eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3.6هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
5.5هزار ویدیو
39 فایل
﷽   کپی مطالب و نشر با ذکرصلوات تبلیغ و تبادل  🇮🇷https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 https://rubika.ir/dastan9 مدیریت کانال  https://eitaa.com/yazahra_9 ادمین کانال https://eitaa.com/Onlygod_10
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر دختری چوپان بود. روزها دختر کوچولویش را به پشتش می‌بست و به دنبال گوسفندها به دشت وکوه می‌رفت.  یک روز گرگ به گوسفندان حمله می‌کند و یکی از بره ها را با خود می‌برد! چوپان، دختر کوچکش را از پشتش باز میکند و روی سنگی می‌گذارد و با چوبدستی دنبال گرگ می‌دود. از کوه بالا می‌رود تا در کوه گم می‌شود. دیگر مادر چوپان را کسی نمی‌بیند. دختر کوچک را چوپان‌های دیگری پیدا می‌کنند، دخترک بزرگ می‌شود،  در کوه و دشت به دنبال مادر می‌گردد، تا اثری از او پیدا کند. روی زمین گل‌های ریز و زردی را می‌بیند که از جای پاهای مادر روییده، آنها را می‌چیند و بو می‌کند. گلها بوی مادرش را می‌دهند، دلش را به بوی مادر خوش می‌کند... آنها را می‌چیند و خشک می‌کند و به بازار می‌برد و به عطارها می‌فروشد. عطارها آنها را به بیماران می‌دهند، بیماران می‌خورند و خوب می‌شوند. روزی عطاری از او می‌پرسد: "دختر جان اسم این گل‌ها چیست؟" دختر بدون اینکه فکر کند می‌گوید:         "گل بو مادران" ❤️ 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
🔅 ✍ اگر همه چیز را می‌دانستیم شاید خیلی‌ها را می‌بخشیدیم 🔹تصور کنید که در جنگلی قدم می‌زنید. ناگهان سگ کوچکی را می‌بینید که کنار درختی نشسته است. 🔸همچنان که به آن سگ نزدیک می‌شوید، ناگهان به شما حمله کرده و دندان‌های تیز خود را نشان می‌دهد. 🔹شما وحشت‌زده و خشمگین می‌شوید، اما ناگهان متوجه می‌شوید که یکی از پاهای سگ در تله‌ای گرفتار شده است. 🔸به‌سرعت حالت ذهنی شما از خشم به‌سوی نگرانی و ترحم تغییر می‌کند؛ زیرا متوجه شده‌اید که حالت پرخاشگری سگ از جایگاه آسیب‌پذیری و درد نشئت می‌گیرد. 🔹این موضوع درمورد همه‌ ما نیز صدق می‌کند. خشم ناشی از جهل است، اگر همه چیز را می‌دانستیم دیگران را می‌بخشیدیم. 🔸ما هرگز نمی‌دانیم آدمی که روبه‌روی ما قرار گرفته در حال چه مبارزه روحی است یا از چه مبارزه‌ای آمده است. 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
جدی گرفته ایم زندگی دنیایی را و‌ شوخی گرفته ایم قیامت را، کاش قبل از آن که بیدارمان کنند، بیدار شویم... شهید حسین معز غلامی ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌ 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
🔅 ✍ کلید مشکلاتت دست خداست، فقط کافی‌ست او را صدا بزنی 🔹«آدم» خطا کرد. کلید: «رَبّنَا ظلمنا أنفسنا وَإِنْ لَمْ تغفر لنا وَتَرْحَمنَا لَنَكُونَنَّ مِنْ الْخاسرِينَ» پس مورد عفو و بخشش قرار گرفت. 🔸«نوح» بین دشمنانش گیر افتاده بود. کلید: «رب اني مغلوب فانتصر» پس گشایش الهی نصیبش شد و با کشتی‌اش نجات یافت و دشمنانش نابود شدند. 🔹«زكريا» پیر بود و همسرش هم نازا. کلید: «رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ» پس یحیی به او عطا گردید. 🔸«يونس» در تاریکی دریا و شکم ماهی تنها مانده بود. کلید: «لا إله إلّا أنت سبحانك إني كنت من الظالمين» پس نجات یافت. 🔹«ايوب» به مصیبت و بیماری‌های سختی دچار شد. کلید: «رَبِّ إنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ» پس از درد و رنج نجات یافت. 🔸«ابراهيم» در آتش افکنده شد. کلید: «حسبنا الله ونعم الوكيل» پس نجات یافت و پیروز گشت. 🔹«يعقوب» یوسف را از دست داده بود. کلید: «إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّه» پس خداوند بعد از سال‌ها یوسف را به او برگرداند. 🔸«محمد» صلی‌الله علیه وآله در غار ثور توسط کفار محاصره شده بود. کلید: «لا تحزن إن الله معنا» پس بر آن‌ها پیروز گشت. 🔹به پروردگارت اعتماد داشته باش، قفل‌های زندگی‌ات را خواهد گشود 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
😊🌹❤️ یک روز از همکارم پرسیدم: چکار کردی که مشکلی با همسرت نداری ؟ گفت :"هرکاری راهی داره" گفتم مثلا؟! گفت: "مثلا وقتی میخوام برم بیرون و خانومم میگه فلان چیزو بخر، نمیگم پول ندارم چون میدونم این جمله چالش برانگیزه". فقط دست روی چشمم میذارم و میگم به روی چشم . وقتی هم که برمی گردم و خانوم سراغ خریداشو می گیره، محکم روی زانوم می زنم و می گم آخ آخ دیدی یادم رفت .😭 "استفاده از این دو عضو، یعنی چشم و زانو راز موفقیت منه". به خانه که برگشتم تصمیم گرفتم رفتار همکارم را الگو قرار بدهم و از چشم و زانو برای شیرین شدن زندگی استفاده کنم . این الگو چند وقتی خوب جواب داد تا یک روز که برای مرمت سیم سرپیچ لامپ، بالای چارپایه رفته بودم از همسرم خواستم فیوز را بکشد او هم دست روی چشمش گذاشت و گفت :"به روی چشم ". رفت و من هم با خیال این که درخواستم اجرا شده دست به کار مرمت سیم شدم که یکهو در اثر برق گرفتگی از اتاق با مغز به بیرون پرتاب شدم . وقتی با حال زار به خانمم گفتم چرا فیوز رو نکشیدی؟؟؟😡 محکم روی زانوش زد و گفت : "واااااااای دیدی یادم رفت"😳 ❌نتیجه❌ خیلی مواظب خانما باشید، نقش بازی نکنید سریع دوزاریشون می افته . شوخی ندارنا😄😂😂😂 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
❤️🌹❤️❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥 🔹روزی کلاغی در کنار برکه نشسته بود. آب می خورد و خدا را شکر می کرد. طاووسی از آنجا می گذشت؛ صدای او را شنید و با صدای بلندی قهقهه زد. کلاغ گفت:«دوست عزیز چه چیزی موجب خنده تو شده است؟ طاووس گفت:« ازاین که شنیدم خدا را برای نعمت هایی که به تو نداده شکر می گویی» بعد بال هایش را به هم زد و دمش را مانند چتری باز کرد و ادامه داد: «می بینی خداوند چقدر مرا دوست دارد که این طور زیبا مرا آفریده است؟!» کلاغ با صدای بلندی شروع به خندیدن کرد. طاووس بسیار عصبانی شد و گفت:«به چه می خندی ای پرنده گستاخ و بد ترکیب؟» کلاغ گفت:« به حرف های تو، شک نداشته باش که خداوند مرا بیشتر از تو دوست داشته است؛ چرا که او پرهایی زیبا به تو بخشیده و نعمت شیرین پرواز را به من و تورا به زیبایی خود مشغول کرده و مرا به ذکر خود» ‎‎‌‌‎‎ 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
🔹بزرگمهر حکیم در کشتی نشسته بود که طوفان شد... ناخدا گفت: دیگر امیدی نیست و باید دعا کرد. 🔸مسافران همه نگران بودند اما بزرگمهر آرام نشسته بود که گفتند: در این وقت چرا اینگونه آرامی؟! او گفت: نگران نباشید زیرا مطمئنم که نجات پیدا میکنیم. 🔹سرانجام همان گونه شد که او گفته بود و کشتی به سلامت به ساحل رسید. مسافرین دور بزرگمهر حلقه زدند که تو پیامبری یا جادوگر؟ از کجا میدانستی که نجات پیدا میکنیم؟! 🔸بزرگمهر گفت: من هم مثل شما نمیدانستم. اما گفتم بگذار به اینها امیدواری بدهم. چرا که اگر نجات نیافتیم دیگر من و شما زنده نیستیم که بخواهید مرا مواخذه کنید. 🔹امید هیچ آدمی رو ازش نگیرید! 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
✍اشکال نداره که زن رانندگی کنه اما یادتون باشد که رانندگی زن باعث می شه مرد کمتر بپذیره. مثلا" زن که رانندگی بلده هر جا که میخواد بره مرد میگه خودت بلدی خودت برو. ❌انجام بعضی از کارها به طور مداوم توسط زن درست نیست . اینکه زن به مرد بگوید خودم بچه را که مریض است دکتر می برم تو به کارت برس ، خوب نیست . ✅ذهن مرد باید درگیر مسئولیت های بشه. 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
یکی از صالحان دعا میکرد: پروردگارا در روزی ام برکت ده » کسی پرسید:چرا نمیگویی روزی ام ده؟ ڱفت روزی را خدا برای همه ضمانت کرده است... اما من برکت را در رزق طلب میکنم چیزی‌ست که خدا به هرکس بخواهد میدهد (نه به همگان) اگر در مال بیاید ، زیادش میکند . اگر درفرزند بیاید ،صالحش میکند . اگر درجسم بیاید، قوی وسالمش میکند . و اگر درقلب بیاید،خوشبختش می کند. 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
🌸🍃 اگر نمی‌توانی به کسی امید بدهی نا امیدش نکن! اگر شنونده خوبی هستی رازدار خوبی هم باش! اگر نمی‌توانی زخمی را مرحم کنی، نمک هم نباش! 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
🔴 استاد قرائتی 💠 والدین حق ندارند بچه‌ را خراب کند. هُی! بله آنجا را جمع کن، آنجا را ضبط کن، آنجا را جارو کن،... خب بابا شما یواشکی به فرزندت بگو، چرا جلوی مهمان‌ها داد سرِ فرزندت می زنی؟! یادم نمی‌رود یک کسی چای می‌داد در یک جلسه‌ای، پدرش داد سرش زد گفت آهای، گفت بله گفت آن را جا گذاشتی یک چای هم بده به او، چقدر فرزند آن روز خجالت کشید😐 بعضی مادرها همین که مهمان دارند، می‌گوید این دختر را می‌بینید جان من را به لبم رسانده، این دختر همچین کرد، این پسر همچین کرد، این فرزندان هی سرخ می‌شوند، سبز می‌شوند.🥺 بماند که هنوز خیلی از فرندان ما بچه هستند و به قولی مرد نشده و رسم مردانگی و آداب معاشرت را نمی دانند.😒 شخصی که عاقل و بالغ باشد یا به قولی مرد شده باشد اگر بزرگتری با لحن تند با او حرف بزند یا کشیده ای از بزرگتر بخورد سر بالا نمی آورد و مردانگی خود را با عذرخواهی نشان می دهد و پس از آرام شدن اوضاع علت عصبانیت بزرگتر را جویا می شود اما اکنون در جامعه می بینیم که فزندانمان به علت آنکه هنوز به بلوغ کامل فکری نرسیده اند غرور بر آنها چیره می شود و حرمت بزرگتر نگه نمی دارند😔 بزرگترها شما حق تربیت داری، حق تحقیر نداری! علاوه بر داشتن صبر ، در صحبت با فرزندانت مراقبت کن که هرگونه تحقیر باعث اثرات مخرب روحی می شود هر چند که همه ما حتی اگر بلعکس به زبان بیاوریم در ته قلبمان عاشق فرزندانمان هستیم و آنها امید زندگی ما هستند😍 آقاپسر گل ، دختر خانم خوب شما هم یاد بگیر که حرمت بزرگتر از غرور من و شما ارزشمندتره اگه بزرگترت از دستت عصبانی شد یا باهات تندی کرد بگزار پای آنکه چقدر تربیت تو برایش مهم است و دوستت می دارد❤️ پس بد حرف نزن ، بلکه با مرام و معرفت، مردونگی و بزرگی خودت رو نشون بده💪😃 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
📣 شخصی به نام ثعلبه که خیلی زاهد و متقی و اهل تهجّد و نماز شب بود و همه نمازهای پیغمبر را شركت می‌كرد و نمی‌گذاشت یك ركعت نماز جماعت یا نافله‌اش تعطیل شود، مرتب پیش پیغمبر می‌آمد و می‌گفت: یا رسولَ‌اللّه! از خدا بخواه مرا ثروتمند كند. 🔹پیغمبر می‌فرمود: تو كار را به جریان طبیعی واگذار كن، شاید مصلحتت این نباشد. 🔸ثعلبه می‌گفت: نه یا رسولَ‌اللّه! من می‌خواهم به این اغنیا یاد بدهم كه اصلاً پول خرج كردن و در راه خدا خرج كردن چگونه است. 🔹پیغمبر هم برای او دعا كرد و خدا دعا را برای امتحان خود او و همه مردم مستجاب كرد. 🔸او گوسفندهایی پیدا كرد. به سرعت چیزدار شد، مخصوصاً گوسفندانش خیلی زیاد شد. فكر كرد گوسفند زیاد شده، دیگر در شهر نمی‌شود گوسفندها را اداره كرد، برویم بیرون یك جایی تهیه كنیم تا بتوانیم گوسفندها را به چرا ببریم. 🔹كم‌كم ظهر دیگر به نماز جماعت نمی‌رسید. با خود می‌گفت حالا یك وعده را نخواندیم مهم نیست؛ به یك وعده نماز جماعت اكتفا می‌كنیم. 🔸می‌آمد به سرعت خودش را به صف‌های آخر می‌رساند یك نمازی می‌خواند و می‌رفت. 🔹كم‌كم كارش توسعه پیدا كرد و گفت باید برویم فلان منطقه یك جایی انتخاب كنیم. 🔸به آنجا رفت. تا قضیه رسید به آنجا كه آیه زكات نازل شد و پیغمبر مأمور جبایت برای اخذ زكات فرستاد. 🔹وی اول سراغ او رفت و گفت: دستور خداست كه این مقدار باید بدهی تا صرف راه خدا بشود. 🔸ثعلبه گفت: آیا اختصاص به من دارد؟ 🔹گفت: نه، شامل دیگران هم می‌شود. 🔸گفت: اول برو سراغ دیگران بعد بیا سراغ من. 🔹مامور سراغ دیگران رفت و كارهایش را انجام داد و برگشت. 🔸ثعلبه مدتی نگاه كرد، زیر و رو كرد، سپس گفت: این با باج گرفتن چه فرق می‌كند؟ چشم فقرا كور بشود می‌خواستند كار كنند. این همان آدمی بود كه می‌گفت: 💠«لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ اَلصّالِحِینَ؛ اگر از كرم خويش به ما عطا كند قطعا صدقه خواهيم داد و از شايستگان خواهيم شد.»(توبه:۷۵) 🔹و می‌گفت: ما كه كریمیم پول نداریم، آنهایی كه پول دارند كرم ندارند. 🔸در این جور آزمایش‌ها اگر انسان مراقب خود نباشد به غفلت فرو می‌رود. 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯