فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️استاد رائفی پور
#لایک_به_هر_قیمتی
#تبرج_گناه_دارد
🔴این کلیپ قابل توجه خانم ها
❌نشر واجب❌
➖➖➖➖➖➖➖
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
اگه میخوای تسلیم بشی،
فقط یه نگاه به عقب بنداز
وببین تا همین الان چقد راه اومدی و تلاش کردی ..
ورود 👇
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
🌷 گویند جبرئیل امین نزد یوسف پیامبر بود ، جوانی از آنجا می گذشت ... ؛
💐 جبرئیل گفت این جوان را می شناسی؟ این همان کسی است که در نوزادی به پاکی تو شهادت داد و ماجرای زلیخا به نفع تو تمام شد ؛
☘ یوسف دستور داد تا آن جوان را پیش او بیاورند و در حق او احسان فراوان کرد و به او هدایــای بی شماری داد و دستــور داد هر خواستــه ای دارد برآورده شــود
🌸 در آن حال یوسف متوجه گریه جبرئیل شد و دلیل آن را پرسید ؛ جبرئیل گفت: ای یوسف ، تو عبد خدا هستی و در قبال کسی که در زمان نوزادی به پاکی تو شهادت داده چنین نیکی می کنی ، حال به من بگو حال بنده ای که در شبانه روز 5 باز نماز می خواند و در آن به پاکی خدا شهادت می دهد چگونه است و خدا با چنین بنده ای چگونه رفتار میکند ... !!!
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗نم نم عشق💗 قسمت18 یاسر بعداز قطع کردن تماسم دوتاقرص خواب خوردم که تخت بخوابم... خوب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗نمنمعشق 💗
قسمت19
پدرمهسو:اختیارمام دست شماست حاج اقا...بفرمایید.
بعدازسلام و احوالپرسی پدرم با حاج اقا مهدویان ،ایشون بعد از پرسیدن مقدارمهریه ی تعیین شده برای عقدموقت ومدت زمانش که ما یک هفته تعیین کرده بودیم صیغه ی محرمیت رو جاری کردن...
+بااجازه ی بزرگترای مجلس...بله...
من هم بله رو دادم و ...
رسما صاحب همسرشدم...
مهسو
باورم نمیشد...
یعنی الان دیگه من همسر یه مردم؟؟؟
باورم نمیشه...
چه نقشه ها که برای زندگیم نداشتم...
چه نقشه هایی که نقش برآب شد...
یاسر جعبه ای رو از مادرش گرفت و درش رو باز کرد...
یاسمن:اینم حلقه ی نشون عروس خانمیمون...امیدوارم خوشت بیاد فداتشم..البته خوشت نیاد هم حق داری...سلیقه ی این داداش خلمه...
همه به حرف یاسمن خندیدن...
و فقط من دیدم چشم غره و خط و نشونی رو که یاسر برای یاسمن کشید...
به سمت من برگشت و دستشو اروم جلو اورد...
باصدای زیری گفت
_میشه دست چپتون...یعنی..چپت رو..بدی؟
دستمو اروم توی دستش گذاشتم ...
لرزیدن دستش رو به وضوح حس کردم..
شنیدم که زیر لب گفت..
+ #بسماللهالرحمنالرحیم
خدایا به امیدتو..
باگفتن این جمله انگار چیزی درونم فروریخت و به جاش حس آرامش وجودموپرکرد..
انگشتم رو گرفت و سردی انگشتر رو توی دستم حس کردم...
هردومون همزمان نفس عمیقی کشیدیم و...
هنوز دستم توی دستش بود...
سرم رو آوردم بالا تا دلیلش رو بفهمم که با دیدن اشکی که از گوشه ی چشمش ریخت شوکه شدم...
+قسم میخورم که نزارم این وسط تو بازی بخوری...فقط بهم اعتمادکن
چیلیک
یاسمن:عجبببب عکسی شد...ایول الله
شکار لحظه ها بودا
الحق که رشته ی عکاسی برازنده امه...
لبخندی زدم و تا اومدم حرفی بزنم یاسر گفت...
+شمااین استعداداصلیتو نگه دار بمونه برای روز عقد ...عکسای اون روز قشنگتره..
نگاهی بهم کرد و ادامه داد..
+...مگه نه مهسو؟
دویدن خون به صورتم رو حس کردم...
نگاهی به یاسمن انداختم و گفتم
_یاسر هرچی میگه درست میگه خواهر شوهرجان...
بازهم صدای خنده ی جمع...
و نگاه شوکه شده ی یاسر....
#منخواستمزینپستمامماجراباشی
🍁محیا موسوی🍁
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗نمنمعشق 💗 قسمت19 پدرمهسو:اختیارمام دست شماست حاج اقا...بفرمایید. بعدازسلام و احوال
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗نمنم عشق💗
قسمت20
یاسر
بعد از صرف شام راهی خونه شدیم
به خونه که رسیدیم گفتم:
_بابابااجازتون من برم یه چرخی بزنم یکم فکرم درگیره...
+چیه خان داداااش؟درگیرعروس خانمی؟
باخنده نگاهی بهش کردم و گفتم
_اونوقتم که باشم...نبینم تو زندگیه مادخالت کنیا...
باآویزون شدن لب و لوچه اش صدای خنده امون کوچه رو برداشت
++باشه باباجان،بروپسرم.مراقب خودت باش...فعلا
_چشم حاجی..یاعلی همگی
دوباره پشت فرمون نشستم و به سمت مقصد روندم..
***
همیشه عاشق اینجا بودم...
اینکه ببینی کل شهر زیرپاته حس خوبیه...
حس میکنی مشکلات دربرابرت قدرتی ندارن و خلع سلاحن...
جذابه...
گوشیموازجیب کتم بیرون آوردم به ساعت نگاه کردم...۲شب بود...
نمیدونستم کاردرستیه یا نه ولی...پیامک زدم
_«سلام بیداری»
بعد از گذشت چن ثانیه صدای زنگ پیامم بلندشد...
#پستوهمبیداری...
+«سلام،بله..شماچرابیدارید؟»
هیچوقت از پیامک دادن خوشم نمیومد،دلو به دریا زدم و دکمه ی اتصال رو فشاردادم..
بوق اول...بوق دوم...بوق سوم
+الو...
_سلام
+سلام
_ازپیامک دادن خوشم نمیاد...شرمنده
+موردنداره...میتونم حرف بزنم
_حالت خوبه؟چرانخوابیدی؟
+من خوبم.شماخوب هستین؟خواب به چشمم نمیادذهنم درگیره
_اولا این که من یه نفرم...شما گفتن رو زیاددوس ندارم.ممنون میشم اگه منوجمع نبندی.الان دیگه همسرمنی،موردنداره ..دوما ذهنت درگیر چیه؟بریزبیرون...
+سختمه مفرد به کار ببرم آخه..
_سخته ولی لطفا عادت کن...من و تو قراره دوست باشیم برای هم...
+باشه..
_خب،نگفتیدرگیر چی هستی؟یادت نره ازین به بعد کل حرفاتو باید بگی تا بتونم مراقبت باشم..پس یالا بریز بیرون...
مهسو
کمی مکث کردم...
_نمیدونم آقایاسر...یعنی...یاسر
خودم کلی خجالت کشیدم..برام واقعا عجیب بود..این همون پسریه که روز اول بهش گفتم امل و مسخره اش کردم؟؟؟
پس حالا چرا...
+میفهمم...وقتی آدم نمیدونه چرادلش گرفته و ذهنش مشغوله کار خیلی سخته...
دراصل اگه بدونی چرادرگیری داری زیادحاد نیست آخه خود به خود نصف ماجرا حل شده محسوب میشه...
_ظاهرااینجوره...امیدوارم ته همه ی این بازیا یه نتیجه ی خوب باشه لااقل...
+شنابلدی؟
_چی؟😳چه ربطی داره؟
+واضح بود..شنابلدی یا نه؟
_خب..خب آره چطور؟؟؟
+پس اینومیدونی که وقتی دریاطوفانی میشه دست و پازدن فقط غرقت میکنه...
پس باید خودتو به جریان آب بسپاری تا طوفان تموم بشه...
ازاین تعبیر قشنگش ذهنم آروم شد...یه حس اعتماد به دلم حاکم شد...درست مثل وقتی که اون جمله رو گفت:
« #بسماللهالرحمنالرحیم »
_تعبیرزیبایی بود.آرومم کرد...راستی اون جمله رو که گفتی موقع حلقه انداختن...
اونم آرومم کرد.مثل آبی که روی آتیش ریختن...شنیده بودم ارامش میده ولی باورش نداشتم...
+خوبه که تونستم آرامشو بهت القاکنم اونم به وسیله ی زیباترین جمله ی دنیا...
لبخندی زدم و...
_ممنون
+بودن وظیفه ی منه...بروبخواب فردامیام ببرمت دانشگاه.
درضمن از بدقولی متنفرما
خنده ای زدم و گفتم...
_این یه مورد رو حسابی یادم میمونه سیدیاسرخان..
صدای تک خنده ی مردونه اش و بعدش
+شب خوش
_شب بخیر
#ماییمونوایبینوایی
#بسمللهاگرحریفمایی
🍁محیا موسوی🍁
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
❌باج عاطفی رو با مهربونی اشتباه نگیر :
♥️اجازه میدی آدم ها بدون قبول اشتباهشون و یا اینکه تغییر کنند دوباره به زندگی تو برگردند!
♥️کارهایی که دیگران خودشان قادرند برای خودشان انجام دهند را تو برای آنها انجام میدهی!
♥️بیش از حد نرمال با دیگران سازش میکنید!
♥️وقتی کسی به شما بی احترامی میکند جدیتی از خودتان نشان نمیدهید!
♥️وقتی با کسی به مشکل جدی میخورید فقط سکوت میکنید و اصلا گفت و گو نمیکنید تا درباره حقتان صحبت کنید!
♥️همه تقصیرها را به گردن میگیرید بدون اینکه مقصر باشید!
♥️برای همه بهترین ها را میخواهید و بهترینها را انجام میدهید به جز خودتان!
✅دلیل این رفتارها ترس از تنهایی، عدم داشتن عزت نفس و پایین بودن اعتماد به نفس هست.
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
23.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تجربهگری که فرزند سقط شده اش را در تجربه نزدیک به مرگش دید
و بار سنگینی که بر روی دوش سه نفر از اطرافیان که با زبانشان باعث سقط آن بچه شده بودند...
⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️⚜️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
1_2707869840.mp3
21.59M
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼