امشب توی جمعی بودم و صحبت ها در انواع محور های دنیا تا آدم ها چرخید. و من عمیق تر از همیشه پی بردم که گاهی تنهایی قابل ستایش ترین چیزیه که یک انسان می تونه داشته باشه. باورم نبود تمامی اشتیاق های 'کاذب' قبل از امشب رو.. همون ها که وقتی نمی شد، شاکی خدا می شدم. حقیقتا همون سخن امیرمومنان که: [ به خدا سوگند ! این دنیای شما که به انواع حرام و فساد آلوده است در دیده من از استخوان خوکی در دست بیماری جذامی، پست تر است.. ] چقدر شما همیشه دقیقی جنابِ پدر.
امشب خیلی محکم تر از همیشه دنیا خودش رو برای من رو کرد. طوری که دلم فقط اون گوشه ی اتاق و تنهایی رو خواست و یا در جوار آدم های امن و زلال زندگیم بودن رو.. دلم برای تنهایی خودم که فقط یکی دو ساعتی ازش دور شده بودم و اتفاقا همیشه به خاطرش گلهمند بودم تنگ شد.. برای چای و خرمای آخر شبم، برای پشت بوم رفتنام و اذان نجف گوش دادنا، برای تسبیح آبی اکلیلی بین صفحات کتاب نهج البلاغه. برای اون ۷۰ تا استغفار و ۱۰۰ صلوات روزانه، برای شبایی که توی ماشین فقط من و بابا بودیم و تمام مسیر رو به آهنگ های قدیمی من گوش می داد و به نشونهی همدلی هیچ دمی نمی زد، برای وقتایی که بعد از تکمیل جزوه، همه رو روی هم چیده و پایینشون رو آهسته می زدم به میز تا یکدست بشن تنگ شد.. برای آخر شبای امتحان و ذوق اینکه امشب رو شکلات داغ و کاپوچینو دارم، برای شوق مانتوی بلندِ مدل دههی پنجاهِ اتو شده روی رگال، برای عطر بخور توی اتاق حین زیارت عاشورا خوندن، برای نوشتنام، برای تمام این دلخوشی های پاک و کوچیک.. این دنیا زیادی نازُلاله میوه های باغ دلم.. زیادی..
امشب رو از ته دل شکر گفتم برای بعضی فاصلهها، برای یک سِری خلوت ها. من توی این خلوت، منتَرم.. من این خلوت، این عبادت خالصانه رو می پرستم..
هر که پا کج می گذارد،
ما دل خود مـی خوریـم
شیشهیِ ناموس عالم در
بــغــل داریـــــــــم مـا . .
به روایت از امام علی (ع)، روزی پیامبر
با صدای بلند گریسـت. امام حـسین (ع)
عرض کرد:
پدر جان چرا گریه کردی؟
پیامبر خدا (ص) فرمود:
جبرئیل به مـن خبر داد کـه شـما کـشته
می شوید، و قبرهای شما پراکنده است.
امام حسین (ع) پرسید: پدر جان! کسی
که قبرهای ما را با این پراکنـدگی زیارت
کند، چه پاداشی دارد؟
فرمود: پسرم! آنان گروههایی از امت من
هستند که شما را زیارت می کنند و با آن
زیارت، خواستار برکت اند. بر من سزاوار
است که روز قیـامت سـراغ آنان بـروم و
از ترس های روز قیامـت نجاتشـان بدهم.
- وسائل الشیعة، ج ۱۰، صفحه۲۵۹ -
انسان به میزانی از غصهها در امـان
میماند که قیمت واقعی خـودش را
شـناخـتـه، و به عـشـقهای قیمتـیتر
دستیافته باشد . .
https://eitaa.com/Velvety_mango
مَهجور
امشب توی جمعی بودم و صحبت ها در انواع محور های دنیا تا آدم ها چرخید. و من عمیق تر از همیشه پی بردم ک
-
بهنام خدا
یادت باشه که:
جواب یک سری سوال ها رو تو خودت بهتر از هر شخص دیگه ای می دونی، پس سوال بیموقع و بیجا ممنوع. گاهی لازم نیست تمام چیزی که داری رو با بقیه به اشتراک بزاری، گاهی اجازه بده این حالاتِ خوب فقط برای کسایی باشه که تو رو می فهمنت و در خورِ اون حرف و صحبتات همراهیت می کنن. پس یا نفرست و یا اگه فرستادی، صرفا برای حال خوب و رزق اون شخص باشه. انتظار چیز دیگهای نداشته باش. خب؟
یادت باشه هیچ کس کامل نیست و همهمون داریم مسیر تکامل رو به امید و یاری خدا طی می کنیم، پس اگه خوردی زمین به خودت زیاد سخت نگیر و زمین خوردن بقیه رو هم قضاوت نکن. یادت باشه نباید برای اُمور "انتسابی" که دست تو نبوده و تو هیچ تاثیری توی روند تغییرشون نداری خودت رو ناراحت کنی، تمرکزت رو بزار روی کسب و رشدِ اُمورِ "اکتسابی" ... یادت باشه همون ماه هم که مثال خاص و عامه، تیکه های سیاه توشه.... ولی با این حال زیباست و خاص و مثال زدنی.
و مطمئن باش شخصیت و درون یک شخص خیلی مهم تر از هرررر چیزیه. قطعا یک شخصیتِ سالم، موثر، مفید و به جا می تونه بقیهی عیوب رو بپوشونه. ولی هیچ زیبایی ظاهر و یا اندام و یا ثروت و پول و لباس های چندانی، قدرتِ زیبا و موندگار و جذبِ دل ها رو نداره.
یادت باشه ما مسئولِ رفتار و حرکات و عمل و لحن حرف و لحنِ نگاه بقیه نیستیم. و این چیزی از ارزش ما کم نمیکنه.
یادت باشه بعضی اوقات فقط باید "برخی" چیزا رو با بقیه به اشتراک بزاری، نه تمام آنچه که به تو گذشته.. گاهی برای حال خوش جهان درونت نیازه که تنهایی شادی کنی عزیزم. خودت و بیش از اینها دوست داشته باش. دنیا همین چند روزه و فرصت تو هم محدود. نگرانی و ناراحتیِ -بی مورد- برای چیزایی که دست تو نیست رو لطفا کنار بزار و رشد کن..
#کهیادمباشه
شبیه فاطمه وقتی عمیق تر شد زخم،
بلند تـر بگو ای شیعه " یا علـی مددی "
- محسن عرب خالقی
ما آدم ها اول خـود را به چـیـزهایــی
علاقهمند و وابسـته مـی کـنیـم، بـعـد
خـود را نـیـازمـند به آنـهـا مـیبیـنـیم،
بـعـد وقــتـی به ایـن نیـازهـای جـعلی
خود نمی رسیم؛ بی قرار مـی شـویم !
بعد برای برطرف کـردن این بیقراریها،
وابستگیهای دیگر درست میکنیم، بعـد
وقـتــی بــه آنـها نـمـی رســیم، درمـانـده
میشویم ! کاش از اول دل نمیبسـتـیـم..
- استاد پناهیان
همت مردانه می خواهد گذشتن از جهان
یـوسـفی بایـد کـه بـازار زلیـخـا بـشـکـند..
- صائبتبریزی -