📌امام رضا (صلوات الله علیه) میفرمایند:
خطر و فتنهانگیزی بعضى از کسانى که ادعاى محبت و دوستى ما را دارند، برای شیعیان ما از دجال بیشتر است؛
راوی گوید عرض کردم اى پسر رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) به چه علت؟
📌حضرت فرمودند:
به خاطر دوستیشان با دشمنان ما، و دشمنیشان با دوستان ما، و هر گاه چنین شود، حق و باطل به هم در آمیزد، و امر مشتبه گردد، و مؤمن از منافق باز شناخته نشود.
📚صفات الشيعة ابن بابويه، ج ۱، ص ۸
📚وسائلالشیعه، ج ۱۶، ص ۱
❇️در شرق ایران دقیقا چه خبر است؟
❇️ همراهی معنادار حلقه ی مسجد مکی با طالبان
❇️ چرا به یکباره توجه طالبان به مرزهای ایران جلب شد؟
#شبنامه
۱۴۰۲/۳/۱۵
🔺 بسیاری در مواجهه با پدیده ای به نام طالبان بر این تاکید دارند که ما با جمعیتی چند تکه و چند لایه رو به رو هستیم که نه تنها از سوی پاکستان، امریکا و گروه هایی دیگر مدیریت شده و عده ای در آن هستند که به ایران، سعودی، آمریکا، پاکستان و ... دلبستگی داشته و دارند بلکه به شکلی فراتر شاهد حضور عناصر پاکستان هم در میان نیروهای میدانی و هم در میان نیروهای تصمیم ساز آن هستیم.
🔺 فارغ از تمام موارد فوق یک نکته درباره طالبان وجود دارد که تقریبا آن را همه قبول دارند. در خصوص طالبان ما با جماعتی رو به رو هستیم که در آن ، هرکسی صبح از خواب زود تر بیدار شد در هر کجا هر تصمیمی که خواست میتواند بگیرد و تا شب که تصمیم سازهای طالبان بخواهند درباره ی پیامدهای تصمیمش برنامه ریزی کنند هزار و یک اتفاق می افتد...
با در نظر گرفتن همین موارد آنچه این روزها مطرح است این است که بعید نیست شخص یا گروهی ، عناصری در طالبان را شناسایی و به سمت انجام اقدامات ضد ایرانی هدایت کرده باشند.
همزمان با همه ی این اما و اگر ها بحث هایی در ایران دوباره درباره چگونگی مواجهه با عناصر طالبان داغ شده است.
🔺 اگر از این بحث ها عبور کنیم یک نکته در شرق کشور توجه ها را به خود جلب میکند:
1️⃣ سکوت مشکوک و غیر عادی اسماعیل زهی که خود را نماینده ی مردم جنوب شرق ایران میخواهد معرفی کند در برابر مسئله ی حق آبه و گستاخی طالبان
2️⃣حمایت صریح و علنی برخی عناصر وابسته به حلقه ی مکی در جنوب شرق کشور از طالبان (به ویژه در مسئله حق آبه)
3️⃣ ابراز ارادت علنی برخی عناصر طالبان به افرادی در حلقه ی مسجد مکی
4️⃣ شدت گرفتن اقدامات علیه مرزبان های ایران در شرق و جنوب شرق کشور (توسط افراد ناشناس)
5️⃣ فعال شدن گروه های تجزیه طلب آن سوی مرزهای شرق کشور (که فیلم ها و تصاویری از خود نیز منتشر کرده اند)
6️⃣ همزمان شدن تمام اینها با تنش های مرزی طالبان ...
🔺 با در نظر گرفتن موارد فوق این سوال پیش می آید که آیا حمید اسماعیل زهی به عنوان تحصیل کرده ی پاکستان به طور اتفاقی 9 ماه است که مسجد مکی را تحریک شده و بر افروخته نگه داشته است؟
آیا عده ای منتظر یک ساعت خاص برای محقق کردن یک اتفاق در شرق ایران هستند؟
آیا اتفاقی که قرار هست رقم بخورد، مسئله ی اصلی است یا یک مسئله ی فرعی خواهد بود تا توجه ایران را به آن نقطه جلب کرده و از اقدامی که در نقطه ای دیگر برایش برنامه ریزی شده دور کند؟
🔺 در این مرحله بسیاری میگویند با توجه به آنکه تاریخ مصرف اسماعیل زهی رسما تمام شده و وزن چندانی هم نداشته و صحبت هایش اثر و جذابیت روزهای اول را هم برای مخاطبین رسانه های وطن فروش از دست داده ، هیچ بعید نیست که روی حذف او تمرکز شود.
مسئله ای که بتواند یک بحران خشونت آمیز را برای مدتی بر آن منطقه حاکم کند....
همه ی اینها بخشی از ابهاماتی است که در خصوص رخدادهای شرق کشور وجود دارد.
🔺 جمهوری اسلامی بیش از 9 ماه پیش که همه مطالبه ی برخورد تند و خشن با لیدرهای اپوزیسیون را داشتند ، با وجود تمام فشارهای افکار عمومی به شکلی حساب شده در مسئله ی اپوزیسیون بازی کرد.
خروجی این بازی خودش را در قابل درگیری عجیب و غریبی نشان داد که عناصر اپوزیسیون را به جان هم انداخته و آنها را نزد همه رسوا کرد.
درباره مسجد مکی و حلقه ی خائنِ سعودی پرستِ پاکستانی ، مسئله پیچیده تر و اما قابل تامل تر است.
باید منتظر ماند و دید که نوع مواجهه ایران با تروریست های خائن چگونه خواهد بود و چه چیزی در انتظار آنهاست...
#آقای_تحلیلگر
#شبنامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠با کدام طرف میایستید؟
🔻هشدار جدی هاشم الحیدری، از علمای عراقی به شیعیان جهان!
💠
بسمه تعالی
💢 و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون
"خانواده های محترم آقایان احمد و محمود محمد نژاد دریانی وحمید رحیم زاده"
⚫مشیت الهی بـر ایـن تعلق گرفـته کـه بهار فرحناک زندگی را خـزانـی ماتم زده بـه انتظار بنشیند و این بارزترین تفسیر فلسفـه آفـرینش درفـراحـنای بـی کران هـستی و یـگانه راز جـاودانگی اوسـت⚫️
احتراما درگذشت "خواهر عزیزتان " را از صمیم قلب به شما خانواده های معزا و همچنین به خانواده های سببی ونسبی تسلیت عرض نموده و شادی روح برای آن عزیز سفرکرده و صبر جزیل را برای بازماندگان آن مرحومه از درگاه ایزد منان خواستاریم.
از طرف خانواده های حاجی حسینی ودهقان
هدایت شده از Hejazy
🔷 *"مظلوم ترین مادر شهید ایران"*
*مادر شهید* میگفت : من *مظلوم ترین مادر شهید ایرانی* هستم
برام تعجب بود که یک *مادر شهید* خودش این حرف رو بزند
پرسیدم : منظورتون چیه حاج خانم⁉️
🔹 *مادر شهید* گفت: *پسرم یوسف* بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر آمد مرخصی و به ما در مزرعه کمک میکرد.
🔹 کوموله ها ریختند و *یوسف* رو دستگیر کردند ، به او گفتند به *خمینی* توهین کن
ولی *یوسف* این کار رو نکرد.
به من گفتند به *خمینی* توهین کن.
گفتم هیچ وقت چنین کاری نمیکنم.
🔹 گفتند: *بچه ات را میکشیم.* ؛بازهم قبول نکردم.
🔹 *پسرم یوسف رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دست ها و پاهاش را قطع کردند، شکمش را پاره کردند و جگرش را درآوردند*😔
🔹 گفتند: به *خمینی* توهین کن؛ بازهم گفتم: نه
🔹 گفتند: *کاری میکنیم که از غصه دِق کنی.*‼️
من رو با *جنازه تکه پاره شده یوسفم* کردند در یک اتاق و در رو قفل کردند ؛ با *جنازه پسرم* تنها بودم.
🔹 بعداز ۲۴ ساعت در را باز کردند گفتند: *باید خودت پسرت را دفن کنی.*
گفتم : *من مادرم*، با من این کار را نکنید، *من طاقت ندارم روی صورت یوسفم خاک بریزم.*🍂
گفتند: اگه این کار رو نکنی دستانت را میبندیم پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم
🔹 شروع کردم با دستان خودم برای *پسرم* قبر درست کردن،
هر مشت خاک که برمیداشتم با گریه میگفتم: *یا فاطمةالزهرا، یا زینب کبری...*❣️
انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر *قبر پسرم.*
💢 *قبر که آماده شد گفتند خودت باید خاکش کنی...*
*دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازه اش را کفن کنم*،گوشه ای از چادرم را جدا کردم و *بدن تکه تکه پسرم* را گذاشتم داخل چادر.
*نگاهم به جنازه اش که افتاد باز دلم گرفت*، آخه نه نمازی بر جنازه خوانده شد ، نه تشییعی شد، نه کسی بود دلداریم بدهد
🔹 فقط *خدا خودش شاهد هست* که *یک خانم چادری* بالای قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت: *صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو...*🍂
🔹 کنار قبرش نشستم و *با دستان خودم یواش یواش رو صورت یوسفم خاک ریختم...* به همین خاطر من *مظلوم ترین مادر شهید ایرانی هستم.*
🔹 به راستی مثل کوه پای *نظام جمهوری اسلامی و امام خمینی* (ره) ایستادند
ما چه قدر پای ارزش هایمان ایستاده ایم⁉️
*شهید_یوسف_داورپناه*🕊🌹
🕊🍃🌺🍃🕊
هدایت شده از آقای تحلیلگر 🇮🇷✌️
Iran Afghanistan.3.16.mp3
11.85M
🔗 فرمانده رجزخوان طالبان در بیمارستان بستری شد/ او میخواست ایران را فتح کند
🎙 فرمانده رجز خوان و گستاخ طالبان که قصد داشت ایران را فتح کند به شکلی مرموز کارش به بیمارستان کشید. چند نکته درباره طالبان و تنش هایی که در این مدت رخ داده است...
✅ لینک تمام صفحات ما در شبکه های اجتماعی
http://zil.ink/mr.tahlilgar
@mrtahlilgar1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️مرگ بر #دیکتاتور درود بر رضاشاه!
❇️ ۱دقیقه طوفانی از ویژگیهای رهبری
❇️ویژگیهای #رهبری و پادشاهان #پهلوی
🔰سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به بهانه سالروز آغاز زعامت رهبری
خاطره ای زیبا از یک #پزشک:
من دکتر س.ص متخصص اطفال هستم.
سالها قبل چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم؛
کنار بانک دستفروشی بساط باطری، ساعت، فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود.
دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته است.
آن زمان تلفنهای عمومی با سکه های دو ریالی کار میکردند.
جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده؛
او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها صلواتی است!
گفتم: یعنی چه؟
گفت: برای سلامتی خودت صلوات بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد.
(دو ریالی صلواتی موجود است)
باورم نشد ، ولی چند نفر دیگر هم
مراجعه کردند و به آنها هم...
گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی میدهی؟
با کمال سادگی گفت:
۲۰۰ تومان که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی میگیرم و صلواتی میدهم...
مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر که برای پول دویدم و حرص زدم، دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است که یک چهارم از مالش را برای خدا میدهد، در صورتی که من تاکنون به جرأت میتوانم بگویم یک مریض مجانی نیز نپذیرفته ام...
احساساتی شدم و ده تومان به طرف او گرفتم.
آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم. این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد.
من که خیلی مغرور تشریف دارم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم...
به او گفتم : چه کاری میتوانم بکنم؟
گفت: خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم.
گفت: آقای دکتر شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر. نمیدانید چقدر ثواب دارد!
صورتش را بوسیدم و در حالی که گریان شده بودم، خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم.
دگرگون شده بودم، ما کجا اینها کجا؟!
از آن روز دادم تابلویی در اتاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون:
<شبهای جمعه مریض صلواتی میپذیریم>
دوستان و آشنایان طعنه ام زدند،
اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود و این بیت سعدی:
گفت باور نمی کردم که تو را
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و ما خاموش ..
راستى یك سوال :
شغل شما چیه؟...
یک جعبه کفش👞
✍زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند. آنها همه چیز را به طورمساوی بین خود تقسیم کرده بودند. در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند و هیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز: یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد. در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز... پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند. در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع و رجوع می کردند پیرمرد جعبه کفش را آورد و نزد همسرش برد.
پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید. پس از او خواست تا در جعبه را باز کند . وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و مقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود. پیرزن گفت :هنگامی که ما قول و قرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم ساکت بمانم و یک عروسک ببافم. پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و سعی کرد اشک هایش سرازیر نشود
فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود پ از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد و گفت این همه پول چطور؟پس اینها از کجا آمده؟ پیرزن در پاسخ گفت : آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست اورده ام
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از شبکه افسران انقلاب اسلامی
🔰 این صدای گرفته.......
دیروز، پیر پیلافکن ما، در هشتاد و چهار سالگی، هفتاد دقیقه در مراسم بزرگداشت رحلت امام بزرگوار سخنرانی کرد و البته صدایش گرفت.
میخواهم از همین صدای گرفته بنویسم؛ همین صدای گرفتهای که شنیدنش دلمان را باز میکند؛ همین صدای گرفتۀ راهگشا.
صدایی که از سالها تکرار حق گرفته، نه از خستگی.
صدایی که گرفتگیاش عجین با پختگی است.
صدایی که در عین گرفتگی، دروازههای حکمت را به روی بشر امروز گشوده است.
صدایی که در پیچ و خم کوچههای شلوغ دهکدۀ جهانی، حامل پیغامهای مهمی از هفت شهر عشق است.
صدایی که به رغم بدخواهان عنود و حسود، اگرچه گرفته، اما همچنان در جهان طنینانداز است.
آری؛ این صدای حقیقت، صدای اصالت و صدای معنویت است؛
این صدای انقلاب اسلامی است.
صدایی که قرآنگونه، غبارروب قلب مؤمنان است و آیینۀ دق منافقان.
صدایی که بهسان نسیم، دل تفتیدۀ مستضعفان را خنک میکند.
صدایی که همچون گردباد، بساط مستکبران را در هم میپیچد.
صدایی که درسها داده است، سخنها رانده است، خطبهها خوانده است و یادگارهایی ماندگار آفریده است.
صدایی که شجاعت و مظلومیت علوی را، هیبت و حکمت حسنی را و عزت و غربت حسینی را با هم دارد.
صدایی که شبها نالیده است و روزها غریده.
صدایی که به رنگ خداست.
صدایی که هیچوقت کمفروشی نکرده؛ چه قبلها ـ در اوج جوانی ـ که لاجرعه گوش را سیراب میکرد؛ و چه حالا ـ در پختگی پیری ـ که پیالهپیاله مینوشاند.
آری؛ ما با این صدا بزرگ شدهایم.
ما ـ جوانهای انقلاب ـ چهل سال است که داریم با این صدا زندگی میکنیم.
این صدا، موسیقی متن زندگی ماست.
تُن این صدا، طنین این صدا، جوهر این صدا، رنگ این صدا، مردانگی این صدا، پختگی این صدا، ملاحت فارسی این صدا، لحن عربی این صدا، گویش معیار این صدا، لهجۀ خراسانی و آذری این صدا و خلاصه جذابیت و نورانیت این صدا، همۀ عشق ماست.
ما در تمام این سالها،
با طنازی این صدا خندیدهایم و با بغض آن گریستهایم.
با وقار آن آرام شدهایم و با شور آن به هیجان آمدهایم.
با طمأنینۀ آن بر بالش امنیت آرمیدهایم و با نهیب آن از خواب غفلت پریدهایم.
با لرزش آن لرزیدهایم و در آغوش غرش آن غنودهایم.
ما درس دین و دنیا را با این صدا آموختهایم.
صدایی که صلابت خمینی و لطافت طباطبائی، در آن به هم رسیدهاند.
صدایی که هم ترنّم عرفان را دارد و هم طنین حماسه را.
این صدا شاید گاهی بگیرد، اما هیچوقت گم نمیشود؛ چون در حافظۀ تاریخی جهان ثبت است؛ چون صدای سخن عشق است.
پس برای همیشه ماندن، باید در این صدا گم شد؛ و شدهایم.
این صدا ـ این صدای سحرآمیز و خاطرهانگیز ـ همۀ هویت ماست.
این صدا، تصویر حقیقی پروفایل ما در دنیای لبریز از مجاز امروزی است.
این صدا، نه فقط صدای ملت ایران، که صدای امت اسلامی است؛ صدای همۀ مظلومان و مستضعفان جهان.
آری؛ دیروز این صدا گرفته بود؛ و چرا نگرفته باشد؟
اصلا اگر نگرفته بود تعجب داشت.
کسیکه سالهاست حنجرهاش را خنجر کرده است و تیزی کلامش را بر قلب تاریک اهریمن فرومیبرد، باید هم صدایش بگیرد.
تازه این گرفتگی صدا چه اهمیتی دارد، وقتی پیرنامرد مفلوک و خرفت حاکم بر مثلا ابرقدرت دنیا، تا یک مزخرف نامربوط نگوید یا زمین نخورد، روزش شب نمیشود؟
الغرض، گرفتگی صدای رهبر عزیزتر از جان ـ که عمرش دراز و پرچمش همیشه بر فراز باد ـ عجیب نیست؛ بلکه این صافی صداهای ماست که عجیب است.
آری؛ باید مجروح جهاد تبیین شد که اجرش از شهادت اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.
سلامتی
سیدنا_الامام خامنه ای صلوات🌹
🔶🔹شبکه افسران انقلاب اسلامی
🔶🔹 @shabakeafsaran
زنی بود که مهمان دوست نداشت...!!
روزی همسر او به نزد حضرت محمد(صل الله علیه و آله وسلم)میرود و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد...!!!
حضرت محمد به مرد میگوید:
برو و به همسرت بگو من فردا مهمان شما هستم...
فردای آنرور حضرت محمد مهمان آن زن و مرد میشود...
هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که پشت عبای حضرت محمد(ص) پر از #مار و #عقرب است. 🦂🐍
😱زن فریاد میزند یا محمد(ص)
عبای خود را بیرون بیاورید...
حضرت محمد(ص) می فرمایند...
اینها #قضا و #بلای خانه شما است که من می برم...
پس مهمان حبیب خداست و از روزی اهل خانه کم نمیشود و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد...
🌺🌸🌺🌸🌺🌸