال و املاک و تجاراتی که داشت، به عقل و کیاست نیز مزیّت داشت و در آن زمان او را طاهره، مُبارکه، سیده ی نسوان و ملکه ی بطحاء می گفتند.
♦️او از کسانی بود که انتظار قدوم پیامبر صلّی الله علیه و آله را می کشید و همیشه از علماء علایم نبوّت آن حضرت را جویا می شد.
♦️هنگامی که خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله شرفیاب شد، اوّل از مُهر نبوّت سُؤال کرد و آن را زیارت کرد اشعار فصیح او در مدح رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و کمال محبّتش به آل عبد المطّلب مشهور است که کاشف از علم و ادب و محبّت اوست. در همان روزی که آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خدیجه علیها السلام ایمان آورد.
♦️حضرت خدیجه علیها السلام از مال خویش و میراثی که به او رسیده بود به صورت مضاربه تجارت می نمود.
♦️چندی نگذشت که از بزرگان تجّار شد به گونه ای که هشتاد هزار شتر زیر بار تجارت او بودند و هر روز اموال او زیادتر می شد. بر بام خانه ی او قُبّه ای از حریر سبز با طنابهای ابریشم با تمثالی چند بود که این علامت جلالت آن مخدّره بود.
♦️افراد زیادی مانند عقبة بن ابی معیط و ابن ابی شهاب که هر یک چهار صد کنیز و غلام و خدمتکار داشتند، و ابو جهل و ابوسفیان و دیگر بزرگان عرب آن روز به خواستگاری آن حضرت آمدند؛ ولی آن حضرت قبول نفرمودند و هیچ شوهری اختیار نکردند و باکره و عَذْراء بودند (2) تا سر انجام خود شان در سن 25 یا 28 سالگی (3) پیشنهاد ازدواج به پیامبر صلّی الله علیه و آله دادند و این ازدواج با آداب و مراسم خاصّی انجام شد.
♦️خداوند دو پسر به نام های قاسم و عبدالله که به آنها طیّب و طاهر هم می گفتند، به آن دو بزرگوار عنایت فرمود و تنها دخترشان فاطمه علیها السلام بود، و دیگران دختر خوانده های پیامبر صلّی الله علیه و آله و دختران خواهر خدیجه علیه السلام بودند که بعد از فوت پدرشان حضرت خدیجه علیها السلام احتیاجات شان را بر طرف می کرد تا اینکه مادرشان هاله فوت کرد، که تحت سر پرستی پیامبر صلّی الله علیه و آله و حضرت خدیجه علیها السلام در خانه ی خدیجه علیها السلام قرار گرفتند. لذا در بین مردم مشهور شد که آنها دختران رسول خدایند. (4)
♦️در کرامت و بزرگواری ایشان همین بس که آن حضرت مادر حضرت صدیقه ی طاهره علیها السلام امّ الأئمة المعصومین علیهم السلام و همسر امیر المؤمنین علیه السلام و جدّه ی حضرات معصومین علیهم السلام است.
♦️حضرت خدیجه علیها السلام بیست و چهار سال و یک ماه با پیامبر صلّی الله علیه و آله زندگی کرد، و تا آن حضرت زنده بود پیامبر صلّی الله علیه و آله همسر دیگری اختیار نفرمود.
♦️همچنین حضرت خدیجه علیها السلام جمیع اموال خود را به پیامبر صلّی الله علیه و آله واگذار کرد.
عایشه می گوید :
کمتر اتّفاق می افتاد که پیامبر صلّی الله علیه و آله از خانه بیرون رود و خدیجه علیها السلام را به خیر یاد نکند، چنان که یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم :
یا رسول الله ! تا کی خدیجه را یاد می کنی ؟
او پیر زنی بیش نبوده !
خداوند بهتر از او را (منظورش خودش بوده) به تو مرحمت کرد !
♦️پیامبر صلّی الله علیه و آله در غضب شد و فرمود :
نه به خدا قسم ! بهتر از خدیجه علیها السلام نصیب من نشده. به من ایمان آورد هنگامی که مردم کافر بودند، و تصدیق نبوّت من نمود در وقتی که مردم مرا تکذیب می کردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد در وقتی که مردم مرا از خود دور می کردند.
خداوند متعال از خدیجه علیها السلام به من فرزندانی روزی کرد و رحم تو را عقیم قرارداد. (5)
📚 منابع :
1. مسار الشیعة : ص 29. و ... .
2. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 1، ص 206. و ... .
3. الصحیح من السیرة : ج 2، ص 150 ـ 117. ازدواج النّبی صلّی الله علیه و آله و بناته : ص 30.
4. الاستغاثة فی بدع الثلاثة.
5. ریاحین الشریعة : ج 2، ص 202، 207
🇮🇷💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✍حکایت شیخ جعفر امین و گناه زبان❗️
در زمان آیت الله بهبهانی تاجری اصفهانی وتهرانی وشیرازی هر سه باهم به نیت مکه راهی عراق شدند و بعد از زیارت اماکن مقدس عراق قصد کعبه داشتند و مقداری پول داشتند و می خواستند به دست انسانی امین بسپارند نزد آیت الله بهبهانی رفتند.
آن بزرگوار آدرس شیخ جعفر امین را به آنها دادند. سه تاجر ایرانی نزد شیخ جعفر امین رفتند وپول ها را به امانت سپردند.
شیخ جعفر امین مردی بسیار مومن بود که معرف به شیخ جعفر امین شده بود. سه تاجر ایرانی بعد از تمام شدن زیارت مکه به عراق رفتند وسراغ شیخ جعفر امین را گرفتند.
فهمیدند که شیخ فوت کرده است پسر شیخ دفتر پدرش را آورد ونام دوتن از تاجرها ومقدار پولشان و آدرس پولشان را دید ولی از تاجر سوم خبری نبود! آن تاجر بی چاره پولش را می خواست ولی پسرش خبری از پول او نداشت مجبور شد تا پیش آیت الله بهبهانی برود .
آیت الله بهبهانی گفت باید امشب با چند تن از انسانهای درستکار سر قبرشیخ جعفر امین بروید و دعا کنید شاید فرجی شود شب اول خبری نشد تا شب سوم که سر قبر شیخ بودند و دعا می کردند صدایی از قبر شنیده شد و آدرس پول را شیخ گفت ولی شنیدند که شیخ آه و ناله می کند و می گوید هرچه می کشم از دست قصاب است. خبر به آقای بهبهانی رسید و فکر چاره ای بودند. بعد از خانواده شیخ سوال کرد؛ شیخ با کدام قصاب داد و ستد داشته است. قصاب را یافت و به قصاب گفت چرا از دست شیخ جعفر امین ناراحتی؟ قصاب گفت خدا عذاب قبرش را زیادتر کند.
از قصاب خواهش کرد تا علت ناراحتی اش را بگوید. قصاب گفت من دختری داشتم که دم بخت بود و مردی کوفی که چوپان بود وبرای من گوسفند می آورد و به من پیشنهاد کرد تا دخترم را برای پسرش بگیرد و قرار شد من به کوفه بروم و در مورد خانواده ی آنها تحقیق کنم و او نیز درباره ما تحقیق نماید بعد که من تحقیق کردم فهمیدم خانواده ی خوبی هستند به او گفتم از نظر من ازدواج اشکالی ندارد و مرد کوفی نزد شیخ جعفر امین رفته بود و سوال کرده بود قصاب وخانواده ی او چگونه هستند شیخ که قصد داشته دختر قصاب را برای پسرش بگیرد.
فکر می کند: میگوید چه بگویم که هم گناه نباشد وهم بتوانم دختر را برای پسر خودم بگیرم شیخ فقط در یک کلمه به مرد کوفی می گوید: (من نمیدانم)
مرد کوفی با خودش فکر می کند و می گوید حتما طوری هست که شیخ این حرف را زد و مرد کوفی به یک نفر سفارش داد برو به قصاب بگو منتظر من نباش و دخترت را شوهر بده و آن مرد فراموش می کند و قصاب هم منتظر می ماند ولی روزها می گذرد و سال ها ولی از مرد کوفی خبری نمی شود تا این که دختر قصاب سنش بالا می رود و دیگر خواستگاری نداشته و شیخ جعفر امین هم که به پسرش می گوید: دختر قصاب را می خواهم برایت خواستگاری کنم قبول نمی کند. تا این که بعد از سالها مرد کوفی را می بیند وسراغ پسرش را از او می گیرد مرد کوفی می گوید من که چند سال پیش برایت سفارش فرستادم و علت انصراف خودش را حرف شیخ جعفر امین مطرح می نماید. و از همان روز قصاب شروع به نفرین می کند.
آیت الله بهبهانی به قصاب می گوید اگر من یک داماد خوب برای دخترت پیدا کنم. آیا راضی می شوی؟ آیت الله بهبهانی رو به یکی از شاگردانش می کند که تا کنون ازدواج نکرده بوده و از او می خواهد با دختر قصاب ازدواج کند ازدواج صورت می گیرد و قصاب راضی می شود و شیخ از عذاب قبر نجات می یابد.
📚منبع: کتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد دوم
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
زنانی که روسری از سر برمیدارند و به آرمانهایِ انقلابِ اسلامی، امام و شهدا پشت میکنند و حذفِحجاب میکنند و آتش بیارِ معرکه میشوند و انقلابِزنانِفواحش را رقم میزنند، این خاطره را چندینبار بخوانند؛
🔆 *امنیت،اتفاقینیست*
✍ متنِ سخنرانىِ ناديه مراد، دخترِ كُردِ عراقی و برندهی جایزه نوبلِ صلحِ ۲۰۱۸ كه سهسالِ تمام، غنيمتِ داعش بود!!!😞
👈 نامِشان داعش بود، آمده بودند ما را به جهنم ببرند و خودشان، سرِ راه به بهشت بروند!!!
👈 دعوتنامهشان در دستِ چپِشان بود و با انگشتِ شهادتینِ دستِ راست، آسمان را نشان می دادند!!!
*آنها مسلمان نبودند!!!*
👈 مادرم برایِ کارِشان،
بسیار پیر بود و طعمِ حوریانِ بهشتی را نمیداد، پس او را کشتند، ولی خواهرِ کوچکم را که همچون برهای تازه بود، نگه داشتند.
آخه او باکره بود!!!
همچون مریم، کمی معصومتر، کمی کُردتر، همچون آب، زلال!!!😢
👈 خواهرم باید زنِ امیر الاکبر میشد!!!
خدا شاهد بود، ما تفنگ نداشتیم، سرود "خوایه وه ته ن" میخواندیم!!!
👈 خدا شاهد بود آمدند و پدرم را به دو قسمتِ نامساوی تقسیم کردند؛ سرش را برای وطن، جاگذاشتند و بدنش را زیرِ خاک، دفن کردند تا نفت شود!!!😱
👈 خدا شاهد بود برادرِ کوچکم را لخت، زیرِ آفتاب نگه داشتند و به او شهادتین یادمیدادند!!!
▪️خدا شاهد بود که او از فرطِ عطش و بیآبی، جان داد!!!
👈 خدا شاهد بود سیاه بودند، مردانی از سرزمینِ حجر و آتش و ما زبانشان را نمیفهمیدیم، اما رفتارشان...!!!😱
👈 غولهایی بزرگ با مغزهایی کوچک، باورهای سخت!!!
نامِشان عقرب، ملخ، سوسمار بود!!!
لشکری از لجن و اعتقادهایِ نابودگر!!!
👈 آنها آمدند، آرزوهای مرا کشتند، آنها من را غنیمت، صدا میزدند!!!
👈 آن زمان دیگه من، نادیا نبودم، آن روزها دختری بودم با روحی زخمی که از نفسهایم، خونمیچکید، آن روزها هیولای ظریفی بودم که با جهان، قطعِ رابطه کرده بودم، درونِ من انسان، مرده بود چون لاشهای بودم که حتی مومیاییِ هزار سالهاش هم، ارزش نداشت، آن روزها مرگی بودم در روحی!!!
👈 بعد از آن زنی میمرد، زنی حامله میشد، زنی خودکشی میکرد، زنی خودسوزی...
زنی هزار رکعت نمازِ جبر میخواند!!!😱
👈 بعد از آن زنانی، در رنج و جبر، حامله شده بودند، زنانی که فقط یک تقویم میشناختند:
روزِ اولِ تجاوز، روزهای بعد از آن عذاب!!!😞😢
👈 بعد از آن، تاریخ به دو دوره تقسیم شد:
قبل از فاجعهی سیاه و
بعد از فاجعهی سیاه!!!😢
👈 بعد از آن، زنان فقط یک خیابان را، سر راست بلد بودند، خیابانِ منتهی به بیمارستانِ بیمارانِ روانی!!!😢
👈 بعد از آن، زنان فقط یک آواز میخواندند: *"ای مرگ کجایی؟ زندگی ما را کشت".*
👈 بعد از آن زنان تابوت بودند و کودکان در شکمِشان مردگانِ هزار ساله!!!
👈 بعد از آن، زنان مجسمهای بودند که برای عبرتِ تاریخ، بودند!!!
👈 آن روز هوا گرم بود، خدا شاهد بود، مردانی آمدند، ما را کشتند و باز آرزو میکردیم تا دوباره زنده شویم....
✊🏻 اگر نبود قدرتِ باز دارندگیِ ایران...
✊🏻 واگر نبود فداکاریِ مدافعانِ باغیرتِ حرم...
✊🏻اگرمدافعانِ حرم نبودند و برایِ حفظِ حرمتِ حرمِ بیبیزینب(س) از دردانههای خود نمیگذشتند، امروز بسیاری از سهسالهها و رقیههایِ ما بدستِ یزیدیانِ داعشی، ذبح میشدند!!!
✊🏻 و خصوصا...اگر سردارِ دلها سردار سلیمانی که سرِ این افعی (داعش) را در سوریه و عراق بکوبد و نابودش کند، چه بسا خدایِ ناکرده، این بلاها سرِ زنان و کودکانِ ایرانی هم میآمد.😱
👈اما... قرارمان این نبود... راه شهدا خیلی خلوت است... مینویسم تا یادم نرود... تمامِ اقتدارِ میهنم را از شما دارم... این روزها بیشتر از همیشه، شرمندهی نگاهِ منتظرتان هستیم... نگاهی که گویا فریاد میزند، خونمان را باسازش به دشمن نفروشید.
👈مواظبِ تبلیغاتِ دروغینِ دشمن باشید🤔
الهی؛ حق امام وشهداء به خصوص شهدای مدافع حرم برما حلال بگردان🤲
🌸 شادی ارواح طیبه شهدا، خصوصا مدافعان حرم صلوات.
✊🏻🇮🇷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
التماسِ دعای فرجوتفکر🤔
🛑🛑🛑
💔🌹🏴💔🌹🏴💔🌹🏴💔🌹🏴💔
☑️ حضرت عبدالمطلب علیه السلام
عبدالمطلب فرزند هاشم، و پدربزرگ حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود. نام او شیبه*، کنیهاش ابوالحارث (حارث بزرگترین پسر او بود )، و مادرش سلمی بنت عمر از قبیله خزرج بود. عبدالمطلب در بین مردم به «فیاض» (بخشنده) شهرت داشت.
او بخشی از کودکی خود را در قبیله مادرش در شهر مدینه سپری کرد و پس از آن توسط مطلب، عموی خود، بر اساس سفارش هاشم به مکه بازگردانده شد. هاشم در هنگام مرگش به مطلب گفته بود « پسرت، شیبه، را دریاب.»
و چون مطلب او را سرپرستی می کرد، و مردم او را غلام مطلب میدانستند، عبدالمطلب نامیده شد.
پس از مطلب، عبدالمطلب مهمانداری از حاجیان کعبه را به عهده گرفت و برای سهولت در آبرسانی به حاجیان، چاه زمزم را، به کمک پسر بزرگش، حارث، بازسازی کرد. هنگام کندن چاه، دو مجسمه آهوی زرین و چند شمشیر به دست آمد که به حکم قرعه، دو شمشیر به عبدالمطلب رسید و دو آهو از آن ِکعبه شد.
عبدالمطلب از دو شمشیرش دری برای کعبه ساخت و دو آهو را بر آن نصب کرد.
هنگام کندن چاه، به دلیل کارشکنیهای قریش، نذر کرده بود چنانچه خداوند ده پسر به او عطا کند، به شکرانه آن، یکی از آنها را برای خدا در پیشگاه کعبه قربانی کند، و سالها بعد، قرعه به نام عبدالله، دهمین پسر او و پدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، افتاد، ولی با فشار مردم و سران قریش، عبدالمطلب ناچار شد راه حلی برای این مشکل بیابد و سرانجام به جای عبدالله، صد شتر قربانی کرد.
زمانی که ابرهه، پادشاه یمن، برای انهدام کعبه به مکه لشگر کشید، عبدالمطلب به عنوان بزرگ قریش به دیدار او رفت اما فقط از او خواست دویست شتری را که از او غارت شده بود، بازگرداند. ابرهه گفت:« چرا به این خواسته کوچک اکتفا میکنی، در حالی که من برای خراب کردن کعبه آمده ام.»
عبدالمطلب گفت:« من صاحب شتران قریش هستم و کعبه، پروردگاری دارد که خود، از آن نگاهبانی می کند.»
عبدالمطلب اولین کسی بود که در ماه رمضان به کوه حراء میرفت و در تنهایی به عبادت میپرداخت.
او ده پسر به نامهای عبدالله، عباس، حمزه، ابوطالب، زبیر، حارث، حجل، مقوم، ضرار، ابولهب داشت و شش دختر به نامهای صفیه، ام حکیم، عاتکه، امیمه ،أروی و بره.
عبدالمطلب همانند دیگر اجداد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از آیین توحید و دین حضرت ابراهیم پیروی میکرد و از شرک بیزاری میجست.
پس از مرگ عبدالله، سرپرستی پیامبر به عهده عبدالمطلب قرار گرفت. وی محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بسیار گرامی میداشت و او را فرزند خود می خواند.
هنگامی که پیامبر هشت ساله بود، عبدالمطلب در صد و بیست سالگی از دنیا رفت.
چون در سر او موهای سپید دیده می شد، او را شیبه (سپیدمو) می نامیدند.
📓 منابع:
بحارالانوار، ج15، ص119
السیرةالنبویه، ج1، ص 150-155-160-113-178
فروغ ابدیت، ج1، ص117
اسدالغابه، ج1، ص22
تاریخ الطبری، ج1، ص 501-503
بحارالانوار، ج15، ص144 ح76 --- کمال الدین
الکامل، ج1، ص456
💔🌹🏴💔🌹🏴💔🌹🏴💔🌹🏴💔
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
📘#داستان_واقعی
✍حتما بخوانید
🔻بعد از ۶۰ سال زحمت، تو این دنیا ۴ دهنه مغازه دارم و یک باب آپارتمان
با همسرم تنها زندگی می کنم و ۴ فرزندم، زندگی تشکیل داده اند. دو تا عروس دارم و دو تا داماد و چند تا هم نوه ی شیرین زبان...
یکی از مغازه ها را خودم می چرخانم و بقیه را اجاره داده ام .
اوایل شروع کرونا، همسرم خیلی اصرار داشت که این روزها مغازه را تعطیل کنم، چون با مشتری های زیادی سر و کار دارم، نکند کرونا بگیرم، اما من گوش نکردم .
همسرم برای اینکه مرا متقاعد کنه، همه ی بچه ها را شام دعوت کرده بود با کلی تدارک .
من اطلاع نداشتم و دَم عید مشتری زیاد بود ، دیروقت رسیدم خونه. دیدم همسرم گرفته و غمگین نشسته و کلی غذا و میوه و...
پرسیدم چی شده، مهمان داریم؟ چرا ناراحتی؟
گفت: بشین خستگی رفع کن فعلا شام بخور برات تعریف می کنم.
بعد از شام گفت: امروز زنگ زدم به بچه ها گفتم پدرتون حرف منو گوش نمی کنه میره درِ مغازه با این همه آدم سروکار داره؛ می ترسم کرونا بگیره من نگرانش هستم، امشب همتون بیایید شام خونه ما راضیش کنیم نره مغازه، اما همشون به بهانه های مختلف زنگ زدن و گفتن نمی تونیم بیایم.
گفتم اینکه ناراحتی نداره حتماً کار داشتند.
گفت چه کاری، اونا از ترس اینکه تو کرونا نگرفته باشی نیومدن.
راستش خودم هم حالم گرفته شد و چند تا لعنت و نفرین کردم به کرونا و این وضع که پیش اومده و...
به خاطر نگرانی همسرم، مغازه را تعطیل کردم و بدون اطلاع بچه ها رفتیم کیش. بعد از چند روز یکی از پسرا زنگ زد که بگه مادر بزرگ زنش چشم عمل کرده که بریم بهش سر بزنیم. ولی همسرم حرفشو قطع کرد و از روی دق و دلی و با ناراحتی بهش گفت:
تو به فکر مادربزرگ زنت هستی، نمی پرسی بابات کجاست و حالش چطوره ؟
پسرم گفت چطور مگه ؟
همسرم گفت:
راستش بابات گرونا گرفته الآن چند روزه آوردمش بیمارستان حالش وخیمه و احتمالاً یکی دو روز دیگه هم زنده نیست.
پسرم مثلاً ناراحت شد و گفت: نمیشه که ما بیایم بهش سر بزنیم، باید چکار کنیم ؟
همسرم گفت: هیچی اگه فوت کرد خودشون دفنش می کنند و مراسم هم که ممنوعه و...
منم کلی خندیم و گفتم خوب فکری کردی که اینطوری گفتی بهشون، ببینیم چه کار می کنند.!
حدود یه هفته تو کیش موندیم و برگشتیم. البته تو این مدت بچه ها باز هم زنگ می زدند و احوال منو از مادرشون می پرسیدن و ایشون هم روز آخر گفت؛ که من فوت کردم و مشغول کارهای قانونیش برا دفن هست.
آخرین باری که بچه ها به مادرشون زنگ زدند، همه می گفتند:
احتمالاً تو هم گرفتی، آزمایش دادی؟!
ایشون هم گفت:
نه، ممکنه، چون همش پیش باباتون بودم!
بهمین خاطر اصلاً نیامدن که به مادرشون هم سر بزنند تا اینکه یه روز بهشون گفت:
نترسید، آزمایش دادم و خوشبختانه من نگرفتم، اومدن خونه رو ضدعفونی هم کردن و...
گفتن پس شب میاییم پیشت. قرار گذاشتیم من تو اتاق پنهان بشم و بازی را ادامه بدیم.
وقتی بچه ها اومدن، پس از کمی ابراز ناراحتی و پخش یه جعبه خرمایی که یکیشون آورده بود و...
یکی از عروسا گفت:
خدا بیامرزه، عمر خودشو کرده بود، خوب شد بچه ها که جوونن نیومدن که بگیرن.
یکی از دامادا گفت:
خدا رحمتش کنه، حمیدجان دیر وقته، اون برگه ها را نشون مامان بدید...!
یکی از دخترا ناراحت شد و گفت:
حالا چه وقت این کارهاست و...
هر چهارتاشون رفته بودند دنبال انحصار وراثت و بین خودشون مغازه ها را توافق و تقسیم کرده و آپارتمان را برای مادرشون در نظر گرفته بودند و کاغذی هم بین خودشون امضا کرده بودند و حالا سراغ سند ها را می گرفتند...!!!
همسرم گفت؛ حداقل بذارید کفن خدابیامرز خشک بشه و...
تو همین لحظه از اتاق اومدم بیرون و خدمت همه شون رسیدم...
وقتی دیدم به جای ۴ تا فرزند، «چهارتا ویروس کرونای پفیوز» بزرگ کردم، همونجا تصمیم گرفتم مغازه ها و آپارتمانم را بفروشم و پولشو برای کمک به بیماران کرونایی اهدا کنم و با همسرم به دیاری دیگر کوچ کنیم، دیاری روستایی و عشایری که چند تا گوسفند بگیریم و تا پایان عمر با احشام و حیوانات زندگی کنیم که «چوپانی گوسفندان» به مراتب از بزرگ کردن این گونه فرزندان بهتر و پر بارتره...
✍️ امیرستار نصیریانی[نیکوکاری که پول فروش چهار مغازه را به بیماران کرونایی کازرون، اهدا کرد]
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✓
✨﷽✨
✍امام صادق(ع) درباره شدت فتنههای زمان غیبت میفرماید:
«وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ وَ اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ حَتَّى لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْأَنْدَر»
به خدا سوگند شما خالص می شوید؛
به خدا سوگند شما از یکدیگر جدا میشوید؛
به خدا سوگند شما غربال خواهید شد؛
تا اینکه از شما شیعیان باقی نمیماند جز گروه بسیار کم و نادر.
🌱در این روایت شریفه امام علیه السلام هشدار میدهد که خداوند شیعیان را در زمان غیبت دچار آزمایش بسیار سختی خواهد کرد و بسیاری از اشخاصی که منتسب به شیعه هستند غربال میشوند و خالص میشوند و از این میان گروه بسیار اندکی از شیعیان باقی میمانند.
📗 بحارالانوار جلد5 صفحه216
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═•
على محبوبترين فرد در پيشگاه خدا
انس بن مالك مى گويد:
هر روز يكى از فرزندان انصار كارهاى پيامبر (ص) را انجام مى داد، روزى نوبت من بود،ام ايمن مرغ بريانى را به محضر پيغمبر (ص) آورد و گفت: يا رسول الله، اين مرغ را خودم گرفتهام و به خاطر شما پخته ام.
حضرت فرمود: خدايا محبوبترين بندگانت را برسان كه با من در خوردن اين مرغ شركت كند. در همان هنگام در كوبيده شد. پيغمبر فرمودند:
انس، در را باز كن. گفتم خدا كند مردى از انصار باشد. امام على (ع) را پشت در ديدم. گفتم: پيغمبر مشغول كارى است، برگشتم و بر سر جايم ايستادم. بار ديگر در كوبيده شد. پيغمبر گفت: در را باز كن،
باز دعا مى كردم مردى از انصار باشد. در را باز على (ع) بود. گفتم: پيغمبر مشغول كارى است و برگشتم بر سر جايم ايستادم. باز در كوبيده شد، پيغمبر فرمودند، انس، برو در را باز كن و او را به خانه بياور، تو اولين كسى نيستى كه قومت را دوست دارى، او از انصار نيست. من رفتم و على (ع) را به خانه آوردم و با پيغمبر (ص) مرغ بريان را خوردند.
•═┄•※🍃🌸🍃※•┄═•
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
داستان حليمه سعديه
حليمه دختر ابى ذويب از قبيله سعد بن بكر هوزان بوده است.
رسم اشراف عرب اين بود كه فرزندان خود را به دايهها مى سپردند و دايگان معمولا بيرون شهرها زندگى مى كردند تا كودكان را در هواى صحرا پرورش دهند، رشد و نمو كامل و استخوان بندى آنها محكمتر شود.
ضمنا از بيمارى وباى شهر مكه كه خطر آن براى نوزادان بيشتر بود مصون بمانند و زبان عربى را در يك منطقه دست نخورده ياد بگيرند. در اين قسمت، دايگان قبيله بنى سعد مشهور بودند، آنها در موقع معينى به مكه مى آمدند، هر كدام نوزادى را گرفته همراه خود مى بردند.
چهار ماه از تولد پيامبر اكرم (ص) گذشته بود كه دايگان قبيله بنى سعد به مكه آمدند و آن سال، قحطى سالى عجيبى بود، از اين نظر به كمك اشراف، بيش از حد
نيازمند بودند. گروهى از تاريخ نويسان مى گويند:
هيچ يك از دايگان حاضر نشدند به محمد (ص) شير بدهند، زيرا بيشتر طالب بودند كه اطفال غير يتيم را انتخاب كنند تا از كمكهاى پدران آنها بهره مند شوند و نوعا از گرفتن طفل يتيم سرباز مى زدند، حتى حليمه از قبول او سرباز زد ولى چون بر اثر ضعف اندام، هيچ كس طفل خود را به او نداد ناچار شد كه رسول خدا را بپذيرد و با شوهر خود چنين گفت: كه برويم همين طفل يتيم (محمد) را بگيريم و دست خالى برنگرديم شايد لطف الهى شامل حال ما گردد، اتفاقا حدس او درست درآمد، از آن لحظه كه آماده شد به محمد آن كودك يتيم، خدمت كند، الطاف الهى سراسر زندگى او را فرا گرفت و ضمنا يادآورى مى شود كه نوزاد قريش (محمد) سينه هيچ يك از زنان شير ده را نگرفت، سرانجام حليمه سعديه آمد سينه او را مكيد.
در اين لحظه وجد و سرور خاندان عبدالمطلب را فرا گرفت.
عبدالمطلب رو به حليمه كرد و گفت: از كدام قبيله اى؟ جواب داد: حليمه گفت: از بنى سعد، گفت: اسمت چيست؟ جواب داد: حليمه، عبدالمطلب از اسم و نام قبيله او بسيار مسرور شد و گفت: آفرين، آفرين، دو خوى پسنديده و دو خصلت شايسته، يكى سعادت و خوشبختى
و ديگرى حلم و بردبارى.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
✨﷽✨
🔴به کدوم حرفها و رفتار نوجوان حساس باشیم
✍اگر حرفها یا نوشتههای نوجوانتون پر از ناامیدی بود، حتما جدی بگیرید و تصور نکنید، صرفا احساسات نوجوانی هست. مثلا ممکنه این جملات رو بشنوید یا در نوشتههاش ببینید:
- میخوام بمیرم.
- دیگه چیزی برام مهم نیست.
- نمیدونم چند نفر به مراسم ختمم میان؟
- ایکاش بخوابم و دیگه بیدار نشم.
- بدون من همه راحتترن.
- همه حرفهایی که درباره خودکشی میزنن رو کاملا جدی بگیرید.
🔹والدین عزیز اجازه ندید نوجوانتون گوشهگیر و منزوی بشه.
🔹تشویقش کنید تا در جمع خانوادگی یا دوستانش حاضر بشه. البته یادتون باشه نوجوانها برای انجام دادن وظایفشون به سکوت نیاز دارند، اما نباید تنهاییهاشون طولانی بشه.
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🔴 ثواب آشنا کردن مردم با امام زمان(عج)
🔶️ امام حسن عسکری علیه السلام:
🌕 اگر می خواهی ثواب ۱۰۰ سال روزه همه ایام در نامه عملت ثبت شود.مردم را با امام زمانشان آشنا کن.
📚 بحارالانوار ج ۲ ص ۸
💫🌟💫🌟💫🌟💫
داستان افسر رشيد اسلام
افسران رشيد و از جان گذشته، قهرمانان نيرومند و قوى پنجه در ارتش اسلام كم و بيش وجود داشت. ولى دلاوريهاى (حمزة بن عبدالمطلب) ثبت و در حقيقت سطور طلايى تاريخ نبردهاى اسلام را تشكيل مى دهد.
حمزه عموى پيامبر اسلام از شجاعان عرب و از افسران بنام اسلام بود، او بود كه با كمال اصرار ميل داشت كه ارتش در بيرون (مدينه) با قريش به نبرد بپردازد، او بود كه با قدرت هر چه تمامتر پيامبر را در لحظات حساس در مكه از شر بت پرستان حفظ نمود و در انجمن بزرگ قريش به جبران توهين و اذيتى كه (ابوجهل) درباره پيامبر انجام داده بود، سر او را شكست و كسى را قدرت مقاومت در برابر او نبود. وى همان افسر ارشد و جانبازى بود كه در جنگ (بدر) قهرمان رشيد قريش (شيبه) را از پاى درآورد، گروهى را مجروح و عده اى را به ديار نيستى فرستاد. هدفى جز دفاع از حريم حق و فضيلت و برقرارى آزادى در زندگى انسانها نداشت.
هند، همسر ابوسفيان دختر عتبه كينه حمزه را به دل داشت، تصميم داشت كه به هر قيمتى كه باشد، انتقام پدر را
از مسلمانان بگيرد.
وحشى، قهرمان حبشى كه غلام جبير مطعم بود و عموى جبير نيز كه در جنگ بدر كشته شده بود از طرف هند ماءمور بود كه با بكار بردن حيله و مكر به آرمان دختر عتبه سر و صورت بدهد.
وى به وحشى پيشنهاد كرد كه يكى از سه نفر (پيامبر، على، حمزه) را براى گرفتن انتقام خون پدر از پاى درآورد. قهرمان حبشى در پاسخ گفت: من هرگز دسترسى به محمد نمى توانم پيدا كنم زيرا ياران او از همه كس به او نزديكترند، على در ميدان نبرد فوق العاده بيدار است.
ولى خشم و غضب حمزه در جنگ به قدرى زياد است كه در موقع نبرد متوجه اطراف خود نمى شود شايد بتوانم او را از طريق حيله و اغفال از پاى درآورم. هند به همين مقدار راضى شد و قول داد كه اگر در اين راه موفق شود، او را آزاد كند گروهى معتقدند كه اين قرارداد جبير، با غلام خود (وحشى) بست. زيرا عموى وى در (بدر) كشته شده بود. غلام (وحشى) مى گويد: روز احد من به دنبال حمزه بودم و به سان شيرى غران به قلب سپاه حمله مى برد و به هركس مى رسيد او را بى جان مى ساخت. من خود را پشت درختها و سنگها پنهان كردم به طورى كه او مرا نمى ديد، او مشغول نبرد بود كه من از كمين در آمدم
، چون يك فرد حبشى بودم حربه خود را مانند آنها مى انداختم و كمتر خطا مى كرد. از فاصله معينى (زوبين) خود را پس از حركت مخصوصى به سوى او افكندم، حربه بر پشتش نشست و از ميان دو پاى او درآمد. او خواست به سوى من حمله كند ولى شدت درد او را از مقصد باز داشت و به همان حالت ماند تا روح از بدنش جدا شد. سپس با كمال احتياط به سوى او رفتم حربه خود را درآورده و به لشگرگاه قريش برگشتم و به انتظار آزادى نشستم. پس از جنگ احد من مدتها در مكه مى زيستم تا آن كه مسلمانان مكه را فتح كردند، من به سوى طائف فرار كردم. چيزى نگذشت تا آن كه شعاع قدرت اسلام تا حدود طائف كشيده شد. ولى شنيدم كه هركس ولو هر اندازه مجرم باشد اگر به آيين توحيد ايمان آورد پيامبر (ص) از تقصير او مى گذرد. من در حالى كه شهادتين را بر زبان جارى مى ساختم خود را در خدمت پيامبر رساندم، ديده پيامبر بر من افتاد فرمود: تو همان وحشى هستى؟ عرض كردم: بلى، فرمود: چگونه حمزه را كشتى؟ من عين همين جريان را نقل كردم، رسول خدا (ص) متاءثر شد و فرمود: (تا زنده اى تو را نبينم) زيرا مصيبت جانگداز عمويم به دست تو انجام گرفته است (۱).
اين همان روح بزرگ نبوت وسعه صدرى است
كه خداوند به رهبر عاليقدر اسلام مرحمت فرموده است. با اين كه با دهها عنوان مى توانست قاتل عمو را اعدام كند، مع الوصف او را آزاد نمود.
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌺40 عاملی که موجب وسعت رزق میشود را بشناسید. 🌸
📚اول - خوش خلقى
📚دوم - خوشرفتارى با همسايه
📚سوم - زياد به والدين احسان كردن
📚چهارم - صله ارحام
📚پنجم - صدقه دادن
📚ششم - خوبى نيت داشتن
📚هفتم - شستن دست پيش از غذا
📚هشتم - شستن ظرف خوراك و غذا
📚نهم - جاروب كردن داخل خانه
📚دهم - روشن كردن چراغ پيش از غروب آفتاب
📚يازدهم - خوردن كاسنى
📚دوازدهم - خوردن ريزه هاى طعام از كنار سفره
📚سيزدهم - شستن سر با ختمى
📚چهاردهم - شانه كردن موى سر
📚پانزدهم - جاروب كردن درب خانه
📚شانزدهم - سركه در خانه گذاشتن
📚هفدهم - گرامى داشتن ناتوانها
📚هجدهم - ميانه روى در اقتصاد
📚نوزدهم - خلال كردن دندانها
📚بيستم - خوددارى از شهوت
📚بيست و يكم - درستكار و امانت بودن
📚بيست و دوم - گرفتن ناخن و شارب در روز جمعه
📚بيست و سوم - انگشتر عقيق در دست كردن
📚بيست و چهارم - انگشتر ياقوت در دست كردن
📚بيست و پنجم - انگشتر فيروزه در دست كردن
📚بيست و ششم - استغفار كردن حداقل 70 بار در روز(استغفرالله ربی واتوب الیه)
📚بيست و هفتم - گفتن لا حول و لا قوه الا باللّه حداقل 70 بار در روز
📚بيست و هشتم - سى مرتبه گفتن (سبحان اللّه و بحمده سبحان اللّه العظيم و بحمده)
📚بيست و نهم - دعا كردن برادر مومن ، مومنى را در خلوت دعا کنید
📚سى ام - سلام كردن و قل هو اللّه احد خواندن بعد از داخل شدن به منزل
📚سى و يكم - خواندن آيه الكرسى در هنگام خروج از منزل
📚سى و دوم - گفتن هر روز صد مرتبه (لا اله الا اللّه الملك الحق المبين)
📚سى و سوم - خواندن سوره يس هفتگی
📚سى و چهارم - خواندن سوره (و الصافات ) در روزهاى جمعه
📚سى و پنجم - خواندن سوره واقعه هر شب
📚سى و ششم - خواندن زيارت عاشورا
📚سى و هفتم - خواندن نماز شب
📚سى و هشتم – صدقه دادن در هر صبح .
📚سی و نهم - نوشتن ذکر ( بسم الله الرحمن الرحیم هذه من فضل ربی) در درب ورودی منزل
📚چهلم: یتیمی را در هر ماه مبلغی کمک کردن
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
داستان زن فداكار
هند همسر عمرو بن جموح وى دختر عمرو بن حزام، همسر عبدالله انصارى است. هند، به احد آمد و شهيدان و عزيزان خود را از روى خاك برداشت و بر روى شتر انداخت و رهسپار مدينه گرديد. در مدينه انتشار يافته بود كه پيامبر (ص) در صحنه جنگ كشته شده است. زنان براى يافتن خبر صحيح، از حال پيامبر، رهسپار (احد) بودند او
در نيمه راه با همسران رسول خدا ملاقات كرد، آنان از وى حال رسول خدا را سؤال نمودند، اين زن در حالى كه اجساد شوهرش و برادر و فرزند خود را بر شترى بسته و به مدينه مى برد مثل اين كه كوچكترين مصيبت متوجه وى نگرديده بود، با قيافه باز به آنان گفت: خبر خوشى دارم و آن اين كه پيامبر (ص) زنده و سالم است ؛ در برابر اين نعمت بزرگ تمام مصائب، كوچك و ناچيز است.
خبر ديگر اين كه: خداوند كافران را در حالى كه مملو از خشم و غضب بودند گردانيد. سپس از وى پرسيدند كه اين جنازهها از كيست؟ گفت: مربوط به من است. يكى شوهرم، ديگرى فرزندم، سومى برادرم، مى برم در مدينه به خاك بسپارم.
بار ديگر در اين صحنه از تاريخ اسلام يكى از عاليترين اثر ايمان كه همان ناچيز شمردن مصائب و هضم تمام شدائد و آلام در راه هدف مقدس است، تجلى مى كند. مكتب ماديت هرگز نتوانسته است چنين زنان و مردان فداكارى تربيت كند. اين افراد براى هدف مى جنگند، نه براى زندگى مادى و نيل به مقام. اين داستان، شگفت انگيز است و هرگز با مقياسهاى مادى و قواعدى كه ماديت براى تحليل مسائل تاريخى طراحى نموده است، تطبيق نمى كند. فقط مردان الهى و كسانى كه به تاءثير
عالم بالا اعتقاد دارند و مسائل اعجاز و كرامت را حل كرده اند مى توانند داستان را تحليل نموده و از هر نظر صحيح بدانند. اينك ادامه داستان: هند، مهار شتر را در دست داشت، به سوى مدينه مى كشيد. اما شتر به زحمت راه مى رفت. زنى از زنان رسول خدا (ص) گفت: لابد بار شتر سنگين است، هند در پاسخ گفت: اين شتر بسيار نيرومند است و مى تواند بار شتر را بردارد و حتما علت ديگرى دارد. زيرا هر موقع روى شتر را به طرف احد بر مى گردانم، اين حيوان به آسانى مى رود ولى هر موقع آن را به سمت مدينه مى نمايم به زحمت كشيده مى شود و يا زانو به زمين مى زند. هند تصميم گرفت كه به احد برگردد و پيامبر را از جريان آگاه سازد. او با همان شتر و اجساد به (احد) آمد و وضع راه رفتن شتر را به پيامبر (ص) گفت:
پيامبر فرمود: هنگام كه شترت به سوى ميدان رفت از خدا چه خواست؟ وى عرض كردم شوهرم رو به درگاه خدا كرد و گفت: خداوندا، مرا به خانهام باز نگردان. پيامبر فرمود: علت اين امتناع روشن گرديد دعاى شوهرت مستجاب شده، خداوند نمى خواهد اين جنازه به سوى خانه (عمرو) برگردد. بر تو لازم است كه هر سه جنازه را در اين سرزمين (احد) به خاك بسپارى و بدان كه
اين سه نفر در سراى ديگر پيش هم خواهند بود. هند در حالى كه اشك از گوشه چشمانش مى ريخت از پيامبر درخواست كرد، كه از خداوند بخواهند كه او نيز در سراى آخرت پيش آنها باشد.
─┅═ೋ❅❅ೋ═┅─
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
تبديل قبله از بيت المقدس به سوى مسجدالحرام
هنوز چند ماه از هجرت پيامبر (ص) به مدينه نگذشته بود، كه زمزمه مخالفت از ناحيه يهود بلند شد. درست در هفدهمين ماه هجرت دستور مؤ كد آمد كه (قبله) مسلمانان از اين به بعد كعبه است و در اوقات نماز بايد متوجه مسجدالحرام گردند. پيامبر اكرم (ص) سيزده سال تمام در مكه به سوى بيت المقدس نماز مى خواند و پس از مهاجرت به مدينه دستور الهى اين بود كه به وضع سابق از نظر قبله ادامه دهد و قبله اى كه يهوديان به آن نماز مى گذارند، مسلمانان نيز به آن طرف نماز بگذارند و اين خود يك نوع همكارى و نزديك كردن دو آيين قديم و جديد بود ولى رشد و ترقى مسلمانان باعث شد كه خوف و ترس، محافل يهود را فراگيرد زيرا ترقيات روز افزون آنها نشان مى داد، كه آيين اسلام سراسر شبه جزيره را در اندك مدتى خواهد گرفت و قدرت و آيين يهود را از بين خواهند برد از اين نظر شروع به كارشكنى كردند.
و از راههاى گوناگونى مسلمانان و رهبر عاليقدر آنها را آزار مى دادند از آن جمله
مسئله نماز گزاردن به طرف بيت المقدس را پيش كشيدند و گفتند: محمد (ص) مدعى است كه داراى آيين مستقلى است و آيين و شريعت او ناسخ (از بين برنده) آيينهاى گذشته مى باشد در صورتى كه او هنوز قبله مستقلى ندارد و به قبله يهود نماز مى گذارد.
شنيدن اين خبر براى پيامبر گران آمد نيمه شبها از خانه بيرون مى آمد به آسمان نگاه مى كرد، در انتظار نزول وحى بود، كه دستورى در اين باره نازل گردد، چنانكه آيه زير اين مطلب را حكايت مى كند.
(قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة ترضاها) بقره آيه ۱۴۴.
نگاههاى معنى دار تو را به آسمان مى بينم ترا به سوى قبله اى كه رضايت تو را جلب مى كند مى گردانيم.
از آيات قرآن استفاده مى شود، كه تبديل قبله علاوه بر اعتراض يهود، جهت ديگرى نيز داشته است و آن اين كه مسئله جنبه امتحانى داشت و مقصود اين بود كه مؤ من واقعى و حقيقى از مدعيان ايمان كه در ادعاى خود كاذب بودند تميز داده شود و پيامبر (ص) اين افراد را خوب بشناسد.
زيرا پيروى از فرمان دوم كه در حالت نماز، متوجه مسجد الحرام كردند نشانه ايمان و اخلاص به آيين جديد بود و سرپيچى و توقف علامت دو دلى و نفاق است. البته از تاريخ اسلام و مطالعه اوضاع شبه جزيره علل ديگرى نيز به دست مى آيد.
اولا: كعبه به دست قهرمان توحيد
حضرت ابراهيم (ع) ساخته شده بود مورد تعظيم جامعه عرب بود، قبله قرار دادن چنين نقطه اى موجبات رضايت عموم اعراب را فراهم مى ساخت و آنها را براى پذيرفتن آيين اسلام و دين توحيد راغب مى نمود و هيچ هدفى بالاتر از آن نبود كه مشركان سرسخت و لجوج و بازمانده از قافله تمدن ايمان آورند و به وسيله آنها آيين اسلام در سرتاسر نقاط جهان منتشر گردد.
ثانيا فاصله گيرى از يهود آن روز كه هيچ اميدى به ايمان آوردن آنها نبود لازم به نظر مى رسيد، زيرا آنان هر ساعت كارشكنى مى كردند و با پيش كشيدن سؤ الات پيچيده وقت پيامبر را گرفته و به گمان خود ابراز اطلاع و دانش مى كردند و تبديل قبيله يكى از مظاهر فاصله گيرى و دورى از يهود، بالاخره اسلامى كه از هر نظر برترى دارد بايد به طورى جلوه كند كه نقاط تكامل و برترى آن روشن و بارز باشد.
با در نظر گرفتن اين جهات در حالى كه پيامبر (ص) دو ركعت از نماز ظهر خوانده بود جبرييل فرود آمد و پيامبر (ص) را كه به سوى مسجدالحرام متوجه گردد.
و در برخى از روايات چنين آمده است: دست پيامبر را گرفته متوجه مسجدالحرام نمود زنان و مردانى كه در مسجد بودند از او پيروى كرده و از آن روز كعبه، قبله مستقل مسلمانان اعلام گرديد.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
✨﷽✨
✅ دو زکات و دو داستان و یک انسان!
✍زرگری نزد شیخ دانایی رفت و گفت:
میخواهم زکات مال خود را بپردازم، به چه کسی بدهم؟
🔸شیخ گفت:
برو و اولین نیازمندی که در شهر دیدی، زکات مال خود را به او ده.
🔹زرگر آمد و پیر نابینایی در کنار خرابات دید که بر زمین نشسته بود. کیسهای از زر زکات مال خود به او داد و نابینا خوشحال شد.
🔸روز بعد رفت و دید نابینای دیگری کنار اوست که نابینای زکات بگیر به او میگوید:
خدا خیر بدهد. دیروز زرگری آمد و کیسهای زر به من داد و من در عشرتکده شهر رفتم و تا صبح مستی و با کنیزکان جوان عشقبازی کردم.
🔹زرگر تا این سخن شنید، برآشفت و پیش شیخ آمد و گفت:
من از تو خواستم راهی نشان دهی که بتوانم زکات مال خود بپردازم. این چه راهی بود که حرف تو را گوش کردم و مال را یکباره به یک عشرتگر دادم!
🔸شیخ دیناری به او داد و گفت:
حال این یک دینار را ببر و به اولین فقیری که دیدی ببخش.
🔹زرگر در راه مردی دید که چهرهای شکسته داشت. دینار در کف دست او نهاد. مرد سید علوی بود. شادمان شد و همانجا سجده شکری کرد.
🔸زرگر بهدنبال آن مرد علوی راه افتاد. دید در خرابهای رفت و از زیر لباس خود کبوتری مرده را به خرابه انداخت. برگشت و زرگر را دید.
🔹زرگر پرسید:
این چه بود؟
🔸مرد گفت:
فرزندانم سه روز است که گرسنهاند و تاب گرسنگی نداشتند. این کبوتر مرده را برای آنها میبردم تا بخورند که خدا تو را نزد من حواله کرد و کبوتر را در خرابه انداختم. خدا را هزارانمرتبه شکر.
🔹زرگر با چشمانی اشکبار نزد شیخ بازگشت و داستان را تعریف کرد.
🔸شیخ گفت:
دو زکات بود و دو داستان و یک انسان!
🔹هرگز در کار خداوند تردید مکن. وقتی میخواهی بدانی مالت چقدر حلال است، کافیست نگاه کنی که به دست چه کسی میرسد و در چه راهی مصرف میشود.
📚 تذکرة الأولیاء
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
قرار معنوی هر روز
به رسم ادب و احترام روز خود را با قرائت زیارت امام صادق علیه السلام شروع میکنیم روز خوبی در کسب فیوضات معنوی از درگاه خداوند برای همه شما دوستان طلب میکنیم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الإمامُ الصّادِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَصِيُّ النّاطِقُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفائِقُ الرّائِقُ (الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْفاتِقُ الرّاتِقُ) ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا السَّنامُ الاَعْظَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الصِّراطُ الاَقْوَمُ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِصْباحَ الظُّلُماتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا دافِعَ المُعْضِلاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مِفْتاحَ الخَيْراتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْبَرَكاتِ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الحُجَجِ وَالدَّلالاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْبَراهِينَ الْواضِحاتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا ناصِرَ دِينِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا نَاشِرَ حُكْمِ اللّهِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا فاصِلَ الخِطاباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا كاشِفَ الكُرُباتِ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا عَمِيدَ الصّادِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا لِسانَ النّاطِقِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا خَلفَ الخائِفِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا زَعِيمَ الصّادِقِينَ الصّالِحِينَ،الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا هادِيَ الْمُضِلِّينَ، الَسَّـلامُ عَلَيْكَ يا سَكَنَ الطّائِعِينَ، اَشْهَدُ يامَوْلايَ اَنَّكَ عَلَى الهُدى، وَالعُرْوَةُ الوُثْقى، وَشَمْسُ الضُّحى، وَبَحْرُ الْمَدى، وَكَهْفُ الْوَرَى، وَالْمَثَلُ الاَْعْلى، صَلَّى اللّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَبِی عَبْدِاللَّهِ جعفر بـْنُ مـُحـَمَّد وَ عَلَى آبَائِكَ وَ أَولَادکِ الْمَعْصُومین الْمُطَهَّرِین.
https://eitaa.com/darolsadeghiyon
✨﷽✨
#سبک_زندگی_اسلامی
✍حاکمیت روح عاطفی و نگاههای محبت آمیز در خانه
💥شیرین ترین اوقات زندگی ،لحظاتی است که انسان چشم به معشوق خود می دوزد و او را می نگرد ؛ و عاشقانه با او صحبت می کند ؛ و نهایت عشق و عاطفه خود را در کلام و نگاه ابراز می دارد ...زندگانی حضرت "علی (ع) و زهرا(س) "پر است از این لحظات عاشقانه و شیرین
امام علی (ع) می فرمایند : دائماً به او می نگریستم و از دلم غم و اندوهها برطرف می شد ؛ و فاطمه (س) خطاب به همسرش می فرماید: علـی جان ! جانم فدای تو جان و روح من سپر بلای جان تو ! یا اباالحسن همواره با تو خواهم بود ، چه در خیر و نیکی به سر ببری ، چه در سختی ها و بلاها گرفتار شوی ،همواره با تو خواهم بود و چه نیکو کلام خود را به اثباتـ رسانید و جان خویش را در طبق اخلاص نهاد و فدایی علی(ع) شد ...
📚کوکب الدری،ج۱،ص۱۹۶
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄