eitaa logo
درسهائی از مکیال
287 دنبال‌کننده
15 عکس
2 ویدیو
24 فایل
دراین‌کانال‌معرفت‌نورانی‌امام‌زمان‌علیه‌السلام‌ توسط‌حجت‌الاسلام‌علیرضانعمتی،براساس‌کتاب‌ شریف‌مکیال‌المکارم‌بیان‌میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
۴١ 2⃣ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا اباصالح المهدی ادرکنی در ماجرای حضرت یونس علیه السلام، آنچه به تصریح قرآن کریم موجب نجات آن پیامبر بزرگ از زندان غم و از شکم ماهی شد اعتراف به ترک اولی (انجام ندادن آنچه بهتر بود انجام می‌داد) بود. هرچند تقصیر او در حد ترک اولی بود و حتی به حد ترک مستحب هم نمی رسید، اما نقطه‌ی مشترک ما با حضرت یونس علیه السلام زندانی شدن در زندان غم و اندوه است؛ آن بزرگوار چند روزی در شکم ماهی عظیم الجثه و ما هم در شکم ماهی بزرگی بنام زمان غیبت و محرومیت از امام زمان ارواحنافداه. توضیح آنکه: حضرت یونس علیه السلام با دیدن شدت مهربانی خداوند متعال نسبت به مردمی که ٣٣ سال پیامبری او را انکار و او را اذیت و آزار داده بودند، وقتی دید خدای مهربان چقدر نسبت به بندگانش مهربانی دارد و منتظر بازگشت آنان بسوی خود است و در عذاب نازل نکردن و عقب انداختن آن، حتی پیامبر رنج‌دیده‌ی خود را نصیحت میکند و این که او خود را از این درجه مهربانی نسبت به قومش محروم کرده و برای آنها درخواست عذاب از خداوند متعال داشته است، از کم صبری خود (با وجود صبری ٣٣ ساله) پشیمان و دچار غم و اندوه شدو در آن تاریکی‌های سه گانه‌ی شب و اعماق دریا و شکم ماهی، ندا کرد که: «خدایا تو پاک و منزهی، این من بودم که به خودم ظلم کردم که از عبادتی برتر که با عفو و بخشش گنهکاران بدست می آید، خودم را محروم کردم»، (خلاصه‌ی روایتی از حضرت رضا علیه السلام). این تنها گوشه‌ای از تصویر اندوهی است که حضرت یونس علیه السلام دچارش شد و خداوند داستان او را درسی اساسی برای پیامبران و مبلغین دین قرار داد تا صبر خود را در برابر کفر و اذیت مردم بی ایمان بالا ببرند و مردم هم با دیدن شدت و عمق مهربانی خدا نسبت به خود، بیدار شده، به راه راست بازگردند. حضرت یونس علیه السلام نبخشیدن مردمی که او را ٣٣ سال اذیت کرده و تنها دو نفر از حدود صد و سی هزار نفر به او ایمان آورده‌اند را ابتدا تکلیف شرعی خود می‌دانست و از خداوند متعال برای آنها درخواست عذاب می‌کرد اما وقتی نهنگی که او را به امر پروردگار بلعیده و به اعجاز الهی درون شکم آن نهنگ عظیم زنده مانده بود، وقتی او را در دریاها گردش میداد، به دریای آتش رسید؛(شاید دریایی که از زیر آن گدازه‌های آتش فشانی بالا می آید بوده) و در آنجا خداوند عذاب شدن قارون (ثروتمندترین شخص در کنار فرعون و یاور او) سالها پس از مرگش را دید، در آنجا قارون با حضرت یونس به اذن خداوند هم کلام شد و از آن حضرت احوالات حضرت موسی و هارون علیهماالسلام و نیز احوال کُلْثُم خواهر حضرت موسی علیه السلام که نامزد قارون بود پرسید، حضرت یونس علیه السلام هم فرمود آنها همه از دنیا رفتند. قارون که در عذاب بود و مقرر شده بود تا روز قیامت هر روز به قدر قامت یک انسان به زمین فرو برده شود، باشنیدن خبر وفات حضرت موسی و هارون و کُلْثُم، آه عمیقی از تأسف کشید و بر آنان گریه کرد. در این حال حضرت یونس علیه السلام دید خداوند به مَلَک موکل عذاب قارون فرمان داد بخاطر این اظهار تأسفی که قارون بر بستگانش کرده، عذاب را تا روز قیامت از او بردارد. وقتی حضرت یونس علیه السلام این صحنه از لطف و مهربانی خدا را نسبت به قارون دید، همانجا اعتراف کرد که خدایا من خطا کردم و به خودم ظلم کردم (که چرا قوم کافرم را بیش از ٣٣ سال خون دل خوردن از انان واذیت و آزارشان نبخشیدم؛ پس من به خودم با ترک این عبادت(بخشش گنهکاران) ظلم کردم و لذا با این اعتراف و آمادگی برای مدارای با قومش و پذیرش صبر درجه‌ی بالاتر، از زندان غم که در شکم ماهی دچارش شده بود، نجات یافت و ماهی او را به ساحل انداخت و خداوند درخت کدو حلوایی برایش رویاند و باصطلاح جیبش را پر از پول رسالت و معجزه برای هدایت قومش کرده، مجددا بسوی آنان بازگردانید. (خلاصه و فشرده‌ای از روایات حضرت یونس علیه السلام در جلد ١۴ بحارالأنوار). در جایی که حضرت یونس چنین وضعیتی را ظلم خودش بر خودش می‌بیند، ما که غرق در غفلت و گناه هستیم چه بگوییم؟!! درسی که این پیامبر عظیم الشأن به ما میدهد طریقه‌ی نجات از غم و اندوه ناشی از اعمال ناپسند خودمان است که شاید مهم‌ترین آن اعمال ناپسند تأثیر گذاری در غیبت امام زمانمان ارواحنافداه باشد. ما با سستی خود در حق امام زمانمان کاری کرده‌ایم که آثار شوم دوری از امام زمان ارواحنافداه تمام جامعه‌ی ما و نیز تمام بشر را فراگرفته و تمامی غم‌ها و غصه‌های افراد بشر از غیبت امام زمان علیه السلام آب می‌خورد. لذا آثار این ظلم به خودمان برگشته و ما را دچار غم و اندوه عمیقی به وسعت تمام عمرمان کرده است. ادامه دارد... https://eitaa.com/darse_mek
۴١ 3⃣ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا اباصالح المهدی ادرکنی 💟 کامپیوتر مرکزی زندگی بشر خداوند متعال در آیهٔ ٨٧ و ٨٨ سوره مبارکه انبیاء(علیهم‌السّلام) راه برون رفت از زندان غم و اندوه را بیان فرموده است. منظور ما از زندان غم و اندوه در این مقاله، محرومیت‌های عصر غیبت امام زمان ارواحنافداه است که از بُعدِ اجتماعی، از نعمت حضور آشکار امام زمان ارواحنافداه در رهبری جامعه محروم شده‌ایم و آثار سوء این محرومیت، زندگی بشر را مانند زمستانی سخت به حالت مرگ برده است و لذا خداوند متعال ظهور امام زمان ارواحنافداه را زنده شدن زمین میداند و می‌فرماید: «اعلموا أن الله یحیی الأرض بعد موتها قد بینا لکم الایات لعلکم تعقلون؛ : بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده میکند؛ قطعا ما آیات و نشانه‌های حق را برایتان واضح و آشکار بیان کردیم، شاید بر اساس آن تعقل و عمل کنید» (سوره مبارکه حدید، آیه ١٧) به تفسیر و بیان امام باقر و امام صادق علیهما السلام، منظور از مردن زمین، ظلم و ستم و کفر اهل زمین است و منظور از زنده شدن زمین برپایی عدالت و ایمان به دین خدا در آن بوسیله قائم آل محمد (علیه وعليهم السلام) است» (المحجة فیما نزل فی القائم الحجة للبحرانی ره، آیه نود و هفتم). 💚حجت خدا روح و جان زندگی بشر است💚 این که می‌گوییم بدون امام زمان ارواحنافداه، زمین مرده است، به خاطر این است که حجت خدا به عنوان جایگاه علم و عقل مرکزی در میان خلق خدا حضور دارد و هر انسانی باید مانند یک کامپیوتر به این کامپیوتر مرکزی الهی متصل و از آن اطلاعات صحیح بگیرد تا به درستی کار کند و خدای ناکرده به کامپیوتر دشمن(وسوسه‌های شیطان) یا کامپیوتری پر از اطلاعات نادرست(جهالت خود یا افراد جاهل دیگر) متصل نباشد و مطالب نادرست و مخرب در صفحه نمایشگر خود(قلم و زبان و اعمالش) ظاهر نکند. آری، هر انسانی زمانی انسان است و صفحه نمایشگرش(گفتار و رفتارش) آسمانی، که سخن حق را نمایش دهد و به کامپیوتر مرکزی خدا (حجت خدا، امام زمان علیه السلام) متصل و با آن مطابقت داشته باشد همانطور که هر شعبه‌ی بانک باید به کامپیوتر مرکزی آن بانک متصل و با آن هماهنگ باشد و این مثالی گویا برای فرمایش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است که فرمود: «يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى اَلنَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا اَلظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ اَلْأَنْبِيَاءُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ، وَ أَمَّا اَلْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ؛ (بحارالأنوار ج١، ص ١٣٧) :ای هشام، برای خدا بر مردم دو حجت است؛ حجتی آشکار و حجتی درونی؛ پس آن حجت آشکار، پیامبران و انبیاء و ائمه علیهم السلام هستند و اما حجت باطنی، عقل‌ها است». ◀️ هر تفکری عقل نیست از آنجا که انسانها عقل را با تفکر و خیالات خود مخلوط می‌کنند و نمیتوان به همه آنچه حتی متفکرین و دانشمندان بشر می‌گویند، عقل گفت و دلیلش هم این است که نظرات دانشمندان بلکه بزرگترین آنها باهم اختلاف دارد و هرکدام هم مدعی هستند آنچه می‌گویند، عقل است در حالی که عقل وقتی حجت و نماینده‌ی خدا در باطن انسان باشد، نبایستی با حجت دیگر، یعنی نظر دانشمند دیگر اختلاف داشته باشد. به همین خاطر آنچه فلاسفه‌ی بشری میگویند که سخن ما عقل است و مطالب خود را «معقول» می‌گویند، یک تسامح در نامگذاری بیش نیست و باید نام آن را «تفکرات بشری» بگذارند. در هر صورت، چون تفکرات بشر گاهی عقل و گاه خیال و گاه مخلوطی از عقل و جهالتهای بشری است، خداوند متعال باید برای تشخیص عقل از فکر و خیال بشر، حجت آشکار و ترازویی دقیق برای سنجش افکار بشر قرار دهد که این کار را کرده و آن ترازوی دقیق و بی خطا، عقل آشکار یا همان پیامبران و انبیاء و ائمه اطهار علیهم‌السّلام هستند که هم معدن علم صحیح در میان بشرند و هم معصوم از خطا تا همه‌ی عقلها به آن متصل باشند و زندگی فردی و اجتماعی بشر با آن علم آسمانی، سر و سامان یابد. او به اصطلاح کامپیوتر زنده و مرکزی خدا در میان جن و انس است و هرکس می‌خواهد بفهمد آنچه در فکر او آمده عقل واقعی هست یا نه، باید افکار خود را با این ترازوی بی خطای الهی توزین و سنجش نماید و لذا خداوند متعال بطور مکرر در کتاب راهنمای خود یعنی قرآن کریم دستور این سنجش را داده است، مانند این آیه: وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً؛ :هنگامی که پیمانه می‌کنید، کامل و دقیق پیمانه کنید و با ترازوی درست وزن کنید. این (روش)، بهتر و خوش‌عاقبت‌تر است».(إسراء : ٣۵) ادامه دارد... https://eitaa.com/darse_mek
۴١ 4⃣ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا صاحب الزمان ادرکنا ◀️ نهنگ بزرگ غیبت سخن در زندانی بودن ما انسانهای عصر غیبت در این عصر است. باید بفهمیم چگونه میتوان از این زندان پر از غصه و غم نجات یافت همانطور که خداوند متعال حضرت یونس را از زندان غم و حبس در شکم ماهی عظیم نجات داده و به ما هم بشارت داد که: «هم‌چنان که یونس را از غم نجات دادیم، مؤمنین را هم نجات می‌دهیم». این، یعنی هر کس که بخواهد از عصر غیبت به عصر ظهور منتقل شود، خدا راهش را باز میکند. شرط اولش آن است که از خواب غفلتی که در اثر دوری از امام زمان علیه السلام مردم این زمان را فراگرفته، برخیزیم و دنیای دور از امام زمان علیه السلام را دنیای دور از انسانیت ببینیم همانطور که به چشم خود این واقعیت را می بینیم. چرا انسانها چنین شده‌اند و لااقل عده‌ی بسیاری از آنها چنین به ظلم و ستم خو کرده‌اند که یا ظالمند و یا مظلوم ساکت و ناتوان در پاسخ به ظلم؟! چرا؟! چون انسانها از مغز هدایتگری که خدا آن را در پیکره‌ی بشریت قرار داده دور شده و با او ارتباطی ندارند. نظام خلقت خداوند چنین است که در هر زمان امامی معصوم از خطا و دانا به همه‌ی رموز خلقت را در میان بشر می‌گذارد تا بشر نگوید خدایا ما را بدون راهنما گذاشتی. خداوند متعال علم حقیقی را در وجود او به عنوان نماینده خود در زمین می ریزد و او را مانند مغزی راهنما در پیکره‌ی بشریت قرار میدهد. لذا شرط رهایی از چنین عصری، یعنی رهایی از زمان و مکان فیزیکی آن نه، بلکه رهایی از محرومیت‌های آن، این است که زندگی به دور از آن حجت خدا و مغز هدایتگر بشریت را مانند زندگی سلولهای بدنی بدانی که ارتباطشان با مغز آن بدن مختل یا قطع شده و از آن بدن رفتار نابخردانه و غیر معقول سر میزند که این را همه بالعیان در رفتار عمومی بشریت امروز و دیروز می‌بینیم که چگونه به جان هم افتاده و چه فسادهای وسیعی تمام زندگی آنها را فراگرفته و حقیقتا مصداق دنیای پر از ظلم و فساد شده‌اند. لذا اولین قدم در مسیر رهایی از این زندان پر از غصه و غم آن است که عصر غیبت را عصر زندگی ندانی و به آن دل‌خوش نکنی چراکه دیدن ظلم و فساد و پایمال شدن فراگیر حقوق انسانها در سطح جهان، کام یک انسان واقعی را برای زندگی تلخ میکند و انسان نمیتواند در اتاقی (جهان امروز مانند یک اتاق است که همه از حال هم خبر دارند) پُر از دود خفه کننده زندگی کند مگر آنکه از آن دود (ظلم و ستم و دروغ و فریب گسترده جهانی) خودش نیز بیهوش یا خفه شده باشد که به همین خاطر خداوند متعال ظهور امام زمان ارواحنافداه را زنده شدن اهل زمین از مرگ انسانی میداند چنانکه در قطعه قبل آیه‌اش را ذکر کردیم. آری، شرط رهایی از دل تاریک نهنگ بزرگ عصر غیبت که همه‌ی ما را در کام خود فرو برده آن است که مانند حضرت یونس علیه السلام وقتی می‌بینیم روزگار وفق مرادمان نیست و مانند ماهی یونس دنیا را برایمان تیره و تار کرده، مانند این پیامبر بزرگ خدا، خودمان را مقصر بدانیم نه کس دیگر را؛ نه روزگار را؛ نه مردم را؛ نه پدر ومادر و نه هیچ‌کس دیگر را؛ در حالی که ما غالبا چنین نیستم و جز خود، همه کس را مقصر می‌دانیم و از زمین و زمان طلبکار و گلایه مندیم. آیا نمی بینیم حضرت یونس علیه السلام با آنکه حق داشت قومش را بخاطر یک عمر اذیت و آزار (٣٣ سال شکنجه روحی و جسمی که از آنان دید) نفرین کند اما وقتی در شکم ماهی عظیم گرفتار شد، نگفت خدایا مردم مقصرند، چرا مرا در این جای تاریک و خطرناک انداختی، بلکه گفت و به درگاه خدا ناله زد: خدایا من مقصرم، من گنه‌کارم، من به خودم ظلم کردم(که در برابر قوم کافرم صبر بیشتری مانند حضرت نوح که ٩۵٠ سال صبر کرد، نداشتم و از درجات بالاتر صبر و امتیازات آن بازماندم) و لذا چنین گرفتار شدم زیرا هیچ برگی از درختی نمی افتد و هیچ جنبنده‌ای تکانی نمیخورد مگر به اذن تو و این حرکت عظیم که روی من انجام شده(در دهان ماهی افتاده و زنده مانده‌ام) قطعا به اراده تو بوده و من خطایی کرده‌ام که باید چنین مجازات شوم. آری، شرط نجات از این محرومیت بزرگی که همه‌ی ما را فراگرفته، اعتراف به تقصیر خودمان است که بگوییم: پروردگارا، جز تو خدایی نیست و هیچ ذره‌ای در جهان بی اذن تو تکانی نمی‌خورد، پس اینکه مرا در عصری بدنیا آورده‌ای که از امام زمانم محروم باشم، بواسطه اعمال خودم است زیرا تو خدایی حکیم و عادلی و ظلم به کسی نمی‌کنی، این من هستم که برخودم ظلم کرده‌ام تا تو به من نمرهٔ منفی بدهی و مرا در دل نهنگ بزرگ غیبت قرار دهی؛ خدایا تو پاک و منزهی، پس مرا از این محرومیت بزرگ نجات ده و از چشمه‌ی آب حیات امام زمانم مرا بهره‌‌مند فرما. ادامه دارد... https://eitaa.com/darse_mek
۴١ 5⃣ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا صاحب الزمان ادرکنا مهم‌ترین نکته کلیدی در ماجرای حضرت یونس پیامبر صلوات الله علیه، مناجات و ندای او با پروردگار عالم، آن هم در دل نهنگی بود که او را به امر خدای حکیم بلعیده بود اما مأمور بود او را هضم نکند تا زنده بماند. او در آن تاریکی‌های سه گانه‌ی: شب، دریا و شکم نهنگ چنین ندا کرد: « لاإله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمين، (الانبیاء : ٨٧). اگر بخواهیم ترجمه‌ی این آیه راه‌گشا را با چکیده‌ی روایات مربوطه، داخل علامت [ ] بیان کنیم، باید چنین بگوییم: خدایا [ من میدانم و معترفم که ] جز تو خدائی نیست [ و هیچ موجودی در این عالم بی اذن تو حتی برگ درختی را نمیتواند تکان دهد و همه امور عالم به ارادهٔ تو و حول و قوه‌ی توست و قطعا به اذن تو من در کام نهنگ قرار گرفته‌ام اما ] تو پاک و منزهی [ از اینکه مصیبتی را برای من بخواهی همانطور که یک معلم شایسته، نمی‌خواهد نمره منفی به دانش‌آموزش بدهد، اما نمره‌ی منفی را هم، کسی دیگر جز آن معلم به دانش‌آموز نمی‌دهد؛ پس این خود آن دانش‌آموز است که موجب شده معلمش به او چنین نمره‌ای بدهد. خدایا خدایی جز تو نیست که بتواند کاری در این عالم انجام دهد؛ پس همه‌ی مصیبت‌ها چه خوب، چه بد، به اذن تو نازل میشود اما نوع بد آن، نمرهٔ تنبیهی خطاکاران است و خوب آن (مانند آنچه به اولیاءت وارد کرده و میکنی)، برای پرورش‌های بالاتر و ارتقاء درجات آنان است تا در امر تبلیغ رسالتهای تو شرح صدر و تحمل و صبر بالایی داشته و خسته نشوند؛ به راستی که تو خدایی حکیم و عزیز هستی] و من ‌[ که یونس و پیامبر توأم، می بایست با صبر و مدارای بیشتری با قوم کافرم ادامه‌ی کار بدهم اما پس از ٣٣ سال تلاش بی‌وقفه و اذیت و آزار بسیار کشیدن از این قوم، دیگر از آنان ناامید شده و با درخواست عذاب برای آنان از عبادتی والاتر بازماندم، عبادتی که در دل صبر و مدارای بیشتر نهفته است و لذا من] از ظالمین به خودم بودم». این درس پیامبر والامقام دستگاه هدایت الهی، حضرت یونس بن متی (علی نبینا وآله و علیه السلام) بود که مدت زیادی است مانند دریایی عمیق هرچه جلوتر میرویم عمق حکمتهای آن بیشتر میشود و در اخلاق و روحیات سالکین پرسابقه‌ی مکتب اهل بیت علیهم السلام تأثیرات رژفی باقی می‌گذارد. 💚احیاء دین خدا و اهل آن💚 اگر یادتان باشد از درس ٣۶ مکیال تا اینجا که درس چهل و یکم است، وارد بحث: «احیاء دین خدا و اهل آن» شدیم که هر درس قطعات متعدی داشت و مجموع قطعات این شش درس تا اینجا، ۴٨ قطعه می‌شود. مرحوم صاحب مکیال، یکی از کمالات وجود نازنین حضرت ولی عصر ارواحنافداه را احیاء دین خدا و اهل آن برشمردند و گویا این عنوان، خود کتابی بود که دریایی از معارف زنده کننده روح و جان به روی ما گشوده است. 💚تسبیح، کلید گشایش قفلهای عصر غیبت💚 خداوند متعال درباره حضرت یونس علیه السلام فرمود: «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (الصافات:١۴٣ و۱۴۴) :اگر او از کسانی نبود که (خدا را از عیب و نقص) پاک و منزه می‌شمرند، (۱۴۳) بی‌گمان تا روزی که (مردگان) زنده می‌شوند، در شکم آن ماهی می‌ماند(١۴۴)». بنابراین کلید نجات از غم و اندوه، «تسبیح» است؛ منزه دانستن خداست؛ تقصیر زندگی در عصر غیبت را به گردن خدا نینداختن است؛ به گردن گرفتن مصیبت غیبت امام زمان ارواحنافداه از سوی جامعه‌ی زمان غیبت است همانطور که زندانیان باید مصیبت زندان را از جرائم خود بدانند نه آنکه بگویند دولت خواسته است ما اینجا باشیم در حالی که دولت می‌گوید ما نخواسته‌ایم اینها در زندان باشند؛ این خود آنها بودند که خلاف قوانین ما عمل کردند و ما برای نجات خودشان از هلاکت و تیره‌روزی آنها را به زندان انداختیم تا تربیت شوند. آری، این سخنگوی دولت الهی، امام زمان ارواحنافداه است که غیبت خود از شیعیان را «حبس» آنان نامیده و می‌فرماید: «فما یحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نکرهه و لانؤثره منهم والله المستعان؛ پس چیزی ما را از شیعیانمان محبوس نکرده مگر اعمالی که از آنها به ما گزارش میشود که ما از آن اعمال ناخشنودیم و از ایشان انتظارش را نداریم و خدا تنها یاری کننده و پناه ما است»؛ (قسمتی از نامه آن حضرت به شیخ مفید ره، الاحتجاج، جلد ٢، باب توقیعات آن حضرت، توقیع به شیخ مفید، ره). پس برای زنده شدن حقیقت انسانی خود، باید از تسبیح کنندگان شویم، چه فرد، چه اجتماع. ادامه دارد... @darse_mekyal
۴١ 6⃣ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان ادرکنی 💚 راه خروج از زمان غیبت درس حضرت یونس پیامبر (علی نبینا وآله وعلیه‌ السلام) به ما، درس تسبیح است؛ درس تسبیح خدا و دادن کلید آزادی ما از زندان بزرگ زمان غیبت است. عصری که در اثر گناه بزرگ اجتماعی خودمان زندانی و حبس شده‌ایم؛ حبسی که اگر بسوی خدا بازنگردیم و از تسبیح کنندگان نشویم، حبس ابد است کما اینکه برای تمام حداقل سی نسل قبل(حداقل هزار و صد سال گذشته) حبس ابد بوده و ما هم اگر همان‌طور که تاکنون نسبت به غیبت امام زمانمان بی تفاوت بوده‌ایم، بی تفاوت باقی بمانیم و علت ادامه غیبت را از آثار گناه بی توجهی اجتماعمان به امام زمانمان ندانیم، حبسمان، حبس ابد (تا نسل بعدی) خواهد بود تا ببینیم نسل بعدی آیا قفل این زندان را می‌شکند یا نه. در عصری که افراد بشر مانند سلولهای یک بدن بهم پیوسته هستند اگر یک مغز و عقل مرکزی که خطا و اشتباه و جهل در او راه نداشته باشد، بر این سلولها حاکم نباشد، از دو حال خارج نیست: یا خلقت خدا ناقص است که چنین مغزی در رأس رهبری بشر نگذاشته است(مانند آنکه بدنی را بدون مغز بیافریند)؛ یا اگر چنین مغزی در میان آنها گذاشته، پس این مغز چرا بشر را هدایت نمی کند؟! چرا اکثر رفتارهای جامعه‌ی بشری (همه‌ی اختلافات و ظلمها و فسادهایی که در زندگی بشر مشاهده میشود) بشدت خلاف عقل است؟. همه میدانیم که قطعا کار خدا ناقص نیست؛ چطور می‌شود در بدن یک انسان، برای مدیریت صحیح بر چند عضو بدن و سلولهای آن یک مغز متفکر و قوی گذاشته و او را بر تمام چندین هزار میلیارد سلول بدن حاکمیت ببخشد، اما در میان چند میلیارد انسان که بشدت با هم اختلاف دارند، یک مغز قوی و قدرتمند و بدون خطا قرار نداده و انسانها را آزاد گذاشته تا هرکار خلاف عقلی را مرتکب شوند؛ باهم بجنگند، بر سر یکدیگر کلاه بگذارند و صدها نوع فساد را به نمایش بگذارند و هیچ نیازی هم به عقل مرکزی نداشته باشند؟! نه، این یک خلقت حکیمانه نیست و ذات مقدس پروردگار از این کار بیهوده و ظالمانه مبرا و منزه است. اگر من و شما یک آدم، فقط یک آدم را این‌چنین ببینیم که هر عضوی از اعضاء بدنش یک رفتار مخالف با عضو دیگر دارد، آیا نمی‌گوییم این شخص عقل درست و حسابی ندارد؟!. اگر از خارج از کرهٔ زمین به بشر چندین ميلياردی نگاه کنیم و رفتار آنها را به عنوان یک مجموعه‌ی بهم مرتبط (مانند اعضاء یک بدن) بنگریم، نمی‌گوییم این شخص (یعنی بشر چند میلیارد نفره) گویا عقل درست و حسابی ندارد، پس عقلش کجا رفته؟! آری، هر کس ما هشت میلیارد انسان کرهٔ خاکی را ببیند، می‌گوید عقلش کجا رفته؛ چرا رفتارش اینقدر دور از عقل است؟. درست است؛ باید بگوییم عقلش کجا رفته؛ اگر کسی از خدای متعال بپرسد: این بشری که آفریده‌ای مگر عقل ندارد؟!. خداوند متعال می‌گوید چرا ندارد، من مغز و عقلی کامل در میان بشر آفریده‌ام. می‌گوییم: پس این عقل درست و حسابی بشر کجا رفته؟! خداوند پاسخ می‌دهد:در میان همین بشر مخفی شده؛ اگر پیش از زمانی که صلاحش بدانم آشکار شود، همین بشر دو پا، او را می کشد و سرش را می‌بُرَد و این‌کار را با عقلهای پیش از او کرد و حتی علنا سر یکی از آنها را در صحرای کربلا از تن بشریت جدا کرد و بقیه عقلها را هم مسموم کرد و کُشت. می پرسیم: خدایا پس چرا این انسانها از این عقل محروم شده‌اند؟ خداوند می‌فرماید: من محرومشان نکرده‌ام؛ من بدن بدون مغز خلق نمی‌کنم چه یک فرد باشد چه هشت یا ده یا صد میلیارد یا بیشتر. این انسانها، هنوز حاضر نشده‌اند از عقل مرکزی که در میانشان قرار داده‌ام(یعنی حجت و نماینده‌ام، امام زمانشان) پیروی کنند و لذا زندگی‌شان در بعد اجتماعی و حتی فردی، خلاف عقل است و این مطلب را همه‌‌ی انسانها حس می‌کنند و درد و رنج ناشی از بی عقلی عده‌ای که سردمدار ظلم و ستم به بقیه هستند را هر روز می‌چشند. اشکال اصلی انسانها (و لااقل شیعیان) این است که خود را در این محرومیت، مقصر و گنه‌کار نمی‌دانند و این همان «عدم تسبیح» آنها است؛ مانند زندانی‌ایی که خود را مجرم نداند و زندگی در زندان را زندگی عادی تصور کند. در حالی که اگر حداقل شیعیان در رفتار اجتماعی خود از مسبحین شوند، خداوند خورشید جمال امام زمان علیه السلام را از پشت افق غیبت بدر خواهد آورد زیرا خداوند متعال زمین را برای محرومیت از نور خورشید و تاریکی شب (غیبت امام علیه السلام) خلق نکرده است. ادامه دارد... @darse_mekyal
١ 7⃣ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا اباصالح المهدی ادرکنی 💚«تسبیحات، رمز نجات» توجه: مطالبی که به عنوان ظهور شخصی دنبال می کنید، در دل همین مطالبی است که جنبه دست‌یابی به ظهور عمومی حضرت بقیه الله ارواحنافداه دارد و باید مؤمن زیرک، این را بداند کلیدی که از طرف حضرت بقیه الله ارواحنافداه برای باز شدن قفل زندان به سوی ما زندانیان(اهل زمان غیبت) انداخته شده، هم برای همه‌ی آنها رهایی بخش است، هم برای تک تک آنها؛ پس از انداختن کلید به درب زندان غفلت نکنید. آنان که در زندانی گرفتار هستند، اگر زندگی در زندان را زندگی عادی و طبیعی خود بدانند، تلاشی برای رهایی از آن نخواهند کرد. ما مردم عصر غیبت نیز چنین هستیم. زندانیانی هستیم که به جرم عدم مراعات قوانین پایه‌ای و زندگی ساز نظام هستی در عصری پر از ظلم و ستم و خشونت و فساد گرفتار شده‌ایم و متأسفانه این زندگی را عادی و طبیعی می‌دانیم در حالی که زندگی عادی، باید زندگی‌ایی به دور از این فسادها و خونریزی‌ها و آلودگی های مادی و معنوی باشد. چرا؟ زیرا قوانین نظام هستی در همه جا بجز زندگی ما انسانها (و البته اجنه‌ی بد و کافر که همان شیاطین هستند،) عاری از فساد و خونریزی و آلودگی‌های مادی و معنوی است مانند زندگی حیوانات و دریاها و خلقت آسمان و زمین که به هرجا سری می‌زنیم، همه چیز بجا، دقیق، منظم، ظریف و عادلانه و عاری از فساد است و تنها در زندگی انسانها هر نوع فسادی بخواهیم به وفور یافت می‌شود. آیا خالق آسمان‌ها و زمین چنین خواسته است؟ اگر او چنین خواسته، پس چرا پیامبرانش مردم را از فساد و خونریزی و ظلم و ستم نهی کرده و دست آخر مژده فرارسیدن روزی را داده‌اند که یک منجی بزرگ، زندگی بشر را سروسامان می بخشد و همه‌ی ظلم ها و فسادها و آلودگی‌های مادی و معنوی را ریشه‌ کن خواهد نمود و مانند طبیعت پاک خلقت خدا، انسانها را پاکیزه و زندگی آنها را بمعنای حقیقی دلنشین کرده و اخلاق آنها را به اخلاق انسانی و سرشار از عدل و محبت خواهد نمود؟!. همان‌گونه که کشاورزی دانا و پرتلاش زمینی خشک و کویری که پر از مار و عقربهای کشنده است را مبدل به گلستانی بهشت گونه خواهد کرد، خداوند متعال هم بوسیله پیامبرانش وعده داده است که زمین را زنده و سرشار از عدل و داد و انسانیت خواهد کرد؛ آنجا که می‌فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ :بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده می‌کند! ما آیات (خود) را برای شما بیان کردیم، شاید اندیشه کنید. (حدید - ۱۷). و مقصر خشک و کویر ماندن این زمین مردم سرکش و بقیه‌ی مردمی هستند که ساکتند و به سرکشان و ستمگران میدان می‌دهند تا سایه‌ی هر ظلم و فسادی را بر سر بشر بگسترانند. بنابراین، ما یک زندگی طبیعی نداریم و در فرآورده‌های اعمال غیر انسانی خود و تخلفات وسیع از قوانین خلقت، گرفتار شده‌ایم زیرا خداوند مکرر در مکرر در پیامهایش در بیانات قرآن و عترت علیهم‌السلام ، تأکید فرموده است که من حتی بقدر ذره‌ای ناچیز به کسی ظلم نمیکنم: «إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِيماً؛ :خداوند (حتّی) به اندازه سنگینی ذره‌ای ستم نمی‌کند؛ و اگر کار نیکی باشد، آن را دو چندان می‌سازد؛ و از نزد خود، پاداش عظیمی (در برابر آن) می‌دهد.(نساء - ۴۰) ادامه دارد... @darse_mekyal
١ 8⃣ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا اباصالح المهدی ادرکنی 💚«تسبیحات، رمز نجات» (توجه: به تذکر داده شده در ابتدای قطعه قبلی توجه بفرمایید) بنابراین با توجه به جایگاهی که حجت و نماینده‌ی خدا در میان خلق دارد که مرکز و معدن علم زندگی‌ساز و حیات‌بخش در میان خلق است همان‌طور که مغز در پیکره‌ی یک انسان چنین جایگاهی دارد، زندگی بدون امام زمان علیه السلام، مانند زندگی بدنی بدون مغز است که رفتاری خلاف عقل دارد و حتما باید یک یا چند محافظ او را کنترل کنند و این زندگی دیوانه‌گون، همین زندگی ما انسان‌ها است که از یک عقل و مغز هدایتگر در میان خود محرومیم و این بهم ریختگی و دیوانگی در وضعیت جامعه‌ی بشری، نتیجه قطع ارتباط ما سلولهای این پیکره با مغز هدایتگر الهی است که نامش حجت خدا و امام زمان است. آیا خدایی که در ذره ذره عالم وجود و خلقت زیبای آسمان و زمین، سر سوزنی ظلم به احدی نکرده و نمی‌کند، می‌شود این ظلم بزرگ را در زندگی انسانها روا دارد که آنها را بدون آن عقل و مغز نگهدارنده به حال خود رهایشان کند؟!. آری، مشکل ما اینجاست که این زندگی آلوده را زندگی طبیعی و عادی خود می‌دانیم مانند کسی که در دل شب تیره، زندگی در شب را زندگی خود بداند و زندگی در روز را بسیار دور و برای زمانهای دیگر بداند. ممکن است گمان کنیم ما که خیلی دوست داریم روز ظهور شود و این شب تاریک غیبت پایان یابد؛ آیا ما هم چنین هستیم؟!. باید بگوییم ما انتظار طلوع خورشید را نداریم، بلکه آرزوی آن را داریم؛ یعنی گمان نمی کنیم این شب تیره به این زودی پایان یابد و چون خیلی طلوع خورشید را دوست داریم، آرزوی چنین لحظه‌ای را داریم اما آن را تقریبا دست نیافتنی می دانیم مگر اینکه معجزه‌ای رخ دهد و خداوند به یکباره ظهور را برساند که آن را هم بعید می‌دانیم مانند زندانیانی که آزادی خود را امری دست نیافتنی، یا بسیار دور از دسترس می‌دانند اما چنین هم نیستند که زندگی در زندان را زندگی ندانند تا برای رهایی از آن تلاش کنند و این برای آنان که به فکر آزادی این زندانیان هستند، دردآور است. خدا و انبیاء عظام و ائمه اطهار علیهم‌السّلام و ملائکه الهی و ارواح مؤمنین را می‌گویم که برایشان این حال ما دردآور است که ببینند ما این زندگی دور از حاکمیت عقل(رهبری امام زمان علیه السلام بر جهان بشریت) را زندگی طبیعی خود می‌دانیم و از کلیدی که امام زمان علیه السلام برای گشودن قفل‌هایی که با دست خودمان به این زندگی و زندان زده‌ایم غافلیم. امام زمان ارواحنافداه در بیش از هزارسال قبل کلیدی را برای ما شیعیان فرستادند که در این پیام بود: «وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اَللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اِجْتِمَاعٍ مِنَ اَلْقُلُوبِ فِي اَلْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ اَلْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُاَلسَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ اَلْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا... ، (بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶)؛ :اگر شیعیان ما که خدا آنها را به طاعت خودش موفق بدارد، دروفاکردن به پیمانی که با ما بر عهده دارند، همداستان و یک دل می‌شدند، هرگز میمنت دیدار ما از آنها به تأخیر نمی افتاد و قطعا باعجله و سرعت سعادت دیدار حضوری آنها با ما(پایان زمان غیبت) نصیبشان می‌شد، دیداری با معرفتی راستین از سوی آنها با ما...». آن حضرت این کلید را مانند پدری که فرزندش زندانی شده به دست ما رسانده و داخل زندان انداخته‌اند اما ما نامه‌ای که حاوی این کلید و از جانب پدر مهربانمان بوده را گوشه‌ی سالن زندان آویزان کرده و گاهی هم نگاهش می کنیم اما باورمان نشده که این نامه حاوی کلید درب زندان است و لذا این کلید (همبستگی اجتماعی شیعیان در طلب ظهور امام زمان علیه السلام از خداوند بزرگ) هزار سال است که خاک می‌خورد. حالا امام زمان ارواحنافداه چه کند که ما چنین تصوراتی داریم که کلید ارسالی آن حضرت را اصلا کلید نمیدانیم و اگر کلید بدانیم، میگوییم مگر میشود درب عظیم این زندان با این کلید کوچک باز شود؟!، نه اصلا امکان ندارد و این فقط یک پیام محبت‌آمیز از پدری مهربان است که با ما اظهار همدردی نموده است. حال چگونه میشود که بیداری از این خواب غفلت، تسبیح ما باشد، در ادامه بیان خواهم کرد انشاءالله. ادامه دارد... @darse_mekyal
١ 9⃣ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا اباصالح المهدی ادرکنی 💚 «غیبت امام زمان علیه السلام خواست خدا است یا نمرهٔ صفر ما، یا هردو؟!» آیا دیده‌اید وقتی که معلم به برخی از دانش آموزان نمرهٔ صفر میدهد، بعضی از آنها می‌گویند معلم به ما صفر داد اما وقتی نمرهٔ بیست می‌گیرند، می‌گویند بیست گرفتیم؟! اکنون در مدرسه‌ی توحیدی قرآن و عترت علیهم السلام، آیا ما غیبت امام زمان علیه السلام را بوجود آورده‌ و نمره‌ی صفر گرفته‌ایم یا خدا غیبت آن حضرت را برای ما خواسته است، یا هردوی اینهاست؟. این حکایت ما مردم عصر غیبت امام زمان علیه السلام است که عده‌ای از ما می‌گوییم خدا خواسته که امام زمان علیه السلام غائب باشد (یعنی ما تقصیری نداریم؛ خدا خواسته است این‌طور باشد) اما عده‌ای که دانای به حقيقت‌اند، می‌ گویند غیبت امام علیه السلام نمرهٔ صفری است که معلم خلقت(خدای تعالی) به ما داده است و اگر جامعهٔ شیعه بطور یکپارچه به عهدش با امام زمان علیه السلام عمل می‌کرد، خداوند نمره تلخ محرومیت از امام زمان علیه السلام که نمرهٔ مردودی اجتماعی شیعه است را به ما نمی داد همان طور که وقتی دانش آموزان درسشان را بخوانند و به معلم احترام کنند و باعث خارج شدن او از کلاس نشوند، با آنها کار میکند و کلاسشان تعطیل نمی‌شود. دلیل بر این مطلب (که ما نمرهٔ مردودی گرفته‌ایم) نامه امام عصر ارواحنا فداه به شیخ مفید (اعلی الله مقامه) است که در سال ۴١٢ هجری (یعنی ١٠٣٢ سال قبل) مرقوم فرمودند: «اگر شیعیان ما که خداوند آنها را به طاعت خویش موفق بدارد، با دلهایی یکپارچه، همه با هم به عهدی که از ما بر دوششان است وفا می‌کردند، میمنت دیدار با ما از آنها به تأخیر نمی افتاد و قطعا با عجله و سرعت، سعادت مشاهده‌ی ما، با معرفتی حقیقی از سوی آنان به ما، نصیبشان میشد؛ بنابراین، تنها چیزی که موجب حبس شدن ما از آنها می‌شود، گزارش اموری نادرست از آنهاست که به ما می‌رسد که ما از آنها کراهت داشته و از ایشان انتظارش را نداریم و خدا برای ما کافی است» (ولو ان اشیاعنا وفقهم الله لطاعته.../ بحارالأنوار، ج۵٣، ص١٧۶) نمونه‌ای دیگر: آیا خدا مردم پس از وفات و شهادت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را از رهبری امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام محروم کرد یا آن مردم خودشان این محرومیت را بوجود آوردند؟. در آنجا هم همین مطلب صادق است که محرومیت از رهبری امیرالمؤمنین علیه السلام، نمرهٔ صفری بود که معلم خلقت به مردم داد زیرا آنها درسی را که خداوند متعال در روز غدیر خم توسط رسول گرامی‌اش به مردم داد که علی علیه السلام را امام و پیشوای خود پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم قرار دهند، آنها چون این درس را نخواندند، (امیرالمؤمنین علیه السلام را یاری نکردند) خداوند متعال هم آنها را مردود کرد. لذا امام باقر علیه السلام در روایتی فرمودند: «تمامی مردم پس از پیامبر از دین خارج شدند بجز سه نفر... (و در انتهای روایت فرمود:)... و بعدا چند نفر اضافه شدند و به هفت نفر رسیدند» (عن الباقر عليه السلام : ارتد الناس الا ثلاثة نفر سلمان و ابوذر الغفاری و المقداد.../ الاختصاص : ج١، ص ١٠). در موضوع غیبت امام زمان علیه السلام هم عینا همین مطلب است. غیبت یا زندگی ناشناس امام زمان علیه السلام، نمرهٔ صفری است که در دست معلم خلقت است که آن را به هرکس که درس وفاداری به امام زمانش را عمل نکرده باشد، می‌دهد؛ چه آن کس جامعه‌ی شیعه به صورت اجتماعی و یکپارچه باشد و چه تک تک افراد جامعه‌ی شیعه باشند. یعنی گاهی جامعه از بعد اجتماعی از امام زمانش غائب (و باصطلاح امام زمان علیه السلام از آنها غائب) می‌شود مانند زمان ما و با اندکی تفاوت عصر زندگی مظلومانه‌ی ائمه اطهار علیهم‌السّلام که همگی خانه نشین یا در زندان بودند؛ و گاهی جامعه در محضر امام زمان علیه السلام و باصطلاح زمان ظهور موفور السرور آن حضرت است اما گوشه و کنار هم افرادی پیدا می‌شوند که خود را از نور وجود امام علیه السلام محروم می‌کنند و بصورت فردی از امام علیه السلام غائبند و اگر بخواهیم مثالی برگرفته از قرآن و روايات بزنیم، می گوییم: حجت خدا وقتی آشکار و حاکم بر جامعه باشد، دنیا مانند روز روشن است (سوره مبارکه والشمس و تأویل آن از روایات)؛ و آنگاه که امام علیه السلام خانه نشین یا غائب باشد، دنیا مانند شب تاریک و همراه با آسیب‌های فردی و اجتماعی بیشماری است که در روایات، از آن با عنوان پُرشدن زمین از ظلم و ستم یاد شده است (تفسیر سوره اللیل و روایات آن در البرهان). ادامه دارد... @darse_mekyal
١ 🔟 🔷 آیا در شب غیبت هم میشود مثل روز ظهور زندگی کرد؟ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا اباصالح المهدی ادرکنی این قانون خلقت است که هم‌چنان‌که در روشنایی روز میشود چشم‌ها را کاملا بست و جاده را گم کرد، هم چنین می‌شود در تاریکی شب چشمها را باز و با چراغی پر نور مانند روز در جاده حرکت کرد. این مَثَل دو دسته از مردم است که عده‌ای در کنار پیامبر و ائمه اطهار علیهم‌السّلام هم که باشند چه در عصر صدر اسلام یا در عصر ظهور امام زمان علیه السلام، وقتی چشمانشان را به روی حق و حقیقت می‌بندند و جز خواسته نفسشان چیزی نمی‌بینند. اینان در روشنایی کامل خورشید هدایت به زیرزمین هواهای نفسانی خود خزیده و روز روشنی را که خدا برای زندگی آنان آفریده را به شب تار تبدیل و در زمین فساد می‌کنند بطوری که حضرت زهرا سلام الله علیها در باره آنها و این چشم بستنشان به روی بزرگترین حق بعد از توحید و رسالت، یعنی نادیده گرفتن حق امیرالمؤمنین علیه السلام، می‌فرمایند: «صُبَّتْ عَلَیَّ مَصائِبٌ لَوْ أَنّها صُبَّتْ عَلَی الايام صِرْنَ لیالیا؛ : در همین مدت کم مصیبتهایی بر من (چون باران پرفشار) فروریخت که اگر بر روزهای روشن فرو می ریخت، آنها را به شب تار مبدل می‌کرد». اینان اگر در کنار پیغمبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) هم باشند و حتی در آغوش او بخوابند، تا چشم قلبشان را برای پذیرش نور خورشید هدایت الهی (پیامبر و ائمه علیهم السلام) باز نکنند، باز هم در تاریکی بسر میبرند و درست و غلط را از هم تشخیص نمی‌دهند و حتی امور باطل را چون مطابق با خواسته‌های نفسانی آنهاست، می پسندند و از حق گریزانند و نور خورشید(راهنمائیهای پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام) تأثیری برایشان ندارد و زندگی آن‌ها در تاریکی و فساد محض است. خداوند متعال برای این دسته از افراد، زن حضرت نوح و حضرت لوط (علی نبینا وآله وعلیهماالسلام) را مثال زده و می‌فرماید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّـهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ؛ :خداوند، برای کافران، مثلی زده است[تا گمان نکنند نزدیکی ظاهری با پیغمبر خدا بدون ایمان به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام سودی به حالشان دارد و آن مثال واقعی، سرگذشتِ] همسر نوح و همسر لوط است که در همسریِ دو بنده‌ی شایسته از بندگانمان قرار داشتند. آنگاه به آن‌ دو خیانت کردند. سرانجام، آن شد که (آن دو بنده‌ی صالح،) ذرّه‌ای از عذاب خدا را از آن دو زن دور نکردند (، و آن رابطه‌ی همسری، هیچ سودی به حال آن زنان نداشت)، و (به آن دو) گفته شد: «باکسانی که وارد (دوزخ) می‌شوند، وارد آتش شوید.»(تحریم - ۱۰) یا مانند بسیاری از اصحاب پیغمبر اکرم و ائمه اطهار علیهم‌السّلام که با آنکه در کنار آن بزرگواران زندگی می‌کردند اما دلهایشان از نور ایشان بهره‌ای نمی‌برد. امام سجاد علیه السلام در دعای بسیار جامع و زیبای روز جمعه چنین عرضه میدارند: ... مَا أَحْسَنَ مَا صَنَعْتَ بِي يَا رَبِّ إِنْ هَدَيْتَنِي لِلْإِسْلاَمِ وَ بَصَّرْتَنِي مَا جَهِلَهُ غَيْرِي وَ عَرَّفْتَنِي مَا أَنْكَرَهُ غَيْرِي وَ أَلْهَمْتَنِي مَا ذَهَلُوا عَنْهُ وَ فَهَّمْتَنِي قَبِيحَ مَا فَعَلُوا وَ صَنَعُوا حَتَّى شَهِدْتُ مِنَ اَلْأَمْرِ مَا لَمْ يَشْهَدُوا وَ أَنَا غَائِبٌ فَمَا نَفَعَهُمْ قُرْبُهُمْ وَ لاَ ضَرَّنِي بُعْدِي(بحار٩٠، ص۶٨) خدایا چه نیکو با من کار کردی و مرا پرورش دادی و ساختی که مرا به اسلام (تسلیم شدن در برابر حق) راهنمایی کردی و بینائی‌ایی بمن دادی که دیگران از آن بی خبر و جاهلند و حقایقی را بمن شناساندی که غیر من آنها را انکار می‌کنند و آنچه را که آنها به آن بی توجه بودند را به من الهام فرمودی و زشتی اعمال و دست آوردهای آنها را به من به خوبی فهماندی بطوری که من حقایقی از دین و معرفت الهی را شاهد هستم که آنان شاهد آن نیستند با آنکه من از آن ها(زمان پیامبر و ائمه اطهار علیهم‌السّلام) غائب و دورم؛ پس نه نزدیکی آنها (به پیامبر و ائمه علیهم‌السّلام) نفعی به حالشان داشت و نه دوری من ضرری به حالم دارد. نتیجه آنکه: آنچه موجب خسارت و محرومیت انسانها، چه فردی، چه اجتماعی می‌شود، بستن چشم دل آن‌ها به روی نور خورشید هدایت الهی است ولو به ظاهر و جسم در کنار آن خورشید باشند و انچه موجب بهره‌مند شدن انسانها از زندگی و حیات واقعی انسانی می‌شود، باز کردن چشم قلب به روی هدایتهای الهی و تسلیم بودن کامل در برابر حجت خدا است و این گونه می‌شود در عصر غیبت مانند روز ظهور زندگی کرد و برعکس این حالت هم می‌شود در روز ظهور مانند عصر غیبت زندگی کرد. @darse_mekyal