eitaa logo
دعبلانه
408 دنبال‌کننده
707 عکس
268 ویدیو
43 فایل
منی که باز برآنم که #دعبلانه برایت غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت... 🌹گزیده ای از اشعار ناب فارسی @debelane
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دعبلانه
🥀گزیده ای از قصیده کربلایی اوحدی مراغه ای از شاعران عصر ایلخانان🥀 🔹🔹🔹🔹🔹 این آسمان صدق و درو اختر صفاست؟ یا روضهٔ مقدس فرزند مصطفاست؟ این داغ سینهٔ اسدالله و فاطمه است؟ یا باغ میوهٔ دل زهرا و مرتضاست؟ ای دیده، خوابگاه حسین علیست این؟ یا منزل معالی و معمورهٔ علاست؟ ای جسم، خاک شو، که بیابان محنتست وی چشم؟ آب ریز، که صحرای کربلاست سرها برین بساط، مگر کعبهٔ دلست؟ رخها بر آستانه، مگر قبلهٔ دعاست؟ هر سال تازه می‌شود این درد سینه سوز سوزی که کم نگردد و دردی که بی‌دواست ای تشنهٔ فرات، یکی دیده بازکن کز آب دیده بر سر قبر تو دجله‌هاست آتش، عجب، که در دل گردون نیوفتاد! در ساعتی که آن جگر تشنه آب خواست از بهر کشتن تو به کشتن یزید را لایق نبود، کشتن او لعنت خداست شاهان بپرسش تو ز هر کشور آمدند وانگه ببندگی تو راضی، گرت رضاست روزی ز سر گذشت تو دیدم حکایتی زان روز باز پیشهٔ من نوحه و بکاست چشم ار ز خون دل شودم تیره، باک نیست در جیب و کیسه خاک تو دارم، که توتیاست کردم به حله روی ز پیشت به حیله، لیک پایم نمی‌رود، که مرا دیده از قفاست زان چشم دوربین چه شود گر نظر کنی در حال اوحدی؟ که برین آستان گداست او را بس اینقدر که بگویی ز روی لطف با جد و با پدر که: فلانی، غلام ماست گر تن سفر گزید ز پیشت، مگیر عیب دل را نگاه دار، که در خدمتت به پاست رکن الدین اوحدی 🔹🔹🔹🔹🔹
هدایت شده از دعبلانه
🔹🔹🔹🔹🔹 یا حسین! او را بس اینقدَر که بگویی ز روی لطف با جد و با پدر که: فلانی، غلام ماست اوحدی 🔹🔹🔹🔹🔹
🌹گزیده ابیاتی از قصیده ی غرّای حکیم اوحدی در مدح مولانا امیرالمؤمنین علی علیه السلام🌹 بر کوفه و خاک علی، ای باد صبح، ار بگذری آنجا به حق دوستی کز دوستان یادآوری خوش تحفه‌ای ز آن آب و گل، بوسیده، برداری به دل تازان هوای معتدل پیش هواداران بری ای قبلهٔ روح و جسد، وی بیشهٔ دین را اسد ذات تو خالی از حسد، نفس تو از تهمت بری کافی کف کوفی وطن، صافی دل صوفی بدن هم بوالوفا، هم بوالحسن، هم مرتضی، هم حیدری هستی نبی را ابن‌عم، از روی معنی لحم و دم زان گونه بودی لاجرم، زین گونه داری سروری از جام علمت با طرب، جوشیده مغزان عرب دربسته صد معدی کرب، پیشت میان چاکری بوذر وکیل خرج تو، سلمان رسیل درج تو گردون چه داند ارج تو؟ تو آفتاب خاوری بر پایهٔ علم تو کس، زین‌ها ندارد دسترس مهدی تو خواهی بود و بس، گر مهد این پیغمبری هم کوه حلمش را کمر، هم چرخ خلقش را قمر هم شاخ شرعش را ثمر، هم شهر علمش را دری علم از تو گشت اندوخته، شرع از تو گشت افروخته از ذوالفقارت سوخته،آیین کفر و کافری هم تیغ داری، هم علم، هم علم داری، هم حکم هم زهد داری هم کرم، دیگر چه باشد مهتری؟ پیش از کسان بودت کسی، بعد از نبی بودی بسی پیشی تو، هرچند از پسی، ای نامدار گوهری ای مکیان را پیش صف، وی شحنهٔ نجد و نجف هستی خلافت را خلف، از مایهٔ نیک اختری گر با تو کین ورزد خسی، نامش نمی‌ماند بسی وآنجا که گم گردد کسی، علم تو داند رهبری رای تو جفت تیر شد، چون مهر عالم‌گیر شد عقل بلندت پیر شد، در کار معنی گستری ای گنج صد قارون ترا، گفته نبی هارون ترا زان دشمن وارون ترا، منکر شود چون سامری من بستهٔ بند توام، خاک دو فرزند توام در عهد و پیوند توام، با داغ و طوق قنبری پر شد دل از بوی گلت، زان اوحدی شد بلبلت ای خاک نعل دلدلت، بر فرق چرخ چنبری اندر بیابانش مهل، غلتان میان خون و گل جامی فرو ریزش به دل، ز آن بادهای کوثری
🔹🏴🔹🏴🔹 کردم به حِلّه روی ز پیشت به حیله، لیک پایم نمی‌رود، که مرا دیده از قفاست 🔹🏴🔹🏴🔹
حلوای نباتست لبت، پسته دهانا در باغ گلی نیست به رخسار تو مانا گفتم: نتوانی دل شهری بربودن نی، چون نتوانی، که شگرفی و توانا؟ حکیم مراغه‌ای
🔹منطق‌العشاق🔹 کسی فرهاد را گفتا: کزین سنگ رها کن دست، گفتش با دل تنگ: ز سنگ بیستون سر چون توان تافت؟ که شیرین را درین تلخی توان یافت