⚘﷽⚘
🕊سرسجاده ( #از_خاطرات_شهید_همت )
سر تا پاش خاكــے بود... چشمهاش سرخ شده بود؛ از سوز سرما !
دو ماه بود نديده بودمش ..
ـ حداقل يه دوش بگير، يه غذايي بخور... بعد #نماز بخون !
سر سجاده ايستاد. آستينهاش را پايين كشيد و گفت «من با عجلهاومدهم كه #نماز_اول_وقتم از دست نره!
كنارش ايستادم....
حس ميكردم هر آن ممكن است بيفتد زمين ؛ شايداينجوري ميتوانستم نگهش دارم '🌷
-----------*✨🌹✨*----------
@darrahbandgi
-----------*✨🌹✨*-----------