eitaa logo
مجنون الحسین عݪیہ السݪام«³¹³»
201 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2هزار ویدیو
83 فایل
🇮🇷😊🥀1400٫8٫2 __________________ مدیر ↓ @Mahbobz2
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 بزرگۍ‌میگفٺ↓ تڪیه‌ڪن‌به‌شہـداء' شہـداتڪیه‌شان‌خداسټ؛ اصلا‌ڪنارگـݪ‌بشینےبوۍگل‌میگیرے' پس‌گݪستان‌ڪن‌زندگیټ را‌با‌یادشہـدآ ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
مگر‌میشود‌دلت‌بہ‌خدا‌گرم‌باشد و‌باز‌ا‌زناامیدی‌ها‌و‌نشدن‌ها‌بگویی؟! باخدا‌همه‌چیز‌بوۍ‌شدن‌ به‌خودش‌میگیرد.. هر‌چه‌میخواهید‌از‌فضل‌او بخواهید.. 🪐¦⇠ ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
تااِمـٰام‌عآشِقـٰان‌غایـِب‌اَسـت‌ اِطآعَت‌اَزخـٰامِنـِه‌اۍ‌واجـِب‌اَسـتッ!♥️ ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
اربعین کرب‌ و‌ بلای همه را امضا کن! این گدا بهر زیارت نگران است حسین! نـگـران اســت نــگــران اســت نِـــگـــرانـــ . . . . 💔 ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🪷☀️ 🚦 پس ڪی چراغ سبز می‌شه؟ چرا اتوبوس اینقدر دیر میاد؟ ڪاش شماره پرواز ما رو اعلام ڪنن! پس ڪی جواب پذیرشم میاد؟ چرا پیام‌هاے من رو نمی‌بینه؟ چرا نتیجهٔ آزمایشم نیومد؟ خسته شدم اینقدر منتظر موندم و... 🔅 چشم و چراغ منتظران جهان! بین این همه انتظار، جاے شما کجاست
حرم حضرت معصومه (س)
•🌱🌼• 🍃 اگربخوام‌یھ تعریف‌ساده‌ ازایمان‌بگم‌اینھ ڪہ؛ وقـتۍخدامـیگھ من‌این‌ڪارو دوسٺ‌ندارم، دیگھ ماهم‌نبایداون‌گناھ رو دوسٺ‌داشتھ باشیم ... مثل‌گناھِ غیبٺ‌ڪردن:(💔
یاحسین: «بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا وَ صِدّیقین» ✧شهید (یاسر افضلی ) ◈❘ تاریخ ولادت: ۱۳۷۰/۲/۲۷ ◈❘ محل ولادت: کرمان ◈❘ وضعیت تاهل: متاهل ◈❘ تاریخ شهادت: ۱۳۹۲/۱۰/۱۸ ◈❘ محل شهادت: قله گنج ـ کرمان ◈❘ محل مزار:کرمان   ❅اَلـلّـﮪُمَّ عـَجـِّل لـِوَلـٻَۧـکَ الـفـَࢪَج وَ الـعـافـٻَۧـه وَ النَّصࢪَ❅ ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••
موضوعات مرتبط با شهید والا مقام : آرامگاه گلزار شهدا پناهگاهش بود. از بچگی با آن اُخت داشت. مدرسه هم که می‌رفت برنامه ریخته بود تا شب‌های جمعه به گلزار برود. مزار شهدا را تمیز می‌کرد و برمی‌گشت. آنقدر رفت و آمد تا بالاخره نصیب خودش هم شد. قبل از شهادتش آخرین‌باری که به مرخصی آمده بود، هوا خیلی سرد بود. در آن یخبندان شب، راه افتاد که برود به مزار شهدا. ساعت از ده و نیم می‌گذشت. هرچه اصرار کردم نرود، قبول نکرد. وقتی که برگشت، صورتش نورانی شده بود. من با دو دستم صورتش را گرفتم و بوسیدم. گفتم: «چقدر یخ کردی!» گفت: «من سر مزار تک‌تک شهدای گنجان حتی دایی شهیدم نشستم و فاتحه خوندم و گفتم نمی‌شه این دفعه شما منو دعوت به مهمانی خودتون کنید.» نا خودآگاه گریه‌ام گرفت. شهید یاسر افضلی با زبان روزه نماز و روزه‌اش قضا نمی‌شد. از ده‌سالگی تمام واجباتش را انجام می‌داد حتی در سخت‌ترین شرایط. یک سال فصل برداشت گردو مصادف شده بود با ماه رمضان. ما هم کار کنترات گردو برداشته بودیم. باید هربار حدود 60 گونی گردو را جمع‌آوری می‌کردیم و از ارتفاعات و مناطق صعب‌العبور، تا دم خانة صاحب باغ می‌بردیم. کار سختی بود. با زبان روزه خیلی دشوار بود. هر چه به یاسر اصرار کردم که: «یک امروز را روضه نگیر! می‌روی بالای درخت گردو، وقتی معده‌ات خالی باشد، سرت گیج می‌رود و زمین می‌خوری»، قبول نکرد. می‌گفت: «بابا! من روزه‌‌م رو می‌گیرم، کارم رو هم می‌کنم. وقتی که روزه‌م، سرحال‌ترم.‌ شما ناراحت نباشید. خدا فقط یک ماه از سال را برای روزه گرفتن و مهمانی خودش اختصاص داده.» بعدا متوجه شدیم آن روز سحری هم نخورده بود. شهید یاسر افضلی مال حلال به برداشت گردو که می‌رفتیم، حواسش به تک‌تک گونی‌ها بود. آنقدر به حلال و حرام حساس بود که مدام تذکر می‌داد مراقب باشیم تا از بار گردوی مردم، حتی دانه‌ای وارد گردوهای خودمان نشود. به دوری از مال حرام خیلی مقید بود. حتی اگر به اندازة یک گردو باشد! شهید یاسر افضلی کار برایش عار نبود! آن زمان که من مریض شده بودم و دیگر توان کارکردن نداشتم، او با سن کم‌اش مسئولیت خانواده را به دوش گرفته بود. به بنایی می‌رفت. کارگری می‌کرد. به باغ‌ها می‌رفت و برای صاحبانشان گردو تکانی می‌کرد. حتی شده بود که ضایعات جمع‌آوری کند و بفروشد. رشتة الکترونیک برق قبول شده بود ولی به‌خاطر دوری دانشگاه از خانه‌مان و دست تنها ماندن من، قید درس خواندن را هم زد. با این وجود هیچ‌وقت از زندگی‌اش ناراضی نبود. از روزگار نمی‌نالید و شکرگزار بود. یاسر همیشه برای من هم پدر بود، هم پسر. شهید یاسر افضلی ‌‎‌‌•••┈❀🌿♥️🌿❀┈••• @darshaiazshahad •••┈❀🌿♥️🌿❀┈•••