eitaa logo
داستان زندگی
2.8هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
48 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
Hasrate_@Romanbooki.pdf
5.08M
💧چکیده 👇👇👇 عاشق برادر زنداداشم بودم، پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل های مشهد را به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش میبارید اما مجید عشق ممنوعه ی من بود مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما را هم شأن خانواداش نمیدانست و برادرم با وسط گذاشتن جونش رضایتش را بدست آورد.اما چه اتفاقی می افتد اگه شکوه بفهمد پسرش مجید هم در تمام مدت دلباخته ی من بوده و درصدد فرصت مناسب برای ابراز علاقه اش به من ... 📖 نام این اثر: 🖋 نگارنده : 📝 سبک: 🗒 برگه :2016