eitaa logo
درس اخلاق در محضر بزرگان
871 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
157 فایل
الهی به امید تو.... #یک کانال به جای چندین کانال داشته باش اخبار و مطالب متنوع و رویدادهای بروز, احادیث و فضایل ائمه علیهم السلام، سیرو سلوک،سخن بزرگان،ترفندهای خانه داری و...........💕💕💕
مشاهده در ایتا
دانلود
آواز رحیل کاروان می آید🎼 خیزید زجا که میهمان می‌آید ❤ ای مردم قم به ناقه اش گل بزنید🌷 معصومه ملیکه جهان می آید👑 اشفعی لنا فی الجنة 🤲 https://eitaa.com/joinchat/692322305C94913cbdfa 🍃🌿🌸🌿🍃
🗓 | 🔻 ۸ اردیبهشت سالروز شهادت خلبـان سرافـراز هوانیـروز ارتـش عملیات بازی‌دراز / دشت‌ذهاب ۱۳٦۰ گرامی باد روحش شاد با صلوات
درس اخلاق در محضر بزرگان
🌄 عموش گفته که: حاج آقا موسوی فرد نماینده ولی فقیه در استان خوزستان موقع عیادت از علی لندی تو بیمار
🌄 داستان تکرار داستان حسین فهمیده است، دو نوجوانی که برای نجات هموطنان از جان خود گذشتند. 🎯 داستان علی لندی را هم در کتاب های درسی بیاورید تا نسل جدید به جای قهرمانان خیالی هالیوودی، قهرمانان واقعی را الگوی خود قرار دهند. *┄┅═✧❁🏆❁✧═┅┄* ▪️ تسلیت رهبر انقلاب اسلامی به خانواده علی لندی قهرمان نوجوان ایذه‌ای ♦️در تماسی از دفتر رهبر انقلاب اسلامی با خانواده علی لندی نوجوان غیور ایذه‌ای، مراتب تسلیت ایشان ابلاغ، و با این خانواده داغدیده همدردی شد. ♦️ علی لندی قهرمان شجاع و فداکارِ 15 ساله که برای نجات دو تن از همسایگانش، خود را به آتش زده بود روز جمعه بر اثر شدت جراحات ناشی از سوختگی آسمانی شد و نام خود را جاودانه کرد.
@farzand_aftabemam-sadegh.mp3
زمان: حجم: 527.5K
خوانی امام صادق 🎉«مدینه آیینه بندان است / امام باقر امشب شاد است / ملائکه آمدند پا بوسی...» 🎉
🌼حضرت ام البنین یک مادر قهرمان سلام سلام بچه‌ها سلام سلام غنچه‌ها سلام کنید که سلام سلامتی میاره سلام به گل‌های زیبا و خندون، خوب و خوش و سرحالین؟ باز هم با یه قصه دیگه پیش شما اومدم تا چند دقیقه‌ای رو کنار شما عزیزهای دوست داشتنی و مهربون باشم. خب دوستای مهربونم، بریم سراغ قصه مون، اسم قصه مون هست: ام البنین(س) یک مادر قهرمان: در روزگارهای قدیم یه پیرزن به همراه سبد چوبی کهنه‌ای که داشت، وارد شهری شد. از سر و وضعش معلوم بود که راه زیادی اومده تا به اینجا برسه، آخه تموم چادرش خاکی شده بود. اون که خیلی خسته شده بود، به دور و برش یه نگاهی کرد، بعد یه گوشه روی زمین نشست، سرش رو به دیوار تکیه داد و چشاش رو بست. سبد چوبی کهنه که کنار پیرزن روی زمین نشسته بود رو به پیرزن کرد و گفت: آخه چرا این همه راه اومدیم؟! مگه تو خونه‌ی دوستت رو بلدی؟! پیرزن نگاهی به سبد کرد و گفت: زمان‌های قدیم اومدم، ولی الآن که یادم نیست خونه‌اش کجاست، اما می‌دونم که تو این شهر زندگی می‌کنه، از مردم می پرسیم و اون رو پیدا می کنیم. پیدا کردن اون زن کار سختی نیست. یادمه جوون که بود، پادشاه 5 کشور به خواستگاریش اومد. اما جواب رد داد و قبول نکرد. سبد چوبی که خسته شده بود، خمیازه‌ای کشید. خودش رو تکون داد تا گرد و خاک سفر رو پاک کنه. بعدش به اطرافش نگاهی کرد. چند دقیقه‌ای که گذشت، دستش رو به گوشه‌ای دراز کرد و گفت: بیا از این خانم جَوُون بپرسیم! پیرزن چشم‌های خودش رو باز کرد و به سمتی که سبد کهنه گفته بود، نگاهی کرد، آروم آروم از جاش بلند شد و به طرف زن جوون رفت و سلام کرد. زن جوون تا چشمش به پیرزن افتاد، لبخندی زد و گفت: سلام مادر جان بفرمایید! چجوری می‌تونم کمکتون کنم؟! (پیرزن): دخترم من دنبال یکی از دوست‌های قدیمیم می‌گردم. اسمش فاطمه است. تو اون رو می‌شناسی؟ زن جوون که انگار از حرف پیرزن تعجب کرده بود پرسید: بله من ایشون رو کاملاً می‌شناسم. مگه شما قبلاً اون رو دیدین؟! پیرزن به زن جوون نگاه کرد و گفت: من از بچگی اون رو می‌شناسم و باهاش دوستم، ما با هم بازی می‌کردیم. البته اون خیلی شجاع و نترس بود. این سبد رو هم که می‌بینی اون برام درست کرده. من هم سال‌ها به عنوان یادگاری نگهش داشتم. زن جوون که حسابی تعجب کرده بود، به پیرزن گفت: من عروس اون خانمی هستم که شما دنبالش می گردین. اسمم « لُبابه » است، همسر پسر بزرگ شون عباس هستم. پیرزن تا این رو شنید، زن جوون رو بغل کرد. اون رو بوسید و گفت: مادر عباس هنوز هم مثل قبل همونطور شجاع و نترسه؟! زمانی که ما جوون بودیم، یه روز یه کاروان به محله ما اومد. می‌گفتن: از طرف معاویه اومدن! اون پادشاه کل شامات بود. چند شتر هدیه‌ و طلا براش آوردن. یکی از اون کاروان اومد و گفت: من از طرف معاویه اومدم تا به دستور اون، فاطمه رو با خودم ببرم. هرکسی جای فاطمه بود، با اون طلاهای معاویه خیلی خوشحال میشد. اما فاطمه چادرش رو سرش کرد و به طرف اون مرد رفت و با عصبانیت درخواستشون رو رد کرد. اون واقعاً شجاع بود. تا اینکه یه روز مردی به نام عقیل به همراه دو تا از خواهرانش برای خواستگاری به محله ما اومدن. ما کاملاً اون‌ها رو می‌شناختیم. چون عقیل برادر حضرت علی (علیه السلام) بود که برای خواستگاری به خونه‌ی بابای فاطمه اومده بودن. فاطمه بدون هیچ معطلی، جواب بله رو به اون‌ها داد و همسر حضرت علی (علیه‌السلام) شد، اما ازشون خواست تا دیگه بهش فاطمه نگن. ... سبد چوبی تا این رو شنید رو به زن جوان کرد و گفت: میدونی چرا نخواست بهش فاطمه بگن؟ زن جوان گفت نه نمیدونم میشه بگین؟ سبد چوبی که اشک از چشماش می اومد به زن جوان نگاه کرد و گفت آخه فاطمه اسم مادر امام حسن و امام حسینه (ع)بود،به همین خاطر فاطمه از امیرالمومنین علیه السلام خواست تا اسم دیگه ای رو برای آن انتخاب کنند، حضرت علی علیه السلام هم به ایشون اسم ام البنین دادن یعنی مادر پسران ام البنین انقدر فرزندان حضرت علی علیه السلام را دوست داشت که به پسر خود گفت همیشه باید فرزندان حضرت علی(ع) را یعنی امام حسن و امام حسین علیه السلام وحضرت زینب و حضرت ام کلثوم سلام الله علیه را با احترام صدا بزنید... بله بچه های گلم، این یک داستان از زندگی حضرت ام البنین سلام الله علیه مادر حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام) بود. زنی بسیار شجاع و دلاور که بعد از شهادت حضرت زهرا(س) همسر امیرالمومنین علی (ع) شد. حضرت ام البنین سلام الله علیه چهار پسر داشت که همه اون‌ها روز عاشورا در کربلا به شهادت رسیدن. خب بچه‌های عزیز و دوست داشتنی. این قصه هم به پایان رسیدهدیه به روح حضرت ام البنین و همه مادران شهدا و جوانان یه بفرستید❤️. امیدوارم هرجا که هستین، وجودتون سالم باشه و حالتون خوش.😘 🌸🌸🌸🌸
🔰 اعمال شب و روز عرفه 🔻امام صادق‏ علیه السلام : تَخَیَّر لِنَفسِکَ مِنَ الدُّعاءِ ما أحبَبتَ واجْتَهِد ، فإنَّهُ (یَومَ عَرَفَه) یَومُ دُعاءٍ و مَسألَهٍ 🔸هر چه می‏خواهی برای خود دعا بخوان و [در دعا کردن] بکوش که آن روز [روز عرفه ]روز دعا و درخواست است 📖التهذیب الأحکام ، ج 5 ، ص 182 . ‌|➺ @darseakhlaghebozorgan ♥⃢ 🍀 ━━━🕊✨🌺✨🕊━━
@mmhe_irاز دیار فرانسه.mp3
زمان: حجم: 4.61M
🎧 گوش کنید | از دیار فرانسه 🔸اهل پاریس بود و آنجا بزرگ شده بود، به دلیل مسیحی بودن مادرش او هم مسیحی شده بود. 🔸برای اولین بار در یکی از جلسات دعای کمیل که شرکت کرد؛ پس از دعای کمیل یکسری سوالات ذهنش را درگیر کرد و شروع کرد سوال پرسیدن و همین دعای کمیل باعث علاقه آن به تشیع شد و شیعه شد 🔸خودش برای رفقایش تعریف کرده است اول به اسلام اهل سنت معتقد بودم دیدم اسلام امام خمینی که در ایران است اسلام دیگری است، خیلی تحقیق و پرس و جو کردم، کتاب های زیادی مطالعه کردم و به طور کل یقین پیدا کردم و شیعه شدم ‌|➺ @darseakhlaghebozorgan ♥⃢ 🍀 ━━━🕊✨🖤✨🕊━━