eitaa logo
داستان های خوب (معنوی)
655 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
10 فایل
✅ کانال ما را به دوستان خوبتون معرفی کنید😘😘 ✅ داستان های خوب را جهت بارگذاری در کانال به این آیدی بفرستید 🌹 متشکرم @aliskh ✅ از انتقادات و پیشنهادات سازنده استقبال می کنیم..دریغ نفرمایید ✅ تبادل و تبلیغ خدمتتون هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1186783781.mp3
3.67M
یاصاحب زمان دستمونو رهانکن 🥀😔🥀😔
‌ حكيمى در بیابان به چوپانی رسید و گفت: چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟ چوپان در جواب گفت: آنچه خلاصه دانش‌هاست یاد گرفته ام. حكيم گفت: خلاصه دانشها چیست ؟ چوپان گفت: پنج چیز است: - تا راست تمام نشده دروغ نگویم - تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم - تا از عیب و گناه خود پاک نگردم، عیب مردم نگویم. - تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم. - تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم حكيم گفت: حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب علم و حکمت سیراب شده.. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ https://eitaa.com/dastanhayekhob
🌱 •سه آفت شخصیتی ک شما را از لذت بردن از زندگی بازمیدارد: -زندگی در گذشته:کسانی که از گذشته و اتفاقاتش نمیتوانند کنده شوند قطعا نمیتوانند آینده روشنی برای خود بسازند -مقایسه کردن:این رفتار در هرنوعی بسیار مخرب است،مقایسه ظاهر، جایگاه شغلی، میزان ثروت و هرچیز دیگری اساسا از ریشه غلط و نادرست است. -بخل و حسادت:باید بدانیم نعمت های خداوند بیشمار است حتی اگر همه دنیا حال خوب و ثروت زیاد داشته باشند خداوند برای ما نیز جایگاه مخصوص خودمان را در دنیا تعریف کرده است پس به جایگاه بقیه افراد بی توجه باشیم وبه دنبال پیدا کردن جایگاه خودمان باشیم 📚|دکتر هلاکویی | https://eitaa.com/dastanhayekhob
امشب آرزو دارم فاصله نباشد میان شما و تمام احساس های خوبتان شما باشید و عشق باشد و یک دنیا سلامتی ! و ... امضای خدا پای تمام آرزوهایتان. شبتون آروم ... ‎‌‌‌‎‌‌‎‎‌‎‎‌‌‎‎‌ https://eitaa.com/dastanhayekhob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یوم الترویه اولین روز غربت امام حسین علیه السلام فردا 8 ذی الحجه..... " یوم الترویه" روز جمع کردن آب و روز حرکت خروج کاروان امام حسین (ع) بسوی کربلا و..... 😔 ⭕️ در اعمال فردا روز ترویه روزه امده... و... غسل که کفاره شصت ساله ⭕️ مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی .... 🤔 🇮🇷 https://eitaa.com/dastanhayekhob
4_5832581556656408461.mp3
15.36M
قافله سالار داره میاد خدا کنه برگرده میگن علمدار داره میاد خدا کنه برگرده عمه سادات داره میاد خدا کنه برگرده قبله حاجات داره میاد خدا کنه برگرده خدا کنه که رقیه اش نباشه خدا کنه کسی تشنش نباشه خدا کنه که برگرده رباب کاشکی باشه مشکا پُر آب حسین وای صدای شمشیر داره میاد خدا کنه برگرده بوی غل و زنجیر داره میاد خدا کنه برگرده حرمله با تیر داره میاد خدا کنه برگرده خولی با شمشیر داره میاد خدا کنه برگرده خدا کنه با خودش زن نیاره خدا کنه چند تا پیرهن بیاره خدا کنه چند تا معجر بیارن خدا کنه چادر بیشتر بیارن حسین وای سنان بدمست داره میاد خدا کنه برگردن با نیزه تو دست داره میاد خدا کنه برگردن از همه بدتر داره میاد خدا کنه برگردن شمر با خنجر داره میاد خدا کنه برگردن خدا کنه آخرش جنگ نباشه خدا کنه رو زمین سنگ نباشه خدا کنه آسمون یاری کنه خدا کنه که عمو کاری کن https://eitaa.com/dastanhayekhob
روز ترویه حرکت ❇️امام حسین،علیه السلام از مکه بسوی کربلا 🌴☀️⛳️🕋⛳️☀️🌴 🌿نماز روز هشتم ذیحجه (روز هشتم ذیحجه )روز است و نماز مخصوصی توصیه شده است: 2 رکعت مثل نماز صبح ، درهررکعت یک و خوانده می شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋 🔆یادگیری افضل از دعا کردن 🔅روزی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم به مسجد آمدند و دو دسته را مشاهده کردند. گروه اول درباره‌ی تفقّه در مسائل دین مشغول بودند و گروه دوّم، مجلس دعا بود و خدا را می‌خواندند و از او طلب و سؤال می‌کردند. 🔅پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: «هر دو مجلس نزدم خیر است؛ امّا آن گروه که دانش را تعلیم می‌دهند و نادانان را می‌آموزند، برترند؛ زیرا که من برای آموختن علم (دین) مبعوث شدم.» و سپس با آن گروه نشست. 📚(لئالی الاخبار، ج 2، ص 250 -منیة المرید شهید ثانی رحمه‌الله علیه) ✨🍃امام زین‌العابدین علیه‌السلام فرمود: «اگر مردم خاصیت فراگرفتن علم را بدانند، اگرچه به ریختن خون و فرورفتن در امواج دریا باشد، هرآینه فرامی‌گرفتند.» 📚(اصول کافی، ج 1، ص 27) ✾📚 https://eitaa.com/dastanhayekhob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ali Akbar Ghelich - Sobhe Ghadir (320).mp3
9.65M
عشق بی پایان علی جانم روزشمارعاشقی: 10روز تا عید غدیر 🎙 صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍسلام‌الله‌علیها‌
حکیمی از شخصی پرسید: روزگار چگونه است؟؟؟ 🌸🌺🌸🌺🌸 شخص با ناراحتی گفت: چه بگویم امروز از گرسنگی مجبورشدم کوزه سفالی که یادگار سیصد ساله اجدادیم بود را بفروشم و نانی تهیه کنم. حکیم گفت: خداوند روزی تو را، سیصد سال پیش کنار گذاشته و اینگونه ناسپاسی می کنی؟!؟! 💐💐💐💐💐 إن شاءالله همه ی ما هم بتوانیم در زمان غیبت مولایمان مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف قدر نعمت نظام مقدّس جمهوری اسلامی و استقرار ولایت فقیه در کشور مان رابدانیم و خود را مدیون و شرمنده‌ی شهدایمان نسازیم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 أللَّھُمَّ عَجِّــلْ لِولیِّکَ الفَرَج https://eitaa.com/dastanhayekhob
قطره ای از دریا ✳️سلیم تعریف می کند که: در مسجد كوفه خدمت امير المؤمنين عليه السّلام نشسته بودم و مردم اطراف آن حضرت بودند. حضرت فرمود: ✳️« از من بپرسيد قبل از آنكه مرا نيابيد. در باره كتاب خدا از من بپرسيد. بخدا قسم هيچ آيه ‏اى از كتاب خدا نازل نشده مگر آنكه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى من خوانده تا من هم بخوانم، و تأويل آن را به من آموخته است» ابن كوّاء گفت: پس آنچه نازل مى‏ شد در حالى كه تو غائب بودى چه مى ‏شود؟ ✳️فرمود: « بلى، آنچه من در آنها غايب بودم برايم حفظ مى ‏كرد، و آنگاه كه نزد او مى‏ آمدم مى‏فرمود: «يا على، خداوند بعد از تو اين مطالب را نازل كرد»، و آنها را برايم مى ‏خواند تا من هم مى ‏خواندم، و مى ‏فرمود: «تأويل اين ها چنين است» و آن را به من مى ‏آموخت.» 📚اسرار آل محمد عليهم السلام  صفحه 479 https://eitaa.com/dastanhayekhob
✅ کنترل زبان 🔸استاد فاطمی نیا نقل می فرمودند که عارف صالح، مرحوم شیخ رجبعلی خیّاط رحمةالله علیه با عده ای به کربلا مشرف شده بودند؛ در میان آنان زن و شوهری هم بودند... یک روز که از حرم پس از انجام زیارت بیرون آمده و برمی‌گشتند، این زن و شوهر با فاصله ی قابل ملاحظه ای از شیخ و در پشت سرِ ایشان راه می‌رفتند... در میان راه در ضمن صحبتی که میان آنها می‌شود، خانم زخم زبانی به شوهرش زده و با سخن خود او را آزرده خاطر می‌کند... هنگامی که همه وارد منزل و محل استراحت می‌شوند و آ شیخ رجبعلی به افراد به اصطلاح زیارت قبولی می‌گوید، به آن خانم که می‌رسد می فرماید: «تو که هیچ!... همه را ریختی زمین...» آن خانم می گوید: «ای آقا! چطور!؟... من این همه راه آمده ام کربلا... مگر من چکار کرده ام!؟ _فرمود:از حرم که آمدیم بیرون؛ "نیشی که زدی، همه اش رفت!" یعنی تمام نور و فیوضاتی که از زیارت کسب کرده بودی، با این عمل از بین بردی... 🍁لذا گفته می‌شود که تمام نور معنوی و فیوضاتی که انسان از عبادات و زیارات کسب می‌کند، با نیشی که به وسيله زبان به دیگران می‌زند نابود می شود. 🍁انسان نباید حتی" به شوخی" دل اطرافیان خود بخصوص آنان که با او خیلی رفیق هستند را آزار دهد چرا که نیشی که به وسيله زخم زبان به قلب و روح دیگران وارد می‌شود،در بعضی مواقع درمان نشدنی است! یا حداقل خیلی زحمت جبران دارد... 🍁انسان بایستی با خودش عهد ببندد که تمام کدورت‌ها و تیکه اندازی ها را بطور جدی ترک کند و سعی در کنترل زبانِ خویش داشته باشد، به نحوی که از بیهوده گویی ها و از لغویات اعراض کند و بیشتر سعی داشته باشد که با دوری از پراکنده گویی ها و پراکنده شنوی ها، تمرکزش را در تفکر کردن جمع کند و به خویش مشغول باشد... 🍁عمده دستورات سلوکی و اخلاقی که از عرفا رسیده، اذعان به مطلب بسیار مهّمِ «مراقبه» داشته اند که از أهمِّ مراقبات انسان، مراقبت از زبان است. ‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ https://eitaa.com/dastanhayekhob
☘🔸☘🔸☘🔸☘🔸☘ 🔆به خاطر گناه خلیفه 🌻جوانی را به (جرم) دزدی گرفتند و نزد خلیفه هارون‌الرشید بردند. بعد از اثبات دزدی هارون حکم کرد که دستش را بِبُرّند. 🌻پیرزنی که مادر جوان بود، پیش آمد و گفت: «ای خلیفه! دستی را که خدای تعالی آراسته، می‌بری؟» 🌻هارون گفت: «به‌حکم خدا قطع می‌کنم و من از خدا می‌ترسم که در حدّی از حدود شرع کوتاهی کنم، زود باشید دستش را ببرید!» 🌻پیرزن گفت: «ای خلیفه! زندگی من از کسب دست اوست، دست او را قطع می‌کنی، قوت زندگی‌ام را قطع می‌کنی.» هارون گفت: «دستش را ببرید که اگر این حد بر او بزنم، ازجمله گناه‌کاران باشم.» 🌻پیرزن گفت: «ای خلیفه! این گناه هم یکی از آن گناهان است. بدان که شب و روز استغفار می‌کنی.» خلیفه را این سخن خوش‌آمد و پسرش را به او بخشید. 📚(لطائف الطوائف، ص135) https://eitaa.com/dastanhayekhob
ملا نصر‌الدین با دوستی صحبت می‌کرد. خوب ملا، هیچ وقت به فکر ازدواج افتاده‌ای؟ ملا نصر‌الدین پاسخ داد:  فکر کرده‌ام. جوان که بودم، تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم. از صحرا گذشتم و به دمشق رفتم و با زن پر حرارت و زیبایی آشنا شدم اما او از دنیا بی‌خبر بود. بعد به اصفهان رفتم؛ آن جا هم با زنی آشنا شدم که معلومات زیادی درباره‌ی آسمان داشت، اما زیبا نبود. بعد به قاهره رفتم و نزدیک بود با دختر زیبا با ایمان و تحصیل کرده‌ای ازدواج کنم. پس چرا با او ازدواج نکردی؟  آه، رفیق! متاسفانه او هم دنبال مرد کاملی می‌گشت!   https://eitaa.com/dastanhayekhob داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✘ متفاوت خوندن دعای عرفه رو باید بلد باشیم! با یه چشم دیگه، با یه گوش دیگه، • و گرنه عرفه با روزهای دیگه هیچ فرقی نداره. ویژه 🌐 سایت منتظر https://eitaa.com/dastanhayekhob
حکایت ✏️ در یكی از آبادی‌های اربابی ظالم و ستمگر بود. او یك روز حكم می‌كند رعیت‌‌ها جفتی دو من كره برای سر سلامتی او بیاورند. رعیت‌‌ها هم چیزی نداشتند. هرچه فكر می‌كنند چه كنند عقلشان به جایی نمی‌رسد. آخرش می‌روند و دست به دامن كدخدا می‌شوند و از او می‌خواهند كه پیش ارباب برود و بخواهد كه آنها را ببخشد و از دادن كره معافشان كند. كدخدا هم بادی به غبغب می‌اندازد و قول می‌دهد كه كارشان را درست كند و پیش ارباب برود.  كدخدا پیش ارباب می‌رود و می‌گوید: "ارباب! رعیت‌‌ها امسال كار زیادی ندارند، قوه‌شان نمی‌رسد جفتی دو من كره بدهند یك لطفی بهشان بكن". مالك از خدا بی‌خبر هم كه رعیت‌هاش را خوب می‌شناخته و می‌دانسته كه چقدر صاف و صادقند می‌گوید: "والله كدخدا هرچه فكر می‌كنم ترا ناراضی بفرستم دلم راضی نمیشه، برو به رعیت‌‌ها بگو كره را بهشان بخشیدم جفتی دومن بیارن!" كدخدا هم به خیال اینكه برای رعیت‌‌ها كاری كرده خوشحال و خندان می‌آید و رعیت‌‌ها را جمع می‌كند و می‌گوید: "مردم! هی بگید كدخدا آدم خوبی نیست، رفتم پیش ارباب آنقدر التماس كردم تا راضی شد به جای دو من كره، دو من روغن بدین! حالا برید و به جان من دعا كنين! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ https://eitaa.com/dastanhayekhob
🔆ما فال بد نمی‌زنیم 🥀وقتی مردم کوفه برای امام حسین علیه‌السلام نامه نوشتند، حضرت نائب خاص خود، مسلم بن عقیل را به طرف کوفه فرستاد و مسلم با چند نفر کوفی ابتدا به مدینه رفتند. 🥀پس از زیارت و وداع با قبر مبارک پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم با خانواده‌ی خود خداحافظی کرد و دو نفر راهنما از قبیله بنی قیس، استخدام کرده و به طرف کوفه حرکت نمود. چون از مدینه حرکت کردند، راهنمایان خواستند از راه نزدیکی به کوفه روند که گرمی هوا و تمام شدن آب، سبب شد که آن دو نفر جان سپردند. مسلم با هر زحمتی که بود، خود را به قریه‌ای به نام مضیق رساند و در آنجا به همراه چند نفر کوفی آب نوشیدند تا از مرگ نجات پیدا کردند. 🥀 پس مسلم نامه‌ای برای امام حسین علیه‌السلام به مکّه نوشت و جریان راه گم کردن و مردن دو راهنما را در آن نوشت و متذکّر شد این سفر را به فال خوب نگرفتم، اگر اجازه بفرمائید دیگر به سفر کوفه ادامه ندهم. چون نامه‌ی مسلم به امام رسید، جوابی به مسلم نوشت و چنین متذکّر شد که: 🥀«به مأموریتی که می‌رفتی برو. من از جدّم پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: ما اهل‌بیت هرگز فال بد نزدیم و کسی ما را تطیّر نکند. مسلم پس از دریافت نامه به مأموریت خود به‌سوی کوفه ادامه داد.» 📚(مقتل الحسین علیه‌السلام، ص 166) https://eitaa.com/dastanhayekhob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو‌با شرافتی اگر... آبروی دیگران را مانند آبروی خودت محترم بدانی تو آزادی، اگر.. خودت را کنترل کنی، نه دیگران را تو مهربانی، اگر.. وقتی دیگران مرتکب اشتباهی میشوند، آنها را ببخشی تو شادی، اگر… گلی را ببینی و بخاطر زیباییش خدا را شکر کنی تو ثروتمندی، اگر.. بیش از آنچه نیاز داری نداشته باشی و دوست داشتنی هستی، اگر… دردهایت تو را از دیدن دردهای دیگران کور نکرده باشد “اگر چنین است… تو یک انسان بزرگ و شرافتمند هستی” الهی قمشه ای 🔰 ‌‌‌‌ 🆔 🍃🍃 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ https://eitaa.com/dastanhayekhob
🔸«غُصّه» با «قاف» ✍ علی‌رضا مکتب‌دار 📌حتما شما هم تجربه کرده‌اید در بعضی سفرها که مجبورید ساعت‌ها در کویری ممتد و یکدست، رانندگی کنید، حوصله همسفرانتان سر رود و خود شما هم کلافه شوید. اما بر عکس، در مسیری کوهستانی و پر از دار و درخت، هیجان روبروشدن با منظره‌های طبیعی، شوری وصف‌ناشدنی را بر فضای سفر حاکم کند. 📌زندگی هم همین است. زندگی را هم فراز و نشیب آن است که زیبا می‌کند، چنانکه پستی و بلندی و پیچ خم، طبیعت را زیبا و چشم نواز می‌سازد. زندگی بدون فراز و فرود، آدم را در بستر کسالت حاصل از روزمرگی می‌اندازد و سکوت خفه‌کننده‌ای را بر سرتاسر وجود او حاکم می‌کند. 📌تلخیِ رنجی گذرا، شیرینی به‌یادماندنی زندگی را به یاد می‌آورد، عبوسی چهره‌ای نامهربان، مهربانی صورت محبوب را یادآور می‌شود و اندوه حاصل از یک گرفتاری، آسایش و شادمانیِ در نعمت زیستن را. 📌رنج، خشم، اندوه و ... و در یک کلمه: «غصه‌ها» همچون قطاری از مقابل دیدگان ما می‌گذرند و به خاطرات و «قصه‌ها» می‌پپوندند. پس خوب است «غصه‌ها» را با«قاف» بنویسیم و آنها را سوار بر قطار زمان، راهی سرزمین «گذشته» کنیم و خود با شادی‌هایمان در بهشت «اکنون» به‌سر بریم. https://eitaa.com/dastanhayekhob