📔#حكایت_اعتدال_در_نیكى
چوپانى پدر خردمندى داشت. روزى به پدر گفت: اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه كه از پیروان آزموده انتظار مى رود یك پند بیاموز.
پدر خردمند چوپان گفت: به مردم نیكى كن، ولى به اندازه، نه به حدى كه طرف را لوس كند و مغرور و خیره سر نماید.
شبانى با پدر گفت اى خردمند
مرا تعلیم ده پیرانه یك چند
بگفتا: نیك مردى كن نه چندان
كه گردد خیره ، گرگ تیزدندان
📕 حكایت هایی از سعدی
باب هشتم - در آداب صحبت و همنشینى
http://eitaa.com/joinchat/1552482314C8e4143b312