eitaa logo
مَهجور
1.4هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
77 ویدیو
13 فایل
﷽ 💙🕋 لَبیک یا حسین‌ع' . . خداوند هرگز اشتباه نمی‌کند . . - اَهلاً وَ سهلاً [ @Naahjj ] . . - درنشرمطالب‌دریغ‌نکنید "ترجیحاً با سایزِ فونتِ ۱۴ این دیار رو ملاقات کنید" https://harfeto.timefriend.net/16862650949098
مشاهده در ایتا
دانلود
برایش گریه‌ام را دوست دارم . .
همه روزی‌خورِ محبتِ علی‌اندع' . .
می‌گفت: انسان کلمه‌ست، انسان موقعیته، انسان خون و گوشت نیست . . . نه، خـون و گوشـت بعد از دو روز خراب و نابود می‌شـه. انسـان حـرفِ خـوبه، انسان قولِ، موقعیته، رفتار مسـالمت آمیزه . . انسان اینه، وگرنه اگر غیر از این بود، [ "کلمه" بی ارزش مـی‌شـد ]
" مومنه و ادبش "
هر انسـانی اگر بپرسـد مـن برای چـه به دنیـا آمـدم به او مـی‌گویـم: بـرای تلاشِ پُرنبرد و پُر رنج در راهِ تکامل خویشتن و انسانیت . . - شهید مطهری
_ آدم باید بفهمه چرا توفیق از دست داده
همه‌یِ ما وسیله‌ایم . .
خدایا؟ شـاکرم برای تمـام لحـظـاتـی که از غـم تـوی خـودم مچـاله مـی‌شـم و بعـدش بهم ثابت می‌کنی حواست هست، می‌بینی، می‌شـنوی و دو دوتا چهـارتای عقل نیم‌بندِ من با حـسـاب کتابِ تو چقـدر توفیـر داره.. خیلی ارادت
السلام‌علیک‌یاامیرالمـومنین علی‌ابن‌ابی‌طالب‌علیه‌السلام
نـوزاد را پیـچـید در پارچه‌ای سـفیـد، آورد نزدِ رسول خدا. روز هفتم تولد حسین بود. موهایـش را تراشیدند و هم‌وزنـش صـدقه دادند. پیامبر بایـد به دسـتور خـدا برای حسین عقیقه می‌کرد. گوسفندی را آب دادن؛ رو به قبله ذبحش کردند. رسول خـدا روزِ تولد حسین هم گریه کرده بودند. مـادرش فاطمه هـم گریسـته بود، از وقتی که خدا حسین را همراهش کرده بود، روزیِ اشک را هم داده بود ! می‌شنید صدایی از جنینی که باردار بود _ انا عطشان . . . . ـ ـ ـ ـ ـ ـ❀ـ ـ ـ ـ ـ ـ منتهی‌الامال | ج‌۱ | ص۳۳۷
حسـیـن‌ع' شـیـرین شـده بود و صـفـا داده بود به خـانـه. اما هنـوز به سـخـن نیـامـده بود. آن روز، وقـت نماز، خـودش را رسـاند مسجد‌.. ایستاد کنار رسول خدا رو به قبـله. پیامبرص' همیشه از دیـدنِ او حال دیـگری پیدا می‌کردند. حسین‌ع' چشم دوخته بود بـه لـب‌هـای رسـول‌خـدا که صـدای تکـبـیـرِ رسول خدا بلند شد مسجد سـاکـت بود و نگاهِ پـیـامبـرص' به صـورت و لـب‌‌های حسینش‌. دوباره تکبیر گفتند، حسین تنها نگاه کرد. هفتمین تکبیر رسـول‌خـدا بود که حسین برای اولـیـن بار لب گشود و اولیـن کلامـش شـد: الله‌اکبر ! ـ ـ ـ ـ ـ ـ❀ـ ـ ـ ـ ـ ـ هـمیـن هم شـد سنـتی خوب برای راندنِ شیطان؛ هفت تکبیر پیش از شـروعِ نماز. "نمـاز" مجـاهـدت اسـت و مـحـراب نماز، محلِ محاربـه با شیـطان و نـفـس. و راهِ حسین، راهی برای سعادت . . قیـام برایِ خدا، جهـاد با دشمـنِ خدا، شـکسـتـن بتِ ظالمین و مستکبرین. و آخریـن نـفـس در دنیا . . شهادت‌گونـه . . همـه‌ی دار و ندار را بدهی، حتی علی‌اکبر ! - از کتابِ امیرِ من - نرجس شکوریان فرد
نماز می‌خواند پیامبر و حسین بر دوشش نشسته بود. به سجده که می‌رفت، پاهایِ کوچکش را تکان می‌داد. بر می‌خـواسـتند آرام می‌شد. مرد یهودی نشـسـته بود و این صحنه را می‌دید. نماز که تمام شد گفت: ای محمد، با بچـه‌ها رفتـارِ مهربانـانـه‌ای داری که ما نداریم ! پیامبرص' حسین‌ع' را به آغوش کشید و فرمود: اگر شما به خدا و پیامبرش ایمان داشتید، دلتان با کودکان مهربان می‌شد ! - بحارالانوار | ج‌۴۳ | ص‌۲۹۶ ـ ـ ـ ـ ـ ـ❀ـ ـ ـ ـ ـ ـ - حسـین باخانـواده آمـده بـود کربـلا. کودک همراهش بود. علی‌اصغر شش‌ماهـه.. رقیـه‌یِ سـه‌سـاله. آنـان که بر کـودکـان و زنـان رحـم نمـی‌کنـنـد، مسـلمـان نیسـتند. ایمـانـی که با عمل نباشـد، ایمـان نیسـت، ورد زبان اسـت. دل باید بی رحم باشد که به کودک سه‌سـاله، سیلی زند. دل باید سنگ باشد که برای کودک یمنـی، فلسـطینـی، زنان پـنـاه و نگـاه‌هـای پُر اشک نلرزد . .
دستور معاویه بود؛ هیچ‌کس حق ندارد نام علی را به زبان بیاورد مگر برای لعن. حسین‌ع' نام هر سـه پسـرش را گذاشت علی... (: علی‌اکبر علی‌اوسط علی‌اصغر - انقلاب‌عاشورا | ص‌۱۰۲ ـ ـ ـ ـ ـ ـ❀ـ ـ ـ ـ ـ ـ حسین اهل تکلیف اسـت؛ در میـانـه‌یِ راه کربلا فرمودند: اگر کسی دید حاکمی ظلم می‌کند، حرام خدا را حلال می‌داند، حلال خدا را حرام، حکم الهی را کنار مـی‌زنـد و طبق فایـده‌ی خودش کار مـی‌کنـد، مـیـان مردم با گناه و دشمـنی کار مـی‌کنـد، اما بـا زبان و عـمل، علیـه او بلند نشود؛ خـداوند ایـن ساکـتِ بی‌تـفـاوتِ بـی‌عـمـل را هـم به سـرنـوشـتـی دچـار می‌کنـد که آن ظالـم را. حسین‌ع' ایستاده بود در عرصه‌ی کربلا، عـلـی‌اصـغـر را بـر دسـت گـرفــتـه بــود، شیعتی . . . لیـت کـن فی یـوم عاشـورا جمیعا تنظرونی کیف استسـقـی لطفلـی و ابا ان یرحمونی . . .
مقابل ناحق کوتاه نمی‌آمد حسین ! اگر کسی همیشه بالای منبر به علی لعن می‌گفت؛ مقابل حسین دیگـر اما جراتش را نداشت ! بعد از صلح امامـش حسـن هم، کسـی مقابل حسین جرئت نداشت به امامش طعنه بزند. مروان یک بار آمد طعنه زد: شما اگر فاطمه نداشتیـد به چـه افتـخار می‌کردید؟ مروان، فاطمه‌س' را هم قبول نداشت. اصلاً دیـن نداشـت.. فقـط چـون نانش در پناه اسـم اسلام در روغـن بـود، ادای مسلمانی در می‌آورد. حـسین‌ع' عمـامـه‌یِ دروغیـن مروان را از سرش کند و دور گردنش پیچید... زبانش کوتاه شد. - بحارالانوار | ج۴۴ | ص۱۹۸ ـ ـ ـ ـ ـ ـ❀ـ ـ ـ ـ ـ ـ عزت داشـت حسین. چون خـدا صاحبِ عزت اسـت. رسول‌خـدا و مومنین، عزتمندند. عزت دارد حسین. اگر دنبال یار مـی‌فرسـتد دنـبـالِ زهیر، اگر با حُر صحبت می‌کند تا راه باز کند، اگر با عمرسعد سـخـن مـی‌گوید، اگر از صـبح تا عصـرِ عاشـورا صـدا بلند مـی‌کند: " هـل من ناصر ینصرنی؟ " می‌خواهـد کسـی نباشـد که دلش عزت بخواهـد و از سـایه‌ی عزت حسینی محروم شود.
زیـنـب یـک زن بـود. زن‌ها پایـه‌یِ تربـیت هستند. زینب عظمتی دیگر دارد. نه چون دخترِ علی بـود و فاطمه ! بلکه چـون کارِ او، تصمیم او، نوع حـرکت او، بی‌نظیـر و عظیم بود . . اول آن‌که موقعیت را شناخت، هم موقعیت قبـل از حـرکت امام را، هم موقعیت لحظاتِ بـحرانـی عاشـورا و هـم موقـعـیـت حـوادثِ کشنده‌یِ بعد از حسین را . . در هیچ‌کجا گیج نشد. فهمید باید چه کند. تا امامش تنها نماند، تا کربلا ماندنی شـود. - انسانِ ۲۶۵۰ ساله | فصل۷ ـ ـ ـ ـ ـ ـ❀ـ ـ ـ ـ ـ ـ حالا هم مهدی فاطمه زینب می‌خواهد و عباس. من و شما حـق نداریم خودمان را کم و حقیـر ببینیم. همـیـن احسـاس عـدمِ تـوانایـی، همیـن گفـتـنِ نمی‌تـوانم، به دردِ امـام نـمـی‌خـورم، گـنـاهـکارم مـا را عـقـب می‌اندازد و به دنبال دنیایِ‌حقیر می‌کشاند. [ بایـد به ' نقـش خـودت ' در فرج حـساس باشی ]
دو تن بودند. - انس‌بن‌حارث‌کاملی - عبیـدالله‌حـر‌جعفـی هر دو از کـوفـه خـارج شـدنـد تا نخـواهنـد حسین را یـاری کنند. هر دو امـام را دیـدند، از هر دو خواستند تا به جمع یارانش ملحق شـونـد. هـر دو می‌دانسـتـنـد حسین معـدنِ فضائل است. انـس‌بن‌حارث کلام امـام را شنـیـد، مقابـل امام ایستاد و قد راست و سر به ادب خم: _ السلام‌علیک‌یااباعبدالله... به خدا قسم که از کوفـه خارج نشدم مگر اینکه در جنـگ بر ضـد تو یا به همراهی تو شـرکت نکنـم... اما حال خدا قلبم را هدایت کرد. امـام دعایـش کـرد و شد یکی از ۷۲ تنـی که تاریخ را سـربلنـد کـرد. زهیربن‌قین و حربن‌یزیدریاحی هم همینطور.. عبیدالله‌ حرجعفی اما به امام گفت: _ من احتـمال نمی‌دهم که یاری من به حـال تو سودی داشته باشد. لیک این اسب خودم را به تو تقدیم می‌کنم ! امام فرمود: _ حـال که از نـثــار جــان خــود در راه مــا امتناع می‌ورزی، ما به اسب تو نیاز نداریم ! - انسان‌الاشراف | ج‌۲ | ص‌۳۸۴ - بـحــارالانـوار | ج‌۴۴ | ص‌۳۱۹ ـ ـ ـ ـ ـ ـ❀ـ ـ ـ ـ ـ ـ - یــکــی مــی‌مـانــد در دنــیــا یکی مـی‌شود شاهـد دو دنـیــا یکی هم کنار حسین تا شهادت
- اثر جناب، حسن روح الامین - نام اثر: شجاعة الحسینیة . .
آمد حسین میان میدان، نگاهی انداخت به سمت راسـت میدان، نظری به سـویِ دیگر.. نبودند، هیـچ‌کدام از یارانِ باوفایش نبودنـد، دیگر صورت‌های مهربانشان را نمی‌دید. اشـک بـود و اشـک که چـشـمـان ابـی‌عـبـدالله را پـر می‌کرد. اشک بود و جمع کردنِ پر پروانـه‌هایِ فدایی‌اش ! سعید و جعفر و احمد و عـون پسـران مسلم‌بن‌عقیل هم رفتند و حسین آرام دم گرفت: _ واجداه... وااباه... وااخاه... واعمـاه... واحمـزتـاه... واجـعـفـراه... واعقـیلاه... آیاکسی‌هستمااهل‌بیت‌رایاری‌کند؟🖤 - بحارالانوار | ج۴۵ - کتاب امیر من | نرجس شکوریان فرد ـ ـ ـ ـ ـ ـ❀ـ ـ ـ ـ ـ ـ یا‌لَیتنی‌کُنتُ‌مَعَک . . .
_ توکل، زندگی رو آسون می‌کنه
اَمان از خطاهای مرتکب شده‌ی‌ِ فراموش شده، اَمان از عادت و تدریج .‌ .
-
من محبت و عزتم رو از شما می‌گیرم و وقتی به این موضوع فکر می‌کنم، تمام ریزه‌خاک‌های غم‌های پیکرم محو می‌شه‌. عارضم خدمتِ وجودِ والاتون که نه تنها محو می‌شن، بلکه همین محو شدنشون هم پر از نشونه‌س. به خودم می‌یام و می‌بینم تمامِ اون ردِ غم و رکود و دلخوری‌ها توامان که محو می‌شن، تا یه حدی از آسمون که بالا می‌رن، تبدیل به شاپرکِ قاصد می‌شن و من مثل طفلی با ذوق نظاره‌گرم. نگاهی که علاوه بر شوقِ رهایی از چنگ و چالِ دنیا، برام پر از بصیرته و بله.. اینجا حزنِ باطل و جعلی رو از قلوب می‌گیرید و شادیِ بعدش مزین می‌شه به غمی که رشد می‌ده و بزرگت می‌کنه، عزت و آرامش می‌ده و دیگه غمی بی‌حاصل و نزولی نیست.. یکی می‌گیرید، دوتا می‌دید. اصلاً مکتب شما هم همینه جنابِ پدر. چندسَر سوده. مکتبِ عشق و محبته، مکتبِ درس و آزادگی. خوش ندارید مُحِبینِ خودتون رو برده ببینید. خصوصاً بَرده‌ی جهل و اِسارتی که آبشخورش حزنِ باطله. حُب و انسانیت و احترام ما از شماست. حالا هر چقدر که دلشون می خواد این آدم‌هایِ "انسان‌نشده" بتازونن و یا شترِ دنیا هر چقدر که طالبه، پا به گُرده‌هامون بزنه . . . _ ایلیاء مدد | ۱۱۰
وقتی شدیداً احتیاج به دین و مذهب دارم، بیـرون مـی‌روم و ستارگان را نقاشی می‌کنم . . . - ویتسنت ونگوک