🌹امام زمان هنگام ظهور به اصحاب خاص خود چه میفرماید.⁉️
علامه طباطبایی میفرمود: مرحوم استاد ما سید علی آقا قاضی میفرمودند که: حضرت مهدی علیه السلام، در موقع ظهور به اصحابش مطلبی میگویند که همه آنها در اقطار عالم متفرق و منتشر میگردند، و چون همه آنها دارای طی الارض هستند، تمام عالم را تفحص میکنند، و میفهمند که غیر از آن حضرت، کسی دارای مقام ولایت مطلقه الهی و مأمور به ظهور و قیام و حاوی همه گنجینههای اسرار الهی و صاحب الامر نیست. در این حال، همه به مکه مراجعت میکنند و به آن حضرت تسلیم میشوند و بیعت مینمایند.
مرحوم قاضی میفرمود:
من میدانم آن کلمهای را که حضرت به آن ها میفرماید و همه از دور آن حضرت متفرق میشوند، چیست.
@darrahbandgi
💟 #کانال"درراه بندگی"
هوای عشق
.
شیخ محمدجواد انصاری تا سن ۲۴ سالگی خود را صرف علوم حوزوی و فقه و اصول می کند و به درجه اجتهاد نائل می شود. او که تا آن زمان به غیر از درس و بحث به چیز دیگری نمی اندیشید و هدف و غایت دیگری را در سر نمی پروراند، به کرسی تدریس می نشیند اما در آستانه مشغول شدن به علم رسمی به ناگاه بارقه ای از مهر الهی در دلش می درخشد و نسیم جذبات بهاری خداوندی بر وجودش وزیدن می گیرد و متحولش می کند
.
به این ترتیب او که تا آن زمان خود با عرفان و عرفا مخالف بود ناگهان به دست مقلّب القلوب متحوّل شده، راه و مسیر زندگیش عوض می شود و به یاد می آورد فرموده خدای تعالی را که:
.
« ای فرزند آدم همه چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم »
.
و تازه این معنا را در می یابد که:
.
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
.
عشق داند که در این دایره سرگردانند
.
کانال"درراه بندگی"
@darrahbandgi
💠استاد پناهیان
✍بیایید با خدا زندگی کنیم
نه اینکه گاهی به او سر بزنیم؛
تا با کسی زندگی نکنی نمیتوانی
او را بشناسی و با او انس بگیری.
اگر مدتی شب و روز با کسی
زندگی کنی به او انس خواهی گرفت.
اگر با خدا انس پیدا کنی،
شدیدا به او علاقمند میشوی.
خدا تنها انیسی است
که مأنوس خود را هرگز تنها نمیگذارد.
┈┉┅━❀✨❀━┅┉┈
⇝ @darrahbandgi
┈┉┅━❀✨❀━┅┉┈
💖💞💖💞💖💞💖💞💖💞💖
#خواستگاری
🌺🌺🌺حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام) می فرمایند:
هرگاه خواستگاري آمد که ديندار و با اخلاق بود، خواستهاش را بپذير و از تنگدستياش هراسي به دل راه مده.
🌺🌺🌺خدای تعالی فرموده:
اگر مردان مجرّد ازدواج کنند و فقير باشند، خداوند از فضل خود بينيازشان ميسازد.
📚(نور/32)
📚جامع الاحادیث 5/3
🌹 @Hamsaran_Beheshtii
درراه بندگی
❤️ #حتما_ببینید چطوری از شوهرتان پول بگیرید😜 🎤 #استاد_پناهیان @Hamsaran_Beheshtii
کانال دوم ما در تلگرام☝️☝️
کانال "همسران بهشتی"
@Hamsaran_Beheshtii
🔻آیتالله #حقشناس :
داداش جان...!
دو تا دلبر که در دل جا نمیشود؛ فقط یکی آقاجان...!
آن هم پروردگار عزیز است.
@darrahbandgi
💢توصیه استاد فاطمی نيا :
اول اینکه هر آنچه می دانید ، عمل کنید و توصیه دوم اینکه تا می توانید سعی کنید معنویات و نورهایی که به سبب اعمال خیر کسب کرده اید ، با معصیت و گناه از بین نبرید .
@darrahbandgi
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
از گناه ما و به خاطر اعمال ماست که آن حضرت (امام زمان(عج))، هزار سال در بیابانها دربهدر و خائف است!
در محضر بهجت، ج٢، ص۴۴
@darrahbandgi
بارقه مهر
.
در آغاز ماجرا طلابی که برای درس و بحث نزد وی می آمدندبرایش خبر می آورند عارفی شوریده حال در لباس اهل علم به همدان آمده و علماء و فضلا به جلسه وی حاضر شده، به دورش حلقه زده اند. او که این اخبار را می شنودوظیفه خود می بیندکه برود و آن جمع را ارشاد کند
.
پس چون وارد مجلس می شودنزدیک به دوساعت برای آنها صحبت می کند و دلیل می آورد تا آنها را راضی کند که غیر از راه شرع راه دیگری وجود ندارد و بقیه راه ها انحراف محض است اما در همین اثنا و در پایان صحبت های وی، آن پیر روشن ضمیر سر بلند می کند و نگاهی نافذ به وی می نماید و با زبان قال تنها و تنها یک جمله به او می گوید:
.
« عن قریب باشد که تو خود آتشی به سوختگان عالم خواهی زد »
.
این جمله چون تیری در جانش می نشیند، پای چوبین عقل از رفتن باز می ماند و تحولی عمیق در او ایجاد می شود. سر به زیر می اندازد و از آن جمع بیرون می آید در حالی که در وجودش گرمای آتشی سوزان اما لطیف را احساس می کند
.
شیخ جواد که دیگر در خود احساس گرسنگی و تشنگی نمی کند شب هنگام آشفته و حیران به بستر می رود و همان شب در خواب می بیند در جامی شرابی سرخ به رنگ عشق به او می نوشانند که اطراف آن ظرف نوشته شده است:
.
« شخص عارف نزد ما همانند قرص ماه است در بین ستارگان و همانند فرشته امین وحی است در بین فرشتگان »
.
کانال"درراه بندگی"
@darrahbandgi
۱۱ دی...
تولد یکی از بهترین هاست...
شهادت همون عزیز هم هست.
شهید سید مجتبی علمدار
یه صلوات بفرستید تا شروع کنم
هر کسی هم حاجت داره، امشب از خود شهید علمدار بخواد...
داستان اول:
یکبار سید مشغول شستن خودش بود
یک لگن آب یخ به طرف سید پاشیدم
سید متوجه شد و جای خالی داد
اما
انگشتر سید که کنار حوض حمام بود داخل چاه افتاد
انگشتر هدیه ازدواج سید بود
میگفت هدیه همسرم بود
همین اول زندگی هدیهاش را گم کنم خیلی ناراحت میشود
ناراحتی در چهرهاش بود
سید به ساری رفت و من عازم بابلسر شدم
بعد دو روز سید را دیدم
ناگهان دیدم انگشتر در دستان سید است
بهم گفت آروم باش
گفتم تو رو خدا بگو چی شده...؟
هرچی اصرار کردم نگفت
راهش را بلد بودم
سید رو به حق مادرش قسم دادم
مکث کرد
گفت تا زنده هستم جایی نقل نکن
گفت: آن شب با ناراحتی به خانه رفتم
مراقب بودم همسرم دستم را نبیند
قبل از خواب به مادرم متوسل شدم
گفتم مادرجان بیا و آبروی مرا بخر
نیمه شب که برای نماز شب بیدار شدم
رفتم سمت مفاتیح
دیدم انگشترم روی مفاتیح است
@darrahbandgi