مشقی که ما مینویسیم و فرزندان پاکنویس میکنند!!
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
حدیث نصب شده در محل سخنرانی فرمانده کل قوا
🔹امیرالمؤمنین علی (ع)فرمودند: مرد جنگجو همیشه بیدار و هوشیار است و هر که از دشمن آسوده بخوابد، دشمن نسبت به او نخواهد خفت.
📚 @DasTanaK_ir
🍃🔹این سنگ قبر هر انسانی رو شوکه میکنه.
به غیر از کسانی که به نام خدمت دارن سهمشون رو از سفره انقلاب بر می دارن..
🌹شهدا شرمنده ایم
📚 @DasTanaK_ir
🔴رهبر انقلاب: تصاویر هالیوودی از ارتش آمریکا واقعیت ندارد
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥علی نگهدارت دلاور...
ویدئویی ویژه از علیرضا سرلک کشتیگیر فینالیست وزن ۵۷ کیلوگرم؛ گوشهای دنج برای خودش مشغول راز و نیاز است
📚 @DasTanaK_ir
تفاوتهای مرد و زن ۱۰
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
یاد شما را از خاطر نبردهایم!!
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی حسن یزدانی مجری ایران اینترنشنال رو قهوهای میکنه 😂
🔹️حسن یزدانی پس از قهرمانی در رقابتهای جهانی طی حرکتی هوشمندانه به نشانه اعتراض با مجری پروژه تحریم و تعلیق ورزش ایران در اینترنشنال سعودی مصاحبه نکرد!
🔹️شبکه سعودی اینترنشنال در حالی برخی رقابت های ورزشی ایران را پوشش می دهد و عوامل آن سعی می کنند با ورزشکاران ایرانی گفتگو کنند و عکس یادگاری بگیرند که خود از مجریان اصلی پروژه تحریم و تعلیق ورزش ایران هستند!
📚 @DasTanaK_ir
⛔آقای خامنهای بگویید دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند...
قسمت اول
🔷🔹در یکی از روزهای سال ۱۳۶۲، زمانی که حضرت آیت الله خامنهای، رییس جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری، واقع در خیابان پاستور خارج میشدند، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شدند که از همان نزدیکی شنیده میشد.
🔶🔸صدا از طرف محافظها بود که چندتایشان دور کسی حلقه زده بودند و چیزهایی میگفتند, صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد میزد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم»
حضرتآقا از پاسداری که نزدیکش بود پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمیدانم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد جلو» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید آقا خودشان به سمت سر و صدا به راه افتادهاند، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج آقا شما وایستید، من میرم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش، آنها را نزدیک حضرتآقا مستقر کرده و خودش به طرف شلوغی میرود.
🔷🔹کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگردد, و میگوید: «حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره, بچهها میگن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا, گفته فقط میخوام قیافه آقای خامنهای رو ببینم، حالا میگه میخوام باهاش حرف هم بزنم».
🔶🔸حضرتآقا میفرمایند: «بذار بیاد حرفش رو بزنه وقت هست».
لحظاتی بعد پسرکی ۱۳_۱۲ ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمده و همراه با سرتیم محافظان، خودش را به حضرتآقا میرساند, صورت سرخ و سرما زدهاش خیس اشک بود, در میانه راه حضرتآقا دست چپش را دراز کرده و با صدای بلند میفرمایند: «سلام بابا جان! خوش آمدی»
🔷🔹شهید بالازاده با صدایی که از بغض و هیجان میلرزیده به لهجهٔ غلیظ آذری میگوید: «سلام آقا جان! حالتان خوب است؟»
حضرت آقا دست سرد و خشکه زدهٔ پسرک را در دست گرفته و میفرمایند: «سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان میدهد.
🔶🔸حضرتآقا از مکث طولانی پسرک میفهمند زبانش قفل شده, سرتیم محافظان میگوید: «اینم آقای خامنهای! بگو دیگر حرفت را» ناگهان حضرتآقا با زبان آذری سلیسی میفرمایند: «شما اسمت چیه پسرم؟»
🔷🔹شهید بالازاده که با شنیدن گویش مادریاش انگار جان گرفته بود، با هیجان و به ترکی میگوید: «آقاجان! من مرحمت هستم از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم.»
حضرتآقا دست شهید بالازاده را رها کرده و دست روی شانه او گذاشته و میفرمایند: «افتخار دادی پسرم صفا آوردی چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچهٔ کجای اردبیل هستی؟»
🔶🔸شهید بالازاده که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود میگوید: «انگوت کندی آقا جان!»
حضرتآقا میپرسند: «از چای گرمی؟» شهید بالازاده انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد زود میگوید: «بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم».
حضرتآقا میفرمایند: «خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.»
🔷🔹شهید بالازاده میگوید: «آقا جان! من از ادربیل آمدم تا اینجا که یک خواهشی از شما بکنم.»
حضرتآقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و میفرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟»
شهید بالازاده میگوید: آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!
حضرتآقا میفرمایند:چرا پسرم؟
شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده میگوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ سالهام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم هر چه التماسش میکنم, میگوید ۱۳ سالهها را نمیفرستیم, اگر رفتن۱۳ سالهها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا میخوانند؟» و شانههای شهید بالازاده آشکارا میلرزد.
🔶🔸حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و میفرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»شهید بالازاده هیچ چیز نمیگوید، فقط گریه میکند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش میرسد.
ادامه دارد....
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
36.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | سرمشق نیکو
◽️ رهبر انقلاب: زندگی پیامبر اکرم -زندگی برای خدا، در راه خدا و وقف گسترش تعالیم الهی- و شخصیّت یکتا و بینظیر آن بزرگوار برای همهی دوران تاریخ اسلام، یک نمونه و درس و یک الگوی همیشگی است؛ «لَکُم فی رسول الله اُسوَةٌ حسنة». با این مجاهدت، تعالیم اسلام در تمام تاریخ پراکنده شد و گسترش پیدا کرد. این تعالیم فقط برای مسلمانها نیست؛ همهی بشریّت از گسترش تعالیم اسلام سود میبرند. ما مسلمانها اگر قدر تعالیم اسلام را بدانیم و به عمق آنها پی ببریم، خواهیم توانست یک دنیای نو، منطبق بر خواستهای حقیقی و فطری انسان به وجود بیاوریم.» ۱۳۸۳/۱/۲۶
📚 @DasTanaK_ir