🚨بازپخش سریال «گاندو» از جمعه ۱۵ اسفند در شبکه آی فیلم
آیفیلم سریال پربیننده «گاندو» را از فردا شب، جمعه ۱۵ اسفند روی آنتن میبرد.
«گاندو» یک مجموعه امنیتی و اکشن محصول سال ۹۸ شبکه سه سیما است که فیلمنامه آن را آرش قادری بر اساس مستندات و وقایع تاریخی و کشف جاسوسهای داخل و خارج از ایران نوشته است. این مجموعه همچنین به موضوع آقازادهها نیز اشاره میکند.
داستان این سریال درباره یک گروه از نیروهای امنیتی کشور است که به پیگیری پروندههای جاسوسی و مقابله با نفوذ میپردازند. قالب اصلی این اثر مبتنی بر تعقیب و گریز است و شناسایی افراد، تیمها و عملیاتهای نفوذ، حل معماهایی که حلنشدنی به نظر میرسند و انجام عملیاتی که بیشتر بر هوشمندی و توانایی ذهنی متکیاند تا قدرت فیزیکی، ساختار قصه در این سریال را سامان میدهد.
سریال «گاندو» از جمعه ۱۵ اسفند هر شب به جز پنجشنبهها ساعت ۲۲ از آیفیلم فارسی پخش میشود و بازپخش آن نیز در دو نوبت ۶ و ۱۴ روز بعد خواهد بود.
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کدپستی به کدپستی| روایت حاج حسین یکتا از ماموریت اجتماعی امروز
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب های جمعه میگیرم هواتو...
#میرزا_محمدی
التماس دعا
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
✨﷽✨
🌷اهمیت زیارت عاشورا!
یكى از بزرگان مى فرمود: مرحوم آیة اللّه حاج حسین خادمى و حاج شیخ عباس قمى و حاج شیخ عبدالجواد مداحیان روضه خوان امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم كه در غرفه اى از غرفه هاى بهشت دور یكدیگر جمع بودند.
از آیت اللّه خادمى احوالپرسى كردم و گفتم : با هم بودن شما یك آیت اللّه و آقاى حاج شیخ عباس قمى یك محدث و حاج شیخ عبدالجواد روضه خوان، چه مناسبتى دارد كه با یكدیگر یك جا قرار گرفته اید؟
جواب دادند: ما همگى مداومت به زیارت عاشورا داشتیم و در مقدار خواندن زیارت عاشورا مثل هم بودیم.
📚كرامات الحسینیه:(على میر خلف زاده) ج2
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
#اطلاعیه
✅به اطلاع می رساند دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم شعبه اصفهان برنامه روز برگ را منتشر کرد
🌅 روزبرگ؛ مرجع تخصّصی یادگیری و تأمین محتوای فرهنگی تبلیغی
▫️پرونده های ویژه
▫️مدرسه صوتی تصویری
▫️بانک محتوایی مناسبتی
▫️اطلاع رسانی اخبار فرهنگی
🕑 در هر زمان بهترین محتوای سخنرانی در اختیار شماست.
📢 با «روزبرگ» فقط ۱ دقیقه تا بهترین محتوای سخنرانی هر روز فاصله دارید.
♻️از کافه بازار دریافت کنید: 👇🏻
dte.bz/rooz
یه روز یه آخوند هندی... 😳😊
عاشق دانش و کتاب بود.. حتی برای خوندن یه کتاب، حاضر شد کارگری کنه..
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
داناب (داستانک+نکاتناب)
▫️ ﷽ ادامه #داستان_خیر_و_شر ۱۰. «خیر» و کار خیر 🆔 @dastanak_ir یک هفته بعد ک
▫️ ﷽
۱۱. ادامه #داستان_خیر_و_شر
🆔 @dastanak_ir
دختر شربت را خورد و هنوز چند لحظه نگذشته بود که درد سرش آرام یافت وسر بر بالش گذاشت و به آرامی به خواب رفت. حاضران «خیر» را دعا کردند و گفتند: مدت هاست که دختر بیمار چنین خواب آرامی نداشته. «خیر» دستور داد دختر را بیدار نکنند تا خودش بیدار شود و اگر باز سردرد پیدا شود او را خبر کنند. و نشانی منزل خود را داد و با دل خوش به خانه برگشت.
🆔 @dastanak_ir
دختر بیش از اندازه خواب دیگران در خواب ماند و همینکه بیدار شد دردی نداشت و اشتهای خوراک پیدا کرده بود.
فوری این خبر را به حاکم دادند و حاکم از خوشحالی با پای بی کفش به سراغ دختر دوید، خدا را شکر کرد و گفت: حالا من از خوشبختی چیزی کم ندارم و خداوند «خیر» را جزای خیر بدهد. و از آنجا به بارگاه رفت و این خبر خوش را به وزیران داد.
از قضا دختر یکی از وزیران مدت ها بود چشمش آسیب دیده و نیمه نابینا شده بود. وزیر با خود گفت ممکن است چنین کسی دوای چشم دختر مرا هم داشته باشد. از همان جا پرسان پرسان نشانی «خیر» را پیدا کرد و به سراغ او رفت و «خیر» را دعوت کرد تا اگر بتواند چشم دخترش را درمان کند و هر چه از حاکم می خواهد از او هم بخواهد. «خیر» تقاضای وزیر را پذیرفت و چند روز بعد به خانه وزیر رفت تا چشم دختر وزیر را معالجه کند.
اما دختر حاکم داستان روزهای رنجوری و بیماری خود را از ندیمان شنید و روز بعد محرمانه به پدر پیغام داد و گفت: «ای پدر، شنیده ام که برای درمان بیماری من شرط ها کرده بودی و به همان شرط چند نفر را آزرده ساختی. حالا که «خیر» مرا علاج کرده است انصاف این است که به شرط دیگر نیز عمل کنی تا مردم بدانند حاکم شهرشان با انصاف است و نگویند که چون به مراد خود رسید قدر خوبی را نشناخت.
حاکم قبول کرد و گفت: «باید چنین باشد»، و فوری به سراغ خیر فرستاد. خبر آوردند که «خیر» در خانه وزیر است. به سراغ او رفتند و هنگامی رسیدند که خیر چشم دختر وزیر را هم با دارو برگ درمان کرده بود و اهل خانه از خوشحالی هلهله می کردند.
فرمان حاکم را رساندند و «خیر» را به بارگاه خواستند. وزیر هم به همراه «خیر» آمد و داستان دختر خود را شرح داد.
حاکم به «خیر» گفت: ای جوان خوب و بزرگوار. من برای درمان دختر خود شرطی داشتم که مردم برای رسیدن به آن سر و دست می شکستند، حالا تو با این کاری که کردی مستحق پاداش بزرگی هستی، تو اول گفتی که مزدی نمی خواهی و محض رضای خدا خوبی می کنی، اما من هم باید به قول خود عمل کنم و خود دختر هم می خواهد قدرشناس باشد، حالا چه می گویی؟
🆔 @dastanak_ir
وزیر اجازه خواست که سخن بگوید و گفت «خیر» دختر مرا هم درمان کرده است و بر گردن من هم حق بزرگی دارد، من هم به هر چه خیر راضی شود و حاکم بپسندد باید تلافی کنم.
«خیر» جواب داد: جای شکر گزاری است، نام من «خیر» است و کار من هم جز کار خیر چیزی نبود، شرط شما را می دانستم و وعده وزیر را نیز شنیده بودم، اما من کاری نکرده ام جز اینکه فرض خود را از زندگی ادا کردم. من هم روزی نابینا شدم و با همین دارو مرا درمان کردند و هیچ چیز از من نخواستند. شما امروز از عروسی دختران و از دامادی من سخن می گویید اما نمی دانم چه بگویم، حقیقت این است که حالا نجات دهنده من در خانه من است و همسر من است و من راضی نیستم که جز او همسر دیگر بگیرم.
حاکم گفت: آفرین بر جوانمردی تو ای «خیر»، اما من باید به وظیفه خود عمل کنم. وزیر هم می خواهد خوبی تو را تلافی کند و تو حق نداری نیکی ما را رد کنی، یا داماد من باش، یا بگو چگونه به قول خود وفا کنم، من اختیار دخترم را به تو می سپارم و تو را مشاور خود می کنم و هرچه بگویی قبول می کنم.
وزیر گفت: «من هم اختیار را به خود «خیر» می دهم و هر چه بگوید قبول دارم، یک روز، روز دعوت ما بود و امروز روز پاداش خیر است و «خیر» باید خوشحالی ما را کامل کند.»
«خیر» گفت: حالا که این طور است من باید با هر دو دختر در یک مجلس حرف بزنم و بعد بگویم که چه می خواهم.
حاکم گفت: «از «خیر» جز خیر و خوبی انتظار نداریم، هر چه «خیر» بخواهد و بگوید همان است، هر دو دختر را با «خیر» رو برو کنند.»
ادامه دارد...
ــــــــــــــــــ
☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇
🆔 @dastanak_ir
🌸🌸 درس اخلاق 🌸🌸
ملاقات یکی از پیامبران با دو مُرده مختلف
🔵امام #باقر (علیه السلام) فرمود: یکی از پیامبران بنی اسرائیل عبور می کرد، دید مرد مؤمنی در حال جان دادن است، ولی نصف بدنش در زیر #دیواری قرار گرفته، و نیمی در بیرون دیوار است، و پرندگان و سگها بدن او را #متلاشی کرده اند و می درند، از آنجا گذشت، در مسیر راه خود دید یکی از امیران ستمکار آن شهر مرده است، جنازه او را بر روی تخت نهاده اند و با پارچه ابریشم کفن نموده اند، و در #اطراف تخت، منقل هائی نهاده اند که بوی خوش عودهای خوشبو از آنها برخاسته است.آن پیامبر به خدا متوجه شد و عرض کرد: خدایا من گواهی می دهم که تو حاکم و عادل هستی و به کسی ظلم نمی کنی، این مرد (مرد اولی) بنده تو است و به اندازه یک چشم به هم زدن، برای تو #شریک نگرفته، مرگ او را آن گونه (با آن وضع رقبت بار) قرار دادی و این (امیر) نیز یکی از بنده های تو است که به اندازه یک چشم به هم زدن به تو ایمان نیاورده است؟ (آن چیست و این چیست؟) خداوند به او وحی کرد: ای بنده من! همان گونه که گفتی حاکم و عادل هستم و به کسی #ظلم نمی کنم. آن (مرد اولی) بنده من، نزد من گناهی داشت، مرگ او را با آن موضوع قرار دادم تا مجازات گناه او این گونه انجام گیرد، و وقتی که مرد، هیچ گونه گناهی در او بجای نماند، ولی این بنده من (امیر) که کار نیکی در نزد من داشت، مرگ او را با چنین وعضی قرار دارم، تا پاداش کار نیک او را داده باشم و هنگام #مرگ نزد من هیچگونه نیکی (و طلب) نداشته باشد.
#ماه_رجب
#تلنگرانه
📚اصول کافی، ج ۲، ص۴۴۶،باب عقوبه الذنب، حدیث۱۱
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا ضریح امام رضا(ع) وسط روضه منوره نیست؟
امروز ۱۶ اسفند، سالروز نصب پنجمین ضریح حرم رضوی است و این فیلم با مرور سیر تاریخی، به این پرسش که چرا ضریح امام رضا علیهالسلام، وسط روضه منوره قرار ندارد، پاسخ میدهد.
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
دو دقيقه اومديم خودتونو ببينيم، همش يكى ديگه بودين!
📚 @dastanak_ir 👈💯
خبر خوب😊
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
▫️پیشگفتار دیدار مهدی و مسیح
علیهما السلام، انشاءالله
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
🚩 آیتالله سیستانی بر تابوت پروژهی عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی میخ محکمی زد.
🔹 آیتالله بشیر حسین نجفی؛ مرجع دینی شیعه در عراق:
🔹 آیتالله سیستانی راه را به روی مروجان عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی بست.
📚 @dastanak_ir 👈💯
📙قانون نویسی به جهت کلاه و تنبان!
▪️ «تورج اتابکی» درکتاب «تجدد آمرانه» مینویسد: در پاییز ١٣٠٧ خـورشیدی شـایع شد که لباس غربی برای همه اجباری خواهد شد. در رشـت به خیاط های محلی یک ماه مهلت داده شد که سفارش های موجود را تمام کننـد و پـس از آن میبایست فقط مطابق مد جدید لبـاس مـیدوختند.
▪️مـطبوعات نیـز در ایـن زمینـه فعالیـت هـایی داشـتند و در مـقالاتی بـیان میکردند که کسانی که بـرای یـک شـکل شـدن لبـاس نمـیکوشـند، نمیتوانند ادعای میهن پرستی کنند.
▪️سرانجام در چهاردهم دی ١٣٠٧، نخستین مقـررات لبـاس پوشیدن در مـجلس هـفتم تـصویب شــد. کسانی که از این قانون سرپیچی میکردند، با مجازات های حقوقی مواجه میشدند.
▪️در همان زمـان این طـرح بـا مخالفت جدی برخی نمایندگان مجلس شورای ملی روبه رو شد و یکـی از نمایندگان (فیروزآبادی) هنگام بررسی لایحۀ دولت گفت : اگر ما در کـلاه و تنبـان مـردم در ایـن مجلس صحبت کنیم، این را نمیدانم صحیح است یا نـیست. بـنده هـم نشنیدم که در دنیا در هیچ پارلمانی بنشینند و قانون به جهت کلاه و تـنبان مـردم بنویسند.
📚 @dastanak_ir 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرافکنی در حد لالیگا!!
یه زمانی اگه مثلاً سر سفره کاسه ماست میریخت، ضدانقلاب میزاشت به حساب جمهوری اسلامی، حالا تپق زدن وزیر محترم هم بهانه ای است برای حمله به دیگران مانند صدا و سیما!!
📚 @dastanak_ir 👈💯
40.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایاتی از زبان اهل سنت در وصف حضرت مولی الموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام و نقل چند داستان
📚 @dastanak_ir 👈💯
▪️پیرمردی در تهران نشسته که سالهاست چفیه به گردن میاندازد، حین درختکاری عبایش را روی شمشادها میاندازد و به همین اندازه هم به کسی زحمت نمیدهد، اما نهالهای مقاومتی که خمینی کبیر و او کاشتهاند، حالا تعیین کننده آینده خاورمیانهست.
کینههایتان واقعیت منطقه را تغییر نمیدهد!
💬Reza Ramezannejad
📚 @dastanak_ir 👈💯
یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله
شهادت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام تسلیت باد.
📚 @dastanak_ir 👈💯
🌹#نماز_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
♦️ نماز امام موسی کاظم (ع) که مجرّب برای حوائج است را سعی کنید در روز شهادت ایشان بخوانید.
طریقه نماز:
♦️دورکعت نماز که درهر رکعت یک بارحمد و12مرتبه توحید میخوانی بعد از سلام نماز صد صلوات میفرستی وبه روح امام کاظم هدیه میکنی
♦️ بعدبه سجده میروی ومیگویی:
اَللهمَّ بِحقِ المَسجونِ بِسِجنِ هارون أِقضي حاجَتي (12مرتبه)
🌹 دعای بعداز نماز
♦️«إِلهِي خَشَعَتِ الأصْواتُ لَكَ، وَظَلَّتِ الاَحْلامُ فِيكَ، وَوَجِلَ كُلُّ شَيٍ مِنْكَ، وَهَرَبَ كُلُّ شيٍ إِلَيْكَ، وَضاقَتِ الأشياءُ دُونَكَ، وَمَلأَ كُلَّ شيٍ نُورُكَ، فرانتَ الرَّفِيعُ فِي جَلالِكَ، وأَنْتَ البَهِيُّ فِي جَمالِكَ، وَأَنْتَ العَظِيمُ فِي قُدْرَتِكَ، وأَنْتَ الَّذِي لايَؤُودُكَ شَيٌ، يامُنْزِلَ نِعْمَتِي، يامُفَرِّجَ كُرْبَتِي
♦️ وَياقاضِيَ حاجَتِي، أَعْطِنِي مَسْألَتِي بِلا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ. آمَنْتُ بِكَ مُخْلِصاً لَكَ دِينِي، أَصْبَحْتُ عَلى عَهْدِكَ وَوَعْدِكَ مااسْتَطَعْتُ، أَبُؤُ لكَ بِالنِّعْمَةِ، وَأَسْتَغْفِرُكَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِي لايَغْفِرُها غَيْرُكَ، يامَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دانٍ، وَفِي دُنُوِّهِ عالٍ، وَفِي إِشْراقِهِ مُنِيرٌ، وَفِي سُلْطانِهِ قَويُّ، صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَآلِهِ»
♦️سپس حاجت خود را می طلبی وبه حول وقوه الهی و به برکت باب الحوائج ان شاالله حاجت روا میشوی. برای این نماز آثار وبرکات فراوانی است ان شاالله حاجت رواباشید ما را از دعای خيرتان فراموش نكنيد.
📚مفاتیح الجنان
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
#حدیث_شعر_داستان
🌹🍀 قال الکاظم(علیه السلام):
اَلْمُؤْمِنُ قَلِيلُ الْکَلامِ کَثيِرُ العَمَلِ؛
مؤمن کم سخن و پرکار است.»
(تحف العقول، 397)
💦💧 #شعرموضوعی:
فردوسی:
بزرگی سراسر به گفتار نیست
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
سعدی:
گر چه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
💦💧 #داستان_کوتاه:
✍ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ.
ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ: ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ ...!
ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ،
ﺩﺧﺘﺮك ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟
ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ ...
ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ.
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ.
اما ! ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : «ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»!
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
اَلسَلامُ عَلَیکِ یا مُوسَی اِبنِ جَعفَر عَلیهِ اَلسَلام 🥀
زندگی موسیبن جعفر (ع) یک زندگی شگفتآور و عجیبی است. اولاً در زندگی خصوصی موسیبن جعفر (ع) مطلب برای نزدیکان آن حضرت روشن بود. هیچ کس از نزدیکان آن حضرت و خواص اصحاب آن حضرت نبود که نداند موسیبن جعفر (ع) برای چی دارد تلاش می کند و خود موسیبن جعفر در اظهارات و اشارات خود و کارهای رمزیای که انجام می داد، این را به دیگران نشان می داد؛ حتی در محل سکونت، آن اتاق مخصوصی که موسیبن جعفر در آن اتاق می نشستند اینجوری بود که راوی که از نزدیکان امام هست، می گوید من وارد شدم، دیدم در اتاق موسیبن جعفر (ع) سه چیز است: یکی یک لباس خشن، یک لباسی که از وضع معمولی مرفه عادی دور هست، یعنی به تعبیر امروز ما می شود فهمید و می شود گفت لباس جنگ، این لباس را موسیبن جعفر (ع) را آنجا گذاشتند، نپوشیدند، به صورت یک چیز سمبلیک، بعد «و سیف معلق»؛ شمشیری را آویختند، معلق کردهاند، یا از سقف یا از دیوار. «و مصحف»؛ و یک قرآن. ببینید چه چیز سمبلیک و چه نشانهی زیبائی است، در اتاق خصوصی حضرت که جز اصحاب خاص آن حضرت کسی به آن اتاق دسترسی ندارد، نشانههای یک آدم جنگی مکتبی مشاهده می شود. شمشیری هست که نشان می دهد که هدف جهاد است. لباس خشنی هست که نشان می دهد وسیله، زندگی خشونت بار رزمی و انقلابی است و قرآنی هست که نشان می دهد هدف این است؛ می خواهیم به زندگی قرآنی برسیم با این وسائل، و این سختیها را هم تحمل کنیم. (مقام معظم رهبری)
📚 @dastanak_ir 👈💯
داناب (داستانک+نکاتناب)
▫️ ﷽ ۱۱. ادامه #داستان_خیر_و_شر 🆔 @dastanak_ir دختر شربت را خورد و هنوز چند ل
▫️ ﷽
۱۲. ادامه #داستان_خیر_و_شر
🆔 @dastanak_ir
وقتی دختر حاکم و دختر وزیر را با «خیر» تنها گذاشتند «خیر» داستان نابینایی خود را و شفای خود را و زندگی خود را در خانواده کرد و علاقه خود را به دختر کرد برای آنها شرح داد و گفت: «من برای یک مرد جز یک همسر نمی پسندم و همسر من دختر کرد است. ناچار همچنان که آن دختر مرا خواسته بود شما هم کسی را خواسته بودید، من باور نمی کنم که هرگز در این باره فکری نکرده باشید. نام آنها را به من بگویید تا هم امروز آرزوی دلهای شما بر آورده شود.
و دخترها نام دو جوان را از شهر خود که به آنان دل بسته بودند گفتند. «خیر» به نزد حاکم بر گشت و گفت: شما گفتید که اختیار دختران با من است. حاکم و وزیر گفتند: «آری چنین است، گفتیم و بر سر قول خود ایستاده ایم.»
🆔 @dastanak_ir
«خیر» گفت: حالا که این طور است من این دو دختر را برای دو نفر که نام ایشان را بر این کاغذ نوشته ام نامزد می کنم.
حاکم و وزیر گفتند: مبارک است. و کاغذ را گرفتند و به قولی که داده بودند وفا کردند.
🆔 @dastanak_ir
همان روز جشن عروسی برپا کردند و دختران را به شادی و شادمانی به همسر دلخواه خودشان دادند. بعد حاکم گفت: هنوز کار تمام نیست. ما در دستگاه خود مردی چنین خیر خواه و پاکدل را لازم داریم. تاکنون هرچه گفتی برای دیگران بود، باید برای خودت هم چیزی بخواهی، من می خواهم مشاور و شریک من باشی و شهر ما از خیر و خوبی تو بهره مند باشد.
«خیر» گفت: نیکی حاکم را رد نمی کنم.
حاکم و وزیران هم خوشحال شدند و از آن پس «خیر» در آن شهر ماند و در بارگاه حاکم به خیر و خوبی رأی می داد و روز به روز عزیزتر و محترم تر می شد. و خانواده کرد هم از آن خیر و خوبی که پیش آمده بود خوشحال بودند و روزگارشان به خوبی می گذشت.
ادامه دارد...
ــــــــــــــــــ
☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇
🆔 @dastanak_ir
با طناب کسی توی چاه رفتن
شبی هنگام خواب، صاحب خانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده است. صاحب خانه با زیرکی و به دروغ، به همسرش گفت مقداری پول در چاه داخل حیاط پنهان کردهام تا از دست دزدان در امان باشد، دزد که صدای صاحب خانه را شنید فریب حرف صاحب خانه را خورد و خوشحال به داخل چاه رفت، سپس صاحب خانه به زنش گفت خانم چون هوا خیلی گرم است امشب رختخواب را در حیاط روی در چاه پهن کن، دزد که در پی یافتن پول به داخل چاه رفته بود هنگامی که از یافتن پول نا امید شد خواست که از چاه بیرون بیاید، اما دید که صاحب خانه روی در چاه خوابیده و به همسرش وعده خرید طلا می دهد و میگوید برای تو چنین و چنان میکنم، دزد از داخل چاه بلند فریاد زد، آهای زن صاحب خانه، من با طناب شوهرت به چاه رفتم، اما تو مواظب باش با طناب او در چاه نروی. بدین ترتیب دزد به دام افتاد.
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
✅ یه روز یه آخونده.. تو قبر زنده شد..
بعد یکی از بزرگترین و جامع ترین تفاسیر قرآن را نوشت.. و فهم قرآن را برای من و شما آسان کرد..
(شیخ طبرسی را به هر دو نام میخوانند: هم طَبَرسی (احتمالا متولد طبرستان = مازندران) هم طَبرَسی (احتمالا تفرشی بین ساوه و قم) )
شادی روح پاکش صلوات
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
▫️سومین جلسله از سلسله نشستهای کنشگری در فضای مجازی با حضور:
جناب حجتالاسلام دکتر قربانی مقدم"زید عزه"
چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۱ بمدت یک ساعت از طریق لینک
dte.bz/amin1
🆔 @shobhe_shenasi
سر شاخه نشسته و بیخش را میبری
دزدی بود که به باغ میوهای رفته و مشغول دزدی بود . باغ خلوت بود و با خیال راحت از درختی بالا رفت و مشغول چیدن میوهها شد . صاحب باغ از راه رسید و فریاد زد : آهای نامرد . بالای درخت چه میکنی؟ دزد که نمیدانست او صاحب باغ است گفت: نامرد خودتی، میبینی که مشغول کار در باغ خود هستم! صاحب باغ گفت: «حالا دیگر این جا باغ خودت هم شد؟ الان به حسابت میرسم».
دزد برای این که خودش را از تک و تا نیندازد چاقویی از جیب درآورد و مشغول بریدن شاخهای شد که روی آن نشسته بود . و به صاحب باغ گفت: «عمو برو پی کارت میبینی که شاخههای اضافی را میبرم» صاحب باغ خندهاش گرفت و گفت: «خجالت بکش . دروغ نگو . من صاحب باغم» دزد بیچاره بدجوری توی تله افتاده بود .
دوباره صاحب باغ گفت: بیا پایین . عقل هم خوب چیزی هست تو داری همان شاخهای را میبری که رویش نشستهای . از آن بالا روی زمین میافتی . دزد بیچاره فهمید که خراب کاری کرده خجالت کشید و از درخت پایین آمد و صاحب باغ هم دیگر چیزی به او نگفت او هم سرش را پایین انداخت و رفت .
از آن به بعد هر وقت کسی به کاری دست بزند که نتیجهاش جز ضرر رساندن به خودش نداشته باشد میگویند: «سر شاخه نشسته و بیخش را می.بری»
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
این آدم قطعاً میتونه مشکلات کشور ما را حل کنه😳😳
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b