eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
امام(ع) دستان خود را از خون علي اصغر پر كرد و به آسمان پاشيد و گفت: «هون علي ما نزل بي انه بعين الله» يعني: «تحمل اين مصيبت بر من آسان است چرا كه خداوند آن را مي‌بيند»... در همين حال، «حصين بن تميم» تير ديگري افكند كه بر لبان مبارك امام(ع) نشست و خون از دهان حضرت جاري شد. امام روي به آسمان كرد و اینگونه نیایش نمود: «خدايا! سوي تو شكايت مي‌كنم از آنچه با من و برادران و فرزندان و خويشانم مي‌كنند»... اصغر كه به چهره ز عطش رنگ نداشت ياراي سخن با من دلتنگ نداشت يا رب! تو گواه باش، شش‌ماهه‌ي من شد كشته‌ي ظلم و با كسي جنگ نداشت آنگاه از سپاه دشمن دور شد ؛ با شمشيرش قبر كوچكي كند‌؛ بدن علي اصغر را به خون او آغشته نمود ؛ بر او نماز گزارد و جنازه‌ي كوچك را دفن كرد... شهادت علي اصغر (ع) از سخت‌ترين و جانگدازترين مصيبت‌ها در نزد ائمه بوده است... «مـنهال بن عمرو كوفي» گويد: در مدينه خدمت على بن الحسين(ع) رسيدم. امام پرسید: «حرمله چه شد؟» عـرض كردم: مـوقـعـى كه من از كوفه بيرون آمدم زنده بود. امام دست‏ها را به طرف آسمان بلند كرد و سه بار دعا کرد: «اللّهمّ أذقـه حرَّ الحديد، اللّهمّ أذقه حرّ الحديد، اللّهمّ أذقه حرّ النّار». يعني: «خدايا حرارت آهن را به او بچشان»... همچنين «عقبة بن بشير اسدي» مي‌گويد امام باقر(ع) به من فرمود: «ما از شما بني‌اسد خوني طلب داريم!» و سپس داستان ذبح شدن علي اصغر را بر من خواند. اين نمونه‌ها، نشان‏دهنده آن است كه اين داغ چگونه بر دل اهل‌بيت: مانده است... و اين داغ بر دل ما نيز هست؛ و بر دل انسانيت نيز؛ تا زماني كه مهدي آل‌محمد (عج) قيام كند و انتقام از ظالمان بستاند... الا لعنة الله علی القوم الظالمين ؛ و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون. ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴
مردى خدمت على عليه السلام آمد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين من حاجتى دارم . حضرت فرمود: حاجتت را روى زمين بنويس ! زيرا كه من گرفتارى تو را آشكارا در چهره تو مى بين و لازم نیست بیانش کنی! مرد روى زمين نوشت . ” انا فقير محتاج ” من فقيرى نيازمندم . ❤️على عليه السلام به قنبر فرمود: با دو جامه ارزشمند او را بپوشان . مرد فقير پس از آن ، با چند بيت شعر از اميرالمؤمنين عليه السلام تشكر نمود. حضرت فرمود: يكصد دينار نيز به او بدهيد!بعضى گفتند:يا اميرالمؤمنين او را ثروتمند كردى ! ❤️على عليه السلام فرمود: من از پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود:مردم را در جايگاه خود قرار دهيد و به شخصيتشان احترام بگذاريد. آنگاه فرمود:من براستى تعجب مى كنم از بعضى مردم ، آنان بردگان را با پول مى خرند ولى آزادگان را با نيكى هاى خود نمى خرند. 🌺نيكى ها انسان را برده و بنده مى كند. منبع :بحار : ج 41، ص 34 ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴
🌺🌺 🔻بعضی آدم‌ها خسیسند. خساست انواع مختلف دارد یک نوع خساست هم هست به اسم خساست کلامی! طرف اشتباه می‌کند، دست و دلش می‌لرزد بگوید "ببخشيد" 🔹یکی را دوست دارد، انگار جانش را می‌گیرند بخواهد بگوید "دوستت دارم" کاری برایش می‌کنی، انگار از بند دلش کنده می‌شود بگوید " ممنون" و ... 🔻حرف‌های خوب مالیات ندارند اما گاهی نگفتنشان هزینه‌های هنگفتی به اطرافیانمان تحمیل می‌کند! ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴
﷽❣ ❣﷽ ڪوفـيان بـا «ظهور» حسيـن(علیه السلام) و مـا بـا «غـيبـت» تـو امـتحـان شـديــم، بـہ راستے ڪداميڪ سخـت تـر اسـٺ!!! ظهور.... يـا غيــبـٺ؟! امیدغریب های تنها کجایی!❤ ⭕️ @dastan9 🇮🇷
🏴🏴🏴🏴🏴 📖 ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ میلادی: Tuesday - 17 August 2021 قمری: الثلاثاء، 8 محرم 1443 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 💠 اذکار روز:سه شنبه - یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه) - یا الله یا رحمان (1000 مرتبه) - یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت ❇️ وقایع مهم شیعه: ا 🔹قحطی آب در خیمه های امام حسین علیه السلام، 61ه-ق😭😭 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا ▪️17 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام ▪️26 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها ▪️41 روز تا اربعین حسینی ▪️49 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام ⭕️ @dastan9 🇮🇷
روز هشتم محرم در كربلا چه گذشت؟ چون تحمل عطش خصوصاً برای کودکان دیگر امکان پذیر نبود، مردی از یاران امام حسین (علیه السلام) به نام یزید بن حصین همدانی که در زهد و عبادت معروف بود، به امام گفت: به من اجازه بده تا نزد عمر بن سعد رفته و با او در مورد آب مذاکره کنم شاید از این تصمیم برگردد. ملاقات یزید بن حصین همدانى و عمر بن سعد چون تحمل عطش خصوصاً برای کودکان دیگر امکان پذیر نبود، مردی از یاران امام حسین (علیه السلام) به نام یزید بن حصین همدانی که در زهد و عبادت معروف بود، به امام گفت: به من اجازه بده تا نزد عمر بن سعد رفته و با او در مورد آب مذاکره کنم شاید از این تصمیم برگردد. امام (علیه السلام) فرمود: اختیار با توست. او به خیمه عمر بن سعد وارد شد، بدون آنکه سلام کند. عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی چه عاملی تو را از سلام کردن به من بازداشت؟ مگر من مسلمان نیستم و خدا و رسول او را نمی شناسم؟ آن مرد همدانی گفت: اگر خود را مسلمان می پنداری، پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند، از آن مضایقه می کنی و اجازه نمی دهی تا آنان نیز از این آب بنوشند، حتی اگر جان بر سر عطش بگذارند؟ و گمان می کنی که خدا و رسول او را می شناسی؟ عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی من می‌دانم که آزار کردن این خاندان حرام است اما عبیدالله مرا به این کار واداشته است و من در لحظات حساس قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم؟ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاق آن می سوزم؟ و یا اینکه دستانم به خون حسین آلوده گردد در حالی که می دانم کیفر این کار آتش است، ولی حکومت ری به منزله نور چشم من است. ای مرد همدانی در خودم این گذشت و فداکاری را که بتوانم از حکومت ری چشم بپوشم نمی بینم. یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام رسانید و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است که شما را برای رسیدن به حکومت ری به قتل رساند. ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴
ملاقات امام حسین (علیه السلام) و عمر بن سعد امام حسین (علیه السلام) مردی از یاران خود به نام عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد و از او خواست که شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند، عمر سعد نیز پذیرفت. شب هنگام امام حسین (علیه السلام) با 20 نفر از یارانش و عمر بن سعد با 20 نفر از سپاهیانش در محل موعود حضور یافتند. امام حسین (علیه السلام) به همراهان خود دستورداد تا برگردند و فقط برادر خود حضرت عباس بن علی (علیه السلام) و فرزندش حضرت علی اکبر (علیه السلام) را در نزد خود نگاه داشت و همین طور عمر بن سعد نیز به جز فرزندش حفص و غلامش به بقیه همراهان دستور بازگشت داد. ابتدا امام حسین (علیه السلام) آغاز سخن کرد و فرمود: ای پسر سعد آیا با من مقاتله می کنی و از خدایی که بازگشت تو بسوی اوست، هراسی نداری؟ من فرزند کسی هستم که تو بهتر می دانی. آیا تو این گروه را رها نمی کنی تا با ما باشی؟ و این موجب نزدیکی توبه خداست. عمر بن سعد گفت: اگر از این گروه جدا شوم، می ترسم که خانه ام را خراب کنند. امام حسین (علیه السلام) فرمود: من برای تو خانه ات را می سازم. عمر بن سعد گفت: من بیمناکم که املاکم را از من بگیرند. امام فرمود: من بهتر از آن به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم. ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴
عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم که آنها را از دم شمشیر گذراند. امام حسین (علیه السلام) هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود بازنمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جان تو را به‌زودی در بستر بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد، به خدا سوگند من می دانم از گندم عراق جز به مقداری اندک نخوری. عمر بن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است ⭕️ @dastan9 🏴🏴🏴
✨﷽✨ 👌 بسیار زیبا، حتما بخونید ⛔️ روضه هایی که قبول نشدن ✍ مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره) میگه: بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون؛ یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالسِ مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش با عجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه‌ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه‌ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر اربابِ عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم. السلام علیک یا ابا عبدالله...دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم با عجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکیِ بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشتِ سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه‌ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم؛ به من فرمود؛ آسید علی اکبر، مجالسِ روضه‌ی امروز قبول نیست. گفتم چرا؟! خانوم جان فرمود: نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبانِ مجالس و نیات دیگری روضه خواندی. فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه‌ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه‌ی محله خواندی.... آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای رو من با دست خودم ریخته بودم، چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از آن روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه‌ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. ♥️ بنازم به بزم محبت که در آن گدایی و شاهی برابر نشیند... 📚منبع؛ برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری ⭕️ @dastan9 🇮🇷
‼️ما به حقانیت امام حسین علیه‌السلام اعتقاد داریم ! 🚨اما این مراسم یعنی چه؟سینه زنی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و ...، اینها چه هدفی را دنبال می‌کنند؟!"🚨 📜روز عاشورایی، مرحوم شیخ انصاری (ره) ازعلمای معروف شیعه جلوی در ورودی صحن مطهر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) ایستاده بود و از دسته‌جات سینه زنی استقبال می‌کرد و در کنار او، أفَندی که از طرف حکومت عثمانی حاکم عراق بود، ایستاده بود. 🔻أفَندی از شیخ انصاری پرسید: "ای شیخ، ما قبول داریم که حسین(علیه‌السلام) مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای آن بزگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟سینه زنی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و ...، اینها چه هدفی را دنبال می‌کنند؟!" 🗣شیخ انصاری فرمودند: "سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش می‌کنیم دوباره چنین نشود." 🔻أفَندی پرسید: "یعنی چه؟" 🗣شیخ انصاری فرمود: "در جریان غدیر، پیامبر(ص) در برابر صد هزار نفر، علی(علیه‌السلام) را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی(علیه السلام) بوده است." اشکال از ما بود که عید غدیر خم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد. ترسیدیم که اگر عاشورا و دهه ی محرم را هم بزرگ نشماریم و با شعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین(علیه السلام) شهید نشد یا حسین(علیه السلام) را راهزنان میان راه کشتند و یزید لعنت الله علیه انسان با تقوایی است. ⭕️ @dastan9 🇮🇷