بسم الله کلمة المعتصمین ...
با توجه به مرقومه اخیر جناب علیدوست، به نظر می رسد نسبت به نکاتی در آن نوشتار غفلت صورت پذیرفته که در ادامه با احترام به عرضشان می رسد:
۱. یکی از اسالیب عرفی بیان، مبالغه است، کذب یا شبه کذب خواندن استفاده از این اسلوب، قبل از فحص مقام خطاب، در ناروایی سهمی کمتر از کذب ندارد. این غفلت در حالی صورت پذیرفته که در سلسله اخبار و آثار کلماتی به همین سیاق آمده که صنعت مبالغه را به استخدام گرفته است: مثلا: «قلة العیال أحد الیسارین» یا «ثلاث من کنّ فیه...» که بزرگان ما در اکثر این موارد، عدد یا حصر را در مقام مبالغه و تاکید اهمیت مطلب دانسته اند...و البته نمی دانیم توجیه نبودن داعیه دار تدریس و نظریه پردازی در حوزه را نسبت به ابدهـِ آموزه ها چگونه به سوگ بنشینیم!
.
۲. اجلّای اعلام فرموده اند: حکم الأمثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد...
در کلامتان جناب عالی اصل وجود فساد در عهد حاکمیت امیر المومنین علیه السلام را با عباراتی چون "اندک تخلفات" پذیرفته اید، دو فرض متصوّر است:
فرض اول آنکه این مفاسد به برهان إنّ متوجه شخص حاکم اسلامی و اساس دستگاه حاکمیت اسلام باشد و فرض دوم آنکه متوجه حاکم یا حاکمیت اسلامی نباشد.
.
بنا به فرض دوم: اگر متوجه حاکم نمی شود، و تمامیت این برهان إنّی اینجا محل نقاش است و ناپذیرفتنی، باید پرسید اساسا چه تفاوتی بین یک مصداق فساد در حاکمیت اسلام و ده مصداق است؟
اگر اشاره کننده به بعضی مصادیق فساد در آن عهد مبارک لبّ کلامش این باشد که: از فساد زیرمجموعه نمی توان فساد بالادست را نتیجه گرفت، چه اشکالی می توان بر او داشت؟ خصوصا آنگاه که عزم راسخ حاکم اسلامی برای ستیز با اژدرهای هفت سر فساد، عیان کالشمس فی رابعة النهار است
.
.
سربازان فداکار عرصه تبیین پس در این فرض در غایت متانت سخن رانده اند، چرا که بیانشان شاهدی است بر آنکه در دستگاه حق نیز اصل وجود فساد متصور است، گر چه در سعه و ضیق ممکن است بسته به شرایط متفاوت باشد.
.
و اما بنا به فرض اول اگر وجود فساد را برهانا متوجه شخص حاکم بدانید، نمی توانید در مصادیق کثیره برهان را تمام بدانید اما در یک یا چند مصداق همین برهان إنّی را جاری ندانید، چرا که علت تبعّض بردار نیست! و باز در سوگ نشستگانیم که بدیهیات منطق را اینجا برای اصحاب لحیه کثیره و عمامه طویله بازگو می کنیم!
.
۳. سربازان و سرداران عرصه تبیین، هر آنجا که قلمی زده اند یا سخنی رانده اند، افتخار دفاع از ولی و نائب بر حق ولی الله الأعظم را داشته اند، نائبی که بار های بار خود تأکید بر این حقیقت داشته که خاک پای قنبر امیر المومنین هم محسوب نمی شود، با وجود این قرینه، کلام هیچ طلبه انقلابی و وظیفه شناسی را نمی توانید بر آن حمل کنید که رهبر جامعه را دارای توان و قوّه امام معصوم معرفی نموده باشد، کلام صرفا در نقد آن گزاره باطل است که میگوید: « چون فساد هست پس حاکم اسلامی نیست، پس حکومت اسلامی نیست » سخن در این است که این کبری به کلیتش باطل است.
.
۴. اساسا مخاطب این گونه جهاد تبیین، جامعه معتقد به ولایت، عصمت و حقانیت من جمیع الجهات افعال امیر المومنین است بنابراین این گونه افراد، به واسطه جواب نقضی عقیده شأن دچار سستی نمی شود، و قابل فرض نیست شیعه امیر المومنین اساسا بخواهد چنین خطای فاحشی در برداشت خود داشته باشد، مگر آنکه بسیار از قافیه پرت و یا معاند باشد.
.
۵. فزون بر این همه،به فرض صحت این اقتضای مورد ادعای شما، اگر برداشت غلط عده ای در جامعه، مانع از بیان حقایق و دفاع از حق بود، خداوند آیات سوره برائت را نازل نمی کرد، چرا که هنوز نیز عده ای به واسطه همان آیات اعدام مشرکین، تا کنون نسبت به اصل دین تشکیک دارند! آری خطای برداشت اندکی از مخاطبان همیشه نمی تواند مانع بیان حق و دفاع از آن گردد.
یضلّ به کثیرا...
.
۶. شما بار ها دیگران را "احساس تکلیف کنندگان" و "وظیفه خطیر تبلیغ را بر عهده گیرندگان" معرفی فرمودید، سوال اینجاست چرا خودتان چنین چهره ای از خود به جای نمی گذارید و به روش صحیح مورد زعم حضرتعالی یکی از سرداران عرصه تبیین نمی شوید، اساسا شما که چهره های انقلابی را نقد می کنید، چرا اصرار دارید چهره ای #غیر_انقلابی از خود در جامعه به نمایش بگذارید؟ اساسا اعتقادی به حاکمیت آل الله بر جامعه اسلامی در عصر غیبت بإنابة الفقیه ندارید؟ یا اعتقاد دارید و بر پیکر رنجور و با صلابتش باز لگد نثار می کنید؟
.
راستی روش های خوب و زیبای شما در دفاع از انقلاب را کجا و بالاخره کی می توان ملاحظه کرد؟
.
.
ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة.... انک انت الوهاب...
.
سید زین الدین محمدی موسوی