eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.6هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5هزار ویدیو
110 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
چطور می‌شود که برکت از زندگی می‌رود؟ 📚 @DasTanaK_ir
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️اگه گفتی چرا عِمامه رو برداشت؟ آفرین 👤 🇮🇷محمد محمدی تبار🇮🇷 📚 @DasTanaK_ir
‌ نظر حکیمانه عمو پورنگ در رابطه با ولنتاین. 📚 @DasTanaK_ir
هدایت شده از عماد
✅۲۵ بهمن، سالگشت فتوای تاریخی حضرت امام خمینی ره بر علیه سلمان رشدی مرتد و خائن ، نویسنده کتاب موهن آیات شیطانی است که در آن به ساحت قدس حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم اهانت روا شد. ✅به بهانه سالگشت فتوای تاریخی حضرت امام با دو نوشتار در خدمت شما هستیم: ۱ _ اسوه مهر و صبر و صفا، جوان ۱۷ ساله ای که از بدو تولد و بویژه از ۵ سالگی با معلولیت شدید جسمی روبرو بود و از راه گلوی سوراخ شده که بدستگاه وصل بود نفس می کشید و تنها کمی شیر عسل با نی می نوشید و سخن گفتن برای او سخت بود ، صالح قربانی مقدم از برادر کوچکش درخواست داشت که سوره محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بالای سرش بخواند، این محبت این نوجوان ، الگویی برای ابراز ارادت به ساحت قدسی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت اوست. ۲_ شبکه تلویزیونی SBS در اخبار روز ۱۸ دسامبر ۱۹۹۵ میلادی(۲۷ آذر ۱۳۷۴هجری خورشیدی) خود اطلاع داد که سلمان رشدی در یک حادثه رانندگی از ناحیه بازو آسیب دیده است..‌اما روزنامه هرالد سان مطلب را با شرح کامل تر منتشر نمود که ظاهرا رشدی در حالی که با یک سواری کرایری از منطقه ای در استرالیا به سمت ملبورن در حرکت بوده با یک کامیون حامل فاضلاب توالت تصادف کرده و از ناحیه بازو آسیب می بیند و..‌. شرح : از قدیم گفته اند: ذره ذره هرچه در ارض و سماست جنس خود را همچو کاه و کهرباست بالاخره رشدی هم باید ثابت کند که از چه قماشی است! این طور نیست.؟! مطلب 👆 بر گرفته از ستون گفت و شنود روزنامه کیهان ۱۳۷۴/۱۱/۲ هجری خورشیدی است. 👇👇👇👇 🆔https://eitaa.com/emademad
امام رضا عليه السلام درباره آیه (فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَميلَ) فرمودند: مقصود، گذشت بدون مجازات، تندى و سرزنش است أعلام الدين، صفحه307 (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
‌ 📚حکایت فردی به خاطر قوزی كه بر پشتش بود خیلی ناراحت بود . شبی از خواب بیدار شد خیال كرد سحر شده، برخاست و به حمام رفت . از سر آتشدان حمام كه رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. توجه نكرد و داخل شد . سر بینه كه داشت لخت می‌شد حمامی را خوب نگاه نكرد و متوجه نشد كه سر بینه نشسته. وارد گرمخانه كه شد دید گروهی بزن و بكوب دارند و گویا عروسی دارند و می‌رقصند. او نیز همراهشان آواز خواند و رقصید و شادی کرد . درضمن اینكه می‌رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت بود فهمید كه آنها از ما بهتران هستند. به روی خود نیاورد و خونسردی اش را حفظ کرد. از ما بهتران هم كه داشتند می‌زدند و می‌رقصیدند فهمیدند كه او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا در همان شهر مرد بدجنسی كه او هم قوزی بر پشتش داشت، از او پرسید: «تو چه کردی كردی كه قوزت برداشته شد؟ او هم داستان آن شب را تعریف كرد. چند شب بعد مرد بدجنس به حمام رفت و دید باز « از ما بهتران ها ، آنجا گرد هم آمده اند .گمان كرد كه همین كه برقصد از ما بهتران خوششان می‌آید. وقتی كه او شروع كرد به رقصیدن و آواز خواندن و شادی كردن، از ما بهتران كه آن شب عزادار بودند آزرده شدند. قوز مرد اولی را آوردند گذاشتند بالـای قوز او ، آن وقت بود كه پی برد اشتباه کرده است . ولی پشیمانی سودی نداشت . مردم با دیدن او و شنیدن داستان گفتند : قوز با قوز شد. حالـا همین داستان با زبان شعر که هیچ کس سراینده اش را نمی شناسد. شبی گوژپشتی به حمام شد عروسی جن دید و گلفام شد برقصید و خندید و خنداندشان به شادی به نام نكو خواندشان ورا جنیان دوست پنداشتند زپشت وی آن گوژ برداشتند دگر گوژپشتی چو این را شنید شبی سوی حمام جنی دوید در آن شب عزیزی زجن مرده بود كه هریك ز اهلش دل افسرده بود در آن بزم ماتم كه بد جای غم نهاد آن نگون بخت شادان قدم ندانسته رقصید دارای قوز نهادند قوزیش بالـای قوز خردمند هر كار برجا كند خر است آنكه هر كار هر جا كند ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
مسک 51.pdf
1.33M
پنجاه و یکمین شماره نشریه مسک منتشر شد 📚 @DasTanaK_ir
در محضر روح‌الله 📚 @DasTanaK_ir
يک روز وقتي کارمندان به اداره رسيدند، اطلاعيه بزرگي را در تابلواعلانات ديدند که روي آن نوشته شده بود: ديروز فردي که مانع پيشرفت شما در اين اداره بود درگذشت!! شما را به شرکت در مراسم تشييع جنازه که ساعت 10 صبح در سالن اجتماعات برگزار مي شود دعوت مي کنيم. در ابتدا، همه از دريافت خبر مرگ يکي از همکارانشان ناراحت مي شدند اما پس از مدتي، کنجکاو مي شدند که بدانند کسي که مانع پيشرفت آن ها در اداره مي شده که بوده است. اين کنجکاوي، تقريباً تمام کارمندان را ساعت 10 به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعيت زياد مي شد هيجان هم بالا رفت. همه پيش خود فکر مي کردند: اين فرد چه کسي بود که مانع پيشرفت ما در اداره بود؟به هرحال خوب شد که مرد!! کارمندان در صفي قرار گرفتند و يکي يکي از نزديک تابوت رفتند و وقتي به درون تابوت نگاه مي کردند ناگهان خشکششان مي زد و زبانشان بند مي آمد. آينه ايي درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مي کرد، تصوير خود را مي ديد. نوشته اي نيز بدين مضمون در کنار آينه بود: «تنها يک نفر وجود دارد که مي تواند مانع رشد شما شود و او هم کسي نيست جز خود شما. شما تنها کسي هستيد که مي توانيد زندگي تان را متحول کنيد. شما تنها کسي هستيد که مي توانيد بر روي شادي ها، تصورات و وموفقيت هايتان اثر گذار باشيد. شما تنها کسي هستيد که مي توانيد به خودتان کمک کنيد.» أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لایَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ؛ ای کسانیکه که ایمان آورده‌اید، مراقب خود باشید که گمراهان نمی‌توانند به شما آسیبی برسانند اگر هدایت یابید... ۱۰۵ مائده ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
خدایا به حق علی (ع) (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b