#حکایت_قاضی_وهمســـرش
قاضی عادلی در میان بنی اسراییل زندگی می کرد هنگامی که زمان فوتش فرا رسید به همسرش گفت : وقتی از دنیا رفتم مراغسل ده و کفن نما و روی و صورتم را بپوشان . هنگامی که قاضی رحلت کرد ، همسرش طبق وصیت او عمل نمود و پس از غسل و کفن کردن ، با پارچه ای روی صورت او را پوشاند اما مدتی بعد وقتی پارچه را از روی صورت شوهرش کنار زد مشاهده کرد کرمهای زیادی مشغول خوردن بینی او هستند . شب هنگام همسرش را در خواب دید و از او درباره ی وجود کرمها سوال کرد ، او گفت : روزی برادرت به همراه شخصی برای قضاوت نزد من آمدند در این لحظه من به خود گفتم : خدا کند حق با برادرت باشد . اتفاقا هنگامی که میان آن دو داوری کردم فهمیدم حق با برادرت است از این رو خوشحال شدم . حال وجود این کرمها به خاطر هوای نفسم است که در آن موقع دوست داشتم حق با برادرت باشد .
(برگرفته از کتاب قصص الانبیا، آیت الله سید نعمت الله جزائری) 😲😲
📖 @dastankm 📖