eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢 عمامه رابردم برای یکی از دوستانم و گفتم این عمامه ایرانیه.. 🟡 گفت چقدر خوب .. واقعا زشته روحانیون هنوز عمامه خارجی سر می‌گذارند .. .. مکثی کردم... 🔹 ادامه داد " نه واقعاً زشت نیست رهبر یک مملکت عمامه اش خارجی باشه " گفتم با این حرفت لازمه یه جریان رو برات بگم گفت چه جریانی؟ گفتم این عمامه ای که دستته، نسخه اولش رو بردن‌ خدمت حضرت آقا.. رهبری وقتی در جریان تولید پارچه عمامه ایرانی قرار گرفتند فرمودند: " منو نجات دادین.. ده ساله که دارم از این ( اشاره به عمامه خودشون ) استفاده می کنم. " میگه نگاه کردم متوجه شدم ایشان از پارچه وال خارجی استفاده نمی کنن و ۱۰ ساله دارن از پارچه تترون ایرانی که هم سنگین تره، هم ضخیم و خشن تر و به خاطر نداشتن خاصیت پارچه عمامه ای، بهش سنجاق زدن تا باز نشه استفاده می کنن.. وقتی ماجرا را برای دوستم نقل کردم دیدم سرش رو پایین انداخته و نفس عمیقی کشید و گفت " ببین چقدر آقا به فکر کار و تولید ایرانیه و ما ..." 😢 ( این ماجرا برداشتی از دیدار اولین تولید کننده عمامه ایرانی (تیجان) است با حضرت امام خامنه ای دامت برکاته) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
. 🟢 ضرب المثل‌های جزء دوازدهم ضامن روزی بود روزی رسان (و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها) ه
. 🟢 ضرب المثل‌های جزء سیزدهم ماه زیر ابر پنهان نمی‌ماند (الان حصحص الحق) ۵۱ یوسف آدمی جایز الخطاست (و ما ابرئ نفسی) ۵۳ تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد (فلما کلمه قال انک الیوم لدینا مکین امین) ۵۴ سالی که نکوست از بهارش پیداست (مشت نمونه خروار است) ۵۴ کار را به کاردان باید سپرد (اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم) ۵۵ کوه به کوه نمی‌رسد آدم به آدم می‌رسد (و جاء اخوه یوسف فدخلوا علیه فعرفهم و هم له منکرون) ۵۸ مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود (قال هل آمنکم علیه الا کما امنتکم علی اخیه من قبل) ۶۴ مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد ۶۴ دست بالای دست بسیار است (و فوق کل ذی علم علیم) ۷۶ درد هر کس در دل خودش است (فاسرها یوسف فی نفسه و لم یبدها بهم) ۷۷,۸۶ گنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری(قال معاذ الله ان ناخذ الا من وجدنا متاعنا عنده) ۷۸,۷۹ در ناامیدی بسی امید است، پایان شب سیه سپیده است (ولا تیأسوا من روح الله) ۸۷ گر صبر کنی، ز غوره حلوا سازی (انه من یتق و یصبر فان الله لا یضعیع اجر المحسنین) ۹۰ نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود ۹۰ شاهنامه آخرش خوش است (... قد احسن بی اذ اخرجنی من السجن) ۱۰۰ یوسف بی‌مایه فطیر است (ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم) رعد ۱۱ چاه باید از خودش آب داشته باشد ۱۱ سوراخ دعا گم کردن (والذین یدعون من دونه لا یستجیبون لهم بشئ الا...) ۱۴ آب در هاون کوبیدن (و ما دعاء الکافرین الا فی ضلال) ۱۴ به دعای گربه سیاه باران نمی‌آید (وما دعاء الکافرین الا فی ضلال) ۱۴ رعد شکر نعمت نعمتت افزون کند (لئن شکرتم لازیدنکم) ابراهیم ۷ کفر، نعمت از کفت بیرون کند (ولئن کفرتم ان عذابی لشدید) ۷ انگشت تعجب به دهان گرفتن (فردوا ایدیهم فی افواههم) ۹ زحمتشان بر باد رفت (اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف) ۱۸ مثل لشکر شکست خورده ۱۸ آش کشک خالته، بخوری پات نخوری پات (سواء علینا أجزعنا ام صبرنا ما لنا من محیص) ۲۱ آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب ۲۱ ابراهیم هر دم از این باغ بری می‌رسد، تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد (تؤتی اکلها کل حین باذن ربها) ۲۵ آخر گذر پوست به دباغ خانه می‌افتد (قل تمتعوا فان مصیرکم الی النار) ۳۰ چشم‌هایش از ترس از حرکت ایستاد (تشخیص فیه الابصار) ۴۲ 📚برگرفته از کتاب گلستان ضرب المثل های قرآنی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🟢 تعبیر عجیب 🟡 نماز برای حضور قلب است. اصلاً حضور قلب یعنی چه؟ این مسأله حضور قلب ، خیلی تعبیر عجیبی است. حضور قلب یعنی دل حاضر باشد و غایب نباشد، یعنی تو وقتی نماز می خوانی و رویت به طرف قبله است، حاضرغایب کن، ببین دلت در نماز حاضر است یا غایب؟ شما در اول نماز دلتان را حاضر غائب می کنید و او حاضر می شود. دلتان هم می خواهد حاضر باشد تا می گویید الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، یک وقت می بینید این شاگرد کلاس فرار کرده، شما درس را از اول تا آخر داده اید ولی خود شاگرد در کلاس نبوده است وقتی که ما نماز می خوانیم و می گوییم الحمدلله رب العالمین داریم به دل خودمان تفهیم می کنیم، به روح خودمان تلقین می کنیم، اما وقتی السلام علیکم و رحمه الله و برکاته گفتیم می بینیم این جسم ما، یعنی زبان ما، اعضا و جوارح ما، مشغول درس دادن به دل ما بوده است و شاگرد کلاس، این دل بوده است؛ اما متأسفانه در اینجا وضع به گونه ای بوده که ما درس را داده ایم، شاگرد اول کلاس گفته حاضر و فرار کرده است و ما درس را هدر داده ایم. [ مرتضی مطهری ، آزادی معنوی ، تهران ، صدرا ، چاپ سی و هفتم ، 1386 ، ص 69 ] (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
یک ايراني در امریکا برای شغل دوم یک کلینیک باز می کند بایک تابلو به این مضمون: "درمان بیماری شما با 50 دلار. در صورت عدم موفقیت 100 دلار💵 پرداخت می شود." یک دکتر آمریکایی برای مسخره کردن او و کسب 100 دلار به آنجا می رود و می گوید: من حس ذائقه خود را از دست داده ام ؛ ایرانیه به دستیار خود می گوید: از داروی شماره 22 سه قطره بهش بده . دکتر دارو را می چشد اما آن را تف می کند و می گوید این دارو نیست که گازوییل است! ایرانیه می گه شما درمان شدید! چون طعم گازوییل را حس کردید و 50 دلار می گیرد. چند روز بعد دکتر آمریکایی برای انتقام بر می گردد و می گوید که حافظه اش را از دست داده است. ایرانیه به دستیار خود می گوید: از داروی شماره 22 سه قطره بهش بده . دکتر اعتراض می کند که این دارو که مربوط به ذائقه بود! و ایرانیه می گوید شما حافظه خود را به دست آوردید و درمان شدید !!!! و 50 دلار می گیرد. به عنوان آخرین تلاش دکترچند روز بعد مراجعه می کند و می گوید که بینایی خود را از دست داده است. ایرانیه می گه متاسفانه نمی توانم شما را درمان کنم، این 100 دلاری را بگیرید! اما دکتر اعتراض می کند که این یک50دلاری است. ایرانیه می گوید شما درمان شدید و 50دلار دیگر می گیرد. ايرانيه میزنه رو شونه دکتر آمریکایی و میگه : هيچوقت ایرانی هارو دست كم نگير اینو به اون بایدن هم بگو 😂😂😂 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🔸 حکم شرط‌بندی در غیر از مسابقه ⁉️ آیا شرط بندی در غیر مسابقه هم حرام است؟ مثلاً گفته شود که اگر این مطلب علمی که می‌گویی اشتباه بود، باید برای من فلان چیز را بخری. ✅ عمل مذکور حرام نیست؛ ولی الزامی بر پرداخت ندارد و نمی‌توان بدون رضایت او مالی از او دریافت کرد. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
خاطره استاد شیخ حسین انصاریان از توبه یک شرابخوار در دعای کمیل حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان در مراسم تجلیل از ایشان که امروز (۱۷ آبان ۱۴۰۳) با حضور مسعود پزشکیان رئیس جمهور و.... برگزار شد، این خاطره را تعریف کرد: اوایل انقلاب در شهری، ۱۰ شب منبر داشتم که دو روز مانده به پایان مراسم اتفاقی برای من افتاد. یک نفر از عالمان شهر به من زنگ زد که چرا شهر ما آمدی خبر ندادی. گفتم حال بیا. وی افزود: من مشغول ترجمه صحیفه سجادیه بودم که او بعد از مدتی به من گفت خسته شدم همش در حال نوشتن هستی. به او گفتم قلم را کنار می‌گذارم و بلندشو باهم برویم. خانه ما اطراف میدان شهر بود و ایام رفت‌وآمد منافقان بود. گفتم اینجا قدم بزنیم. راننده‌ای جلوی ما ایستاد و با وضع آنچنانی به ما گفت کجا می‌روی؟ گفتم هرجا شما بروید و او گفت سوار شو. این روحانی می‌ترسید سوار شود و او را با اصرار سوار کردم. راننده گفت کجا شما را ببرم. گفتم هرجا دلت می‌خواهد. وی گفت: من لاستیک‌فروش هستم و وضع خوبی دارم و تنها هستم، برویم خانه ما و من گفتم برویم. آن روحانی ترسیده بود. به خانه او رسیدیم و دیدیم بر دیوار خانه‌اش عکس نیمه‌عریان زنان ایرانی و خارجی و بازیگران و خوانندگان بود. شیخ به من گفت کجا را نگاه کنم؟ وی افزود: به او گفتم در بهشت که به ما حورالعین نمی‌دهند بگذار اینجا نگاه کنیم.😂😂 جوان برگشت و گفت در یخچال شراب خارجی و اصل دارم، هرکدام را می‌خواهی بیاورم. تریاک صددرصد خالص دارم. من گفتم: نمی‌گویم که مشروب و تریاک نیاور اما یک ساعت مانده به غروب و من با یکی از اهالی شهر شما روبروی مسجد جامع قرار دارم که اگر مشروب بخورم یا تریاک بکشم و بوی آن به او برسد، او مرا ترک می‌کند. من عاشق او هستم. برای ما میوه و چای آورد. عصر ما را سوار کرد و کنار مسجد آورد. زمانی که رسیدیم موذن می‌گفت اشهد ان لا اله الا الله. او پرسید رفیق تو رسیده است؟ گفتم اسمش را صدا می‌زنند. به او گفتم اگر مشروب می‌خوردم یا تریاک می‌کشیدم با او چه می‌کردم. وی گفت: این راننده گفت فردا هم بیایم گفتم بیا. فردا که آمد گفت عکس‌ها را پاره کردم. تریاک و مشروب را دور ریختم. من را چرخاند و نزدیک خانه پیاده کرد. گفت امشب کجا هستی؟ ما شب آخر کمیل می‌خواندیم. گفتم بیا همین‌جا باهم برویم. در مراسم دعای کمیل او را کنار خودم نشاندم. بعد از دعا دیدم چشم او غرق اشک و گریان است. از من سوال کرد نامت چیست؟ نگفتم و از هم جدا شدیم. بعد از چندماه به مشهد مشرف شدم، دیدم همان روحانی هم هست. او برای من تعریف کرد که مدتی پیش آن جوان را با لباس آستین‌بلند در حرم دیده است. آن جوان پرسیده رفیقت کجاست و او گفته که تهران است. گفته بود اگر دیدیش بگو من خانه و مغازه‌ام را فروختم و مجاور امام رضا شدم و همسری هم خدا نصیبم کرده است. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 مغز چگونه با لذت شدید، دزدیده می‌شود؟ 🟢 انیمیشن کوتاه ولی بسیار جالب Nuggets در مورد نحوه‌ی اعتیاد به موضوعات گوناگون (از مواد گرفته تا موسیقی و سکس و...) است که در سال ۲۰۱۴ به کارگردانی آندریاس هیکاد ساخته شده است 🔹موضوعات اعتیاد آور نسبت به مغز انسان، مانند پر نور شدنِ کوتاهِ لامپی است که به برقی با ولتاژ بالا وصل می‌شود: لحظه‌ای تجربه‌یِ خورشید شدن و بعد تاریکی و ظلمات... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
🟢 ضرب المثل‌های جزء ششم یک بام و دو هوا. نساء ۱۵۰ کاسه داغ‌تر از آش شدید. ۱۷۱ کار را که کرد؟ آنک
. 🟡 ضرب المثل‌های جزء هفتم خیرالامور اوسطها. مائده ۸۹ تا سه نشه بازی نشه. ۹۳ بر گذشته‌ها صلوات. ۹۵ گذشت آنچه گذشت. ۹۵ از ما گفتن از شما شنفتن. ۹۹ مامورم و معذور. ۹۹ مائده خدا درد داده درمان را هم داده. انعام ۱۷ با همه بله، با ما هم بله   ۲۳ پیش قاضی و بازی. ۲۳ قسمت رو باور کنم یا دم خروس را؟ ۲۳ ترک عادت موجب مرض است. ۲۸ قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. ۴۲ نرود میخ آهنین بر سنگ. ۴۳ اندر پس هر خنده دو صد گریه مهیاست (مراد خنده مستانه و از روی غفلت و گناه است). ۴۴ آخر خطیم. ۴۵ من علم غیب نداشتم. ۵۰ درخت هرچه بارش بیشتر، سرش خمیده‌تر است. ۵۴ خدا جای حق نشسته است. ۵۷،۶۲ خواب، برادر مرگ است   ۶۰ تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف. ۹۳ د  جون بکن. ۹۳ آب در هاون کوبیدن. ۹۴ سوراخ دعا گم کردن. ۹۴ این ره که تو می‌روی به ترکستان است. ۹۴ با هر دستی بدهی از همان دست پس می‌گیری. ۱۰۴ مثل تف سربالا. ۱۰۸ انعام برگرفته از کتاب گلستان ضرب المثلهای قرآنی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید سید حسن نصرالله ، شهدا را به امام شهدا معرفی می‌کند💔 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🟢 حکایتی از تذکرةالاولیا نقل است كه زاهدي از جمله بزرگان بسطام هميشه در مجلس بويزيد حاضر بود. يك روز به بويزيد گفت: خواجه! امروز سي سالست كه صائم الدهر، و به شب در نمازم و در خود از اين عوالم كه مي‌گويي اثري نمي يابم. بايزيد گفت: اگر سيصد سال به روز، روزه و به شب، به نماز باشي ذره اي از اين حديث نيابي. گفت: چرا؟ بويزيد گفت: از جهت آن كه تو به نفس خويش محجوبي. مرد گفت: دواي اين چيست؟ بويزيد گفت: تو هرگز قبول نكني. گفت: قبول كنم، با من بگوي تا به جاي آورم. بويزيد گفت: دستار از سر بردار و اين جامه كه داري از تن بيرون كن و ازاري از گليم بر ميان بند و توبره اي پر از گردو بر گردن آويز و به بازار رو و كودكان را جمع كن و بديشان گوي: هر كه مرا يك سيلي زند يك جوز مي‌دهم و همچنين در شهر بگرد، هر جا كه تو را مي‌شناسند. آن جا رو، و علاج اين است. مرد زاهد گفت: «سبحان الله، لا اله الا الله» بويزيد گفت: كافري اگر اين كلمه بگويد مؤمن مي‌شود، و تو به گفتن اين كلمه مشرك شدي. مرد گفت: چرا؟ بويزيد گفت: زيرا كه خويشتن را از انجام چنين عملي بزرگ تر شمردي لاجرم مشرك گشتي، تو بزرگي نفس خويش را با اين كلمه گفتي، نه تعظيم خداي را. مرد گفت: اين كار را نتوانم كرد، چيزي ديگرم فرماي. گفت: علاج اين است كه گفتم. مرد گفت: نتوانم كرد. بويزيد گفت: نگفتم كه قبول نخواهي كرد. 🔹 پی‌نوشت حضرت امام محمد باقر عليه السلام، به صحابی جليل القدر جناب محمد بن مسلم، نظير اين عمل را ( درباره شکستن نفس) تذكر فرموده بود اما نه به شدت دستوری که ابایزید به آن زاهد گفته و مشروعيت آن جاي سؤال است. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
. 🟢 ضرب المثل‌های جزء سیزدهم ماه زیر ابر پنهان نمی‌ماند (الان حصحص الحق) ۵۱ یوسف آدمی جایز الخطاس
. 🟢 ضرب المثل‌های جزء چهاردهم خانه قاضی گردو بسیار است اما شماره دارد (وان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم) حجر ۲۱ بهشت آنجاست که آزاری نباشد (لایمسهم فیها نصب و ما هم منها بمخرجین) ۴۸ آدم باید گذشت داشته باشد (فاصفح الصفح الجمیل) ۸۵ درخت هرچه بارش بیشتر، سرش خمیده‌تر است (واخفض جناحک للمؤمنین) ۸۸ حجر گل بی‌خار خداست (سبحانه و تعالی عما یشرکون) نحل ۱ با پنبه سر می‌برد (و اتاهم العذاب من حیث لا یشعرون) ۲۶،۴۵ نفهمید از کجا خورد ۲۶ جهان دیدن بهتر از جهان خوردن است (فسیروا فی الارض فانظروا) ۳۶ چه داند آنکه اشتر می‌چراند (فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون) ۴۳ نه راه پس دارد، نه راه پیش (لا یستاخرون ساعة ولا یستقدمون) ۶۱ پیری است و هزار عیب (و منکم من یرد الی ارذل العمر...) ۷۰ توانا بود هرکه دانا بود (ان الله علیم قدیر) ۷۰ صد چاقو بسازد یکیش دسته ندارد (اینما یوجهه لا یات بخیر) ۷۶ هیچ کس از شکم مادر، عالم زاییده نشد (والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا) ۷۸ نمک خوردی نمکدان مشکن (یعرفون نعمة الله ثم ینکرونها) ۸۳ تمام رشته‌هایش پنبه شد (ولا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه انکاثا) ۹۲ هرچه ریسیده بود پنبه کرد ۹۲ میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است (لسان الذی یلحدون الیه اعجمی و هذا لسان عربی مبین) ۱۰۳ هر کسی سنگ خودش را به سینه می‌زند (تاتی کل نفس تجادل عن نفسها) ۱۱۱ کفر، نعمت از کفت بیرون کند (فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع والخوف) ۱۱۲ بشکند این دست که نمک ندارد (فکفرت بانعم الله) ۱۱۲ بنده شناس خداست (ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین) ۱۲۵ برگرفته از کتاب گلستان ضرب المثل‌های قرآنی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🟢 اسماعيل بزرگترين فرزندان امام صادق بود. تا زنده بود چنين شهرت داشت كه بر جاي پدر خواهد نشست و امامت امت را به عهده خواهد گرفت ولي اسماعيل در سال صد و سي و پنج هجرت بدرود حيات گفت. امام صادق عليه السلام اين اسماعيل را بسيار دوست مي‌داشت و به خاطرش سخت دلتنگ و مكدر بود. امام بر اينكه اصحاب او همه بر مرگ اسماعيل وقوف يابند و شخصا شاهد رحلت اين جوان باشند و به روزگار آينده درباره ي او به اوهام و خرافات نگروند دستور فرمود جنازه‌ی اسماعيل را همچنان بر مصلي بگذارند هنگامي كه اصحاب او و رجال مدينه فوج فوج براي عرض تعزيت به حضورش مي‌رسيدند در هر بار شخصا ملافه را از روي جنازه‌ي اسماعيل پس مي‌زد و نعش پسرش را به اين و آن نشان مي‌داد و اين حقيقت را خاطر نشان مي‌ساخت. با این وجود گروهي مرگ اسماعيل را غيبتي خارق العاده شمردند و به امامتش باقي ماندند. فرقه اسماعيليه كه امروز تحت رهبري آقاخان كريم اداره مي‌شود به امامت اسماعيل معتقد است اين فرقه امام هفتم ما موسي بن جعفر سلام الله عليه را امام نمي دانند. جنازه اسماعيل را مردم مدينه از خانه‌ي امام تا بقيع غرقد بر دوش حمل كردند. وي را اسماعيل اعرج هم مي‌ناميدند. گويا اندكي در پايش لنگش بود ( درحالیکه که از نظر امام بايد روحا و جسما مستوي و موزون و مبرا از عيوب و نواقص باشد.) لازم به ذکر است که شبهه‌ي امامت اسماعيل هم از شدت علاقه‌ي امام صادق به او منشاء گرفته بود وگرنه حضرت صادق هيچ گاه در اين باره سخني نگفته بود.  [دانشنامه امام جعفر صادق علیه السلام - صفحه۱۷۸]  ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
روزی حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) شخصی را دیدند که از روی دفتری، دعایی طولانی می خواند؛ حضرت فرمودند: ای مرد، آن خدایی که دعای طولانی را می شنود و جواب می دهد، دعای کوتاه را نیز اجابت می کند. آن شخص عرض کرد: ای مولای من، می فرمایید چه کنم؟ حضرت فرمودند: این دعا را بخوان الْحَمْدُ لله عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ؛ وَ أَسْأَلُ اللهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ؛ وَ أَعُوذُ باللهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ؛ وَ أَسْتَغْفِرُ اللهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ 📚 بحارالانوار ج ۹۱ ص ۲۴۲ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🔺برای خرید موشک به روسیه رفتیم، یک موشک چشممو گرفت موشکی با برد ۳٠٠کیلومتر و خطای ۲۵متری موقع اصابت به هدف موشک رو خواستم، ژنرال روس موافقت نکرد گفت: فروشی نیست اصرار کردم، رد کرد گفت: من میشناسمت، اگه ما این موشک و به ایران بفروشیم میری از روش می‌سازی، قول دادم این کارو نمیکنم ولی قبول نکرد، ناراحت شدم گفتم: ما این موشک روخودمون میسازیم ژنرال روس خندید برگشتم ایران، هرچه روی این طرح کار کردیم جواب نگرفتیم پناه بردم به مشهد به آغوش امام رضا علیه السلام.. سه روز میرفتم حرم توسل میکردم... بعد روی کارم فکر میکردم، روز سوم عنایتی از آقا شد، جرقه ای توی ذهنم خورد برگشتم محل استقرارمون، تو دفترنقاشی دخترم طرحی که به ذهنم اومده بود و کشیدم برگشتم تهران، برگشتیم سرکار طرح رو پیاده کردم، شد.. بهتر از موشک روسی و دقیق تر از اون شد... اسمشو گذاشتیم فاتح، فاتح ۱۱٠ اولین سری از موشک های نقطه زن ایرانی با خطای زیر ۱٠ متر امام رضا گره موشکی مارو تو دفترنقاشی یه دختربچه حل کرد سالها بعد و درجریان جنگ اوکراین، روسیه خواستار خرید موشک های فاتح۱۱٠ از ایران شد.. ❤️ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🟡 تشکیل اسرائیل در آمریکا؛ ایده‌ای که هنوز از یاد نرفته است 🟢 اولین بار فردی به نام «مردخای مانوئل نوح» در قرن ۱۸ میلادی ایده تشکیل کشور یهود در جزیره «گراند» در ایالت نیویورک را مطرح کرد؛ او نام این کشور را «آرارات» گذاشت. 🔹 مانوئل نوح که در سال ۱۸۱۳ به عنوان کنسول آمریکا در تونس منصوب شده بود، در مراسم افتتاح یک کنیسه در نیویورک در سال ۱۸۱۸، پیشنهاد ساخت یک کشور جدید برای یهودیان در آمریکا را ارائه کرد. 🔹مردخای در آن زمان با انتشار فراخوانی به یهودیان سراسر جهان، آن‌ها را به مهاجرت به آمریکا دعوت کرد: من مردخای مانوئل نوح، شهروند آمریکایی، کنسول سابق ایالات متحده در شهر و پادشاهی تونس، به لطف خدا، حاکم و قاضی اسرائیل، به یهودیان سراسر جهان پناهگاهی ارائه می‌دهم که در آن می‌توانند از صلح و خوشبختی برخوردار شوند، نعمت‌هایی که در مکان‌های فعلی اقامتشان به دلیل تعصب و سرکوب از آن محروم شده‌اند. 🔹 مانوئل نوح خود را ۴ سال «قاضی و حاکم» اعلام کرد، با این شرط که این سِمت باید انتخابی باشد. یهودیان هر منطقه‌ای از جهان حق داشتند وارد این شهر شوند. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽/ تاثیر مبارزه منفی حضرت زهرا س در افشای مهمترین حقایق تاریخ 🔹هر بچه شیعه که می خواد یک دلیل محکم برای شیعه بودنش داشته باشه این را گوش کند ... عالیه 👌 علامه امینی و علمای اهل سنت ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
استخاره! فردی نزد آیةالله‌العظمی سید ابوالحسن اصفهانی رضوان الله تعالی علیه، مرجع بزرگ شیعه آمد و گفت: می‌خواهم خری بخرم که مرا کمک کند. استخاره بگیرید! سید با قرآن استخاره کرد و فرمود: استخاره خوب است. شخص پرسید: سیدنا! چه آیه‌ای آمد؟ سید فرمود: مهم این است که استخاره خوب آمد. از آن شخص اصرار که چه آیه‌ای آمده و از آقا سید ابوالحسن اصفهانی کتمان! بالاخره با اصرار شخص، سید آیه را خواند: قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخيكَ وَ ... . "آیه می فرماید: به زودی قدرتت را به وسیله «برادرت» افزون کنیم🙈😄" 📚کتاب قصص العلما، مرحوم تنکابنی ص۳۵ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🟢 ژنرال‌های کارکشته دنیا به صدام، گفته‌اند ایران از هر نقطه ممکن است به خاک شما یورش بیاورد، غیر از منطقه فاو .... ژنرال‌ها گفته‌اند هیچ‌کس نمی‌تواند از دریای موج‌خیز اروند بگذرد. گفته‌اند پای گذاشتن غواص در اروند همان و پیدا شدن جنازه‌اش در شکم کوسه‌های خلیج‌فارس همان‌.... آن شب، طبق پیش‌بینی‌ها، بنا بود باد نباشد، باران نباشد، اما چند ساعت مانده به شروع عملیات، ابری ناخوانده از افق قد می‌کشد و پخش می‌شود توی آسمان و حالا هم باد هست هم باران و‌... گفته‌اند اروند ریاکار است، سطح آبش آرام، امّا لایه‌های زیرینش پرشتاب می‌گذرد. گفته‌اند اروند مواج که بشود هیچ‌کس جلودارش نیست و گفته‌اند گرداب‌هایی دارد که با سرعت سیصد‌کیلومتر طعمه‌اش را به غرقاب نابودی می‌کشاند و می‌بلعد.... 🟡 غواص‌های لشکر ثارالله تصمیم گرفته‌اند در همین هوای منقلب خط فاو پشت صدام را بشکنند. حاج قاسم باید غواص‌هایش را با تاریک شدن هوا آرام و بی‌صدا از رود عبور دهد تا خط دشمن را تصرف کنند و محسن رضایی رمز «یا فاطمه الزهرا» را به همه نیروهای عملیات اعلام می‌کند‌.... حالا برای عبور از موج‌های سرکش اروند فقط یک راه مانده است، آب را به پهلوی شکسته زهرا‌(س) قسم بدهند و حاج قاسم قسم می‌دهد‌... 🔹نبردی سنگین میان مردانی که ذکر یا زهرا بر لب دارند و رودخانه‌ای که راه نمی‌دهد در گرفته است. گروه موقعیت خودشان را گم می‌کنند، همه جا آب است و سرگردانی و البته امید. ناگهان پای نفر اول به زمین سفت می‌رسد... یا زهرا! رسیدیم به ساحل! همه از آب بیرون می‌آیند. بی‌صدا در ساحل آرایش می‌گیرند. تازه اول کار است. باید با هجومی تند‌، خط دشمن را فتح کنند. می‌کنند. دشمن راهی جز فرار ندارد. حاج احمد امینی می‌ایستد روی یال خاکریز اول عراق و با بی‌سیم می‌گوید: یا فاطمه الزهرا. یا فاطمه الزهرا. حاجی حاجی، مأموریت انجام شد.... آن‌طرف، کنار نهر علی‌شیر. مروارید اشک، زنجیر پلاک حاج قاسم را می‌گیرد و پایین می‌آید. حاجی بی‌تاب و اشکبار فریاد می‌زند: زهرا جان ممنون. بی‌بی جان متشکریم». 💬 خاطره از آقای احمد یوسف‌زاده (به نقل از روزنامه کیهان) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🟢 در این هجده سال! 🟡 زمانی‌که در نجف بود، برای ایشان وجهی از درآمد املاکشان را به نجف می‌فرستادند تا با آن امرار معاش کنند. چند ماهی وجه املاک نمی‌رسد و ایشان به‌سختی می‌افتد. 🔺 یک روز در اتاق منزل، مشغول مطالعه بود که دفعتاً از مطالعه انصراف پیدا می‌کند و به این فکر فرو می‌رود که با تنگ‌دستی چه کنیم ؟ در این هنگام بلافاصله صدای کوبیدن در را می‌شنود. به سمت در می‌رود؛ شخصی را می‌بیند با عمامه‌ای شبیه به فین (کلاه مخصوص قدیم عثمانی‌ها) که مانند عمامه های معمولی نیست. 🔺آن شخص سلام می‌کند و می‌گوید: من از طرف خدا آمده‌ام. خدا می‌فرماید که در این ۱۸ سال ما چه کوتاهی کرده‌ایم که الان از فکر درس و بحث انصراف پیدا کردی؟ آنگاه خود را معرفی می‌کند و می‌گوید: من «شاه حسین ولی» هستم سپس می‌رود. 🔺در این هنگام آقای آقای طباطبایی دفعتاً متوجه می‌شود که در اتاق پشت میز مطالعه نشسته است. ایشان به فکر فرومی‌رود و سه سؤال به نظرش می‌آید: ▪️اول این‌که من بلند شدم و در را باز کردم و با او مکالمه کردم، پس چرا الان در اتاق هستم؟ این سؤال را این‌گونه حل می‌کند که مکاشفه بوده. ▪️ دوم این‌که او خود را "شاه حسین" معرفی کرد یا "شیخ حسین"؟ اگر نامش شاه حسین بود، چرا قیافه‌اش به شاه شباهت نداشت و اگر خود را شیخ حسین معرفی کرد، گوش من چرا شاه حسین شنید؟ ▪️سوم این‌که منظور از این ۱۸ سال چیست؟ اگر مراد مدتی است که ما به نجف آمده‌ایم، که ۱۰ سال است و اگر منظور مدت طلبگی من است، که بیش‌از ۱۸ سال است. تأمل می‌کند و متوجه می‌شود که از زمان معمم شدن وی ۱۸ سال گذشته است. 🌱 این سوال هم معلوم شد و نیز اهمیت معمم شدن برای طلاب هم معلوم شد. 🔸تنها سوالی که بی‌پاسخ می‌ماند درباره نام "شاه حسین ولی" بود. آقای طباطبایی می‌گوید: ما از نجف به تبریز رفتیم. رسم من در نجف این بود که بعد از نماز صبح به وادی‌السلام می‌رفتم و در آن‌جا قدم می‌زدم و فاتحه می‌خواندم. در تبریز هم این برنامه ادامه داشت. صبحی به قبرستان رفتم. قبری بلندتر از سایر قبرها توجه مرا به خود جلب کرد. نوشته‌ی روی آن قبر را خواندم. دیدم قبر شاه حسین ولی است که ۳۰۰ سال پیش وفات کرده‌است! 📚کتاب جرعه‌ای از دریا ▫️آیت الله شبیری زنجانی: صفحه ۶۶۵ تا ۶۶۷. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعتراض عجیب نمایندگان مائوری (بومی) پارلمان نیوزیلند به لایحه بازتعریف حقوق مائوری‌ها ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🟢 یک خاطره در خصوص ایام فاطمیه 🟡 در خصوص ایام‌ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، خاطره ای نقل شده که نشان می دهد رضایت اهل بیت(ع) بر این تعلق گرفته که تاریخ دقیق شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، مانند قبر مطهر ایشان مخفی بماند و در هر دو ایام فاطمیه عزاداری شود. 🔹آیت الله مقتدایی نقل کردند در سال ۱۳۴۵ شمسی در مكه، شیخ علی کاشف الغطا نوه شيخ جعفر كاشف الغطا برایم گفت جد ما درصدد بود اختلاف موجود در خصوص شهادت حضرت زهرا(س) را رفع کند و باتوجه به مرجعیت و موقعیتی که داشت، با خود اندیشید اگر بررسی و اعلام کند شهادت یکی از دو تاریخ ۷۵ روز یا ۹۵ روز بعد از رحلت پیامبر(ص) بوده، مردم تبعیت خواهند کرد و دو موقع عزاداری برپا نمی ‌شود. 🔹کتب مربوطه از شیعه و سنی را جمع کرد تا تحقیق کرده و نظر دهد. ایشان مادر پیری داشت که اهل تهجد و عبادت بود. شب در عالم خواب حضرت فاطمه ی زهرا (سلام الله عليها) را می ‌بیند که با نارضایتی فرمودند این چه کاری است پسرتان می‌ خواهد انجام‌ دهد و ایام عزای ما را کم کند؟ 🔹مادر که از تصمیم پسر خبر نداشت، به اتاق شیخ وارد شده و او را در میان انبوه کتاب می بیند. قضیه خواب و نارضایتی حضرت زهرا را اطلاع می دهد و شیخ جعفر می‌ فهمد این اقدام، مورد نظر حضرت زهرا (سلام الله عليها) نیست. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
سلام ماشین در حال حرکت اگه راننده نداشته باشه هر لحظه امکان تصادف براش وجود داره ، اگه سرعتش بالا باشه ، هم سرنشینان خودش و هم دیگران جانشون در معرض خطره. انسانی که داره توی جامعه زندگی می کنه و مشغول به کاری هست اگه برای خودش هدف مشخصی نداشته باشه هم برا خودش هم برای دیگرانی که باهاش در ارتباط قرار دارند احتمال بروز اتفاقات ناخوشایند وجود داره. خدایا کمک کن هدفی والا که به خود و دیگران آسیب نرسانیم برای خودمون در نظر گرفته و در راه رسیدن به اون تمام سعی و تلاشمون رو بکار ببندیم. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
دعوای شرق و غرب در اوکراین و اهمیت ویژۀ آن 💬 آیت الله حائری شیرازی 🟢 الان در روس‌ها می خواهند قسمت شرقی را حفظ کنند، هم می خواهد این قسمت را به خودش ملحق کند. نظامی‌هایشان به کمک پول آمریکایی‌ها، توی خیابانهای این قسمت شرقی هستند. روس‌ها هم موشک‌های قاره پیمایشان را دارند مجهز می کنند. این شرایط را امام صادق (علیه السلام) در هزار و سیصد سال قبل گفته! تمام آنچه امروزه دارد واقع می‌شود مو به مو اینها را گفته. [که ائمه فرموده اند] دارد واقع می شود. گفته یمنی‌ها قیام می کنند. آنها از کشور خودشان هم خارج می‌شوند و به سمت شمال ( ) می‌آیند. آثارش را ما داریم می‌بینیم. این جریانات تکفیری، وارد می شوند. وارد می شوند. فردا، پس فردا وارد هم می شوند. اینها دارد مو به مو اتفاق می‌افتد. اوج این دعواهای داعش و دیگران، بعد از دعوای شرق و غرب خواهد بود. این روزها همۀ این علامات را می‌بینیم. [مرحوم] آقای به من گفت که یک روزی به پنجاه ایالتِ تکه تکه تقسیم می شود. حالا ممالک متحده است، می شود ممالک متفرقه! و عیناً همین طوری که سر روسها آمد، سر آنها هم می آید. قبل از پیروزی انقلاب، آقای بهلول آمده بود خرمشهر. دوستی، مهمانی اش کرده بود. به رفیقش گفت که خانه‌ات را در خرمشهر بفروش. گفت خانه‌ام خوب است، چطور؟ گفت: همین که به تو گفتم. این آقا چون خیلی معتقد بود به آقای ،خانه اش را فروخت و رفت اصفهان خانه گرفت. بعد از پیروزی انقلاب وقتی عراق به خرمشهر حمله کرد و آن را گرفت، آن موقع فهمید آقای بهلول چه می گفت! خب حالا ما می بینیم این آثار و علائم را. حداقلش این است که یک اظهار ادبی به آقا بکنیم که وقتی آقا می‌آید، اگر بگوید شما وقتی من غایب بودم چه کردید، رویمان بشود که به ایشان بگوییم اقلاً در روز جمعه، یک گریه برای شما کردیم. ضجه ای زدیم. همین رهبر بزرگوارتان، هرچه کمک به ایشان بکنید، کمک به امام زمان (علیه‌السلام) است. این جور نباشد که ایشان کسی را تقویت کند، اما شما تضعیفش کنید. نکنید این کار را. اینها بچگی است. همین [اطاعت از رهبری]، عبادت است. به امام زمانت هم می توانی بگویی ما حرف این آقا را به عنوان نائبت، هرچه گفت انجام دادیم. می پذیرد. (تاریخ سخنرانی: 1393/11/17. بعد از دعای ندبه) ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🟢 یاران امام صادق علیه‌السلام محمّد بن علی بن نعمان بی‌أبی طریفة بجلی کوفی (درگذشت ۱۶۰ یا پس ۱۸۰ق) ملقب به مؤمن الطاق، از اصحاب امام صادق(ع) و متکلمان شیعه در قرن دوم قمری. وی در کلام و فقه تبحر داشت و با مخالفان شیعه مانند ابوحنیفه مناظره می‌کرد. وی روایاتی را بی‌واسطه از امام صادق(ع) و با واسطه از امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) نقل کرده است. نام پدرش علی است اما گاهی به اعتبار انتساب به جدش نعمان، او را محمد بن نعمان نیز می‌گفتند. کنیه وی ابو جعفر است و القابش احول و طاقی و صاحب طاق و شاه طاق است. این لقب بدین خاطر بود که وی در طاق المحامل کوفه دکان صرافی داشت. البته از آن جهت که در کار صرافی خبرگی داشت و می‌توانست پول اصل را از تقلبی تشخیص دهد به او شیطان طاق می‌گفتند. برخی هم گفته اند چون در مناظره‌ای بر ابوحنیفه پیروز شد، ابوحنیفه او را شیطان طاق نامید. اما وقتی هشام بن حکم این را شنید، او را مؤمن الطاق نامید و به همین لقب معروف شد. مومن الطاق متکلمی حاذق بود. و از قدرت بالایی در مناظره برخوردار بود آنقدر که امام صادق او را برای انجام مناظرات کلامی به مناظرات می‌فرستاد. در متون کلامی مناظرات وی با ابوحنیفه (پیشوای اهل سنت)، زید بن علی بن حسین (پیشوای زیدیه)، ابن ابی خدره، ضحاک شادی (از خوارج) و ابن ابی العوجاء (مادی گرای عصر امام صادق علیه‌السلام) و... ثبت شده است. نمونه ای از مناظره مؤمن طاق با ابوحنیفه ابوحنیفه: آیا به رجعت اعتقاد داری؟ مؤمن طاق: بلی. ابوحنیفه: پس پانصد اشرفی به من قرض بده که در رجعت برگشتم به تو پس می‌دهم. مومن الطاق: قبول دارم به شرط اینکه برای من ضامنی بیاور که وقتی به دنیا برمی‌گردی به شکل انسان برگردی. می‌ترسم که رجعت تو به شکل غیر انسانی باشد و من تو را نشناسم و نتوانم وجهم را از تو دریافت کنم.» ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
علامه طباطبایی گفت: ایشان استاد من، آقای خمینی هستند! 🟡 خاطره جالبی از مقام معظم رهبری درباره امام خمینی 🟢 «یک وقتی علامه سمنانی آمده بود قم، همه علما رفته بودند دیدنش؛ آقای خمینی هم بود، آقای طباطبایی هم بود. از بس قیافه­ آقای خمینی و آن متانت، در ذهن آقای علامه سمنانی ـ پیرمرد ملایی بود ـ جلوه کرده بود، خیال کرد که او علامه طباطبایی است؛ چون قبلاً هم «تفسیر المیزان» یا مثلاً «روش رئالیسم» را خوانده بود و به مقامات علمی و مقامات فلسفی ایشان واقف بود، فکر می‌کرد که آن صورت ذهنی با این چهره و این قیافه تطبیق می‌کند. شروع کرد با آقای خمینی به گرم گرفتن و اینکه بله، من کتاب شما را خوانده‌ام، المیزان را خوانده‌ام. آقای خمینی هم آدمی [نبود] که دستپاچه بشود، مثلاً فوراً بگوید که نخیر! من نیستم، یا خجالت بکشد که حالا او دارد اشتباه می‌کند، چنین آدمی نبود واقعاً. مثل کوه همینطور نشسته بود و گوش می‌کرد. آقای طباطبایی هم نشسته بود جلوی ایشان؛ دید که علامه سمنانی دارد اشتباه می‌کند، برای اینکه این اشتباه ادامه پیدا نکند، رو کرد به علامه سمنانی و گفت: طباطبایی من هستم؛ ایشان استاد من، آقای خمینی هستند.» 📚 عبد صالح خدا (برش­‌هایی از زندگی و سیره­ مبارزاتی امام خمینی در بیانات آیت‌­الله خامنه‌­ای)، ص ۳۱ ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir