📙 نوسانات نفتی و طراحی برنامه های هیجانی
▪️به موازات افزایش درآمد نفتی کشور، ما هم در سازمان حمایت از کودکان هر روز با تغییر برنامههای خود اقدامات تازهتری را آغاز میکردیم و بعد هم شرح فعالیتهای خود را با افتخار فراوان در گزارشهای سالانه سازمان به اطلاع ملکه میررساندیم
▪️ من و بسیاری از همکارانم خوب میدانستیم که آنچه انجام میدهیم جز اجرای برنامههای کوتاهمدت برای حل مسائل سطحی و روبنایی چیز دیگری نیست و نوع کارهایمان هرگز ما را در جهت زدودن عوامل عقبافتادگی و ریشهکنی اوضاع نابسامان و فلاکتبار حاکم بر کشور به جایی نخواهد رساند...
▪️با توجه به چنین وضعی بود که هر روز نسبت به بهبود شرایط بدبینتر میشدیم و نهایتاً امکان هرگونه تغییر بنیادی اوضاع را هدفی دست نیافتنی میدیدیم. به نظر من اگر بنا بود اصلاحات ریشهای در کشور به اجرا درآید، ناگزیر میبایست عامل «مذهب» مورد توجه قرار میگرفت، و اعتقادات مذهبی مردم محروم به عنوان يك نيروی پراهمیت اجتماعی در محاسبات گنجانده میشد.
▪️منبع: پشت پرده تخت طاووس مینو صمیمی
📚 @DasTanaK_ir
📙مخالفت روحانیون با اصول انقلاب سفید
▪️حکومت پهلوی اعلام کرد مردم ایران در 6 بهمن 1341، به اصول ششگانه موسوم به انقلاب سفید رأی مثبت دادهاند. روحانیون مخالفت خود با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و رفراندوم ادعایی 6 بهمن 1341 را اعلام کرده بودند.
▪️سند بالا نشان میدهد حکومت به درستی فهمیده بود که روحانیون با این اصول و سیاستها به دلیل وابستگی آن، مخالفتی مبنایی دارند. رژیم از میزان قدرت روحانیون و نفوذ آنها در مردم آگاه بود. از این رو از مأمورین خواسته میشد اطلاعات لازم درباره فعالیتهای روحانیون در روزها و شبهای نوزده تا بیست و سوم ماه رمضان را گردآوری و در اختیار مقامات انتظامی قرار دهند. همچنین تأکید میشد که با وعاظی که درباره مسائل سیاسی و … سخنرانی میکنند برخورد جدی شود.
متن کامل در:
https://www.cafetarikh.com/news/48494/
📚 @DasTanaK_ir
زن سالخوردهای میگوید:
سه تا پسر دارم که همه آنها ازدواج کردهاند. روزی به دیدن پسر بزرگتر رفتم و قصدم این بود که شب نزد او بمانم؛ صبح از همسرش (عروسم) خواستم برایم آب وضو بیاورد. وضو ساخته و نماز خواندم و آب باقیمانده را بر بستری که شب بر آن خوابیده بودم ریختم؛ هنگامیکه عروسم چایی آورد به او گفتم: دخترم! این وضع بزرگسالان است. دیشب بر فراشم ادرار کردم. او برافروخته شد و کلمات بسیار زشتی را نثار من کرد و دستورم داد تا آنجا را شسته و سپس خشک کنم. با تظاهر خشمم را فرو بردم و بستر را شسته و خشک کردم.
شب بعد به خانه پسر دوم رفتم و عین همان کار را تکرار کردم. واکنش عروس دوم نیز مشابه واکنش عروس اول بود. وقتی با شوهرش در مورد برخورد زنش حرف زدم عکسالعملی از خود نشان نداد. سرانجام نوبت به پسر کوچکتر رسید و همان کاری را که در خانه دو برادرش انجام داده بودم اینجا نیز انجام دادم. صبحگاه وقتی که عروسم چایی آورد گفتم: دخترم! متاسفانه دیشب بر فراشم ادرار کردم. او گفت: مادرجان هیچ اشکالی ندارد. همه افراد مسن این وضعیت را دارند؛ ما هم در سن خردسالی بر لباس و بدن شما ادرار میکردیم. سپس برخاست و آنجا را شست و خشک کرد. آنگاه من به عروسم گفتم: دخترم! من دوستی دارم که مقداری پول به من داده تا برایش النگو و جواهرات بخرم اما من سایز دستش را نمیدانم ولی سایز دست او اندازه سایز دست توست بنابراین سایز خودت را بده تا برایش بخرم. سپس پیرزن ثروتمند به بازار رفت و با همه پولش طلا و زیورآلات خرید.
روزی هر سه فرزند را به همراه همسرانشان به خانهاش دعوت کرد. طلاها را درآورد و به آنها گفت: در آن شبها بر فراش آب ریختهام و اصلا ادراری در کار نبوده است. طلاها را در دست عروس کوچکترش گذاشت و گفت: این همان دختری است که من به زودی نزد او پناه میبرم و باقیمانده عمرم را در کنارش خواهم گذراند.
در این لحظه پسرهای اول و دوم سرگیجه شدند و از رفتار خود پشیمان شدند. مادر به آنها گفت: نتیجه عملتان را خواهید دید و قطعا فرزندان شما نیز با شما چنین رفتار خواهند کرد ولی برادر کوچکتر شما محفوظ خواهد ماند و با خوشحالی پروردگارش را ملاقات خواهد کرد؛ و این همان چیزیست که زنانتان شما را از آن محروم کردند زیرا شما به آنان آموزش ندادهاید که مادر چه گوهر ارزشمندیست.
📚 @dastanak_ir
31.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارشی کوتاه از مرحوم استاد پیشوایی (رضوان الله علیه)
📚 @DasTanaK_ir
#نکته
رفیقِ خوب نمیگه درست میشه
میگه درستش میکنیم
📚 @DasTanaK_ir
🌹 #روضه_خوان_کراواتی!
.♦️زمانی بود که متواری بودیم، منزلی در مشهد گرفته بودیم که یک اتاق داشت. به خاطر دارم که صاحبخانه، مجلس روضه خوانی داشت و دو تا از مداح های مجلس نیامده بودند؛ #شهید_اندرزگو گفت: حالا که روضه خوان تان نیامده، خود من برای شما روضه می خوانم.
♦️در آن زمان به علت این که در حال فرار بودیم «سید» تغییر قیافه داده بود ریشهایش را از ته تراشیده بود و #کراوات هم زده بود!
در آن مجلس روضه با همان شکل و قیافه، شروع کرد به مداحی و خانم صاحبخانه باور نمی کرد که آدمی با این وضع و حال، اینقدر خوب بتواند مداحی کند. روضه ی آن روز روضه ی حضرت علی اکبر(ع) بود، همان طور که گفتم تا به حال آن نحوه روضه را نشنیده بودم. جالب این که خودش هم در حین روضه خواندن مثل باران بهاری اشک می ریخت.
🌹یادش گرامی باد/صلوات
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b