eitaa logo
「 دلـدادهـِ شهدا 」
718 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
437 ویدیو
7 فایل
بسم رب الشهدا🍃 دلت را که به شـهـدا 🕊️ بسپاری با چشم دل، عناياتشان را ميبينی⚘ دچارِ عشق‌امام‌حُسـیـن‌¹²⁸🖇♥ پـر از حـال بـکاء مـثلِ رقـیه-س-³¹⁵ 19خرداد 1402🌱🕊️ #فور_مطالب حرفاتونو میخونم :) https://daigo.ir/secret/4948254710
مشاهده در ایتا
دانلود
12-roze.mp3
زمان: حجم: 482.7K
صوتی روضه حضرت زهرا توسط شهید تورجی زاده از پشت بیسیم برای شهید حاج حسین خرازی 💔 @deeldadeh_shohada
「 دلـدادهـِ شهدا 」
صوتی روضه حضرت زهرا توسط شهید تورجی زاده از پشت بیسیم برای شهید حاج حسین خرازی 💔 #سالروز_شهادت @d
وقتی تو جبهه… کار گره می خورد ، شهیدخرازی به شهید تورجی زاده میگفتن کار گره خورده! روضه حضرت زهرا سلام الله علیها رو بخون بعد از چندی خط باز می‌شد ... یازهرا...💔🥀 @deeldadeh_shohada
فرازی‌از وصیت_نامه شهید خدایا . . . تو هوشیارمان ڪن تو مرا بیدار ڪن صدای العطش می‌شنوم صدای حـرم می‌آید گوش عالم ڪر است ... خیـــام می‌سوزد اما دلمان آتش نمی‌گیرد مرضی بالاتر از این !؟ چرا درمانی برایش جستجو نمی‌کنیم روحمان از بین رفته بازیچه‌ی دنیاییم ... ....🕊🕊 @deeldadeh_shohada
شهید محسن دین شعاری در وصیت خود می نویسد: مقدار پولی که هست برای کفن و دفن که انشا‌الله لازم نمی‌شود چون آرزویم این است که در صحنه نبرد تکه تکه شوم ... @deeldadeh_shohada
📝خوش دارم هیچ‏کس مرا نشناسد، هیچ‏کس از غم‏ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد، هیچ‏کس از راز و نیازهای شبانه‏ ام نفهمد، هیچ‏کس اشک‏های سوزانم را در نیمه‏ های شب نبیند.. هیچ‏کس به من محبت نکند، هیچ‏کس به من توجه نکند..! جز خدا کسی را نداشته باشم،جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم. جز خدا انیسی نداشته باشم جز خدا به کسی پناه نبرم ... ✍🏻شهید دکتر مصطفی چمران @deeldadeh_shohada
「 دلـدادهـِ شهدا 」
قهربودیم درحال نمازخوندن بود. نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم. کتاب شعرش رو برداشت و با
بیاین ما هم مثل شهید بابایی که وقتی ازش پرسیدن عباس جان چه خبر ؟ جواب داد به نگهبانی دل مشغولیم که غیر از خدا کسی واردش نشود ؛ به نگهبانی ِ دلمون مشغول باشیم . . .
2.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 سکانسی عاشقانه و عارفانه از سریال شوق پرواز 🖤 خاطره ای از همسر شهید بابایی : در دوره عقدمان در دانشسرای مقدماتی تحصیل می‌کردم. مدت کمی مانده بود تا ازدواجمان. عباس به من یک پالتو پوست هدیه داد که خیلی زیبا و گران‌قیمت بود. طبیعی بود که از این هدیه خوشحال شوم اما از این کارش تعجب کردم و به او گفتم: «عباس، این پالتو پوست خیلی زیبا و گران است. شما که به دنبال این چیزها نیستی، پس چرا برای من خریدی؟». چند روزی گذشت. عباس مرا به خانواده‌ای فقیر معرفی کرد. وقتی با آن خانواده صحبت کردم، با خود گفتم باید این پالتو را به این خانواده بدهم. اما چون هدیه بود و برای من ارزشمند، با عباس مشورت کردم و گفتم: «عباس، یک چیزی بگم؟» او لبخندی ‌زد و گفت: «خب بگو چیه؟» گفتم: «من که می‌دانم تو متوجه شدی؛ اما چون احساس کردم هدیه‌ای که به من دادی خیلی ارزشمند است، می‌خواهم آن را به خانواده فقیری که معرفی کردی، بدهم». اشک از چشم‌های عباس جاری شد، خدا رو شکر کرد و گفت: «ممنونم از تو ... » @deeldadeh_shohada
خیلی اهل زیارت عاشورا بود. به من توصیه می‌کرد که هر روز یا حداقل هفته ای یک بار زیارت عاشورا بخوان. گاهی برای آمادگی جسمانی، کوهنوردی شبانه داشتیم. توی مسیر از ثمرات زیارت عاشورا می‌گفت. از کربلا که حرف می‌زد، خیلی شوق داشت‌. وسط صحبت هایش بغض می‌کرد. نمی‌توانست خیلی ادامه بدهد. بار ها دیده بودم که اسمِ امام حسین (ع) می‌آمد بغض می‌کرد. به نقل از دوست شهید @deeldadeh_shohada