eitaa logo
دبستان دخترانه قرآنی اباصالح(عج)
524 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
5.9هزار ویدیو
209 فایل
🔸آدرس: 🔸 ۰۹۱۹۸۸۶۰۰۱۳ ۰۹۱۲۲۵۱۶۸۶۳ 🌸https://eitaa.com/ddgabasaleh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 امام‌ رضا (علیه السلام) فرمودند : ☘ حريصانه به دنبال برطرف کردن نیازِ مؤمنان ، شاد كردن دل‌های آن‌ها و برطرف كردن ناراحتی‌شان باشيد. همانا هيچ عملی پس از واجبات، بالاتر از شاد كردن مؤمن نيست. 📚 بحارالأنوار ، ج ۷۵ ، ص۳۴۶ https://eitaa.com/ddgabasaleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله 🔴 یه آقایی داره میاد!!🌺 ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/ddgabasaleh
💥 دانلود فایل الکترونیک ۳۷ عنوان کتاب شهدای استان قم به صورت 🎁 🇮🇷 به مناسبت کنگره ۶۰۹۰ شهید استان قم انتشار فایل الکترونیک ۳۷ عنوان از کتاب‌های شهدای استان توسط 📌 از علاقمندان به مطالعه کتب ارزشمند آثار دفاع مقدس، دعوت می‌کنیم، با مراجعه به سایت حماسه یاران، این کتاب ها را به صورت کاملا رایگان دریافت نمایند. 🌐 www.hamasehyaran.ir 🔻 https://eitaa.com/ddgabasaleh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚡️کارگاه تشویق وتنبیه ✨استاد ومشاور دبستان خانم جبرئیل زاده 🌹باحضور معلمان وکادر محترم دبستان 🇮🇷آموزش پایان ندارد
🌹 بوی ابراهیم را حس میکنم 🌹 پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید: چرا ابراهیم مرخصی نمی آد؟ با بهانه های مختلف بحث رو عوض می کردیم و می گفتیم: الآن عملیاته، فعلاً نمی تونه بیاد تهران و... خلاصه هر روز چیزی می گفتیم. تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه. اومدم جلو و گفتم: مادر چی شده؟ گفت:من بوی ابراهیم رو حس می کنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و... وقتی گریه اش کمتر شد گفت: من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده. مادر ادامه داد: ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می گفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمی گردم. نمی خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه. چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می کرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی سی یو بیمارستان بستری شد. سال های بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا می بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه چهل و چهار بره و به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام بشینه، هر چند گریه برای او بد بود. امّا عقده دلش رو اونجا باز می کرد و حرف دلش رو با شهدای گمنام می گفت💔 🌷 https://eitaa.com/ddgabasaleh تربیت قرآنی 💫💫 جامعه مهدوی