eitaa logo
📙 داستان و رمان 📗
1.2هزار دنبال‌کننده
40 عکس
79 ویدیو
5 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher تربیت دینی کودک @amoomolla اخلاق خانواده @ghairat آدمین و مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool تبلیغ ارزان @tabligh_amoo
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 داستان کوتاه مجلس متوکل 🔰 قسمت اول 🌟 متوکل (خلیفه خون‌ریز عباسی) 🌟 از توجه مردم به امام هادی ، 🌟 سخت نگران و در وحشت بود . 🌟 بعضی مفسده جویان نیز ، 🌟 به متوکل گزارش داده بودند 🌟 که در خانه امام هادی علیه السلام 🌟 اسلحه، نوشته ها و اشیای دیگر 🌟 جمع آوری شده 🌟 تا با آنها علیه خلیفه قیام کند . 🌟 متوکل بدون اطلاع و تحقیق ، 🌟 حرف آنها را باور کرد 🌟 و گروهی از دژخیمان خود را 🌟 به منزل آن حضرت فرستاد 🌟 مأموران متوکل ، 🌟 به خانه امام هادی علیه السلام 🌟 هجوم آوردندد. 🌟 ولی هر چه گشتند چیزی نیافتند 🌟 آنگاه به سراغ امام رفتند 🌟 و حضرت را در اتاقی تنها دیدند 🌟 که در به روی خود بسته 🌟 و لباس پشمی بر تن دارد 🌟 و روی شن و ماسه نشسته 🌟 و به عبادت خدا و تلاوت قرآن 🌟 مشغول است . 🌟 امام را در آن حال دستگیر کرده 🌟 نزد متوکل بردند و به او گفتند 🌟 که ما در خانه اش چیزی نیافتیم 🌟 و او را دیدیم رو به قبله نشسته 🌟 و قرآن می خواند . 🌟 متوکل عباسی 🌟 در صدر مجلس عیش نشسته بود 🌟 جام شرابی در دست داشت 🌟 که ناگهان امام هادی وارد شدند 🌟 متوکل ، چون امام را دید 🌟 عظمت و هیبت امام او را فراگرفت 🌟 بی اختیار از جای خود برخاست 🌟 حضرت را احترام نمود 🌟 و ایشان را در کنار خود نشاند 🌟 و جام شراب را ، 🌟 به آن حضرت تعارف کرد . 🌟 امام هادی علیه السلام فرمودند : 🌹 به خدا سوگند ! 🌹 هرگز گوشت و خون من ، 🌹 با شراب آمیخته نشده ، 🌹 مرا از این عمل معاف بدار . 🌟 متوکل دیگر اصرار نکرد و گفت : 👑 پس شعری بخوانید 👑 و محفل ما را رونق ببخشید 🌟 امام علیه السلام فرمودند : 🌹 من اهل شعر نیستم 🌹 و شعر چندانی نمی دانم . 🌟 خلیفه گفت : 👑 چاره ای نیست باید بخوانی . 📚 @dastan_o_roman
📙 داستان کوتاه مجلس متوکل 🔰 قسمت دوم / آخر 🌟 امام هادی نیز این اشعار را خواندند : 🌹 بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ 🌹 غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ‏ 🌟 زمامداران قدرتمند و خون‌ریز 🌟 بر قله کوهساران بلند ، 🌟شب را به روز می‌ آوردند ، 🌟 در حالی‌ که مردان دلاور و نیرومند 🌟 از آنان پاسداری می‌کردند ؛ 🌟 ولی قله‌های بلند نیز 🌟 نتوانست آنان را از خطر مرگ برهاند 🌹 وَ اسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ 🌹 وَ أُسْكِنُوا حُفَراً يَا بِئْسَمَا نَزَلُوا 🌟 آنان پس از مدت‌ها عزت و عظمت، 🌟 از قله آن کوه‌های بلند ، 🌟 به زیر کشیده شده 🌟 و در گودال‌ها (قبرها) جایشان دادند 🌟 چه منزل و آرامگاه ناپسندی 🌟 و چه بد فرجامی ! 🌹 نَادَاهُمْ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمْ 🌹 أَيْنَ الْأَسَاوِرُ وَ التِّيجَانُ وَ الْحُلَلُ‏ 🌟 پس از آن که آنان 🌟 در گورها قرار گرفتند، 🌟 فریادگری بر آنان فریاد زد : 🌟 چه شد آن دستبندهای زینتی 🌟 و کجا رفت آن تاج‌های سلطنتی 🌟 و زیورهایی که بر خود می‌آویختند؟ 🌹 أَيْنَ الْوُجُوهُ الَّتِي كَانَتْ مُنَعَّمَةً 🌹 مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَ الْكِلَلُ‏ 🌟 کجاست آن چهره‌های نازپرورده 🌟 که همواره در حجله‌های مزین 🌟 پس پرده‌های الوان به سر می‌بردند؟ 🌹 فَأَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِينَ سَاءَلَهُمْ 🌹 تِلْكَ الْوُجُوهُ عَلَيْهَا الدُّودُ تَقْتَتِلُ‏ 🌟 در این هنگام قبرها به‌جای آنان 🌟 با زبان فصیح پاسخ داده و گفتند: 🌟 اکنون بر سر خوردن آن رخسارها 🌟 کرم‌ها می‌جنگند. 🌹 قَدْ طَالَ مَا أَكَلُوا دَهْراً وَ قَدْ شَرِبُوا 🌹 وَ أَصْبَحُوا الْيَوْمَ بَعْدَ الْأَكْلِ قَدْ أُكِلُوا 🌟 مدت‌زمانی در این دنیا 🌟 خوردند و آشامیدند ؛ ولی اکنون 🌟 آنان که خورندۀ همه‌چیز بودند، 🌟 خود، خوراک حشرات و کرم‌ها شدند. 🌸 سخنان امام هادی علیه السلام 🌸 چنان بر دل سنگی متوکل اثر بخشید 🌸 که بی اختیار گریست 🌸 به طوری که اشک دیدگانش 🌸 ریش وی را تر نمود ! 🌸 حاضران مجلس نیز گریستند 🌸 متوکل کاسه شراب را به زمین زد 🌸 و مجلس عیش و نوش بهم خورد. 🌸 به دنبال آن چهار هزار دینار 🌸 به امام علیه السلام تقدیم کرد 🌸 و امام علیه السلام را با احترام 🌸 به منزل خود بازگرداند . 📚 بحار الانوار ، ج ۵۰ ، ص ۲۱۱ 📚 @dastan_o_roman