eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
109 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸به اندازه الاغ مرحوم غلامرضا یزدی از گذشته مذاکرات و رأی به اصلاح طلبان عبرت بگیریم! نقل است یکی ازعرفای بزرگ معاصر بنام شیخ غلامرضا یزدی به مجالس زیادی برای روضه خوانی دعوت میشد! ایشون هم اون زمان تنها مرکبش الاغی بود که باهاش به مجالس مختلف میرفت! یک روز که ایشون به یه مجلس روضه خوانی تویه یک خونه درانتهای یه کوچه دعوت شده بود؛ سوار بر مرکب وارد کوچه شد، درمیانه کوچه پای الاغ به چاله ای فرو رفت و مقدار کمی پایش آسیب دید، شیخ از الاغ پیاده شد و الاغ راتیمار کرد، به انتهای کوچه برد وافسارش راجلوی درب مجلس روضه بست و داخل شد، منبر وعظ و روضه را به اتمام رسوند و سوار برمرکب برگشت؛ یکسال گذشت؛ مجددا" شیخ به همون مجلس روضه دعوت شد، شیخ بزرگوار سوار بر مرکب به طرف مجلس روضه به راه افتاد! دربین راه الاغ با شور و نشاطی وصف ناشدنی حرکت میکرد تا پس از رسیدن به مقصد با پیمانه ای جو پذیرایی شود! مرحوم شیخ الاغ را به مسیر منتهی به کوچه چاله دار هدایت کرد! همینکه الاغ به سر کوچه سال قبل رسید ایستاد داخل کوچه نرفت؛ هرچقدر شیخ افسار الاغ راکشید هیچ افاقه ای نکرد! الاغ چون کوهی برجای خودایستاد! دراین هنگام شیخ در کنار کوچه زانو زد و شروع به گریه کرد! اطرافیان شیخ را دلداری دادند که یاشیخ اتفاقی نیفتاده! ما الاغت را نگه می داریم! برو روضه ات رابخوان! شیخ فرمود: ازنگهداری الاغم که ناراحت نیستم! ناراحتی من بخاطر خودم هست که اندازه این الاغ عبرت نمیگیرم! یکبار سال گذشته پای این الاغ توی این کوچه به چاله رفته دیگه حاضر نیست قدم به این کوچه بگذارد درحالی که ازنظر ما الاغ هست و هیچ نمیفهمد! اما ما انسانها که عقل داریم یک اشتباه را بارها تکرار میکنیم بازهم عبرت نمیگیریم! (داستانک‌ونکات‌ناب) eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
▫️نکته خبر حمله موشکی به هنوز به روزنامه‌های اصلاح‌طلب نرسیده، خود اسقاطیلی ها از خواب بیدار شدند، اما اینا هنوز خوابند!! یکی اینا را بیدار کنه!! 💬 محمد قربانی مقدم (داستانک‌ونکات‌ناب) eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
▪️ناصرالدین شاه در ماه رمضان نامه‌ای به مرجع تقلید آن زمان میرزای شیرازی به اين مضمون نوشت: من وقتی روزه می‌گیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی می‌شوم و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بی‌گناه می‌دهم. لذا جواز روزه نگرفتن مرا صادر بفرماييد! میرزای شیرازی در جواب ناصرالدین شاه نوشت: بسمه تعالی حکم خدا قابل تغییر نیست لکن حاکم قابل تغییر است. اگر نمی‌توانی به اعصابت مسلط شوی از مسند حکومت پایین بیا تا شخص با ایمانی در جایگاه تو قرار گیرد و خون مؤمنین بیهوده ریخته نشود! (داستانک‌ونکات‌ناب) eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🌹دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان (داستانک‌ونکات‌ناب) eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
14.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 پاسخ زیبای رهبرانقلاب در جلسه درس خارج فقه خود به سوال یکی از شاگردانشان که گفت: "اگر بشود ماه به شاگردانتان هم بدهید، خوب است!" (داستانک‌ونکات‌ناب) eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👪دختری با پدرش میخواستند از یک پل چوبی رد شوند. پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم. دختر رو به پدر كرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر. پدر گفت: چه فرقی میكند؟ .... 💬 محمد قربانی مقدم (داستانک‌ونکات‌ناب) eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
✨﷽✨ چهار نفر بودند. اسمشان اینها بود. همه کس یک کسی هر کسی هیچ کسی کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار را به انجام می رساند، هرکسی می توانست این کار را بکند ولی هیچ کس اینکار را نکرد. یک کسی عصبانی شد چرا که این کار کار همه کس بود اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار را نخواهد کرد. سرانجام داستان این طوری شد هرکسی، یک کسی را سرزنش کرد که چرا هیچ کس کاری را نکرد که همه کس می توانست انجام بدهد!!؟ حالا ما جزء کدامش هستیم؟ (داستانک‌ونکات‌ناب) eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
می‌شود هر روز جرم و اشتباهم بیشتر هست اما بخشش تو از گناهم بیشتر بسکه تن دادم به عصیان و خطا این روزها دور شد از خانه‌ات اینگونه راهم بیشتر احتیاجی نیست در آتش بسوزانی مرا می‌کِشَد آتش مرا این سوز و آهم بیشتر معصیت می‌آورم، آب و غذایم می‌دهی می‌چکد خجلت از این طرزِ نگاهم بیشتر کوله بارم از گناهم پر شد، اما آمدم باز هم این بار از تو عذرخواهم بیشتر دارم از زهرا ز دست خود خجالت می‌کشم شرمسار از روی تو رویِ سیاهم بیشتر چند وقتی می‌شود آواره بودم، باز هم چادری خاکی مرا داده پناهم بیشتر زیر بار معصیت بالم به هم پیچیده بود یک نگاه مادرم شد تکیه گاهم بیشتر (داستانک‌ونکات‌ناب) eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
‌ ‌ چند سال پیش توافقی انجام شد که حالا مجبوریم برای احیا کردنش دوباره توافقی انجام بدیم. و اگر عقلای قوم به میدان نیایند قطعا چند سال آینده مجبوریم برای احیای این توافق‌ها وارد توافق دیگری بشویم. و این میان فرصت‌ها خرد می‌شوند، ظرفیت‌ها از بین می‌روند، استعدادها می‌سوزند... (داستانک‌ونکات‌ناب) eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b