"بهلول به بصره رفت و میخواست مدتی ناشناس زندگی کند. پس خانهای اجاره میکند، اما خانه بسیار کهنه و مخروبه بود و با اندک باد و باران از تمام دیوارهای آن صدا بلند میشد.
پس بهلول به نزد صاحب خانه رفت و وضعیت را شرح داد. از آنجایی که صاحب خانه شخص رند و شوخطبعی بود، در جواب بهلول میگوید: مگر نه این است که همه موجودات حمد و ستایش خداوند متعال را میکنند؟ دیوارهای خانه من نیز چنین میکنند.
بهلول بیدرنگ میگوید: برادر آن چه گفتی کاملا صحیح است، ولی گاهی حمد و ستایش موجودات به سجده ختم میشود. من از ترس سجده دیوارهای خانه تو به نزدت آمدم تا قبل از وقوع آن تدبیری بکنی. "
به کانال داستان های
خوب(معنوی)بپیوندید😊
👇👇👇👇👇👇👇
╭═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═╮
#داستان_های_خوب_(معنوی)
https://eitaa.com/dastanhayekhob
╰═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═
سلام صبح شما بخیر
خدایا مراقب دستان ما باش
که جز به سوی تو باز نگردد
مراقب قلب ما باش
که فقط خانه محبت تو باشد
کمکمان کن تا با هم مهربان باشیم
تا محبت و مهربانیات را
با تمام وجود احساس کنیم🙏
روزتان پر برکت و در پناه پروردگار
باشید.🌸
به کانال داستان های
خوب(معنوی)بپیوندید😊
👇👇👇👇👇👇👇
╭═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═╮
#داستان_های_خوب_(معنوی)
https://eitaa.com/dastanhayekhob
╰═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═
#داستان
طمع چوپانی که سگ گله اش را سلاخی کرد...!!!
این داستان بسیار آموزنده حکایتی واقعی از زمان اشغال ایران توسط نیروهای انگلیسی و برگرفته از ترجمهی این داستان « رسانه های بین المللی » است...
سالها قبل در زمان اشغال ایران توسط نیروهای انگلیسی، جنرال «سانی مود» که در یکی از مناطق کشور حرکت میکرد در میان راه نگاهش به چوپانی افتاد و ایستاد.
به مترجمی که همراه خود داشت گفت :برو به این چوپان بگو که جنرال سانی میگوید که : اگر این سگ گلهات را سر ببُری یک پوند انگلیس به تو میدهم...!!!!
چوپان که با یک لیرهی استرلینگ انگلیسی میتوانست نصف گله گوسفند بخرد...!!! بیدرنگ سگ را گرفت و آن را سر برید...!!!
آنگاه جنرال دوباره به چوپان گفت که : اگر این سگ را سلاخی کنی،یک پوند دیگر هم به تو میدهم.... و چوپان هم پوند دوم را گرفت و سگ را سلاخی کرد...!!! سپس جنرال برای بار سوم توسط مترجم خود به چوپان گفت که : این پوند سومی را هم بگیر و این سگ را تکه تکه کن...!!! و چوپان پوند سوم را گرفت و سگ گله را تکهتکه کرد...!!!
وقتی جنرال انگلیسی به راه افتاد، چوپان به دنبال او دوید و گفت :اگر پوند چهارم را هم به من بدهی، من این سگ را طبخ میکنم.
جنرال سانی مود گفت : نه...!!!
من خواستم که آداب و رفتارهای مردم این مرز و بوم را ببینم و به سربازانم نشان دهم...! تو بخاطر سه پوند حاضر شدی که این سگ گلهات را که رفیق تو و حامی تو و گلهٔ گوسفندان توست سر ببری، و سلاخی کنی،و آن را تکهتکه کنی، و اگر پوند چهارمی را به تو میدادم، آنرا میپختی....!!!! و معلوم نیست با پوند پنجم به بعد چه کارها که نخواهی کرد...!!!
آنگاه جنرال سانی رو به سوی نظامیان همراهش کرد و گفت : « تا وقتی که از این نمونه مردم در این کشور وجود داشته باشند، شما نگران هیچ چیز نباشید...!!!!...» پول حتی علايق و احساسات انسانها را عوض میكند...!!!
از نخل برهنه سایه داری مطلب
از مردم این زمانه یاری مطلب
عزت به قناعت است و خواری به طمع
با عزت خود بساز و خواری مطلب
❇️عزت نفس عزت نفس عزت نفس
قناعت توانگری هست..
استادی داشتیم که اغلب اوقات توصیه می کرد عزیزانم:
عزت نفس داشته باشید..
به هر جا نروید..
هر پولی را قبول نکنید..
هر غذایی را نخورید..
به کانال داستان های
خوب(معنوی)بپیوندید😊
👇👇👇👇👇👇👇
╭═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═╮
#داستان_های_خوب_(معنوی)
https://eitaa.com/dastanhayekhob
╰═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═
هدایت شده از فارس الحجاز.حسنلو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام لطفا اینو بذارید داخل گروهتون
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده
🏴سلام بربانوی آب و آیینه🏴
به کانال داستان های
خوب(معنوی)بپیوندید😊
👇👇👇👇👇👇👇
╭═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═╮
#داستان_های_خوب_(معنوی)
https://eitaa.com/dastanhayekhob
╰═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که ره بستی میان کوچهها بر فاطمه
گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود
سلام صبح شما بخیر
🔹شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد◾◾◾◾◾◾
به کانال داستان های
خوب(معنوی)بپیوندید😊
👇👇👇👇👇👇👇
╭═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═╮
#داستان_های_خوب_(معنوی)
https://eitaa.com/dastanhayekhob
╰═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═
.
ســ✋ــلام
🍃🌸صبح جمعه تون زیبـا
🍃🌸آرزو میکنم دقایق امروز
🍃🌸بـراتون سرشـار از عــشق
🍃🌸سلامتی برکت وتندرستی باشه
🍃🌸امروزتـون قرین با آرامـش و مـهر
به کانال داستان های
خوب(معنوی)بپیوندید😊
👇👇👇👇👇👇👇
╭═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═╮
#داستان_های_خوب_(معنوی)
https://eitaa.com/dastanhayekhob
╰═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═
📚داستان کوتاه پند آموز
کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت .وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد .
این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود.
امام علی علیه السلام:
دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود.
📚غررالحكم، ج۲، ص۵۲
❇️ ببخشید و بگذرید ... سخت نگیرید..
تا خدا هم از شما بگذره و ببخشه..
دنیا ارزشش رو نداره..
به کانال داستان های
خوب(معنوی)بپیوندید😊
👇👇👇👇👇👇👇
╭═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═╮
#داستان_های_خوب_(معنوی)
https://eitaa.com/dastanhayekhob
╰═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═
14030918 سوریه.mp3
10.68M
و اما #سوریه...
⭕️خیلی فوری⭕️
😡 تحلیل با چشم بسته و بدون بلد بودن الفبای سیاسی و تهمت زدن به فرماندهان شجاع نظامی و پاشیدن تخم یأس و نأمیدی در جامعه
⛔️ مراقب اشخاصی باشین که خود را سخنگوی رهبری می دانند!
👌 گوش دهید و انتشار بدید
به کانال داستان های
خوب(معنوی)بپیوندید😊
👇👇👇👇👇👇👇
╭═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═╮
#داستان_های_خوب_(معنوی)
https://eitaa.com/dastanhayekhob
╰═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═
"آدم خوب، هیچوقت عوض نشو!"
رفتم توی مغازه تعمیرات کامپیوتر و گفتم:
ببخشید این تبلت من صفحهش یهویی تاریک شد.
مغازهدار گفت:
-بله حتما یه نگاهی بهش میندازم ممکنه ال سی دیش سوخته باشه اگر سوخته بود عوضش کنم...؟
بله لطفاً، خیلی بهش احتیاج دارم
-فردا بعد از ظهر بیایید تحویل بگیرین
روز بعدش رفتم و تبلت را سالم بهم تحویل داد.
هزینهش را پرسیدم گفت:
هیچی، چیز مهمی نبود، فقط کابل فلتش شل شده بود، سفت کردم همین.
تشکر کردم و اومدم بیرون.....
نشستم تو ماشین ولی دلم طاقت نیاورد ...
میتونست هر هزینهای را به من اعلام کنه....
خودم را آماده کرده بودم...
کنار پاساژ یک شیرینی فروشی بود.
یک بسته شکلات گرفتم و دوباره رفتم پیشش،
گذاشتم رو پیشخون و بهش گفتم:
*دنیا به آدمهایی مثل شما نیاز داره... هیچوقت عوض نشو*
از بالای عینکش یه نگاهی بهم انداخت و متوجه موضوع شد...
لبخندی زد و گفت: عین جمله پدرم را تکرار کردید...حیف که ماه پیش بخاطر کرونا از دنیا رفت...
تسلیت گفتم و ازش خداحافظی کردم...
در راه برگشت به این فکر میکردم که تغییر در آدمها به تدریج اتفاق میافته، تنها چیزی که میتونه ما را در مسیر درستکاری و امانتداری حفظ کنه یک جمله ساده از عزیزترین آدم زندگیمونه...
"آدم خوب، هیچوقت عوض نشو"
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
به کانال داستان های
خوب(معنوی)بپیوندید😊
👇👇👇👇👇👇👇
╭═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═╮
#داستان_های_خوب_(معنوی)
https://eitaa.com/dastanhayekhob
╰═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═
✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
✨الـــهــی بــه امــیــد رحمتت.
🍃سلام صبحتان بخیر🍃
🪻 روزتان پر از اتفاقات خوب🪻
به کانال داستان های
خوب(معنوی)بپیوندید😊
👇👇👇👇👇👇👇
╭═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═╮
#داستان_های_خوب_(معنوی)
https://eitaa.com/dastanhayekhob
╰═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═
🌼تقدیم با بهترین آرزوها
🌹صبح آدینهات گلباران
🌼جمعهات شاد و عالی
🌹امـروزت خوش و خرم
🌼روزت قشنگ دلت مملو از عشق
🌹احوالت آرام، لبت خندون
🌼و هزار آرزوی زیبا برات
🌹از خداوند خواستارم
🌤
به کانال داستان های
خوب(معنوی)بپیوندید😊
👇👇👇👇👇👇👇
╭═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═╮
#داستان_های_خوب_(معنوی)
https://eitaa.com/dastanhayekhob
╰═━⊰🍃🌺⚫️🍃⊱━═