هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 #داستانک / #گل
.
چند وقت بود کالسکهی #آقا_محمد_حسن خراب شده بودو منم وقت نمیکردم برای تعمیر بِبَرَمِش تعمیرگاه.
.
دیشب بالاخره چون دارم میرم #اربعین_پای_پیاده_کربوبلا و، ماشینو هم مجبورم با خودم بِبَرَمو، خانومَمو با چهارتا بچه دارم تنها میذارَمو، ... بالاخره بُردَمِش.
.
کالسکه رو گذاشتم تعمیرگاهو برگشتم سمت خونه.
.
در مسیر برگشت چِشَم خورد به یک گل فروشی.
با خودم گفتم خیلی وقته برای خانومم گل نگرفتم، گر چه چند دسته گل توی دامنش گذاشتم😁، بذار به پاس زحماتشون چند شاخه گل بگیریمو تقدیم #عالیجناب_عشق کنیم.
.
رفتم توی گل فروشی.
.
+ سلام.
- سِلام.
+ رُزا چنده؟
- هفت تِمَن.
+ (اوه اوه اوه😲؛ هففففففت ... تِمَن؟!!! یَک شاااااخه گل رُز؟!!! مگه مو چند ساله بِرِ خانومُم گل نِخِریدُم؟؟؟ احساس اصحاب کهف بِهِم دست داده بود. خُبِه خُبِه خُبِه؛ لازم نِکِردِه. حالا با یَک شاخه گلَم مِشِه مُحَبَّتِتِ نیشون بِدی.) یک شاخه لطفا.
.
شروع کردم به وارسی گلا که کدومش ماندگاری بیشتری داره. آخه داشتم هفففففففت تووووووومن پول میدادم. الکی که نبود.(پایین گلبرگا، اون قسمتی که به ساقه وصل میشه، رو اگه کمی بین انگشت شست و سبّابه فشار بدین و احساس کنین از استحکام خوبی برخورداره، اون گل ماندگاری بیشتری خواهد داشت و دیرتر پرپر میشه.)
.
یک گل برداشتمو دادم آقای گل فروش.
.
- چه کارتی بِزِنُم؟
+ کارت نمیخواد.
- بیمناسبته؟
+ بله؛ مگه برای هدیه دادن باید حتما مناسبتی باشه؟!
- ما گل فروشا اصطلاحی دِرِم مِگِم: " #اونی_که_بیمناسبت_گل_مِخِرِه_مرده."
+ (منم که خیییلی اتفاقی مصداق این کلمهی قصارِ گل فروشا شده بودم، بادی به غَبغَبمون انداختیمو) خب بله خب؛ اصولا در زندگی ...
🌐 @barkat313
.
👇 دو فایل صوتی پایین حاصل این گفتوگوست.
هدایت شده از فروشگاه برکت
❤️ میتوان هم #نخبه بود، هم ... #مادر
.
👈 در حاشیهی دیدار امروز حضرت آقا با نخبگان و استعدادهای برتر علمی
🌐 @barkat313
هدایت شده از فروشگاه برکت
❤️ #شهید مدافع حرم #علیرضا_جیلان_بروجنی در آخرین فایل صوتیاش، یک روز قبل از شهادت: "احساس میکنم این دفعه با دفعات قبل متفاوت است؛ احساس میکنم درِ بهشت دارد رویِ من باز میشود و یقین دارم این سفر، سفرِ آخرِ من است."
🌐 @barkat313
هدایت شده از فروشگاه برکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #داستانک / رعایت #اخلاق الزامیست
.
رفته بودیم حرم.
موقع خروج و گرفتن کفشها کفشدارِ جوانِ خوش سیمایی با #معصومه_خانوم کمی خوش و بش کرد.
چشامو کمی تنگ کردمو در حالی که چِشِ سمت راستم کمی بیشتر بسته شده بود بِهِش گفتم: "قبلنا ... شکلات میدادین هااااااا!"
یِ لبخندی زدو، مکسی کردو، رفت طرف همکارش.
.
رفتیم طرف درِ خروجی.
.
چند قدمی که رفته بودیم کفشدار صدامون زد.
برگشتمو، نگاهیش کردمو، لبخندی تحویلش دادمو، به راهم ادامه دادم.
.
#معصومه_خانوم دو سه بار آروم دستمو کشیدو گفت: "آقاجون! آقاهه صداتون میزنه." ... "آقاهه صداتون میزنه." ... "صداتون میزنه."
وقتی دید اعتنا نمیکنمو به راه خودم دارم ادامه میدم، خیلی جدّی گفت: "خوب نیست آدم جواب کسی رو که صداش میزنه نَدِه.".
مدیونید اگه یِ وخ فک کنین این طوری میخواسته بگه آقاهه میخواد به من شکلات بده.😁
🌐 @barkat313