نمیدانم اُمید را چه تعبیر میکنی. برای یک شمعدانی خسته، جوانهای تازه، برای گندمزارهای بیرمق، هجوم باران، برای ماهی ساحلدیده، آغوش آبی دریا، برای من اما، وقتی نگاهم میکنی، هزار هزار شکوفهی اُمید میشکفد. جهان من، از خندههای تو پُرامید است …
با دویست و چند تکه استخوانم دوستت دارم !
و چند سال باید بگذرد تا استخوانهای آدم ،
همه چیز را فراموش کنند ؟ با من بگو . . .
بگو قلبها فراموشکارترند ، یا استخوانها : ) ! ♥
بداهه نوازی تار.mp3
4.87M
«کلمات گاهی مثل خردههای شیشهاند
دهان آدمی را پر میکنند. اگر سکوت
کنی درد میکشی، اگر حرف بزنی
دهانت پر از خون میشود.»
- جمال ثریا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر دلم تنگ شد برات🫀🧠:)
#زخمکاری۲
خاکیان بالاتر از افلاکیان میایستند
عشق از انسان چه موجود غریبی ساختهست
- فاضل نظری
حسودی؟
شمابهشبگوحسودی ؛ منمیگم دوستداشتن!
منانقدریمیدونمکهاونمالِمنه
منفقطازچیزیکهمتعلقبهمنِمحافظت میکنم ..
حسودیوقتیِکهچیزیُمیخوایُ برایِتونیست .
منهرکسیُبیشتردوستداشتهباشم ، بیشترم *بهقولِ * تو نسبتبهشحسودم ..
چیزیکهمالِمنه ؛ ینیفقطباید برایِمنباشه .
اگهقرارههمهداشتهباشنش ؛ مننمیخوام .