بسم الله
#همسرانه_۱
کوه صبر زندگیم!
امروز فقط با شما و از شما میگویم که اگر شما نبودی چطور پدر شهیدم صبوری میکرد؟
زندگی،خوشی و ناخوشی،تفریح ومناجات همه را با پدرم تنظیم کرده بودی
همیشه می گفتی: نفسم به نفس پدر بسته ست
تکیه کلامت همیشه این بود: عمرم را میخوام برای خدمت به پدرجون
یکبار گفتم: مادرم!از بس صبورانه زندگی میکنید کسی باور نمیکنه ۴۰ساله بیمار دارید چرا گاهی نمیگید خسته شدم تا اطرافیان هم بفهمند شما هم خسته میشید؟
تا از شما کمتر توقع داشته باشند
در جواب گفتید: میترسم جلوی کسی بگم خسته شدم خدا بشنوه و پدرجون را از من بگیره😭
جانم و هستیم به قربان صبر زینبی ات
زندگیم فدای زندگی زهرائیت
یک سال آخر که پدر اغلب بیمارستان بودند شب و روز شما بودی و شما بودی ،نگذاشتی هیچ کس جای شما پرستاری کنه
هر وقت اعتراض می کردیم میگفتی: ما بدون هم نمیتونیم نفس بکشیم...من اینجا کنار پدر جون خوشم
هر چند میدانم آنقدر تسلیم امر خدایی که الان هم بدون همسفر و هم نفست باز میگویی:
ما رأیت الا جمیلا😭
#شهید_جانباز_اصغر_عبدالهی
#همسرانه
لینک گروه جانباز شهید حاج اصغرعبدالهی درایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/451346677Cba9588e090
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خشک کن فرش در قالیشوییها اینطوری عمل میکنه !!😳👌
@DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشکر شھید مدافع حرم از کودک ۳ ساله ای که سر مزارش گل میذاره
بطور اتفاقی داشتم این صحنه که کودکم گل سر مزارها میگذاشت رو فیلمبرداری میکردم که دیدم یچیزی گفت اولش متوجه نشدم ، بعد که ازش که پرسیدم چی گفتی؟ گفت میگه دستت درد نکنه
پرسیدم کی بود؟! چی گفت؟!
گفت مھربون بود،از تو زمین گفت دستت دردنکنه برام گل گذاشتی
و چھره اش معلومه، به محض اینکه از کنار مزار بلند میشه با خجالت و خنده تعریف میکنه
@DasTanaK_ir | داناب 👈
حدیث روز
تعبیر امام سجاد علیهالسلام درباره عمه خود حضرت #زینب سلام الله علیها
@DasTanaK_ir | داناب 👈
💬 تغییر سال خمسی
💠 تغییر دادن زمان سال خمسی به صورت ذیل جایز است:
❇️ الف. اگر فرد بخواهد سال خمسی خود را عقب بیندازد، مثلاً سال خمسیش اوّل فروردین بوده و بخواهد آن را اوّل تیرماه قرار دهد، باید اوّل فروردین، خمس مالش را پرداخت کند؛ سپس با فرا رسیدن اوّل تیرماه نیز خمس درآمد سه ماه اخیر را بپردازد؛ با این کار، سال خمسی فرد تغییر میکند.
❇️ ب. اگر فرد بخواهد سال خمسیاش را زودتر قرار دهد، مثلاً از اوّل فروردین به اوّل دیماه تغییر دهد، باید اوّل دیماه یعنی سه ماه زودتر خمس مجموع درآمدهایش را بپردازد تا سالش عوض شود.
🔺استفتاء از سایت آیت الله خامنهای
@DasTanaK_ir | داناب 👈
هدایت شده از ایدهوانه | اندیشکده فرهنگی
💬 #نکته_ویرگول
خونها ریخته شد.
نفسها زیر دست و پا قطع شد.
گرههای بیپاسخ در کف جامعه باز شد.
غبار فتنه خوابید...
و دوباره:
" دوران آرام #جهاد_تبیین شروع شد "
پینوشت یک:
آنان که رفتند، [چون آرمان علیوردیها] کاری #حسینی کردند. آنان که ماندند[چون من و شما] باید کاری #زینبی کنند، وگرنه یزیدیاند. "دکتر شریعتی"
پینوشت دو:
افراد دیگری هستند که ممکن است افکار اشتباه من را داشته باشند، باید به #داد آنها برسید. از همسنهای خودم میخواهم که هر چیزی را که شنیدند باور نکنند. من #آزادی و جوانی خودم را #تباه کردم. من خانوادههای زیادی را داغدار کردم و الان منتظرم هرچه زودتر مجازات شوم.
"مجیدرضا رهنورد؛ قاتل دو بسیجی مشهدی"
╔═ 🍃💠🍃 ════════╗
💬 @ideavane | اندیشڪدہ ایدہۅانہ
╚════════════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما رأیٺ الاجمیلا چون نمایان مےشود
با نگاه زینبے عالم گلستان مےشود
هرکسیکه ساخت سبکزندگی را زینبی
زن اگر باشد یقیناً مرد میدان مےشود
سلام بر تو و بر هر زنی که به پاس پیرویات از حجاب زینت داشت!
#سیدتییازینب💚
@DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غروب زمین در پشت ماه، آنگونه که سفینه اوریون ثبت کرده است
@DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیت اللهی که حوزهاش محل رفت و آمد مردم بود ...
برشی کوتاه از زندگی #آیت_الله_استرآبادی
@DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ قبر حضرت زینب ، شام سوریه نیست ؟؟
🛑 آیا مرقد حضرت زینب مصر است یا مدینه؟
👈عضو شوید: مرتضی_کهرمی 👉
@DasTanaK_ir | داناب 👈
34.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استنداپ یک کافر از نحوه مسلمان شدنش 😁
روایتی از زندگی یک جوان استرالیایی که برای مسلمان شدن دنبال نشانهای بود.
@DasTanaK_ir | داناب 👈
▪️درحالی که چندین ماهه فوتیهای کرونایی ایران بارها و بارها صفر شده و الان هم ۶روز متوالیه که ما هیچ فوتی کرونایی نداشتیم؛ آمریکا ۱۶۷؛ فرانسه ۸۸ و آلمان ۱۳۴ کرونایی داشتن!
خیلی دوست دارم بدونم اونایی که میگفتن بجز ایران همه دنیا کرونا تموم شده کدوم قبرستونی قایم شدن!
🗣 آدم
@DasTanaK_ir | داناب 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♻️ خاطره امام خمینی(ره) از شجاعت آیتالله #مدرس هنگام تهدید نظامی دشمن
🗓 ۱۰ آذر، سالروز شهادت آیت الله #مدرس و روز مجلس
🕊شادی روح بلند شهید مدرس صلوات
@DasTanaK_ir | داناب 👈
🔆 پندانه
✍ آنچه ما انجام میدهیم بر آیندگان اثر دارد
🔹یک غذاخوری بینراهی سر در ورودیاش با خط درشت نوشته بود:
شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آن را از نوهٔ شما دریافت خواهیم کرد.
🔸رانندهای با خواندن این تابلو، اتومبیلش را فوراً پارک کرد و وارد رستوران شد و ناهار مفصلی سفارش داد و نوشجان کرد.
🔹بعد از خوردن غذا، سرش را پایین انداخت که بیرون برود، ولی دید پیشخدمت با صورتحسابی بلندبالا جلویش سبز شده است.
🔸با تعجب پرسید:
مگر شما ننوشتهاید پول غذا را از نوهٔ من خواهید گرفت؟
🔹پیشخدمت با خنده جواب داد:
چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوهتان خواهیم گرفت، ولی این صورتحساب مربوط به پدربزرگ مرحوم شماست.
🔸ممکن است ما کارهایی انجام دهيم که آيندگان مجبور به پرداخت بهای آن باشند.
انتخابها را جدی بگیریم. ما در قبال آیندگان
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
مسک 89.pdf
2.25M
💠 هشتاد و نهمین شماره از نشریه #مسک منتشر شد.
🔹 حدیث خوبان
🔹 بوستان حدیث
🔹 مهدویت
🔹 اشراق و....
📚 @DasTanaK_ir
مردی ثروتمند وارد رستورانی شد. نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه پوست در گوشهای نشسته است. به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا میخرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است! گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سیاه پوست. زن به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر میکنم.
مرد ثروتمند خشمگین شد. دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت، این دفعه یک پرس غذا به اضافۀ غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن سیاه که در آن گوشه نشسته است. دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن سیاه را مستثنی نمود. وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، سپاسگزارم. مرد از شدت خشم دیوانه شد. به سوی گارسون خم شد و از او پرسید،این زن سیاهپوست دیوانه است؟ من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبانی شود از من تشکر میکند و لبخند میزند و از جای خود تکان نمیخورد.
گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، خیر قربان. او دیوانه نیست. او صاحب این رستوران است.
💥شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما میکنند نادانسته به نفع ما باشد !
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم اونی که #شایعات علیه علی دایی درست کرده بود، پیدا شد؛ طرف خیلی شبیه علی دایی است، ببینید و خودتون قضاوت کنید 😳😳
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
شهید سیدروحالله عجمیان، کارگر روز مزد ساکن حاشیه کرج، به دست این افراد هار که مثل این یکی که پزشک، تحصیل کرده و متمول هم هست، به وحشیانهترین شکل به شهادت رسید؛
🔹 بخشی از جلسه رسیدگی به پرونده قاتلین شهید سیدروحالله عجمیان؛
🔸قاضی: درآمد ماهیانه شما چقدر است؟
🔹حمید قرهحسنلو، پزشک و متهم: بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون درآمد ماهیانه دارم (اگه راست بگه)
🔸قاضی: پس مشکل اقتصادی نداری، انگیزه شما مخالفت با نظام بود؟
🔹متهم: هدفی نداشتم، اشتباه کردم! من به اشتباه این رفتارها را انجام دادم!
🔸قاضی: شما به عنوان لیدر آشوب معرفی شدهاید و در بستن اتوبان، ضرب و جرح و شهادت شهید عجمیان نقش داشتهاید؛ جوانها تحت فرمان شما بودند؟ چرا به شهید عجمیان لگد زدید؟
🔹متهم: نه من لگد نزدم.
🔸قاضی : خانم شما در بازجویی اعتراف کرده که شما لگد به شهید زدید.
🔹نماینده دادستان: شهید را نگه داشتهاید و آرین فرزامنیا ضربه زده است؛ در این فیلم هم که ضبط شده مشخص است شما با خشم در حال قدم زدن هستید و برخلاف سوگند پزشکی که یاد کردید، به مجروحی که روی زمین افتاده، کمک هم، نمیکنید؛
برای کفش خونیتان که آغشته به خون شهید عجمیان هست چه توضیحی دارید؟
🔹متهم: من و همسرم به طور ناخواسته در این اجتماع وارد شدیم!
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
داناب (داستانک+نکاتناب)
. ♻️ خاطره امام خمینی(ره) از شجاعت آیتالله #مدرس هنگام تهدید نظامی دشمن 🗓 ۱۰ آذر، سالروز شهادت آی
🔻میم مثل مُدرِّس؛
نماینده واقعی مردم در مجلس این ویژگی ها را دارد
📚 @dastanak_ir
◽️ #عدم_وابستگی مدرس به دستگاههای قدرت و ثروت او را به چنین جایگاهی رساند.
مدرس خود میگوید:
«من ده رییسالوزرا و چهل، پنجاه وزیر را دیدم و رد کردم، اگر هر کدام از اینها در مجلس مدعی شد که مدرس یک توقعاتی از من کرده است، آن شخص خیلی مرد است. یک کاغذ در هیچ کابینه ندارم. هیچ تقاضایی از کسی نکردهام».
◽️ یک روز وقتی که مدرّس از مجلس به خانه بازگشت، عدّهای از مردم به منزل مدرّس ریخته با سر و صدای زیاد گفتند:
«آقا! این چه لایحهای بود که امروز تصویب شد؟ خلاف مصلحت است».
مدرّس پاسخ داد:
«اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آنها بپرسند که ناهار چه میخورید، جواب چه میدهند؟
همه گفتند: «جو»
مدرّس گفت:
«آن یک نفر هم ناچار است سکوت کند. این وکلایی که شما انتخاب کردهاید، شعورشان همین است. بروید #آدم انتخاب کنید».
◽️ او در پیامی که درباره "مخالفت خود با طرح تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی" توسط رحیمزاده صفوی برای احمدشاه در فرانسه میفرستد، به او یادآور میشود که این موضع در جهت حمایت از شاه قاجار نیست بلکه #استقلال و تمامیت ارضی کشور را در خطر میبیند و عنوان میدارد: «اگر هدف فقط تغییر شاه بود من هم به مبارزه نمیپرداختم».
◽️ سید عبدالباقی مدرس:
در دومین روز اقامت خود در خواف به آقا گفتم:
«نمیشد کاری کنید که از این زندان بیغوله رهایی یابید؟»
آقا فرمودند: «چرا خیلی هم آسان است. همین یک ماه پیش رضاخان به وسیله مأموران پیغام داده بود که من دخالت در سیاست نکنم و به عتبات بروم و آنجا ساکن شوم.
گفتم: به رضاخان بگویید مدرس گفت من وظیفه خود را دخالت در سیاست میدانم.
اینجا هم جای خوبی است و به من خوش میگذرد. تو را هم روزی انگلیسیها کنارت گذاشته و به جایی پرتاب میکنند.
اگر قدرت داشتی و توانستی، بیا همین جا (خواف).
هرچه باشد بهتر از تبعیدگاهها و زندانهای خارج از ایران است.
ولی من میدانم که من در وطنم به قتل میرسم و تو در #غربت، در سرزمین بیگانه خواهی مرد».
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
شراب خواری در مدرسه
#واقعی
🆔 @dastanak_ir
عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارلایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر.
به او خبر داده بودند در حوزه علمیه ای كه با پول او ساخته شده، طلبه ای شراب می خورد !!!
ناگهان همهمه ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می زدند حاج عباسقلی است.
🌛در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است.
عباسقلی خان یكسره به حجره ی من آمد و بقیه دنبالش.
داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من كرد و گفت :لطفا بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی.
- دلم در سینه بدجوری می زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می لرزید.
اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب های دیگر دراز کرد...
👈🏼- ببخشید، نام این کتاب چیست؟
- بحارالانوار. عجب...! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب...! این یکی چیست؟ حلیه المتقین و این یکی؟! ...
لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت:
- این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود.
برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم... خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟
- بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟
- چرا آقا ; الان می گم. داشتم آب می شدم. خدایا! دستم به دامنت.
🤲در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه برزبان راندم: یا ستار العیوب، و گفتم:نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا!
فاصله سوال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس آمیز من چند لحظه بیشتر نبود.
شاید اصلا انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش.
شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابلای پلک هایش چکید.
ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستار العیوب (!) را سرجایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آنها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و هیچ گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است. ..
***
🌺... اما محصل آن مدرسه، هماندم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت.
سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز ، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی اش را برای شاگردانش تعریف کرد.
☀️«زندگی من معجزه ستارالعیوب است» ستار العیوب یکی از نام های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزاد شده و تربیت یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خانم که باعث تغییر و تحول سازنده ام شد.
📍برگرفته از: «اخلاق پیامبر و اخلاق ما» ؛ نوشتهی استاد جلال رفیع
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
🚩پیشنهاد میکنیم اگر دنبال یک کانال محتوایی و معتبر هستید حتما کانال «جامعه ایمانی مشعر» را دنبال کنید.
مجموعهای از تازهترین منبرها، مداحیها، یادداشتها، به همراه جدیدترین واکنش مداحان و سخنرانان به حوادث اخیر کشور
http://eitaa.com/joinchat/352845827C3334032cc4
داناب (داستانک+نکاتناب)
🚩پیشنهاد میکنیم اگر دنبال یک کانال محتوایی و معتبر هستید حتما کانال «جامعه ایمانی مشعر» را دنبال کن
پیشنهاد میکنیم این کانال را حتما داشته باشید