💢 از خستگی روی پاهای خودم بند نیستم! از صبح تا حالا چند کلاس پشت سر هم و کلی بالا و پایین کردن پلههای دانشکده دیگه توان و رمقی برایم نگذاشته است! به زحمت کنار جاده میروم و اولین تاکسی که میآید سوار میشوم! بیمعطلی سرم را به روی شیشه ماشین تکیه میدهم و چشمانم را می بندم! تنها به خواب فکر میکنم و حتی قراضه و کثیف بودن ماشین هم برایم مهم نیست!
📻 راننده در یک حرکت غیرمنتظرهای ضبط را روشن میکند! مدام دنبال یک حکم میگردم تا وجدانم را سریع خواب کنم!! حجمی از سوالات در این ذهن خستهام بالا و پایین میشود!! به او بگویم ضبطش را خاموش کند؟ از کجا معلوم آهنگش مجوز شرعی نداشته باشد؟ هنوز که چیزی نخوانده است!! اصلا از کجا معلوم که من به گناه بیفتم و... چند ثانیه گذشت و من به یک حکم یقینی رسیدم! در دل گفتم: حالا اگر آهنگ مناسبی نبود و مجوزی برای شنیدنش نداشتم حتما محترمانه به راننده میگویم خاموشش کند! حتی اگر خاموش نکرد، میگویم من پیاده میشوم!! به ظاهر چشمانم را بسته بودم ولی تمام وجودم گوش شده بود و منتظر تا ببینم سرانجام این آهنگ چه میشود! همینکه خواننده خواند، برایم حرام بودن آهنگ مسجل شد... اما همینکه میخواستم بگویم خاموشش کند، انبوهی از سوالات دوباره به ذهنم آمد... نکند بعضی مراجع حرام نمیدانند؟ اصلا نکند کار من جنبه هدایتی نداشته باشد و تازه ضدتبلیغ هم باشد؟؟ نکند...
📍 در همین افکار بودم که به مقصد رسیدم و از ماشین پیاده شدم! بدون آنکه حرفی بزنم! انگار دنیا روی سرم خراب شده باشد! من میدانستم و عمل نکردم! من فهم کردم حکمی را که باید انجام میدادم و...!!
📛 همین امروز استاد در مورد وسوسه خناس میگفت! همان شیطان قسم خوردهای که تنها با وسوسه ما را از پا میاندازد! با تاخیر و عقب انداختن کارها... یاد متنی که استاد سر کلاس میخواند افتادم و حالا زار زار مثل دیوانهها در خیابان میچرخیدم و گریه میکردم:
"علی (علیهالسلام) را همه میشناختند! دشمنانش بهتر از دوستانش! علی(علیهالسلام) مرد حق و عدالت بود! علی مرد همه میدانها بود، در علم، در زهد، محبت و البته ایستادگی در برابر باطل! اینکه چه شد که حافظه تاریخی مردم او و تمام رشادتهایش، و از همه مهمتر غدیر پيامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را از یاد برد بماند! نکته امیدبخش این است که حالا مردم بعد از بیست و اندی سال فهمیده بودند که چقدر به او نیاز دارند و به دورش حلقه زده و او را خلیفه خود میخوانند و امروز در این صحنهی نبرد حق علیه باطل میخواهیم به چشم خود نابودی تمام و کمال جبهه باطل را نظارهگر باشیم... تنها ساعتی دیگر ریشه کفر و نفاق برای همیشه از جا کنده خواهد شد! اما چرا دیگر صدای همهمهی شمشیرها نمیآید؟! چه شده؟ دانه دانه نیزهها به آسمان میرود و هریک قرآنی بر سر دارد! تزویر معاویه باز هم کارگر افتاد! مردمان هواپرست ظاهربین خیلی زود فریب خوردند! امیرالمؤمنان، فخر کون و مکان، قرآن مجسم را دوره کردهاند که باید دست از جنگ با معاویه بکشد! فقط ساعتی مانده بود تا پیروزی حق اما آن یک ساعت اتفاق نیافتاد و حساب جنگ برگشت! آن یک ساعت اتفاق نیافتاد و دخترکان حسین (علیهالسلام) را بردند به اسیری! کربلا خونین شد و عالمی عزادار... آن یک ساعت اتفاق نیافتاد و جامه شهادت بر تن پاکترین انسانها دوخته شد! آن یک ساعت اتفاق نیافتاد و مهدی فاطمه سالیان سال رفت به غربت غیبت... و این امیرالمؤمنین است ک گلایه میکند که غربت من از این روست که دشمن در دشمنیاش تند و شما در دفاع از حق کند بودید...
⚠️ مراقب این تاخیرها باشیم... تاخیرهایی که امامی را شهید میکند و باطلی را سر کار میآورد!" (۱)
🖊 ز . ک
(۱) #استاد_چیتچیان
#زندگی_با_قرآن
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
🇮🇷 @davat114
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زندگی_با_قرآن
⚠️ نکند یکی از شما در #نبرد با دشمن، این نبرد را رها کند تا #دشمن فرصت کند به سراغ برادرت برود و او مجبور شود با دو نفر بجنگد!
📛 برادرت دارد با دو دشمن میجنگد، چون تو وسط صحنه نیستی!
⭕️ جنگ احد همه رفتند و امیرالمومنین علی (علیهالسلام) با ۷۰ نفر یک تنه مبارزه کرد؛ چون ۷۰ نفر نبودند!
امیرالمومنین (علیهالسلام) باید با یک نفر میجنگید...!
#استاد_چیتچیان
🇮🇷@davat114