eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.7هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5هزار ویدیو
110 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ازعزرائیل پرسیدند: تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟ عزرائیل جواب داد: یک بارخندیدم، یک بارگریه کردم ویک بارترسیدم. ."خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.. "گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم،او را دربیابانی گرم وبی درخت وآب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.. "ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امرکردجان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد وزمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خدا وندفرمود: میدانی آن عالم نورانی کیست؟.. او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی. من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن،موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود.. 🚩 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 http://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت، با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت: خواهش می کنم به داد این بچه برسید. بچه ماشین بهش زد و فرار کرد. پرستار: این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید. پیرمرد: اما من پولی ندارم. پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم. خواهش می کنم عملش کنید، من پول رو تا شب براتون میارم. پرستار: با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید. اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیاندازد گفت: این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه. صبح روز بعد، همان دکتر، سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت دوم مستند «غیررسمی»؛ روایتی از دیدارهای غیررسمی فعالان فرهنگی، هنری و علمی با رهبر انقلاب پنج‌شنبه ساعت ۲۰ از شبکه سه 🚩 پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 http://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
چتر ⛱ 📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ بخشی از برنامه "جهان آرا" با حضور رئیس شورای شهر تهران محسن هاشمی: من می ترسم در برنامه زنده از برجام دفاع کنم، برنامه ضبطی بهتر است ثابتی: شما که آقازاده‌اید میترسید؟ هاشمی: الان اتفاقا آقازاده‌ها می ترسند چون دچار مشکلات هستند ثابتی: چرا؟ چون آقای رئیسی آمده؟ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
بیرونتان را مرتب نکنید، درونتان را مرتب کنید. و سپس خواهید دید که بیرونتان نیز مرتب خواهد شد. آشفتگی بیرونی انعکاس آشفتگی درونتان است. 📚 @dastanak_ir 👈💯
🌸🌸درس اخلاق🌸🌸   🔴 یک عمر است که ما تو را نگه داشته ایم ❗️ مرحوم حاج آقا فخر می گفت: یک روز، من و یکی از دوستان به نام مرحوم آقای انشایی در خدمت آقا شیخ مرتضی زاهد رحمة الله بودیم. آقا شیخ مرتضی، تسبیحش را گم کرده بود و با نگاه و با کشیدن دست به این طرف و آن طرف، به دنبال تسبیحش می گشت و به ما هم گفت: شما این تسبیح مرا ندیدید؟ ما هم شروع به گشتن و پیدا کردن تسبیح ایشان در اتاق کردیم. 😔 بعد از دقایقی آقا شیخ مرتضی با چشمانی اشک آلود و گلویی بغض کرده فرمود : « ببنید این امر می تواند به این معنا باشد که مثلاً خداوند می خواهد به من بفرماید که ای مرتضی! یک عمر است که ما تو را نگه داشته ایم والا تو خودت تسبیحت را هم نمی توانی نگه داری. »      [ منبع : کتاب آقا شيخ مرتضای زاهد ] 📩 (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
میگویند: روزی امیرکبیر که از حیف و میل شدن سفره‌های دربار به تنگ آمده بود. به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل کند! شاه پرسید: مگر رعیت ما چه میخورند؟! امیرکبیر گفت: ماست و خیار! ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت: که برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست کنید. سر آشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارک‌ چی برای ماست خیار شاهی داد: ماست پر چرب اعلا خیار قلمی ورامین گردوی مغز سفید بانه پیاز اعلای همدان کشمش بدون ‌هسته نان دو آتیشۀ خاش‌خاش سبزی‌های بهاری اعلا و ... ناصرالدین شاه بعد از اینکه یک شکم سیر ماست و خیار خورد به امیرکبیر گفت: رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند و ما بی‌خبریم! 🔺 نمی‌دانم چرا یاد نظرسنجی روحانی از تو شاسی بلندش افتادم 📚 @dastanak_ir 👈💯
📚 طراحی لباس بانوان 📚 @dastanak_ir 👈💯
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | صحبت های کمتر شنیده شده و زیبای مرحوم ناصر عبداللهی 🔺یه پارچ آب توی فنجون بریزی سرریز میکنه و گند میزنه به همه چیز... 📚 @dastanak_ir 👈💯
💥جیپ پر پول 🔹سر کوچکش را از لای در اتاق، رد کرد و نگاه کودکانه اش را به پدر دوخت و به صدایش گوش داد " و کنتم ازواج ثلاثه، فاصحاب المیمنه ما اصحاب المیمنه.. " روی دست پدر قرآن بود و می دانست که هر وقت صدای پدر به قرآن بلند می شود و آن را دست می گیرد، باید آرام و پاورچین پاورچین اطراف پدر بازی کند و سر و صدایی نکند. سرش را از لای در، بیرون کشید و به آشپزخانه دوید: - مامان مامان، بابا داره قرآن می خونه + بارک الله به بابا.. ما هم بخونیم؟ 🍃مادر هم با پسر، مشغول خواندن سوره قل هو الله شدند. هنوز هم لم یلد گفتن برای کودکش سخت بود و او را به خنده می انداخت. تحسینش کرد و یک امتیاز مثبت، در جدول امتیازات فرزندانش، ثبت کرد. + التماس دعا. بفرما چایی لیوان چایی را کنار پای همسرش گذاشت و نشست. پدر، تشکر کرد و همان طور که دو پسر خردسالش را روی پاهایش می نشاند و نوازششان می کرد گفت: - خیلی دلم می خواد همه خانواده ها همین طور با هم مهربان باشن. خانومشون براشون چایی بیاره. با هم قرآن بخونن. بچه هاشون مثل پسرای گل من، احترام بابا مامان رو نگه دارن. می دونی، پیامکی برام اومده که یک زندگی به خاطر فقر، داره از هم می پاشه و درخواست کمک کرده بودند. کاش اونقدری پول داشتم که به همه کمک می کردم تا دغدغه پول نداشته باشن و به چیزهای بالاتر هم فکر کنن. 🔸سکوتی عجیب، فضای اتاق را سنگین کرد. پسر کوچک در آغوش مادر رفت و خود را به دست نوازش های لطیف مادرانه سپرد. 🔹هنوز چند ماهی از این حرف پدر نگذشته بود که این طور، تلفنش مدام زنگ می خورد. - بله. شرایط خاصی نداره فقط اینکه شما هر ماه، حداقل ده هزار تومان باید به صندوق واریز کنید. نه مشکلی نیست اگه بازپرداختش یک سال هم طول بکشه. شرایط صندوق فقط همین بازپرداخت ده هزار تومانیه. بله. شماره حسابتون رو لطف بفرمایید خدمتتون واریز کنم. 🖊مادر، خودکار را دست پدر داد و پدر تند و تند، اعدادی را یادداشت کرد. همان طور که لباس می پوشید گفت: بنده خدایی الان به پول نیاز داره. من یک سر بروم برایش واریز کنم. اشکالی که نداره؟ + چهارمین باره امروز بیرون می ری. چه برکتی داشته سوره واقعه. خدا را شکر. چه اشکالی داره. خیلی هم خوب. 🔹مادر، همان طور که دست دو کودکش را می گرفت با لحن کودکانه ای ادامه داد: تا شما برگردی، ما هم یک شام کوچولو درست می کنیم. مگه نه بچه ها؟ 🌸با این ترفند، بچه ها را به سمت آشپزخانه کشاند تا موقع رفتن، به پر و بای پدرشان نپیچند و معطل نشود. پدر لبخند زد و تشکر کرد. کفش هایش را پوشید و رفت. 🌺الإمام عليّ عليه السلام :مَن كَثُرَت نِعَمُ اللّهِ عَلَيهِ كَثُرَت حَوائِجُ النّاسِ إلَيهِ ؛ فَمَن قامَ للّهِ فيها بِما يَجِبُ فيها عَرَضَها لِلدَّوامِ وَالبَقاءِ ، ومَن لَم يَقُم فيها بِما يَجِبُ عَرَضَها لِلزَّوالِ وَالفَناءِ . 🍀امام على عليه السلام : هر كه نعمت هاى خدا بر وى فراوان شود ، نيازهاى مردم نيز به سوى او بسيار گردد . پس اگر كسى براى خدا به انجام وظيفه خود برخيزد ، آن مال را دوام و ماندگارى بخشيده ؛ و اگر به اداى وظيفه اش برنخيزد ، آن را در معرض تباهى و نيستى قرار داده است . 📚نهج البلاغة : الحكمة 372 ، غرر الحكم : 8752 (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
❇️برگی از دفترخاطرات یک مرد ایرانی👨🏻 من یک کارمند هستم و همسرم پرستار! سالها بود که من هر روز خانم را بنا به شیفتش میرساندم بیمارستان و برای پیاده شد‌نش درب ماشین را باز میکردم. این جریان شده بود حرف اول توی بیمارستان که من هر روز درب ماشین را برای زنم باز میکنم! پرستارها و دکترها به خانمم می گفتند: وای چه رمانتیک! چه علاقه ای! چه احترامی! خوش به حالت با این شوهری که داری. کاش ما هم همسری مثل همسر تو داشتیم. تا جاییکه ماجرای عشقِ بنده و احترامی که من به زنم میگذارم به گوش دانشجویان پزشکی و پرستاریِ آن بیمارستان هم رسیده بود و در مورد ما حرف میزدند! ‌حسرت خوشبختی ما را کسی نبود که نخورد! اما هیچ کس نمیدانست درب پرایدِ قراضه ی من، جوری خراب بود که فقط از بیرون باز میشد و تازه شیشه هم پایین نمی آمد!!!! و خلاصه اینکه: من الان با دو تا پرستار، یک خانم ماما و یک خانم دکتر ازدواج کرده ام و سرم حسابی شلوغ است! و این درب پراید شده در روزیِ من! آرزو دارم خدا همچین دری را نصیب شما هم بکند.😂😂😂 ✅ جدای از شوخی، یه چیزایی هست که حالتُ خراب میکنه، اما زندگیتُ آباد. 💠عَسَىٰٓ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ 🔥یوسف هم اگه تو اون زندونْ کوچیک نمیشد شاید هیچوقت گُنده مصر نبود! (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b