🗓 #تقویم_تاریخ
سهشنبه
۱۲ تیر ۱۳۹۷
۱۹ شوال ۱۴۳۹
۳ جولای ۲۰۱۸
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😱
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
#حدیث_روز
اَحِبُّوا الصِّبْيانَ وَ ارْحَمُوهُمْ ، وَ اِذا وَ عَدتُموهُمْ شَيْئا فَفُوا لَهُمْ ، فَاِنَّهُمْ لايَدْرونَ اِلاّ اَ نَّـكُمْ تَرْزُقونَهُمْ ؛
كودكان را دوست بداريد و با آنان مهربان باشيد و هرگاه به آنان وعده داديد ، به آنوفا كنيد ، زيرا آنان ، روزى دهنده خود را كسى غير از شما نمى دانند .
حضرت محمد(ص)
[كافى ، ج ۶، ص ۴۹، ح ۳]
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😱
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
#داستانک
✅بزرگترین ها
روزی خلیفه بهلول را پرسید:بزرگترین جانور دریا کدام است؟
گفت:نهنگ
پرسید:بزرگترین جانور خشکی کدام است؟؟
گفت:استغفرا....کدام جانور را جرئت آن باشد که خود را از حضرت خلیفه بزرگتر پندارد؟!
😂😂😂
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😱
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
#داستانک
🐕 ✅وفاى_سگ عجيب است
مرحوم آيت الله بلادى نقل كرده كه يكى از بستگانم چند سال در فرانسه براى تحصيل رفته بود، نقل كرد كه:
در پاريس خانه كرايه كردم و سگى را براى پاسبانى نگاه داشته بودم شبها درب خانه را مىبستم و سگ نزد در مىخوابيد و من به كلاس درس مىرفتم و بر مىگشتم و سگ هم با من داخل خانه مىشد.
يك شبى برگشتن به خانه طول كشيد و هوا هم سرد بود به ناچار پشت گردنم با پالتوام بالا آوردم گوشها و سرم را پوشاندم و دستكش در دست كرده و صورتم را گرفتم به طورى كه تنها چشمم براى ديدن راه باز بود با اين هيئت درب خانه آمدم تا خواستم قفل را باز كنم سگ زبان بسته چون هيئت خود را تغيير داده بودم و صورتم را پوشيده بودم مرا نشناخت و به من حمله كرد و دامن پالتوام را گرفت
فوراً صورتم را باز كردم و صدا زدم تا مرا شناخت با نهايت شرمسارى به گوشهاى از كوچه خزيد در خانه را باز كردم آنچه اصرار كردم داخل خانه نشد به ناچار در رابستم و خوابيدم
صبح كه به سراغ سگ آمدم ديدم مرده است دانستم كه از شدت حيا جان داده است
اين عمل يك حيوان بوده ندانسته انجام گرفت از شدت خجالت جان داد كه چرا مرتكب اين عمل شدم
📕 داستانهای شگفت
آیتالله دستغيب ص161
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😊
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
سست ترین ڪلمه
"شانس"است.
به امید آن نباش
محڪم ترین ڪلمه،
"پشتڪار"است.
آن را داشته باش
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😊
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
#داستانک
✅شکار
روزی هارون الرّشید و جمعی از درباریان به شکار رفته بودند.بهلول نیز با آنها بود.
آهویی در شکارگاه ظاهر شد.خلیفه،تیری به سوی آهو افکند ولی تیرش به خطا رفت و آهو گریخت.بهلول گفت:احسنت!!
خلیفه برآشفت و فریاد زد:مرا مسخره میکنی؟؟
بهلول گفت:احسنت من برای آهو بود نه برای خلیفه!
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😊
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
هدایت شده از 🌹 رساله تمام مراجع🌹
امام زاده ابراهیم ع فرزند امام موسی بن جعفر ع زنجان ، الان دعاگوی دوستانم .
الهم عجل لولیک الفرج
@hajtohid
#داستانک
✅
#من_یاقی_نیستم
🌼روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..
که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد...با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت، قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود...!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
😇چه کار می کردی؟ ....
🙈گفت: هیچ.
😇فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
🙈گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
😇آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
🙈گفت: نه!
😇آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی...!
🙈گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
😇سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
😇گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت...
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:
😇من یاغی نیستم
🙏خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم... نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!...
فقط اومدیم بگیم که:
خدایا ما یاغی نیستیم....
بنده ایم....
اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده.....
لطفا همین جمله را از ما قبول کن.
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😊
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
هدایت شده از حــاج توحــید(مستاجرخدا😇)
افتتاح کانال رساله تمام مراجع به همراه امکان پاسخ به سوالات عزیزان طبق نظر مرجع تقلید محترمتان 😳، برای اولین بار در ایتا به جمع چند هزار نفری ما بپیوندید😊🙏
رساله تمام مراجع 👇👇🌹🌹
http://eitaa.com/joinchat/1856176139C2afb2adf9f
#داستانک
✅عظیمت داروغه
روزی داروغه بهلول را گفت:تاچند روز دیگر مرا به شهری دیگر می فرستند .اینک از همه خداحافظی میکنم.
بهلول گفت:این مصیبتی عظیم است!داروغه پرسید:برای شما؟؟
گفت:نه برای آن شهر دیگر!!
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😊
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
به رسم هر روز صبح با سلام
بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَیْكَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
التماس دعا ......روز خوبی داشته باشید.
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😊
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
#حدیث_روز
قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله:
مَن سَرَّهُ أن يُمَدَّ لَهُ فِي عُمرِهِ و يُزادَ في رِزقِهِ فَليَبَرَّ والِدَيهِ ؛
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرمایند:
هركه خوش دارد عمرش دراز و روزى اش بسيار شود ، به پدر ومادرش نيكى كند .
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😊
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
#داستانک
✨❤️ حضرت شعیب میگفت :
گناه نکنید که خدا بر شما بلا نازل میکند..
یکی آمد و گفت من خیلی هم گناه
کردم ولی خدا اصلا بلایی بر من نازل نکرده!
خداوند به حضرت
شعیب وحی میکند که به او
بگو اتفاقا تو سر تا پا در زنجیر هستی..
آن فرد از حضرت
شعیب درخواست نشانه میکند.
خداوند میگوید به او بگو
که عباداتش را فقط به عنوان تکلیف
انجام میدهد و هیچ لذتی از آنها نمیبرد..
امام صادق علیه السلام فرمودند:
خداوند كمترين كاري كه درباره
گناهکار انجـام مـیدهد اين است كـه
او را از لـذّت مـناجـات محـروم ميسـازد.
📚|معراجالسعادة صفحه۶۷۳
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😊
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
#داستانک
#داستانهایامامان
#امامعلیعلیهالسلام
رعایت حقوق مالی در همسایگی
موسى ابن عيسى انصارى گفت بعد از نماز عصر با امير المؤ منين (عليه السلام) نشسته بودم. مردى خدمت ايشان رسيد.
عرض كرد يا على تقاضائى دارم.
مايلم حركت كنيد، پيش كسى كه مورد نظر من است با هم برويم و خواسته مرا برآوريد،
فرمود: كار تو چيست؟
گفت من در خانه شخصى همسايه هستم.
در آن خانه درخت خرمائى هست كه در موقع وزش باد از خرماى رسيده و نارس مى ريزد و يا پرنده اى از بالاى درخت مى اندازد.
من و بچه هايم از آنها مى خوريم بدون اينكه به وسيله چوب يا سنگ آنها را بريزيم
اكنون مى خواهم شما واسطه شويد كه از من بگذرد.
موسى بن عيسى مى گويد حضرت به من فرمود حركت كن با هم برويم .
در خدمت ايشان رفتيم ، پيش صاحب درخت كه رسيديم على (عليه السلام) سلام نمود.
او جواب داد، احترام كرد و شادمان شد.
عرض كرد يا على به چه منظور تشريف آورده ايد.
فرمود اين مرد در خانه تو مى نشيند از درخت خرمائى كه دارى با يا پرنده مى ريزد بدون اينكه باد سنگ يا چوب بزنند آمدم درخواست كنم او را حلال كنى .
صاحب باغ امتناع ورزيد.
مرتبه دوم حضرت درخواست كرد. باز قبول نكرد.
در مرتبه سوم فرمود به خدا قسم از طرف پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) ضامن مى شوم در قبال اين كار خداوند بستانى تو را در بهشت عنايت كند.
اين بار هم نپذيرفت .
كم كم نزديك شامگاه شد على (عليه السلام ) فرمود :
آن خانه را به فلان باغستان مى فروشى ؟
پاسخ داد آرى
حضرت گفت: خداوند و موسى بن عيسى انصارى را به شهادت مى گيرم خرمايش در مقابل آن منزل به تو فروختم آيا راضى هستى؟
صاحب منزل باور نمى كرد على (عليه السلام) اين معامله را بكند.
گفت من هم خدا و موسى بن عيسى را گواه مى گيرم كه فروختم خانه را در مقابل آن باغ .
على (عليه السلام) رو كرد به مردى كه در خانه به عنوان همسايگى مى نشست فرمود منزل را به رسم مالكيت تصرف كن خداوند به تو بركت دهد حلال باد بر تو.
در اين هنگام صداى اذان بلند شد.
همه حركت كردند براى انجام فريضه نماز مغرب و عشاء را با پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) خوانديم.
هر كسى به منزل خود رفت
فردا پس از نماز صبح پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) مشغول تعقيب بود حالت وحى بر آنجناب عارض گشت . جبرئيل نازل شد.
پس از پايان وحى روى به اصحاب كرده فرمود كداميك از شما ديشب عمل نيكى انجام داده ايد خودتان مى گوئيد يا من بگويم.
على (عليه السلام) عرض كرد شما بفرمائيد.
پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود اينك جبرئيل بر من نازل شد، گفت شب گذشته على بن ابيطالب (عليه السلام) كار پسنديده اى انجام داد.
پرسيدم چه كار. گفت اين سوره را بخوان بسم الله الرحمن الرحيم و الليل اذا يغشى و النهار اذا تجلى تا به اين آيه فاما من اعطى و اتقى و صدق بالحسنى فسنيره لليسرى الى آخر سوره .
رو به على كرد فرمود تو تصديق به بهشت كردى و خانه را به آن مرد بخشيدى و بستان خود را دادى ؟
عرض كرد بلى .فرمود اين سوره درباره ات نازل شد.
آنگاه حركت كرد پيشانى او را بوسيد و گفت: من برادر تو هستم و تو برادر من
بحارالأنوار-ج9_ص516
📚داستانک های مذهبی 🌹👇👇😊
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312
هدایت شده از حــاج توحــید(مستاجرخدا😇)
یه کانال به جای چند کانال واای عالی
برخی از فعالیت های ما در این کانال
1⃣قرآن همراه تفسیر❤️
2⃣حدیث ❤️
3⃣عکس وکلیپمذهبی ❤️
4⃣دعاهاو اذکارخاص😊❤️
5⃣عکس وخاطرات از شهدا❤️
6⃣خلاصه یه کانال گلچین از موارد مذهبی همه چی ❤️❤️
با ما همراه باشید .
🌹گلچین مذهبی 😍😍
http://eitaa.com/joinchat/2828402700C3316494ef3
📚داستانک🌹
یه کانال به جای چند کانال واای عالی برخی از فعالیت های ما در این کانال 1⃣قرآن همراه تفسیر❤️ 2⃣حدیث ❤
کانال دوم ما دوستان عالی لطفا عضو بشین 🙏🙏❤️
هدایت شده از 🌹 رساله تمام مراجع🌹
🍀#ختم_گره_گشـــــاےنرجس_خاتون🍀
به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان متوسل شوید،
ختمی بسیار سریع الاجابه از حضرت نرجس خاتون براے برآورده شدن حاجاتی ڪه امیدے به برآورده شدنش ندارید
ختمی ڪه تا به حال ڪسی را دست خالی رد نڪرده
براےدیدن ختم ڪلیڪ ڪنید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3533438976C7d7a5d813a