روح رها و بی در و بی پیکری دارم وقتی که هستی حال و روز بهتری دارم وقتی که هستی آسمانم رنگ دریاهاست وقتی که باشی من خدای دیگری دارم پر می کشد خواب از درون چشم های من حس می کنم در سینه ی تو بستری دارم دلخوش به رنگ قرمز و آبی نخواهم شد از عشق آتشناک تو خاکستری دارم فالی گرفتم تا ببینم روزگارم را در آسمان هایم چه زیبا اختری دارم دیدم که دارم سجده می آرم به پای تو یعنی میان لشگر سرها سری دارم بعد از خدا تنها پناه جسم بی جانم مادر تویی معنای هر بیتی که می خوانم دکلمه # مریم - ذوالفقاری @darroudishaer

اجرای دوست عزیزم جناب آقای کاراژ بر روی شعر گویشی سیاسیه

در هر سخن که می کشد از من زبانه ای از تو نمی شود که نباشد نشانه ای من از نگاه سرد تو احساس می کنم داری درون سینه ی خود سرد خانه ای بیچاره من که دل به تو دادم به زندگی بیچاره تر که جز تو ندارم بهانه ای دیگر مگو که روی زمین خشک سالی است جاری شده زِ هر مژه ام رودخانه ای گاهی زمین به حال دلم گریه می کند گاهی درون لانه ی خود موریانه ای فردا میان کوچه رصد می کنی خودت با چشم های جاری و بغض زنانه ای مردی میان کوچه تنش شعله می کشد سر فصل هر خبر شده در هر رسانه ای محمد دررودی @darroudishaer

السلام علیک یا ابا عبد الله ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ دنیا ندیده مثل غم تو غمی حسین ( ع ) تنها دلیل آمدن اشکمی حسین عزت  نمی دهد به در و بام خانه ام جز بیرق عزای شما پرچمی حسین با این که زخم خورده ترین مرد عالمی بر زخم های کل جهان مرهمی حسین حتی در آن زمان که شوم  غافل از شما غافل نمی شوی تو ز حالم دمی  حسین بر من گواه می رود آن کس که  با تو نیست هرگز نشان نمی برد از آدمی حسین لطف کسی نبوده به اندازه ی شما تو مهربان تر از همه ی عالمی حسین چون حر برای توبه به نزد تو آمدم ای آنکه بر حریم خدا محرمی حسین محمد دررودی @darroudishaer

افتاده پیش پای دلم پاره سنگ ها خون می خورند از دل تنگم نهنگ ها گاهی دو چشم یار چنان کرده با دلم گویا هدف گرفته تنم را تفنگ ها کی می شود نظاره کنی دست ماه را آغشته چون به خون تمام پلنگ ها هر کس به شیوه ی دل خود عاشقی کند آهم اثر نمی کند امشب به سنگ ها گاهی اگر مسیر خودت را عوض کنی آسوده می شود دلت از نام وننگ ها محمد دررودی @darroudishaer

گویش نیشابور خوش ب حال بعضی یا دنیاشَ  وم خاو ممنه حل مشکلاتشَ  و خوردن آو ممنه نه دلار تاثیر بد د زندگیش مگذره   نه برشَ تحریما  و خوردن کاو ممنه ول ما ب چره ها روز م کیه شو م کیه   نه روزامه روشنه نه شو م مهتاو ممنه بس کی سگ دو زییم روزا د رد لقمه ی نون شوا وخت خاو مره لینگامه ور تاو ممنه عمق مشکلاتمَ اوقد زیاد رفته رفِق فک منی و گودلی کشتی گرماو ممنه احتکارو اختلاسو دزدی یاش َ یک طرف حرفای بعضی یاشم عین اتش کاو ممنه حالا هر که هر جورِ دوس دره ور ما بتزه ببینن اخیر سر کیه د مون داو ممنه یک پیام اخلاقی  نشابوریم بگم ، نگن شاعر ای شعرَ وم حپلی حپاو ممنه هر که کی هدر مته آورَ بدون دغدغه توهینَ ب گاو اگر بگن کی وم گاو ممنه محمد درّودی @darroudishaer

💠تقدیر از شاعر انقلابی شهر درود محمد درودی توسط حوزه علمیه جواد الائمه علیه السلام در هشتمین شب از جشن های دهه فجر شهر درود ┈┈••✾❀💓✿💓❀✾••┈┈• 🌤«اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج»🌤 #طلبگی_عشق_است @talabegeeshgast ┄┅═🔹☫جهاد تبیین☫🔹═┅┄ 🇮🇷اجتماع مجازی همشهریان درودی #رسانه_فرهنگی_اجتماعی_وارث_غدیر 🆔 @Ghadirsheirdarrud

عرض سلام و ادب خدمت همراهان گرامی بدینوسیله تشکر میکنم از زحمات عزیزانی که این شب ها با گرامی داشت ایام الله دهه ی فجر در شهر دررود باعث شور و شوق خاصی در مساجد این شهر شده اند و همچنین تشکر می کنم از امام جمعه ی محترم شهرمون جناب حاج آقای سجادیزاده و حاج آقای میرصالحی عزیز مسئول حوزه ی علمیه ی شهر دررود و دیگر دوستانی که بنده ی حقیر رو شرمنده ی محبت های خودشون قرار داده اند امیدوارم که همیشه در پناه حق تعالی سلامت و سربلند باشند ان شا ء الله

‍ امشب درون سینه ی تنگم قرار نیست آنقدر بی خودم که مرا اختیار نیست جا مانده رد پای غمت روی صورتم این دور های آخر من بر مدار نیست گم کرده ام دوباره دلم را میان راه گویا زمانه با دل من سازگار نیست باید قبول کرد زمانه عوض شده ست دنیا به کام مردم این روزگار نیست دیگر نکو نمی شود این سالهای شوم گل می دمد ولی خبری از بهار نیست افتاده باز کار دل من به دست تو کاری که دست غیر تو باشد که کار نیست شاعر# محمد_درّودی دکلمه# مریم ذوالفقاری @darroudishaer

#انتظار 🔹 هرچند که رفته ای تو نورت باقیست 🔸 در سینه مـن جـای حضورت باقیست 🔹 ایـن جـمـعـه نـیـامـدی ولـی مـیـدانـم 🔸 یک جـمـعـه دیگر به ظهورت باقیست 🔹محمد دررودی🔹 ___________________ @darrud_aval_mazlom

بی تو تمام روزگارم درد دارد هر جا که من پا می گذارم درد دارد دنیا مرا چون ارگ بم در هم شکسته خشت و در و خاک و غبارم درد دارد از من مخواه امشب بگویم حال خود را در خاطرم هر آنچه دارم درد دارد یاران گریزانند اگر از من غمی نیست آری نشستن در کنارم درد دارد بعد از وفات من بسوزانید من را من شاعرم خاک مزارم درد دارد محمد دررودی @darroudishaer

حیدر یغما شاعر خشتمال نیشابوری در سال 1302 در قریه صومعه از روستاهای بخش مرکزی نیشابور دیده به جهان گشود. به گزارش روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی،در خراسان آن قدر گوهر بپاشم از ادب     تابرندی تحفه در شیراز از آستان من حیدر یغما شاعر خشتمال نیشابوری  در سال 1302 در قریه صومعه از روستاهای  بخش مرکزی نیشابور دیده به جهان گشود ، و دوران کودکی خود را در این روستا سپری کرد . او سواد خواندن و نوشتن نداشت ، و در جوانی کارگری را پیشه ی خود کرد. سپس به خشتمالی مشغول شد . در سن 34 سالگی صفورا معشوق خویش را برگزید ، و با وی  ازدواج کرد . پس از مدتی تصمیم به سواد آموزی گرفت ، و ابتدا قرآن را آموخت زیرا معتقد بود که فارسی را از کتاب اکابر شروع کرده است ، و تخته سیاهش تابلو مغازه ها بود . در خواندن قرآن به درجه استادی رسید ، که مجمع قرائت قرآن را تشکیل داد ، و شاگردان زیادی را در این راه تربیت کرد .  آنگاه از سال 1342 و در سن 40 سالگی اولین ابیاتش را سرود ، که درونمایه ی اصلی اشعار نخست وی را ، مسائل دینی ، مدح ائمه اطهار (س ) و حکایات و روایات مذهبی تشکیل می داد . در سال 1347 اولین مجموعه شعر وی با عنوان ( اشک عاشورا ) به زیور چاپ آراسته شد ،  و در سال 1350 موفق گردید ،  با مشکلات فراوان زندگی رباعیاتش را به چاپ برساند .  

نخستین مجموعه غزلیاتش را با همیاری یکی از دوستان متمکن خویش در تهران به چاپ رسانید . در سال 1365 مجموعه ( سیری در غزلیات یغما ) به همت چند تن از دوستان وی به چاپ رسید . یغما در طول 24 سال دوران شاعری خویش بیش از 40 هزار بیت شعر در قالب های غزل ، قصیده ، مثنوی ، ترکیب بند ،  ، شعر محلی و رباعی سرود تا اینکه  در دوم اسفنده ماه 1366 چشم از جهان فرو بست و اهالی فرهنگ دوست و شاعر پرور نیشابور وی را طی مراسمی با شکوه تشییع نموده و در مکانی میان آرامگاه خیام و عطار به خاک سپردند و مقبره ای بر آن بنا نهادند . تنم در وسعت دنیای پهناور نمی گنجد روان سر کشم در قالب پیکر نمی گنجد ...... روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی

به یاد مرحوم یغما شاعر خشت مال نیشابور چنان نوری میان شعر هایت می دمد جان را که روشن می کند خورشید عالم تاب ایران را نه تنها زندگانی می کنی در شعر های ما که داری پادشاهی می کنی قلب ادیبان را شکوه شعر هایت شیوه ی مردانگی دارد فراز شعر تو زر می کند خاک بیابان را چه سختی ها کشیدی خم به ابرویت نیاوردی به دست آورده ای امروز اگر این گوی و میدان را بیابان های نیشابور از عشق تو لبریز است کلامت می نوازد تا ابد گوش خراسان را محمد درّودی @darroudishaer

شعر خوانی استاد عزیز مرحوم حاج غلامعلی عسکری شاعر خوب و بلند آوازه ی شهرستان نیشابور به یاد اولین سالروز درگذشت این شاعر فرزانه روحش شاد و یادش گرامی باد 🌹🌹🌹🌹

🎥  هوای_تازه ✍️طراح و نویسنده: #سعید_تاج_محمدی کارگردان: #سعید_برزگر تهیه کننده: #احمد_آرمان_مهر #مجید_زنده_جانی #شبکه_خراسان_رضوی موضوع این قسمت: شعر و شاعران نیشابور 🎬سه شنبه ها 19:40هوای تازه تنفس کنید... مصاحبه و شعر خوانی محمد دررودی بخش هایی از اولین قسمت  برنامه هوای تازه که اولین برداشت این برنامه ی زیبا از کارگاه رنگ کوره ای بنده ی حقیر بود و به لطف خدا پخش این برنامه تاثیرات مثبتی برای کارگاه بنده به همراه داشت  🌹🌹🌹🌹 @darroudishaer

عید آمده که شوق فراهم بیاورد یا زخم های تازه برایم بیاورد فصل بهار آمده با رخت گُل گُلی بر دشت های یخ زده مرهم بیاورد عطرگلی شبیه تن تو نمی شود هر روز اگر شقایق و مریم بیاورد هر چار فصل سال تو در خاطر منی یادم نمی روی که به یادم بیاورد جز خاطرات رفته ی ایام کودکی چیزی نبوده خنده ی با غم بیاورد ترسم که زیر بار غمت عاقبت شبی این شانه های خسته ی من کم بیاورد فصل بهار می رسد اما بدون تو کاش این بهار عطر تو را هم بیاورد محمد درّودی https://eitaa.com/darroudishaer

عین ای ب چره های عهد قجر رفته دیلوم به قرری منه و خیله پکر رفته دیلوم مکوه خادش ر هی ب ای طرف ب او طرف نمدنوم چی حل دروم یا کی چکر رفته دیلوم اولا اروم بیوم د قلعه میثل مو نبو حال خداتَ ننویه ایقذره شر رفته دیلوم از روزِ کی چشم مو افتیه ور میترا خانم حس منوم کی یک جورایِ تیت و پر رفته دیلوم حس منوم همش دره گروپ گروپ صدا منه حوصله ی تنهایی یاش دگه ب سر رفته دیلوم تا خبر امه پیَرش خنه شر برده ب شهر بنه گیری منه و فیکر سفر رفته دیلوم قبلنا فک مکیدوم میترا بره مو ممیروم حال مبینوم ن بابا اهل خطر رفته دیلوم صحبیاد عشق مره تا نمشوم فرق مره روز بعدش عشق یکه ی دگر رفته دیلوم صحب زود عشق تکتم خانمه ، شو مبینی عشق زهره و زهرا و سحر رفته دیلوم هر که از را میه ی مگم فقط ب عشق تو گر گرفته و از ای سینه ب در رفته دیلوم چشم بعضی دخترا اینگاره سگ دره رفق حال مبینوم با نگاهاشه چی خر رفته دیلوم عشقای ای زمنه خداییش اردم بولیه پُر از پرسش و اما و اگر رفته دیلوم هر جاشه نگا منی رد پای دختره ی نصب دفالش کنن یک پا اثر رفته دیلوم محمد دررودی @darroudishaer

‍ آشفته تر از حال این دیوانه حالی نیست حال مرا دیگر نمی پرسی ؟ ملالی نیست دنیا همیشه با دلم تاریک تا کرده ست دیگر غروب کوچه ی ما پرتقالی نیست حس میکنم گاهی شبیه فرش کاشانم پا خورده تر از من کسی در این حوالی نیست هر روز با ابیات نو سر می رسم هر چند این ضجه ها در گوش تو جز  قیل و قالی نیست بر گونه هایم می نشانم نقش دریا را بگذر تو هم از ( آبِ روی ) من خیالی نیست دنیا همین بوده ست و خواهد بود می بینی روزی به یاد من بیفتی که مجالی نیست محمد_درّودی https://eitaa.com/darroudishaer

یک کار گویشی قدیمی ای روزا عیدَ دگهَ ببین دیلم وا رفته صورت کج کجولم غنچه ی زیبا رفته غصه ها همش دره از سر و رومی مبره ای چی عیده یَ خدا نصیب ما ها رفته ؟ خوش ب حال جوونایِ کی هنو زن ندرن هر که کی زن ندره ببین چی آقا رفته نمدم ای شیرینی یای گرفتیوم بِ مزه یَ یا مزه ی شیرینی از دهن ما رفته از روزِ کی بزین د شهر ما پیام نور وخ بیا ببین چیقد خوشگله پیدا رفته بعضی یا دیلشَ خوشه ب شهرمَ توریس میه بودجه ی شهر ماهوم خرج عطینا رفته خادمَ کی اَدَم نِیِم بِزَر همینا خوش بشن جیغ و وق ما مگر د گوش کی جا رفته شورا هامم کی همش با هم دگر ور مشورن دعواشه د منطقه ورد زبونا رفته قلعه های دَور ماهوم دگه دَرن شهر مرن ما کی شهری بییَیِم شهرمَ روستا رفته چی برته ورگوم هنوز دیلوم پور از غمه ای همه غصه چی جوری د دیلوم جا رفته  مسئولامم کی همش د فِکر جیب خادشه ین پولاشه چن ساله هس تَ عرش بالا رفته ای روزا هشکه دگه د فکر شهر ما نیه بِ خیال فِک منوم عادت ما ها رفته بخدا هر که بمور هچی از ای دنیا نبور پس بری چیه همه ی فکرمه دنیا رفته مو کی حرفام َ زَیوم هرکه میه گوش نکنه خدارَ شکر منوم عقده ی دیلوم وا رفته محمد دررودی @darroudishaer

یک بار دگر بهار آمد ، بی تو بوی خوش سبزه زار آمد ، بی تو ای وای دلم از غم دوری نگرفت یک سال دگر کنار آمد ، بی تو محمد درّودی https://eitaa.com/darroudishaer

سلام و عرض ادب خدمت دوستان و همراهان گرامی امیدوارم سال جدید سالی سرشار از خوشی و خرمی برای یکایک شما بزرگواران باشد و ان شا ء الله در سال پیش رو به تمام آرزوهای قشنگتون برسید التماس دعا 🌺🌺🌺🌺🌺🌺

خسته از این کالبد فانی ام مست همان جام که می دانی ام گرچه که می دانم از این روزگار آه ، عجب ، بسته به یک آنی ام روز و شبم باز به غفلت گذشت این چه گناهیست که من بانی ام لطف تو کم نیست گناه من است پست تر از زاده ی حیوانی ام چشم به گلدسته ی مسجد شدم شور به دل دارم و بارانی ام گوش به زنگم که بخوانی مرا تشنه ی یک لحظه ی عرفانی ام هر چه شوم دور ز درگاه تو از در خود هیچ نمی رانی ام باز تو را خوانمت ای جان من شک نبوَد باز تو می خوانی ام محمد دررودی https://eitaa.com/darroudishaer

شد فصل بهار و عطر قرآن جاری در ماه خدا زمین شده گل کاری خوش باش که امسال خدا با دو بهار آماده شده برای مهمان داری محمد درّودی https://eitaa.com/darroudishaer

شعر گویشی عُمر مَ ر هدر دایم فقط ب پای  شهریا کی مگر ب سمت ما بچرخه  رای شهریا باغامر ول کیدمو پاتوق و ویلا بزیم شاید از ای مدلا خاشه بیای شهریا قبلنا فک مکیدُم مُغُل هَمَش اَوسَنَه یَ  حال  خداتَ نِنویه از ای بُلای شهریا هر جا کی یک باغ سر سبزه بیه گرفتین دِهِ ما خُرابَ از برو بیای شهریا بری چن روز دنیا قصر سنگی مسزن فک مُنُم فرق منه با ما خدای شهریا تیپای اجق وجق میَن ب مون قلعه مَ فکر دیل ما نِیَن ای دخترای شهریا بس کی او لعاب متنو خادشه ر ژیگول منن  هی دیلوم میه موهوم بشوم  دَمای شهریا نمدنم چی حکمته کی هرچی ما نَ راضی یم کد خدامَ راضیه ب هم رُضای شهریا اخیرش بید ما هُم چَرَی کارِ وردرم تا هنو دیق نِدَیَ ما رَ نُگای شهریا بیشینم شورا کنم با کدخدای قلعه مَ کی مگر فِکرِ کنه ب هم هوای شهریا موندیوم چی بلای ب سَر قلعه مَ میَه روزِ کی ما گم روِم د لاب لای شهریا محمد دررودی https://eitaa.com/darroudishaer