📚 داستان کوتاه قوی ترین مردم
🌟 روزی جوانان شهر ،
🌟 سرگرم زورآزمایی بودند .
🌟 عده ای در کُشتی مسابقه می دادند
🌟 عده ای مُچ می انداختند
🌟 عده ای خروس جنگی بازی می کردند
🌟 عده ای هم در وزنه برداری ،
🌟 با همدیگه مسابقه می دادند .
🌟 سنگ بزرگی آنجا بود ،
🌟 که هر کس آن را بلند میکرد ؛
🌟 از همه قویتر به شمار میرفت .
🌟 در این هنگام ،
🌟 رسول اکرم صلی الله علیه و آله ،
🌟 از راه رسیدند و پرسیدند :
🌹 چه می کنید ؟
🌟 جوانان پاسخ دادند :
🦋 داریم زورآزمایی میکنیم .
🦋 میخواهیم ببینیم کدام یک از ما ،
🦋 قویتر و زورمندتر است ؟!
🌟 پیامبر به آنها فرمودند :
🌹 میل دارید که من بگویم
🌹 چه کسی از شما ،
🌹 از همه قوی تر ، شجاعتر است ؟
🌟 همه با خوشحالی گفتند :
🦋 بله حتما
🦋 چی از این بهتر ،
🦋 که رسول خدا داور مسابقه باشند .
🦋 دوست داریم شما نشان افتخار را ،
🦋 به ما بدهید .
🌟 همه جمعیت ، منتظر بودند
🌟 که رسول اکرم ، کدام یک را ،
🌟 به عنوان قهرمان معرفی می کند ؟
🌟 نگرانی در چهره آنان نمایان بود .
🌟 هر یک از آنان ،
🌟 پیش خود فکر میکردند ؛
🌟 الآن پیامبر ، دستش را خواهد گرفت
🌟 و به عنوان قهرمان مسابقه ،
🌟 معرفی خواهد کرد .
🌟 ناگهان پیامبر فرمودند :
🌹 از همه قویتر و نیرومندتر ،
🌹 آن کسی است ؛
🌹 که اگر از چیزی خوشش آمد ،
🌹 علاقه به آن چیز ،
🌹 او را به انجام زشتیها مجبور نکند ؛
🌹 و اگر زمانی عصبانی شد ،
🌹 خودش را کنترل کند ؛
🌹 و همیشه حقیقت را بگوید ؛
🌹 و کلمهای دروغ یا حرف زشت ،
🌹 بر زبان نیاورد .
🌟 از آن روز به بعد ،
🌟 مسابقه مردم شهر ، این بود
🌟 که سمت گناه و زشتی نروند ؛
🌟 عصبانی نشوند ؛
🌟 دروغ نگویند ؛
🌟 حرف زشت نزنند .
🌟 تا قوی تر از همه شوند .
📚 @dastan_o_roman
🇮🇷 @amoomolla
#داستان_کوتاه #قوی_ترین_مردم
#پیامبر_اکرم #حضرت_محمد
#هفده_ربیع_الاول
#هفته_وحدت #عید_مبعث
📚 داستان کوتاه پیمان یاری
🌟 مردی که أهل حجاز بود ، به مکه آمد
🌟 و مالی را به عاص بن وائل ، فروخت
🌟 اما عاص ، پولش را نداد و رفت .
🌟 مرد حجازی دنبالش دوید .
🌟 او را صدا زد و گفت :
🌷 پس پول من چی میشه ؟!
🌟 اما عاص بدجنس ،
🌟 جواب او را نداد و به راهش ادامه داد .
🌟 عاص داخل یک خانه شد .
🌟 و محکم در را بست .
🌟 مرد حجازی ، در را رد .
🌟 اما کسی در را برایش باز نکرد .
🌟 او در را می زند و می گوید :
🌷 آقا من اینجا غریبم و کسی رو ندارم
🌷 پولی هم ندارم تا به شهرم برگردم
🌷 یا کالای منو بده یا پولمو
🌟 عاص بن وائل ، با اخم و بداخلاقی ،
🌟 و با عصبانیت ، در را باز کرد
🌟 و او را از خانه اش بیرون نمود .
🌟 و پولش را نداد و سرش داد زد .
🌟 و به دروغ گفت :
😡 تو هیچ کالایی به من ندادی ،
😡 از اینجا برو
🌟 مرد حجازی ،
🌟 پیش بزرگترها و شیوخ قریش رفت
🌟 و از آنها خواهش کرد
🌟 تا کمکش کنند .
🌟 ولی آنها هم تحویلش نگرفتند ،
🌟 و جوابش را ندادند .
🌟 و حاضر به گرفتن حق او نشدند .
🌟 مرد حجازی ،
🌟 وقتی دید کسی کمکش نمی کند ،
🌟 و از آن طرف مالش را دزدیدند
🌟 و پولی نداشت تا بوسیله آن ،
🌟 به شهر و خانه خود برگردد ؛
🌟 دلش شکست و با ناراحتی ،
🌟 بالای کوه ابی قبیس رفت .
🌟 از بالای کوه ابی قبیس ،
🌟 همه شهر مکه و خانه خدا ،
🌟 راحت تر دیده می شوند .
🌟 مرد حجازی ، اول به آسمان نگاه کرد
🌟 بعد به خانه خدا نگاه چشم دوخت
🌟 اشک در چشمانش جمع شد
🌟 و از ناراحتی و عصبانیت ،
🌟 فریاد مظلومانه ای سر داد .
🌟 و با صدای بلند ،
🌟 از مردم مکه ، کمک خواست .
🌟 زبیر ( عموی پیامبر ) ،
🌟 با شنیدن صدای مظلومانه آن غریبه ،
🌟 بی معطلی ، از جا بلند شد .
🌟 و همراه حضرت محمد ( ص) ،
🌟 که آن زمان ۲۰ ساله بودند ؛
🌟 به سراغ صاحب صدا رفتند .
🌟 وقتی او را پیدا کردند ؛
🌟 او را دلداری دادند و گفتند :
🌹 چی شده مرد ؟! مشکلت چیه ؟!
🌟 مرد حجازی با ناراحتی گفت :
🌷 یه آقایی به نام عاص ،
🌷 کالایی از من خرید ؛
🌷 ولی پولم رو نمیده .
🌟 زبیر ، دست آن مرد را گرفت
🌟 و به خانه خود برد
🌟 و پذیرایی مفصلی از او نمود
🌟 سپس پیش بزرگان قبائل رفت ،
🌟 و از آنان خواهش کرد
🌟 تا در یاری به مظلومان ،
🌟 و گرفتن حق آنان ، کمکش کنند .
🌟 زبیر موفق شد چندتا از قبایل را ،
🌟 با خود همراه کند .
🌟 سپس همگی ،
🌟 در خانه عبدالله پسر جدعان ،
🌟 جمع شدند ؛
🌟 و در آنجا ،
🌟 پیمانی به نام حلف الفضول نوشتند
🌟 و دستهای خود را ،
🌟 به نشانه تعهد در برابر پیمان ،
🌟 در آب زمزم فرو بردند و گفتند :
🌹 نباید به هیچ شخص
🌹 چه غریبه چه آشنا ، ستم شود ؛
🌹 و باید حق مظلوم را از ظالم بگیریم !
🌹 و از ایجاد بی نظمی ، اغتشاش ،
🌹 فساد و دزدی ، جلوگیری کنیم .
🌹 و با هم دربرابر دشمنان مقاومت کنیم
🌹 و از خانه کعبه حمایت نمائیم و...
🌟 بعد از بستن پیمان ،
🌟 با هم دیگه پیش عاص رفتند ،
🌟 و پول مرد حجازی را ، از او گرفتند
🌟 و به صاحبش دادند .
🌟 مرد حجازی هم ، خیلی تشکر کرد
🌟 و برای آنها دعای خیر نمود .
📚 @dastan_o_roman
🇮🇷 @amoomolla
#داستان_کوتاه #پیمان_یاری #پیامبر #حضرت_محمد #هفده_ربیع_الاول #هفته_وحدت #عید_مبعث