📚ابن سیرین كسی را گفت: چگونه ای؟ گفت: چگونه است حال كسی كه پانصد درهم بدهكار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟
ابن سیرین به خانه خود رفت و هزار درهم آورد و به وی داد و گفت: پانصد درهم به طلبكار بده و باقی را خرج خانه كن و واى بر من اگر پس از این حال كسی را بپرسم!
گفتند: مجبور نبودی كه قرض و خرج او را بدهی. گفت: وقتی حال كسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی...
👌اينچنين است رسم انسانيت و مردانگى...
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
🆔 @dastanak_ir
💝حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!
💝حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟
💝حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم...
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...
💝حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد،
اما دستم را میگیرد...
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داسـتانڪــ👇
🆔 @dastanak_ir
🌱حکایت خشت های طلا
🆔 @dastanak_ir
عيسی بن مريم عليه السلام دنبال حاجتی می رفت.
سه نفر از يارانش همراه او بودند.
سه خشت طلا ديدند كه در وسط راه افتاده است.
عيسی عليه السلام به اصحابش گفت: اين طلاها مردم را می كشند؛ مبادا محبت آنها را به دل خود راه دهيد.
آن گاه از آنجا گذشته و به راه خود ادامه دادند.
يكی از آنان گفت: ای روح الله! كار ضروری برايم پيش آمده، اجازه بده كه برگردم.
او برگشت و دو نفر ديگر نيز مانند رفيقشان عذر و بهانه آوردند و برگشتند و هر سه در كنار خشتهای طلا گرد آمدند. تصميم گرفتند طلاها را بين خودشان تقسيم نمايند.
دو نفرشان به ديگری گفتند: اكنون گرسنه هستيم.
تو برو بخر. پس از آنكه غذا خورديم و حالمان بهتر شد، طلاها را تقسيم می كنيم.
او هم رفت خوراكی خريد و در آن زهری ريخت تا آن دو رفيقش را بكشد و طلاها تنها برای او بماند.
آن دو نفر نيز با هم سازش كرده بودند كه هنگامی كه وی برگشت او را بكشند و سپس طلاها را تقسيم كنند.
وقتی كه رفيقشان طعام را آورد، آن دو نفر برخاستند و او را كشتند.
سپس مشغول خوردن غذا شدند.
به محض اينكه آن طعام آلوده را خوردند، مسموم شدند.
حضرت عيسی عليه السلام هنگامی كه برگشت ديد، هر سه يارانش در كنار خشت های طلا مرده اند.
با اذن پروردگار آنان را زنده كرد و فرمود: آيا نگفتم اين طلاها انسان را می كشند؟
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داسـتانڪــ👇
🆔 @dastanak_ir
چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
🆔 @dastanak_ir
💝حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!
💝حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟
💝حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم...
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...
💝حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد،
اما دستم را میگیرد...
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داسـتانڪــ👇
🆔 @dastanak_ir
گوزنی بر لب آب چشمه ای رفت تا آب بنوشد.
🆔 @dastanak_ir
عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد.
غمگین شد.
اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد.
در همین حین چند شکارچی قصد شکار او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک می دوید، صیادان به او نرسیدند ٬ اما وقتی به جنگل رسید، شاخ هایش به شاخه ی درخت گیر کرد و نمی توانست به تندی فرار کند.
صیادان که همچنان به دنبالش بودند سر رسیدند و او را گرفتند.
گوزن چون گرفتار شد با خود گفت:
دریغ پاهایم که از آن ها ناخشنود بودم نجاتم دادند، اما شاخ هایم که به زیبایی آن ها می بالیدم گرفتارم کردند.
چه بسیارند در زندگی چیزهایی که از آنها خوشمان نمی آید ولی مایه خوشبختی و آسایش ما هستند و بالعکس چه چیزهایی که داریم و یا دوست داریم داشته باشیم اما مایه بدبختی و عذاب ما هستند. تمام تلاشمان را برای داشتن زندگی بهتر انجام دهیم اما همواره به حکمت های خداوند راضی باشیم
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داسـتانڪــ👇
🆔 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لطفا بعد از دیدن این کلیپ 60 ثانیه فکر کنید.
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داسـتانڪــ👇
🆔 @dastanak_ir
☑️نام : سید علی
☑️نام خانوادگی : حسینی خامنه ای
☑️نام پدر : سید جواد
☑️تاریخ تولد به فرموده خودشان :
٢٩ / ٠١/ ١٣١٨
☑️تاریخ تولد در شناسنامه :
٢٤ / ٠٤ / ١٣١٨
☑️محل تولد : خراسان
🆔 @dastanak_ir
💠بعضیا بهش میگن " آیت الله "
💠بعضیا میگن " آقای خامنه ای "
💠بعضیا هم مثل برادر های لبنان و سوریه و عراق میگن:
" سیدنا القائد " ، اما ما بهش میگیم
✅" آقا "
💠ما بهش میگیم "آقا"...
"آقا" رو از هر طرف که بخونی آقاست!
✅فدایی زیاد داره.
💠پابرهنه ها بیشتر دوستش دارن 30ساله داره ایرانو،با تمام شرایط عجیب غریبش رهبری میکنه،هرکی جاش بود ،پنج سال اول جا میزد!
💠🔴تو کشور خودش مظلومه اما تو دنیا کلی طرفدار داره.
💠400هزار نفر تو نیویورک و کالیفرنیا ، مقلدشن.
💠شخص اول حکومته اما وقتی لعیا زنگنه و الهام چرخنده تو برنامه سال تحویل تلویزیون،عیدو بهش تبریک گفتن،به خاطر این حرفشون،کلی هزینه دادن.چه حرفا که نثارشون نشد.
💠همون که هیشکی،عکسای منتشر شده از خونه شو،باور نکرد.
💠زندگیش آدمو به قلب تاریخ میبره،علی بن ابیطالب و زندگی ساده و...
💠همون که همیشه خرابکاری های دولت ها و مسئولین ،به حسابش گذاشته میشه.
💠همون که رهبری"سینه سپر کرده ها"رو مقابل اسراییل بچه کش به عهده داره.
💠همون که لب تر کنه عاشقاش براش جون میدن.
💠همون که اشاره کنه ،تلاویو و حیفا با خاک یکسانه.
💠همون که هیچ وقت کم نمیاره،مث مرد ،وایساده پای حرفش.
💠همون که نزدیکترین دوستاش،دشمن ترین دوستاشن.
💠همون که سالهاست سایه سنگین"بعضیا"رو ،رو دوشش تحمل میکنه.
💠همون که تو سابقه ی مبارزاتی ش ،کسی به پاش نمیرسه.
💠اصلا کدوم رهبر دنیا،روی موکت و فرش جهیزیه خانومش زندگی میکنه؟بدون اینکه تو بوق و کرنا کنه،با فقیربیچار ه ها دمپره ؟
💠همون که بدترین توهین ها و تهمت هارو بهش میزنن درحالیکه حتی یه جمله هم راجع بهش اطلاع ندارن.و اون میشنوه و تحمل میکنه و همچنان لبخند"آقایی"...؟
💠همون که مظلومیت "علی"ها رو به ارث برده؟
💠کدوم سیاست مداری تو دنیا بچه هاش اینقد سالم وپاکن؟جالبه حتی مردم نمیدونن چندتا بچه داره،چی ان،اسماشون چیه؟
💠همون که "پاکترین" آدما ،جونشونو کف دست گرفتن و فداش شدن.
💠همون که از پست ترین مفتی های وهابی و بی ادب ترین رئیس جمهورهای غربی،تا بدترین آدمای روزگار دشمن خونی شن.
💠همون که واسه بدحجابا گفت:او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟نقص او ظاهر است. نقصهای من باطن است. با این رفتارش خیلیا محجبه شدن.
💠سلامتیش صلوات بفرستید.
✅اگه دوست داشید این ذکر خوبیهای آقامون رو به دیگران هم بفرستید.
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داسـتانڪــ👇
🆔 @dastanak_ir
🆔 @dastanak_ir
🌀🌼🌸♻️⭕❄🌀♻️💧🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌خاطراتی شیرین از مرحوم حجتالاسلام والمسلمین کافی ره راجع به «پیادهروی اربعین»
#اربعین
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
سه پند مهم
روزی #لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 #پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
#لقمان جواب داد:
اگر کمی دیر تر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهنرین خوابگاه جهان است
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
آتئیسته میگفت منکه راضی نیستم با پول مالیات من اینا میرن کربلا!
اولا دولت که خوب داره از اربعین کاسبی میکنه
ثانیا راضی نیستی؟!باشه،اشکال نداره، واگذارشون کن به بیگ بنگ، یا استیون هاوکینگ یا واگذارشون کن به مادر طبیعت😂
🚩 حجتالاسلام دکتر #قربانی_مقدم را در توئیتر دنبال کنید👇
twitter.com/mghorbanim
🏴 هفت صفر سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد...
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
به یه بچه گربه غذا میدادم که مادرش اومد.
گفتم: بفرمایید، نمک نداره.
گفت: ممنون، فقط خواستم بفهمم بچم از کجا میاره میخوره.
گفتم: درد و بلات بخوره تو سر مسئولینی که نخواستن بفهمند اطرافیانشون این همه پول بادآورده رو از کجا میارن و میخورن. :)
توئیت خانم یاس
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ـــ غلامرضاسازگار
خندۀ ختم رسل، میشکفد از لب تو
روح عیسی به فلک، پر زند از «یارب» تو
چشم خورشید بوَد، فرشِ رهِ مکوکبِ تو
جان عالم به فدای تو و امّ و اب تو
بـه هـزار اسم خـدا، ماه هزار انجمنی
پای تا فرق همه، حسن خدایی، حسنی
باغ وحی از نفس پاک تو، جان میگیرد
مؤمن از مهر شما، خطّ امان میگیرد
صد چو داود به مدح تو زبان میگیرد
روح از گردش چشم تو روان میگیرد
ای دعـا شیفتـۀ شعلـۀ تـاب و تـب تـو
تو که هستی که بُوَد دوش نبی، مرکب تو
حلم، یک شاخه گل از باغ بهشت خویت
خضر، یک تشنه، که بنشسته کنار جویت
مهر، یک ذرّۀ ناچیز، ز مهر رویت
ماه، یک سائل درمانده، به خاک کویت
اختران، جلوهگرفته همه از جلوت تو
آفتــاب آینــه دار حــرم خلـوت تو
جود، پیوسته به جود و کرمت مینازد
سرفرازی، به تراب قدمت مینازد
حرم کعبه، به بیت الحرمت مینازد
این مسیحاست، که بر فیض دمت مینازد
هـر کجـا مـلک الـهیاست بُـوَد تربت تو
پس چرا شهر مدینه است پر از غربت تو؟
تو که سر، تا به قدم، آینۀ ذوالمننی
تو خودِ حُسن خدایی و حَسن در حَسنی
تو که در هر وطنی، شاهد هر انجمنی
به چه جرمی و چه تقصیر، غریب وطنی
دلت از زخم زبان، پاره شده، چون جگرت
کس ندانست و نداند که چه آمد به سرت
طفل بودی، که کتک خوردن مادر دیدی
اشک چشم پدر و داغ برادر دیدی
آنچه آمد به سر آل پیمبر دیدی
سالها، غربت و تنهاییِ حیدر دیدی
بود یـک عمر فقط قوت تو، خون دل تو
چه توان گفت، که شد همسر تو، قاتل تو
بارها پاره شد ای یوسف زهرا، جگرت
ناسزا گفت، حضور تو، عدو بر پدرت
پیش رو، یار همه مار شده پشت سرت
ای بسا زخم، که زد دوست به دل، بیشترت
نه عجب گر ز غمت سنگ، به صحرا گرید
آبهـا خـون شـود و ماهـی دریـا گــرید
بارها، چرخ ستمکار تو را کشت حسن
ماجرای در و دیوار، تو را کشت حسن
غم بیدردی انصار، تو را کشت حسن
به چه تقصیر دگر یار، تو را کشت حسن
سالهـا بـر جگرت نیزه و شمشیر زدند
از چه ای جان جهان، بر بدنت تیر زدند
دوست دارم که شبی، شمع مزار تو شوم
سوزم و نورْفشان، در شب تار تو شوم
جان و دل باخته، بیصبر و قرار تو شوم
سر به دیوار نهم، زائر زار تو شوم
هر چه از سوز جگر ناله کنم زار زنم
نگذارنـد که یک بوسه به دیوار زنم
حرمت را، نه چراغ و نه رواق و نه در است
زائر قبر تو، ماه است و نسیم سحر است
قبر بی زائر تو، کعبۀ اهل نظر است
لالهاش خون دل «میثم» خونینجگر است
آه شیعـه است، کـه از خاک مزارت، خیزد
اشک مهدی است، که بر تربت پاکت ریزد
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
✍ #بخوانیم
مثل گندم باش!
زیرخاک می برندش
باز مي روید پرتر
زیرسنگ می برندش
آرد ميشود پربهاتر
آتش می زنندش
نان میشود مطلوب تر
به دندان می جوندش
جان می شود نیرومندتر
ذات باید ارزشمند باشد🌾
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
گفتگو:
❓ یک نفر بود می گفت اربعین قیامت است، ازدحام است، نمی شود زیارت بکنی...
🆔 @dastanak_ir
🤔و من با خود فکر می کردم کسانی که قیامت به سمت حسین(ع) می روند بی گمان اهل بهشتند
اگر قیامت هم به ما اجازه بدهند به سمت حسین(ع)حرکت کنیم بهشت را حسینیه می کنیم
🌹کاش قیامتمان اربعین باشد و اربعینمان قیامت🌹
❓ یک نفر بود می گفت اربعین را به یک پیاده روی زنانه تبدیل نکنید،شکوه اربعین به یک حرکت مردانه است
🤔و من با خود فکر می کردم حرکت اربعین به دست زنانی جاری شد که مردانه حرکت کردند و مردانه شکوه حسین را در دل اربعین برافراشتند
🌹اربعین حرکت انسان به سمت انسان است فارغ از جنسیت و سن و رنگ و...🌹
❓ یک نفر بود می گفت اربعین همین جاست اربعین در خانه های فقراست بروید آنجا موکب بزنید
🤔و من با خود فکر می کردم فقرا خانه هایشان را به عشق حسین رها می کنند و می روند کربلا تا پرچم اربعین را به پا کنند چگونه اربعین درخانه های فقراست؟
❓ یک نفر می گفت اسرای کربلا با اسب به کربلا بازگشتند پیاده نروید ، عصر تکنولوژی ست!
🤔و من با خود فکر می کردم یا از کربلا پیاده می روی تا حسین (ع) را در کوفه و شام زنده کنی یا باید پیاده به کربلا برگردی تا حسین (ع) را درقلبت زنده کنی ،با این پیاده رفتن هاست که گستره حسین(ع) قدم قدم عالم را فرامی گیرد
برای ما که سوار دنیا شده ایم و از حسین (ع)فاصله گرفته ایم لازم است تا پیاده شویم و قدم به قدم به اصل خویش باز گردیم
🌹عشق حسین قلب هارا آرام فتح می کند🌹
❓ یک نفر می گفت عراق یک روز دشمن ما بود نروید خون شهیدان پایمال نشود!
🤔و من با خود فکر می کنم خون کدام شهید پایمال می شود همان که پشت لباسش می نوشت اللهم الرزقنا کربلا؟ما را به عراق چه کار؟ما در این خاک یک عزیز دردانه گذاشته ایم و به عشق او پا و دست و سر می دهیم و می رویم تا جگر گوشه مان را ببینیم
❓ یک نفر بود می گفت عراق یک کشور در حال جنگ است و ضعیف است و این هزینه ها برای یک کشور جنگ زده روا نیست...
🤔من با خود فکر می کنم چه کسی این کشور جنگ زده را مجبور می کند هزینه کند ؟
عراق از اربعین قدرت می گیرد عراق با نیروی حسین است که هرسال قوی تر می درخشد عراقی ها فهمیده اند حسین(ع) یک قدمشان را هزار قدم جبران می کند
🌹حسین(ع)زیر دِین هیچ کس نمی ماند🌹
❓ یک نفر می گفت پیاده روی اربعین را حکومتی ها ساختند...
🤔و من با خود فکر می کنم زینب(س)به کدام حکومت متصل بود که از شام تا کربلا را پیاده آمد
جابر بن عبدالله انصاری اهل کدام حکومت بود که پیرمرد مجبور بود پیاده به سمت حسین بشتابد
علمای بزرگ شیعه،مردانی که اسمشان کافیست برای استناد،وابسته به کدام حکومت بودند که راه می افتادند پیاده،شبانه،از نخلستان ها پنهانی خود را به حسین (ع)می رساندند
راست می گویند اربعین یک حرکت حکومتی ست و آن هم حکومت حسین (ع)است که زن و مرد و پیر و جوان را از سرتاسر دنیا جمع می کند و به کربلا می رساند
📢مگه حسین کشتی نجات نیست ؟
مگه اربعین مقدمه ظهور نیست؟
مگه ارزونداریم که به همه مظلومین و مستضعفین عالم کمک کنیم؟
خوب بسم الله اربعین همه هستنداونجا نقطه مشترک همه فقط حسین است ازهمه ادیان ازهمه ملیتها ازهمه قم و قبیله ها ازهمه رنگ ونژاد
حضرت زینب وحضرت امام سجاد پیام مظلومیت کربلا رادراربعین به گوش جهانیان رساندند
پس برخیزوتصمیم بگیربایاحسین مثل مردم شوساده ساده
❎خیلی ها خیلی چیز ها می گویند ...❎
بگذار بگویند این ها یا نمک گیر نشده اند یا اهل نمک خوردن و نمک دان شکستن هستند ...
🌹 تا مقصدتان اباعبدالله است در راهتان شک نکنید
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزو
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
﷽ / معما ؛ خلبان
یه خلبان میره توی یه ساندویچی ، به طرف میگه :
آقا من یه ساندویچ همبرگر میخوام ، یه دونه هم ساندویچ هات داگ
🆔 @dastanak_ir
ولی لطفا ساندویچ همبرگر رو توی نون دراز بپیچ و ساندویچ هات داگ رو توی نون گِرد ( نون همبرگری ) بپیچ
ساندویچیه به خلبانه میگه : آقا شما خلبانید ؟؟؟!!!
از کجا فهمید طرف خلبانه ؟ 🤔🤔🤔
پاسخ تا ساعتی دیگر در داستانک (@dastanak_ir )
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
با سلام و شب به خیر، خدمت کاربران گرامی
ضمن تشکر از کسانی که به معمای فوق پاسخ گفتند؛
جهت دیدن جواب، به پیوند زیر مراجعه کنید👇
https://ytre.ir/eNk
ــــــــــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir
📔#حکایت_مرد_حلوا_فروش
مردی به نزد حلوا فروشی رفت و گفت: مقداری حلوای نسيه به من بده
حلوا فروش قدری حلوا برايش در کفه ترازو گذاشت و گفت :
امتحان کن ببين خوب است يا نه. مرد گفت:روزه ام، باشد موقع افطار
حلوا فروش گفت: هنوز ۱۰ روز به ماه رمضان مانده ؛
چطور است که حالا روزه گرفته ای .مرد گفت:
قضای روزه پارسال است.
حلوا فروش حلوايش را از کفه ترازو برداشت و گفت :
تو قرض خدا را به يک سال بعد می اندازی
قرض من را به اين زودی ها نخواهی داد .
من به تو حلوا نمی دهم...!
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
کبک
میگویند روزی برای سلطان محمود غزنوی كبكی را آوردند كه لنگ بود.
🆔 @dastanak_ir
فروشنده برای فروشش قیمت زياد میخواست.
سلطان محمود حكمت قيمت زياد كبك لنگ را جويا شد.
فروشنده گفت: «وقتی دام پهن میكنيم برای كبکها، اين كبک را نزديک دامها رها میكنم. آواز خوش سر میدهد و كبکهای ديگر به سراغش میآيند و در اين وقت در دام گرفتار میشوند.
هر بار كه كبک را برای شكار ببريم، حتما تعدادی زياد كبک گرفتار دام میشوند.»
سلطان محمود امر به خريدن كرد و خواستار كبک شد.
چون قیمت به فروشنده دادند و كبک به سلطان، سلطان تيغی بر گردن كبک لنگ زد و سرش را جدا كرد.
فروشنده كه ناباوارنه سر قطع شده و تن بیجان كبک را میديد، گفت اين كبک را چرا سر بريديد؟
سلطان محمود گفت: «هر كس ملت و قوم خود را بفروشد، بايد سرش جدا شود!»
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗ گاهی به همین راحتی در فضای مجازی فریب میخورید...
💹 سیل در نایین!!
ــــــــــــــــ
☑️ به کانال پاسخ به شبهات فضای مجازی بپیوندید👇
🆔 @shobhe_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی در #فضای_مجازی به همین راحتی فریب میخورید!
هر مطلبی را باور نکنید.
ـــــــــــــــــــ
✅به کانال پاسخ به شبهات فضای مجازی بپیوندید👇
🆔 @shobhe_ir
✅ @shobhe_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گاهی در فضای مجازی فریب میخورید به همین سادگی ....
🚩 به کانال پاسخ به شبهات فضای مجازی بپیوندید👇
🆔 @shobhe_ir
🆔 @shobhe_ir
🌼 ازعلّامه طباطبايی (ره) :
سئوال کردند چه کار کنيم، که در نماز «حواسمان جمع باشد.!؟ فرمود؛ قبل از نماز، «مراقب زبان» خودتان باشيد. نماز با «حضور قلب» مزد است، و آنرا به هر کسی نمی دهند اين هديه را، به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد.!
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
💠 نقل داستانی #طنز توسط آیت الله مجتهدی تهرانی رحمة الله علیه:
🖊 یکی از علما چند شب در هیأتی منبر رفت. شب آخر، پاکت چند شبی را که منبر رفته بود از صاحب مجلس گرفت. شخصی جلوی عالم را گرفت و گفت: «حاج آقا! بیزحمت یک دعا در گوش من بخوانید». آن عالم دعا را خواند. بعد آن شخص گفت: «آقا! من را حلال کنید». حاج آقا گفت: «حلالت کردم». چند دقیقه بعد آن عالم رفت تا برای خانهاش خرید کند. وقتی خواست پول اجناس را به صاحب مغازه بدهد، دست کرد داخل جیبش و دید ای داد بیداد! خبری از پول و پاکت نیست. عالم به لهجه ترکی گفت: «ددم وای! حلالش هم کردهام».
😂😂😁
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
🍃✨🌼✨🍃✨🌼✨🍃
💐 خیلی قشنگه 💐
🔹كارت بانكيم رو به فروشنده دادم و باخيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه ،
ولى در كمال تعجب ، دستگاه پيام داد :
"موجودى كافى نميباشد ! "
امكان نداشت ، خودم ميدونستم كه اقلا سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم،
با بيحوصلگى از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين بار پيام آمد:
"رمز نامعتبر است"
اين بار فروشنده با بيحوصلگى گفت:
آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد ، پول نقد همراهتون هست؟....فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته
در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله ى فروشنده در سرم صدا ميكرد
"پول نقد همراهتون هست"؟.......
🔸خدايا ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم
مثلا عبادتهايى كه كرديم ،
دستگيرى ها و انفاق هايى كه انجام داديم و ..
نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست ،
وما باتعجب بگوييم :
مگر ميشود ؟؟؟؟
🔸اين همه اعمالى كه فكر ميكرديم نيك هستند و انجام داديم چى شد؟؟؟؟
و بگويند اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت ...
كنار بخل .....كنار حسد .....، كنار ريا ....، كنار بى اعتمادى به خدا... ، كنار دنيا دوستى و .....
نكند از ما بپرسند نقد با خودت چه آورده اى ؟؟
🍃✨🌼✨🍃✨🌼✨🍃
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این داستان شما را می کوبد و از نو می سازد..👌
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
✅ «خطر» تکلیف حج را ساقط می کند اما کربلا را نه
🔸حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان:
یک پیرمردی خدمت حضرت هادی (ع) در سامرا آمد. گفت یابن رسولالله! من سال پیش هم آمدم خدمتتان و حالا هم آمدم شما را زیارت کنم و میخواهم پیاده به کربلا بروم. امام خیلی دعایش کردند، بعد فرمودند پارسال که آمدی پسرت و عروست هم بودند، آنها چطور امسال نیامدند؟ گفت عذر داشتند. یک کسی به آن پیرمرد گفت در محضر امام بگو مسئله چیست و چرا آنها امسال نیستند. پیرمرد گفت یابن رسولالله! پسرم و عروسم در پیادهروی کربلا به دست مأموران متوکل کشته شدند! امام در این حال عین یک داغدیدهگریه کردند. هم به آن پسر، هم به عروسش دعا کردند، به خود پیرمرد هم دعا کردند.
عجیب اینکه نفرمودند هنوز هم اینها سر کارند، خطر هست و نرو. فرمودند برو و من هم دعاگویت هستم. یعنی اگر در حرکت به سوی ابیعبدالله احتمال قریب به یقین ضرر داده بشود ائمه مجوز دادند که بروید. اما همین امامان ما فرمودند اگر در راه حج واجب احتمال خطر بدهید تکلیف حج ساقط است اما تکلیف رفتن زیارت ابیعبدالله ساقط نمی شود
ــــــــــــــــ
🚩 هر روز یک #داستانک👇
🆔 @dastanak_ir
🔴 #سبک_همسرداری_بزرگان
💠 علامه جعفری در برخورد با #همسر، جایگاه علمی و اجتماعی خویش را فراموش میکرد و هیچگاه سختی و مشکلات مربوط به کارهای خویش را با خود به خانه نمیآورد. اگر هم #خسته بود، به سخنان همسرش خوب گوش میداد و اظهارات معقول و منطقی را میپذیرفت و از کوششهای همسرش مدام در مناسبتهای مقتضی #قدردانی میکرد.
💠 فرزند آن فیلسوف فقید، به خاطرهای از دوران کودکی خود اشاره و میکند؛ میگوید: به یاد دارم روزی در منزل، سوء تفاهم جزئی بین #استاد و مادرم پیش آمد و عباراتی بین آنان رد و بدل شد. پس از گذشت مدّت زمانی، وقتی استاد عازم رفتن به بیرون منزل بود، با نهایت #فروتنی جلو آمد و دست مادرم را بوسید و عذرخواهی کرد.
📙مجلهطوبی، اسفند ۱۳۸۴، شماره۳
ــــــ ـــــــــ
☑️ هر روز یک داســـتانڪــ در👇
🆔 @dastanak_ir