eitaa logo
📚داستانک🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
151 ویدیو
35 فایل
داستان های #کوتاه و #آموزنده نکات ناب #اخلاقی متن های #زیبا کپی مطالب با ذکر منبع جایز است✅
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) : 🤲 زیاد استغفار کنید ، در خانه‌ها و مجالستان، سر سفره‌ها و در بازارهایتان، و در مسیر رفت‌و‌آمدهایتان و هر جا که بودید(استغفار کنید)، چرا که شما نمى‌دانید آمرزش خداوند چه زمانى نازل مى‌شود ‌📚 مستدرک الوسائل،ج 5،ص 319 http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
✨﷽✨ 🌼مسلمان شدن مرد سرشناس ✍️طفيل بن عمرو كه شاعر شيرين زبان خردمندي بود و در ميان قبيله خود، نفوذ كلمه داشت، زماني وارد مكه گرديد. اسلام آوردن مردي مانند طفيل، براي قريش بسيار گران بود، از همين رو سران قريش و بازيگران صحنه سياست، گرد اورا گرفتند و گفتند: اين مردي كه كنار كعبه نماز مي‌گزارد، با آوردن آيين جديد، اتحاد ما را بر هم زده و با سحر بيان خود سنگ تفرقه ميان ما افكنده است! مي‌ترسيم ميان قبيلة شما نيز دو دستگي بيفكند. چه بهتر كه با وي سخن نگويي! طفيل مي‌گويد: سخنان آنها چنان مرا بيمناك كرد كه از ترس تأثير سحر بيان او تصميم گرفتم با او سخن نگويم و سخن او را هم نشنوم. و براي جلوگيري از نفوذ سحر او هنگام طواف، پنبه در گوشهاي خود كردم تا مبادا زمزمة قرآن و نماز او به گوش من برسد. بامدادان در حالي كه پنبه داخل گوشهاي خود نموده بودم وارد مسجد شدم و هيچ مايل نبودم سخني از او بشنوم. نمي‌دانم چطور شد كه يكباره كلام بسيار شيرين و زيبايي به گوشم رسيد و بيش از حد، احساس لذت نمودم. با خود گفتم مادر در سوگت نشيند! تو كه يك مرد سخن پرداز و خردمندي، چه مانع دارد سخن اين مرد را بشنوي تا هر گاه نيك باشد بپذيري و اگر زشت باشد آن را رد كني! پس براي اينكه آشكارا با آن حضرت تماس نگيرم مقداري صبر كردم تا پيامبر راه خانه خود را پيش گرفت و وارد خانه شد. من نيز اجازه خواسته، وارد شدم و ماجراي خود را از آغاز تا پايان بازگو كردم و گفتم قريش درباره شما چنين مي‌گويند و من در آ‎غاز تصميم نداشتم با شما ملاقات كنم ولي تلاوت قرآن شما مرا به سويتان جلب كرد. اكنون مي‌خواهم حقيقت آيين خود را براي من تشريح كني و اندكي قرآن براي من بخواني! رسول خدا(صلّي الله عليه و آله) آيين خود را بر او عرضه داشت و مقداري قرآن خواند. طفيل مي‌گويد: به خدا سوگند كلامي زيباتر از آن نشنيده و آيين معتدل‌تر از آن نديده بودم. به حضرتش عرض كردم: من در ميان قبيله خود فردي سرشناس و با نفوذي هستم و براي نشر آيين شما فعاليت مي‌كنم. ابن هشام گويد: طفيل تا روز حادثه خيبر ميان قبيله خود بود و به نشر آيين اسلام اشتغال داشت و در همان حادثه با هفتاد، هشتاد خانواده مسلمان به پيامبر(صلّي الله عليه و آله) پيوست و در اسلام خود همچنان پايدار بود تا اينكه پس از درگذشت پيامبر به عصر خلفا در جنگ يمامه شربت شهادت نوشيد. 📙سيره ابن هشام، ج 1 http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
✍️ پسری، با اخلاق و نیک‌ سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری می‌رود پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمی‌دهم! پسری پولدار اما بدکردار، به خواستگاری همان دختر می‌رود، پدر دختر با ازدواج موافقت می‌کند، و در مورد اخلاق پسر می‌گوید: ان‌شاءالله خدا او را هدایت می‌کند! دختر گفت: پدرجان مگر خدایی که هدایت می‌کند با خدایی که روزی می‌دهد فرق دارد ؟! http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
✨﷽✨ 🌼قدر عافیت ✍️پادشاهى با نوكرش در كشتى نشست تا سفر كند، از آنجا كه آن نوكر نخستین بار بود كه دریا را مى دید و تا آن وقت رنجهاى دریانوردى را ندیده بود، از ترس به گریه و زارى و لرزه افتاد و بى تابى كرد، هرچه او را دلدارى دادند آرام نگرفت ، ناآرامى او باعث شد كه آسایش شاه را بر هم زد، اطرافیان شاه در فكر چاره جویى بودند، تا اینكه حكیمى به شاه گفت : (اگر فرمان دهى من او را به طریقى آرام و خاموش مى كنم .) شاه گفت : اگر چنین كنى نهایت لطف را به من نموده اى . حكیم گفت : فرمان بده نوكر را به دریا بیندازند. شاه چنین فرمانى را صادر كرد. او را به دریا افكندند. او پس از چندبار غوطه خوردن در دریا فریاد مى زد مرا كمك كنید! مرا نجات دهید! سرانجام مو سرش را گرفتند و به داخل كشتى كشیدند. او در گوشه اى از كشتى خاموش نشست و دیگر چیزى نگفت . شاه از این دستور حكیم تعجب كرد و از او پرسید: (حكمت این كار چه بود كه موجب آرامش غلام گردید؟ ) حكیم جواب داد: (او اول رنج غرق شدن را نچشیده بود و قدر سلامت كشتى را نمى دانست ، همچنین قدر عافیت را آن كس داند كه قبلا گرفتار مصیبت گردد.) 📙 حکایات پندآموز http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
اعتراض عقیل بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم چون امام علي عليه السلام به حكومت رسيد به منبر رفتند و ستايش و ثناء خدا كردند و بعد فرمود : به خدا قسم به يك درهم از غنيمتهاي شما دست نرسانم تا آنگاه كه در مدينه شاخه خرمائي دارم ، پس راست بگوئيد ، خود را از اين مال محروم كرده ام و به شما عطاء مي كنم . در اين هنگام عقيل برادر امام به پا خاست و عرض كرد : قسم به خدا تو مرا و شخص سياه مدينه را برابر و مساوي قرار داري ! امام فرمود : بنشين ، در اينجا غير تو ديگري نبود كه تكلم كند ، تو بر آن سياه چهره چه برتري داري ، جز به پيشي گرفتن در اسلام يا به تقوي و اجر و ثواب ، كه اين برتري در آخرت است . http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
📚افراد مذهبی کمتر دچار افسردگی میشوند. مطالعات انجام شده روی افراد در معرض خطر افسردگی که خود را معنوی یا مذهبی میدانستند در مقایسه با افرادی که خود را غیر مذهبی معرفی ‌میکردند نشان میدهد بخش هایی از لایه خارجی مغز به نام ضخیم تر بود. ضخامت مغز میزان مذهبی یا معنوی بودن فرد را مشخص نمیکند اما مذهب میتواند تاب و تحمل مغز را در برابر افسردگی افزایش دهد. 📚منبع: علوم نوین در اسلام؛ نصیری الحسینی؛ ص ۶۱ http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
امام علی ( ع) می فرماید؛ آنکه انتقام می گیرد یک روز خوشحال است و آنکه می بخشد یک عمر... پس بخشنده باش تا همیشه خوشحال باشی... http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
🔴 بدترین اثر گناه ✍️ شاید بدترین اثر گناه، کم‌شدن امید انسان به رحمت خدا باشه؛ یادمون نره ناامیدی از رحمت خدا گناه کبیره است. چون وقتی انسان نا امید بشه دیگه زمینه برای انجام گناه‌های بیشتر و بزرگ‌تر براش فراهم میشه و به این ترتیب شیطان به هدف خود می‌رسه و انسان دیگه خودش رو غرق شده میدونه. در این حالت فقط باید به این فکر کرد که خدا مثل ما نیست که بخشش و رحمتش محدود باشه صد بار اگر توبه شکستی باز آی! http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
✨﷽✨ 🌼 مرا بخوانید تا خواسته شما را بر آورده سازم ✍️ شخصی از حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام پرسید : از تو درباره این سخن خدا می­ پرسم که فرمود: «مرا بخوانید تا خواسته شما را بر آورده سازم»، چه شده است که ما خدا را می­ خوانیم، ولی جواب داده نمی­ شود؟! حضرت فرمود: همانا قلب­ های شما با هشت خصلت خیانت کرد : 1️⃣ نخست این که شما خدا را شناختید، ولی حقش را همان­گونه که واجب کرده است، ادا نکردید. از این رو این شناخت برای شما سودی نداشت. 2️⃣ دوم این که شما به فرستاده خدا ایمان آوردید، ولی به روش و سیره وی عامل نبودید و شریعت وی را از بین بردید. پس فایده ایمان شما چیست؟! 3️⃣ سوم این که شما قران را خواندید، ولی آن را به کار نبستید. گفتید چشم اطاعت می کنیم، ولی مخالفت کردید. 4️⃣ چهارم این که گفتید از آتش جهنم می­ترسید، ولی هر لحظه با انجام گناهان به آن نزدیک شدید. پس ترس شما کجاست؟! 5️⃣ پنجم این که گفتید مشتاق بهشت هستید و حال آن که هر لحظه کاری می­کنید که شما را از آن دور می­سازد. پس اشتیاق شما کجاست؟! 6️⃣ ششم این که از نعمت های الهی بهره­ مند می­ شوید، ولی شکر آنها را به جای نمی­ آورید. 7️⃣ هفتم این که خداوند به شما فرمان داد با شیطان دشمنی کنید و فرمود: «همانا شیطان دشمن شماست پس او را دشمن خود بدانید»، ولی شما بدون مخالفت با او دوستی کردید. 8️⃣ هشتم این که تنها عیوب مردم را می­ بینید و از عیب­ های خویش غافل هستید. شما در حالی که خود به سرزنش کردن سزاوارترید، دیگران را ملامت می­ کنید. ‼️ با این اوصاف کدام دعای شما مستجاب شود؟! شما درها و راه­ های دعا را به روی خود بسته­‌اید. از خدا پروا داشته باشید و کارهایتان را درست کنید و باطن خویش را خالص سازید و امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خداوند دعاهای شما را مستجاب کند». 📚 مستدرک الوسائل ، ج۵ ، ص ۲۶۸ http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
✍️علامه تهرانی (ره) : هر کس در عصر پنج شنبه برود بر سر قبر مادرش و پدرش و طلب مغفرت کند ، خداوند عزوجل طبقه هایی از نور به قلب آنان افاضه می کند و آنها را خشنود می گرداند و حاجات این کس را بر می آورد. أرحام انسان در عصر پنجشنبه منتظر هدیه ای هستند و لذا من در بین هفته منتظرم که عصر پنج شنبه برسد و بیایم بر سر قبر پدر و مادرم و فاتحه بخوانم. 📕 معاد شناسی علامه طهرانی ، ج ۱ ، ص ۱۹۰ http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚
✨﷽✨ ✍️"صاحبدلی" روزی به "پسرش" گفت: برویم زیر "درخت صنوبری" بنشینیم. پسر در کنار پدر "راهی" شد. پدر دست در "جیب" کرد و مقداری "سکه طلا" از جیب خود بیرون آورد و بر زمین نهاد. گفت: پسرم می خواهی "نصیحتی" به تو دهم که عمری تو را کار آید یا این سکه ها را بدهم که "رفع مشکلی اساسی" از زندگی خود بکنی؟ پسر فکری کرد و گفت: پدرم بر من "پند را بیاموز،" سکه ها را نمی خواهم، سکه برای رفع "یک مشکل" است ولی پند برای رفع مشکلاتی برای "تمام عمر." پدرش گفت: سکه ها را بردار... پسر پرسید: "پندی ندادی؟!" پدر گفت: وقتی تو "طالب پندی" و سکه را گذاشتی و پند را بر داشتی، یعنی می دانی سکه ها را کجا هزینه کنی.! و این؛ "بزرگترین پند من برای تو بود." پسرم بدان "خدا" نیز چنین است... اگر "مال دنیا" را رها کنی و دنبال "پند و حکمت" باشی، دنیا خودش به تو "رو می کند." ولی اگر "دنیا را بگیری" یقین کن، "علم و حکمت" از تو "گریزان" خواهد شد. http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312 ☑️ داستانک 📚