eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
😂🤣 🌸 غلام سیاه      تئاتری در اسارت داشتيم که طنز بود. يكی نقش غلام سياه را در آن بايد ايفا می‌كرد. پس از تمرينات بسيار كه علي‌رغم محدوديت‌های بسيار صورت پذيرفت، تئاتر آماده شد و قرار شد كه در آخر شب اجرا شود. برای مواظبت، نگهبان گذاشتیم و تدابير امنيتی لازم رو دیدیم. تئاتر آنقدر نشاط آور بود كه توجه همه بچه‌ها از جمله نگهبان‌ها به خود جلب كرد و به همين خاطر متوجه حضور سرباز عراقی در پشت در آسايشگاه نشدند و هنگامی که كلمه‌ رمز قرمز اعلام شد، درِ آسايشگاه با كليد باز شد و... همه پراكنده شدند، از جمله همان برادرمان كه نقش غلام سياه را بازی می‌كرد. او هم رفت زيرپتوي و خودش را به خواب زد. سرباز عراقی وارد آسايشگاه شد و در حالی كه دشنام می‌داد، گفت: چه خبر است؟ مگر وقت خاموشی نيست؟ ديد همه بچه‌ها نشسته‌اند و دارند به او نگاه می‌كنند اما يك نفر روی سرش پتو كشيده است. سرباز عراقی كه از عصبانيت می‌لرزيد، به تندی به طرف او رفت و در حالی كه با مشت و لگد به جانش افتاده بود پتو را از روی سرش كشيد و با ديدن صورت سياه او از ترس نعره‌ای كشيد و فرار كرد و خودش را از آسايشگاه بيرون انداخت و سپس خنده بچه‌ها بود كه مثل بمبی آسايشگاه و اردوگاه را بر سر آن سرباز بخت‌برگشته خراب كرد. اين صحنه از صدها تئاتر طنز برای ما جالب‌تر بود و بعد ازاين جريانات هم به سرعت صورت آن برادرمان را تميز كرديم و وسايل را هم جمع كرديم تا همه چيز را حاشا كنیم. ⭕️ @dastan9 💐❤️🇮🇷
نوۀ چنگیزخان مغول چگونه شیعه شد؟ 🌿روزی سلطان محمّد خدابنده بر همسر خود خشم گرفت و در یک جلسه او را سه طلاقه کرد؛ ولی به دلیل علاقۀ بسیاری که به وی داشت ، خیلی زود از کردارِ خویش پشیمان شد و به همین خاطر عالمان سنی را دعوت نمود و از آنان مشورت خواست. 🍀 آنها گفتند: هیچ راهی وجود ندارد، مگر این که نخست فرد محلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند, سپس مجدداً سلطان میتواند با او ازدواج کند. 🌿سلطان گفت: برای من پذیرشِ این امر، بسیار سخت است. آیا راه دیگری وجود ندارد؟ شما علما در بسیاری از مسائل با یکدیگر اختلافِ نظر دارید فقط در همین یک مسئله همه باهم اتفاق نظر دارید؟! گفتند : بله. 🍀در این هنگام یکی از مشاوران اجازۀ سخن خواست و اظهار داشت: جناب سلطان! در شهر علامه ای زندگی میکند که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است او را نیز احضار نموده و نظر او را جویا شوید.(منظورِ وی، علامه حلی بود.) 🌿عالمان سنی بر آشفتند و گفتند: آن عالم، رافضی مذهب بوده و رافضیان افرادی کم عقل و بی خِرَد میباشند و اصلا در شأنِ سلطان نیست که چنین فردی را به حضور بپذیرد. 🍀سلطان گفت: به هر حال دیدن او خالی از فایده نیست و دستور داد علامه حلی را در محضر او احضار نمایند. 🌿وقتی علامه وارد مجلس سلطان محمّد خدابنده شد، علمای مذاهب چهارگانه ی اهل سنت نیز در آن جلسه حاضر بودند. 🍀علامه بدون هیچ ترس و واهمه ای نعلینِ (کفش) خود را به دست گرفت و خطاب به همۀ حاضران سلام کرد و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت و در کنار او نشست. 🌿عالمان سنی رو به سلطان کرده و گفتند : دیدید؟ما نگفتیم شیعیان افرادی سبک سر و بی عقل میباشند؟! 🍀 سلطان گفت: او عالِم است.دربارۀ رفتار او از خودش سؤال کنید. 🌿 آنها به علامه گفتند: چرا به سلطان سجده نکردی و آداب تشریفاتِ حضور را به جا نیاوردی؟ 🍀علامه گفت: رسولِ خدا از هر سلطانی برتر و بالاتر بود و کسی بر او سجده نکرد، بلکه فقط به آن حضرت سلام می‌کردند و خدای تعالی نیز فرموده است :(چون داخل خانه ای شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند مبارک و پاک است.)از سوی دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است. 🌿پرسیدند: چرا جسارت کردی و کنار سلطان نشستی؟ علامه پاسخ داد: چون جای دیگری برای نشستن نبود و از طرفی سلطان و غیرسلطان با یکدیگر مساوی اند و این جسارت به محضر سلطان نیست. 🍀پرسیدند: چرا کفش های خود را به داخل مجلس آوردی؟ آیا هیچ آدم عاقلی در محضرِ سلطان و چنین مجلسی این گونه رفتار میکند؟ 🌿علامه گفت: ترسیدم حَنَفی ها کفش هایم را بدزدند همانگونه که ابوحنیفه، نعلینِ رسول اکرم را دزدید. 🍀علمای حنفیِ حاضر در آن مجلس برآشفتند و فریاد زدند : چرا دروغ میگویی؟این تهمت است. ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر کجا؟ ابوحنیفه صد سال پس از پیامبر تازه به دنیا آمد. علامه گفت: ببخشید اشتباه از من بود. 🌿احتمالا شافعی نعلینِ پیامبر را سرقت کرده است. این بار صدای شافعی ها درآمد که شافعی در روز مرگِ ابوحنیفه و دویست سال پس از شهادت پیامبر دیده به جهان گشوده است. 🍀علامه گفت: چه میدانم! شاید کار مالِک بوده است. علمای مالکی هم مثل حنفی ها و شافعی ها و به همان شیوه اعتراض کردند. 🌿علامه گفت: پس فقط احمد بن حنبل میماند.قطعا سارق احمد بن حَنبل است. حنبلی ها هم برآشفتند و به اعتراض و انکار پرداختند. 🍀 در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و گفت : جناب سلطان! ملاحظه کردید که اینان اقرار کردند هیچ یک از رؤسای این مذاهبِ چهارگانۀ اهل سنت در زمان حیات رسول خدا حاضر نبوده اند و حتی صحابۀ آن حضرت را هم ندیده اند... 🌿سلطان گفت: آیا این حرف صحیح است؟ عالمان سنی گفتند: بله هیچ یک از این چهار نفر(رئیس مذاهب اهل سنت) رسول خدا و صحابۀ آن حضرت را درک نکرده اند. 🍀آنگاه علامه گفت : ولی ما شیعیان، پیرو آن آقایی هستیم که به منزلۀ نَفس و جانِ رسول خدا بود و از کودکی در دامان پیامبر پرورش یافت و بارها و بارها از سوی آن حضرت به عنوان وصی و جانشین رسول خدا معرفی شد.💚 🌿سلطان که متوجه حقانیت مذهب شیعه شده بود، پرسید: نظر شیعه دربارۀ این طلاق چیست؟علامه پرسید: آیا جنابعالی طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفرِ عادل جاری نموده اید؟ سلطان گفت: نه!علامه گفت: در این صورت طلاق باطل میباشد چون فاقد شرایط صحت است. 🍀 آنگاه سلطان محمّد خدابنده به دست علامه شد و به حاکمان شهرهای تحت فرمانش نامه نوشت که از این پس با نام ائمەی شیعه خطبه بخوانند و به نام ائمە‌ی اطهار سکه ضرب کنند و نام آنان را بر در و دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حک نمایند.🌷 📚 پیرامون غدیر دکتر علی هراتیان سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌹🌹🌹🌹 🌺 🌺 ⭕️ @dastan9 🇮🇷❤️
♨️خاطره طنز جبهه و شهدا😉: 😅پس کو این امام جماعت؟😂 📢همه به‌ردیف نشسته بودند تو صف نماز جماعت. آقای صفری گفت: پس کو این شیخ مهدی؟ اکبر کاراته گفت: داشت شنا می‌کرد. آقای صفری گفت: شنا؟ و بعد با اکبر کاراته و من اومد، رفتيم تا شیخ مهدی رو بیاریم. شیخ مهدی انگار نه انگار وقت نمازه، وسط کانال آب برای خودش شنا می‌کرد😄. آقای صفری را که دید، از آب دوید بیرون. زود لباسشو پوشید و دوید طرف سنگر. آقای صفری گفت: خجالت بکش شیخ مهدی! ☺️ شیخ مهدی دوید، ایستاد جلوي بچه‌ها تا دو رکعت نماز مستحبی بخونه. اکبر کاراته نگاهش می‌کرد. رفت به رکوع؛ که ديدند خیسی شورتش زده به شلوارش😂. اکبر کاراته بلند گفت: بچه‌ها نماز نخونید. نمازتون باطله!😅 حاج عباس‌علی گفت: چرا اکبر؟ اکبر کاراته گفت: مگه نمی‌بینید؟ شیخ مهدی جیش کرده😝! صدای خنده سنگرو پر کرد.😆 شیخ مهدی نتونست خودشو کنترل کنه. خندید و خندید و بعد نشست. اکبر کاراته گفت: حالا امام جماعت خوب می‌خواید، من. برم جلو؟😊 طاهری گفت: نه بابا، این که شیخمون بود این بود، وای به حال تو!😂 مجموعه کتب اکبرکاراته ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️💐
🦋ٲیّها الناس بخواهید که آقا برسد 💔بگذارید دگر درد به پایان برسد 🦋همگی در پس هر سجده به خالق گویید 💔که به ما رحم کند یوسف زهرا برسد ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۲۶ تیر ۱۴۰۰ میلادی: Saturday - 17 July 2021 قمری: السبت، 6 ذو الحجة 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹سالروز ازدواج امیر المومنین با حضرت زهرا علیهما السلام (بنابرقولی)، 2ه-ق 🔹مرگ منصور عباسی لعنة الله علیه، 158ه-ق 📆 روزشمار: ▪️1 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️3 روز تا روز عرفه ▪️4 روز تا عید سعید قربان ▪️9 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام ▪️12 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید خم ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
⭕️ فقط گناهکاران بخوانند! 🔅 سید بن طاووس می فرماید: سحرگاهی در سرداب مقدس سامرا بودم، ناگاه صدای مولایم امام زمان را شنیدم که برای شیعیان خود دعا میکردند و میفرمودند: 🔹 "خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و باقیمانده گِلِ ما خلق کرده ای، آنها گناهان زیادی با اتکاء بر محبت و ولایت ما انجام داده اند؛ اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر که ما را راضی کرده ای و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست خودت اصلاح کن... و آنها را از آتش جهنم نجات بده، و آنها را با دشمنان ما در خشم و غضب خود جمع نفرما" 📚 کتاب برکات حضرت ولیعصر ص۳۹۹ 🔺 کجایند گناهکارانی که به بهانه گناه و معصیت، از امام رئوفشان می ترسند و ظهورش را به ضرر خود می دانند؟ ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
👆روحم ازاد بود و در تهران برای خودش می گشت! وارد اتاق رییس یک اداره دولتی شدم. اتاق بسیار زیبا بود... یکی از کارکنان اداره وارد شد و با ادب به رئیس گفت: چند ماه است به ما کارکنان پیمانی حقوق ندادید، به خدا نمیدانم از کی قرض بگیرم. رئیس داد زد: مگه نمیدونی اوضاع چطوریه؟ پول نیست. برو بیرون اما من بانگاه به چهره آن مرد چیز عجیبی دیدم! آن شب با همسرش بحث کرد که پول ندارم و... همسرش که یک زن جوان ساده بود. شناسنامه اش را امانت گذاشت و از سوپری محل مواد غذایی گرفت. جوان فروشنده که بیمار دل بود به این زن گفت: هرچه می خواهی بیا ببر! کم کم رابطه ان ها بیشتر شد و.... مدتی بعد این زن به فساد کشیده شد. اما من نکته دیگری دیدم. رئیس این اداره پول در اختیار داشت و میتوانست حقوق ها را بدهد اما به خاطر روحیه تجمل گرایی مبل های اداره را عوض کرد و نمای ساختمان را تغییر داد و... من دیدم که تمام گناهی که آن زن مبتلا شده بود در نامه عمل ان رئیس اداره هم نوشته شد!! 📙برشی از کتاب شنود تجربه ای نزدیک به مرگ 📚اثر گروه شهید هادی ⭕️ @dastan9 ،🇮🇷🌺❤️
✨﷽✨ 💚 حکایت بسیار شنیدنی ✍استاد حجت الاسلام تهرانی میگفت دوران نوجوانی در محضر سیدعبدالکریم کشمیری بودیم این داستان از زبان خود ایشون شنیدیم آیت الله کشمیری می‌فرمود در هند یه مرتاضی بود، این توانایی رو داشت که اگر اسم شخص و مادرش رو بهش میگفتیم، بهت میگفت که طرف زنده‌س یا مرده و کجا دفنه، ازش چندنفر رو پرسیدیم کاملا درست جواب داد. مثلا آیت الله بروجردی رو پرسیدیم، گفت: کُم کُم. منظورش قم بود. یعنی قم هستش پرسیدیم زنده‌س یا مرده، گفت مرده. آیت الله کشمیری اهل کشمیر بود و زبان هندی رو بلد بود. این مرتاض این توانایی رو داشت که بفهمه منظور ما چه کسی هست. چون مثلا اسمها خیلی مشترک هستش، شاید تو کل دنیا چندهزار آدم وجود داشته باشه که اسمش محمد باشه و اسم مادرش هم مثلاً فاطمه. ولی این شخص می فهمید معنا و منظور چه کسی هست. این قدرت رو داشت که شرق و غرب عالم رو ببینه و میگفت شخص کجاست و آیا روی خاک هست یا زیر خاک! آیت الله کشمیری گفت دیدیم وقت خوبیه ازش درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بپرسیم ببینیم حضرت کجاست و مرتاض چی میگه. گفتیم مهدی فرزند فاطمه. مرتاض یکم صبر کرد و گفت چنین کسی رو متوجه نشدم. اونی که منظور شماس این اسمش نیست. ماهم دیدیم اشتباه گفتیم، اسم امام زمان محمد هستش، مهدی لقب حضرته، مادر حضرت مهدی هم باید نرجس بگیم نه حضرت زهراء (سلام الله علیها)، به مرتاض گفتیم، محمد فرزند نرجس، دیدیم مرتاض بعد از چند لحظه مکث، رنگ و روش عوض شد و یِکَم جا خورد و کمی عقب رفت چند بار گفت این کیه؟ این کیه؟ گفتیم چطور مگه؟ اینجای تعریف کردن داستان که رسید آیت الله کشمیری شروع کرد به گریه کردن، به مرتاض گفتیم این امام زمان ماست. گفت هر جای عالم که رفتم این شخص حضور داشت، همه جا بود. جایی نبود که این شخص نباشه!!!. *اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
🔆 👁 تا حالا از این زاویه به زندگی نگاه کرده بودی!؟ 🔹«قارون» هرگز نمی‌دانست که روزی، کارت عابر بانکی که در جیب ما هست از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند ما را به آسانی مستغنی می‌کند. 🔸و «خسرو» پادشاه ایران نمی‌دانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت‌تر است. 🔹و «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد می‌زدند، کولرها و اسپلیت‌هایی که درون اتاق‌هایمان هست را ندید. 🔸و «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی به‌خاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت می‌خوردند هیچگاه طعم آب سردی را که ما می‌چشیم نچشید ... 🔹و «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می‌آمیختند تا وی حمام کند، هیچگاه در حمامی که ما به راحتی درجه حرارت آبش را تنظیم می‌کنیم حمام نکرد ... 🔰 به‌ گونه‌ای زندگی می‌کنیم که حتی پادشاهان عصر هم اینگونه نمی‌زیستند اما باز شانس خود را لعنت می‌کنیم! 🔻و هر آنچه دارائیمان زیاد می‌شود تنگدست‌تر می‌شویم! ❇️ خدایا تو را به‌خاطر تمام نعماتت اعم از معنوی و دنیوی که به ما عطا فرمودی سپاس‌گذاریم. خدایا قدرت شکرگوئی در حرف و عمل را به ما عنایت فرما 🙏 ⭕️ @dastan9 🇮🇷🌺❤️
❤️ مثل یعقوبم که بُرهانی ندارم جز خودت همسفر تا کوی جانانی ندارم جز خودت پاره کردم این گریبان تا بدانی عاشقم بهرِ کَس پاره گریبانی ندارم جز خودت در پشیمانی، پشیمان از پشیمانی شدم راهِ حل از این پشیمانی ندارم جز خودت بین خلوتگاه قبرم شک ندارم آخرش فاتحه خوانی و مهمانی ندارم جز خودت در قیامت هم بهشت من تویی آقای من خوب می دانی که رضوانی ندارم جز خودت ⭕️ @dastan9 🇮🇷🏴🏴🏴