هدایت شده از "هِـیْـئَـتِ اَنـْصـاٰراَلـزَّهـْرا(س)"
28.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماوا | #نـَـحـْـنُاَنـْـصـارُاَلـزَّهـْـرا(س)
ماندهست پشت در بهگمانم زنیجوان
داردبهارزندگـــیاشمیشـــود خـــزان
زهرا(س)کهبودهعلتخلقهمهجهان
حالاشبیهیاسکبودیســـتنیمهجان
بایددوبــارهبغــضخـودشرا فـروبرد
مردیکهداشتتکیهبهدستانشآسمان
آمد نشست پیش دو چشم کبوداو
آمد نشست محضر بانوی قد کمان
حرفیبزن،کهبغضعلـــیوانمیشود
ای جان من فـدای تـو بانوی مهربان
چیزی بگـو کـه باعث آرامشــم شـوی
اصلابگوکهمحسنمانمیخوردتکان؟
پاشو،دوباره چــادر گلــدار سر بگیر
چیزینماندهاســـتبههنگـامهیاذان
داری برای رفتنت آماده میشوی؟
جان علی قسم که برای علی بمان
مردیتمام هستیاش آتش گرفتهاست
عجلعلیظهورکیاصاحبالزمان(عج)
هرجاکههســــتچـــادرآتــشگرفتهای
یعنی هنوز پای یزیدیســـــت در میان
میخوانم ازکبودیلبهایتوحسین(ع)
ربطاست بین چوب درو چوبخیزران
آری ، هنـــوز بعد هـــــزاران هـــــزار روز
چایـــــی روضـــــهی تو نیفتاده از دهان
🎙مـحــمــددرّودی
🔺 هـیـئـت اَنـْصارالـزَّهـْرا سلاماللّهعلیها
@darrud_ansar_zahra
@darroudishaer
با حال خراب و خسته بر می گردد
با بال و پر شکسته بر می گردد
آن کس که مرا ترک کند یک روزی
با یک چمدان بسته بر می گردد
محمد درّودی
@darroudishaer
السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا صدیقه الشهیده (سلام الله علیها)
این روز ها مولای ما یاور ندارد
حال دل او را کسی باور ندارد
از ساعتی که پشت در می سوخت زهرا(س)
دنیا گمانم لحظه ای بد تر ندارد
آتش زدند این خانه را از روی کینه
آنگونه ای که خانه دیگر در ندارد
جان را فدا کرده علی (ع) ایمن بماند
زهرا به جز این مقصدی دیگر ندارد
مولا اگر چه مرد میدان های جنگ است
دنیا بجز او فاتح خیبر ندارد
اما غم زهرا ببین با او چه کرده
می ترسم از این غم علی (ع) سر بر ندارد
یعنی کسی آنجا نبوده تا بگوید
نامردمان این کارتان آخر ندارد
شکر خدا ما نوکر این خاندانیم
شیعه از اینجا مامنی بهتر ندارد
آن کس که مهر فاطمه در سینه دارد
دیگر هراس از وادی محشر ندارد
تا لحظه ی آخر به فکر این و آن است
دنیا شبیه حضرت مادر ندارد
محمد درّودی
https://eitaa.com/darroudishaer
641.8K
شعر .محمد درّودی
اجرا آنلاین م.ج
کاش می شد آدمی راه ولا را می شناخت
پیش از آن که فرق بین دست و پا را می شناخت
مانده ام حتی من از شکل تجسم کردنش
وضع دنیا را اگر ، اسلام ما را می شناخت
گر نبودی مانده ام که عاجزی مانند من
با کدامین معجزه باید خدا را می شناخت
هم نشینی با شما عزت به خاک و سنگ داد
ور نه دنیا از کجا غار حرا را می شناخت
سجده می کرد از ادب بر هر چه آدم زاده ای
روز آغازین اگر شیطان شما را می شناخت
حال مردم را که می بینم به لب دارم سخن
کاش دنیا دین پاک مصطفی (ص) را می شناخت
پی به مظلومیّت آل عبا می برد خلق
گر به قدر جرعه ای کربُ بلا را می شناخت
محمد درّودی
https://eitaa.com/darroudishaer
هدایت شده از سروده های محمد درّودی
امروز اگر چه اشک غم می ریزیم
از داغ شهیدان وطن لبریزیم
والله اثر نماند از اسرائیل
روزی که به امر رهبری برخیزیم
محمد درّودی
https://eitaa.com/darroudishaer
سنگینی صد بغضِ مانده در گلویم
ناگفته های سینه ام را کی بگویم
گاهی به روی نیزه می بینم سرم را
من کربلایی تازه دارم پیش رویم
هر شب شهیدی تازه دارم کنج سینه
خون از دل من می خورد ببر پتویم
دلتنگیِ شیری درون باغ وحشم
دلتنگ هر مرگی که دارد آرزویم
دلخسته ام از این فضایی که همیشه
سنجیده خواهد شد به نانم آبرویم
محمد درّودی
@darroudishaer
هدایت شده از سروده های محمد درّودی
کرده ست دلم هوای آدم برفی
خالی ست چقدر جای آدم برفی
بد جور دلم گرفته ای برف ببار
دل تنگ شدم برای آدم برفی
محمد درّودی
https://eitaa.com/darroudishaer
هر روز اگر به خانه اش سر بزنی
بر خاک درش گلاب قمصر بزنی
جبران دمی محبت او نشود
صد بوسه اگر به پای مادر بزنی
#محمددرّودی
#مادر
https://eitaa.com/darroudishaer
ترسم از آنکه در اعماق تنم جان باشد
آن زمانی که تو را میل رقیبان باشد
روز را باعطش یاد تو تا شب بکشم
شام من سخت تر از شام غریبان باشد
وا شود روسری ات پیش رقیبان آن وقت
حالم آشفته تر از موی پریشان باشد
من در اندیشه ی یک روز بهاری باشم
چار فصلم همگی فصل زمستان باشد
هیچ کس تاب نیارد دل بی تابم را
چاره ی خستگی ام کافه و قلیان باشد
بگذری از من و از کوچه ی ما وقتی که
نعش من روی سر و دست خیابان باشد
آن زمانی که تو را میل رقیبان باشد
ترسم از آنکه در اعماق تنم جان باشد
محمد درّودی
https://eitaa.com/darroudishaer
هدایت شده از سروده های محمد درّودی
تو بهتر از تمام جهانی برای من
در قلب خسته ام ضربانی برای من
هر جا نگاه می کنم از تو نشانه ایست
حس قشنگ وقت اذانی برای من
عطر تو است آنچه به گل می دهد صفا
بهتر از این نبوده نشانی برای من
از کودکی دلم به شما گرم بوده است
تا زنده ام همیشه همانی برای من
تنها تویی که حال مرا درک می کنی
مانند مادرم نگرانی برای من
یعنی دعا کنم که بیایی ببینمت ؟
تو کی مگر ز دیده نهانی برای من ؟
آقا ببخش ساده سخن گفتن مرا
اینگونه خواندمت که بمانی برای من
دست مرا بگیر که شرمنده تر شوم
دیگر نمانده است زمانی برای من
من سوی حشر دست تهی می روم ولی
مِهر تو است خط امانی برای من
محمد درّودی
https://eitaa.com/darroudishaer
هدایت شده از سروده های محمد درّودی
گفتم به دلم تجربه کافیست ، نرو
آن جا که زده علامت ایست ، نرو
فهمانده به من غیبت آقا این را
جایی که کسی منتظرت نیست ، نرو
محمد درّودی
https://eitaa.com/darroudishaer