eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.8هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
109 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
..🌿 شده‌ام در پی‌تو دربه درت مهدی‌جان کی‌رسدبرمن‌مسکین‌نظرت مهدی‌جان کی شودتا که‌عیان بر سرراهم گذری بر نگاهم که بیفتد نظرت مهدی‌جان ..🌱 ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
خودتان را پیدا کنید ! خودتان را پیدا کنید به دنبال خودتان بگردید. مثل کسی که انگشتر طلا یا عقیقش در میان آشغال ها گم شده و او آنقدر به دنبال آن می گردد تا آن را پیدا می کند. پس شما هم بگردید و خودتان را پیدا کنید. جواهرید شماها ، بخصوص شما جوانها ؛ در روایت آمده « تعجبم از کسی که به دنبال گمشده هایش می گردد تا آن را بیابد ولی به دنبال خودش نمی گردد.» [ فرازی از سخنان آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) ] ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
📸 عروسی تو مسجد نصیرالملک شیراز با داماد آلمانی که به اسلام مشرف شده ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
در قدیم مرد سالاری بود، الان مردسالاری را تغییر داده ایم شده است فرزند سالاری. کدام بهتر است؟ وقتی الان فرزند سالار شده ایم، دختری که تربیت می کنیم می شود زن سالار ۲۰ سال دیگه و پسری که تربیت می کنیم می شود مرد سالار آینده! وقتی این مرد سالار و زن سالارهای ما با یکدیگر ازدواج می کنند چه می شود؟ دو سالار در یک خانه نمی گنجند و آمار طلاق بشدت بالا می رود. فرزند سالاری بسیار خطرناکتر از مرد سالاری است. دکتر_اسلامی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: گروهى نزد پيامبر خدا آمدند و او را به مرگ سعد بن معاذ خبر دادند، پيامبر با اصحاب براى تجهيز سعد حركت كردند، و در حالى كه بر چهارچوب در غسّال خانه قرار داشتند به غسل دادن بدن سعد فرمان دادند. هنگامى كه او را حنوط و كفن كردند و بر تخته اى براى حمل به سوى بقيع قرار دادند، حضرت با پاى برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حركت كردند، سپس گاهى طرف راست جنازه را بر دوش مى گرفتند و گاهى طرف چپ را تا به قبر رسيدند. پيامبر وارد قبر شد و با دست مباركش لحد چيد و از اصحاب مى خواست كه سنگ و خاك به حضرت دهند تا روزنه هاى بين لحد را بگيرد؛ چون فارغ شدند و خاك روى لحد ريخته شد و قبر به طور كامل بسته شد، فرمود: من مى دانم به زودى جنازه مى پوسد ولى خدا بنده اى را دوست دارد كه هرگاه كارى مى كند محكم و استوار انجام مى دهد، به اين خاطر در چينش لحد و بستن روزنه هاى آن با سنگ و خاك دقت كردم. در آن لحظه مادر داغديده ى سعد از گوشه اى فرياد برداشت: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد، ولى پيامبر فرمودند: اى مادر سعدا مطلبى را بر پروردگارت در مورد فرزندت اين گونه قاطع و يقينى نسبت مده؛ زيرا فشار سختى به سعد وارد شد!! چون پيامبر و مردم از دفن سعد برگشتند، گفتند: اى پيامبر خدا! كارى را از شما در مورد سعد ديديم كه بر كسى نديديم، با پاى برهنه و بدون عبا تشييع جنازه آمديد. فرمودند: در اين حالت به فرشتگانى كه به تشييع آمده بودند اقتدا كردم. گفتند: گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ جنازه را بر دوش گرفتيد. فرمود: در تشييع جنازه دستم در دست جبرئيل بود، آنچه او انجام داد من انجام دادم. گفتند: شما براى غسلش اجازه دادى و بر او نماز گزاردى و لحدش را چيدى آن گاه گفتى: فشارى سخت بر او وارد شد! فرمود: آرى، زيرا با خانواده اش بداخلاق بود! ولى اگر انسان از ايمانى متوسط يا حداقل، و عملى اندك برخوردار باشد ولى با سرمايه اى سرشار از مكارم اخلاقى زندگى كند، و با خانواده و اقوام و مردم در همه ى زمينه هاى اخلاقى خوش رفتار باشد در دنيا كمتر دچار مشكل مى شود و در آخرت مكارم اخلاقش رحمت و فيوضات بى نهايت حق را جذب مى كند. برگرفته از کتاب زيبائى هاى اخلاق نوشته استاد حسین انصاریان ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیرین دیرین و سواد رسانه‌ای ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
▪️در ۲۸ مرداد و آستانه محرم یادی کنیم از حاج رضایی «من در زندگی خلاف‌های زیادی کرده‌ام ولی هرگز حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن دامان مرجع تقلیدی را لکه‌دار سازم. من در ۲۸ مرداد پول گرفتم و کودتا راه انداختم، نه در ۱۵ خرداد.» امام خمینی: طیب، حُر دیگری بود. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
🔸چه‌کار کنیم که همۀ زندگی‌مان لذت‌بخش شود؟ 🔸مثل یک گل فروش که برای معشوقش گل می‌پیچد زندگی کن! 🌼 راه‌های رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی (ج۱۹) 🔻 کسی که کارهایش را با یک انگیزۀ حداقلی و سطحی انجام می‌دهد و نمی‌تواند برای فعالیت روزمرۀ خودش انرژی کافی داشته باشد، حتماً یک جای کارش ایراد دارد. ما باید این مشکل را برای خودمان حل کنیم تا بتوانیم واقعاً «با انرژی زندگی کنیم» 🔻 اینکه بخواهیم کارهای‌مان را با قدرت و نشاط فراوان انجام دهیم، زیاد وابسته نیست به نوع کاری که انجام می‌دهیم یا به منفعتی که از آن نصیب‌مان می‌شود، بلکه «به نگاه و نیت ما در انجام آن کار» وابسته است و اینکه آن را برای چه کسی انجام می‌دهیم؟ 🔻 یک گل‌فروش همیشه گل را دسته‌بندی می‌کند و به مردم می‌فروشد و یک منفعتی هم به‌دست می‌آورد. اما اگر این گل‌فروش یک‌روز خودش عاشق شود و بخواهد یک دسته گلی برای محبوب خودش بپیچد، این کار را با یک حسّ و انگیزۀ مضاعف انجام می‌دهد. 🔻 خدا برای اینکه تو بتوانی با انرژی زندگی کنی، از زندگی‌ات لذت ببری و همۀ کارهایت را با انرژی زیاد انجام دهی، می‌فرماید: همۀ کارهای زندگی‌ات را برای من انجام بده؛ من از تو می‌خرم!» حتی مسواک‌زدن را هم به‌خاطر خدا انجام بده. 🔻 یک لیوان آب به کسی دادن، چقدر لذت دارد؟ ظاهراً لذتی ندارد، ولی اگر همین‌کار ساده را به‌خاطر خدا انجام بدهی، لذت خواهی برد. نگذار زندگی‌ات بی‌مزه بگذرد؛ حتی یک لیوان آب را هم به‌خاطر او جابجا کن! 🔻 البته سخت است که آدم همۀ کارهایش را به‌خاطر خدا انجام دهد؛ خصوصاً برای ما که فعلاً عاشق خدا نیستیم؛ اما شدنی است. اول به‌خاطر «احترام خدا» یک مدتی این کارها را انجام می‌دهی، اما بعد کم‌کم عاشق خدا می‌شوی! وقتی عاشق خدا شدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت که از هر لحظه‌اش لذت‌ها می‌بری! 👤علیرضا پناهیان ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
ما بی‌دل وجان ، در دل وجان ، خانه نداریم آه ای دل وجان، با دل وجان خانه یکی کن ... •🥀• ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
در قدیم یک فردی بود در همدان به نام " اصغر آواره " 📚 @dastanak_ir اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند... و چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می گفتند اصغر آواره! انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید. تا اینجا داستان را داشته باشید! در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میره و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند. خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت.... حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولاحسین همدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم. وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند! کنجکاو شد و به سمت آنها رفت... پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟ یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است! تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست.... مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد اینطور ناله کردید؟! حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟ همه گفتند: نه! مگه کیه این؟ حاجی گفت: این همون اصغر آواره است. مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش؟! و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی.... گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت سوار اتوبوس که شدم دیدم.... وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد... ترسیدم و گفتم: یا امام حسین (ع) اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخو اهم رسید... چه کنم؟! خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم... اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟ گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقی ننواختم... خلاصه حرمت نگه داشت و رفت... اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین (ع) برات جبران کنه، حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر؛ خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند... این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد هر چقدر می شکنیم باز نمک میریزد ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
💢 خدا شوخی هایش را خرید دو سال قبل از شهادت محمدرضا که هنوز آموزشهای نظامی شروع نشده بود سر مزار شهید جهان‌آرا بودیم و محمدرضا عادت داشت روی مزار شهدا را با گل تزئین کند. در همین حین من در حال فیلم‌برداری از محمدرضا بودم. به من گفت این فیلم‌ها را بعد از شهادتم پخش‌کن. من هم مثل همیشه شروع به خندیدن کردم و به او گفتم «حالا کو تا شهادت یک چیزی بگو اندازه‌ات باشه». در همین حین به او گفتم «حالا قرار است کجا شهید بشی؟»، گفت «دمشق»، گفتم «تو بروی دمشق دمشق کجا میره؟ یک چیزی بگو واقعا بشه». گفت «اگر دمشق نشد حلب شهید می‌شوم». همان موقع این صحبت‌ها به نظرم شوخی آمد الان وقتی به شوخی‌های محمدرضا نگاه می‌کنم می‌بینم یا می‌دانسته و این حرف‌ها را می‌زده و یا خدا شوخی‌هایش را خریده است. به نقل از خواهر ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماسک زده بود تا ویروس منحوس کرونا او را نکشد، غافل از اینکه به دست ویروس منحوس اسراییل کشته می‌شود. جوان فلسطینی که ساعتی قبل، در "باب الحطة" مسجد الاقصی با شلیک سرباز صهیونیست به شهادت می‌رسد. 💬 جواد جلالی ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) دانابی شو؛ دانا شو!👇👇 📚 @dastanak_ir