eitaa logo
🇮🇷 دلـتنـگـ♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ
554 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
26 فایل
🙃گذشت‌و‌گذشت.... روزی‌شد‌که‌تصمیم‌گرفتیم‌یه‌محفلی‌داشته‌باشیم‌که‌با کمک‌هم‌رشدکنیم...🦋 💔|دلتنگِ|⁦♡⁩مولامونیم‌وامیدواریم‌باایجاداین‌کانال انشاالله‌بتونیم‌حتی‌شده‌یه‌قدم‌کوچیکی‌برداریم:-)⁩🔮و سرباز‌آقامون‌بشیم☘️انشاءالله🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از افـ زِد ڪُمیـلღ
زن بود مادر بود ایرانی بود به دست جنایتکارترین رژیم تاریخ به شهادت رسید. اما روشنفکران مدعی حمایت از زن، زندگی و آزادی، نه غمگین می شوند، نه هشتگی می زنند! چرا؟ چون محجبه است... چون شعار احترام به عقاید مختلف شان صرفا وسیله برای توجیه اعمال خودشان است!
۴. پایم را که توی حسینیه گذاشتم، مداح گفت: آقایون فاصله بگیرند، بذارن تابوت رو خانوم‌ها بلند کنند. خدا را شکر جمعیت خوبی توی حسینیه جمع بودند. می‌شد روی رود شدنشان حساب کرد. تابوت را بلند کردند و مثل سبد حامل موسی بر روی نیل، شانه به شانه فرستادند جلو. انگار هنوز لیاقت قدم‌های موسی را نداشتم، پیکر به شانه‌ام نرسید. شاید هم هنوز توی لبخند شهیده غرق بودم. غریق چطور می‌تواند ناجی شود؟! هرچه بود دنبال سر جمعیت راه افتادم. پیکر شانه به شانه جلو می‌رفت و از من دور می‌شد، برایش از راه دور دست تکان دادم و خواندم: صدایت می‌زنیم از دور و مشتاقیم پاسخ را... ۵. من حواسم به پیکر بود. نه مداح را می‌دیدم، نه سِن کنار حیاط را. اما گوش‌هایم می‌شنید که روضه‌ی حضرت زهرا می‌خوانند. یک آن گمان کردم یکی تک‌تک مویرگ‌های قلبم را گره زده، نه خونی می‌رفت. نه خونی می‌آمد! ناگهان مداح گفت: تو رو خدا نگاه کنید شهیده چه بچه‌هایی تربیت کرده، همه سینه‌زن. تازه چشمم به سآن افتاد. یخ زدم. چشم‌هایم دو تا ترک پوستی بودند که از سرما بی‌وقفه خون می‌باریدند... بزرگترین پسر، خواهرش که کوچک‌ترین فرزند بود را بغل گرفته و تلاش می‌کرد دوتایی سینه بزنند، دوتا پسر و دختر وسطی هم رو به جمعیت‌ سربندبسته‌ ایستاده و آرام سینه می‌زدند. پسر دوم اما انگار بی‌قرارتر بود. دلش تاب نیاورد که این دقیقه‌های آخر باهم بودن را از دست بدهد و رفت کنار تابوت مادرش. همان پسری که در جواب تسلیت زنی گفت: "راه مامان بابامون رو ادامه می‌دیم، همه‌مون شهید می‌شیم". یکهو انگار فاطمیه شد و کلمه‌ها دنبال سر هم جلوی چشمم رژه رفتند: مادر هرکاری کند، بچه‌ها یاد می‌گیرند. مثلا اگر شهید شود! ۶. هر پنج بچه رفته‌ بودند کنار تابوت مادر. دور و براشان شلوغ بود. همه‌ی زن‌ها و مردها می‌خواستند، عطر و گردی از تابوت را به نیت تبرک، توشه بردارند. من اما حواسم دوباره پرت لبخند شهیده شده بود. کلافه شده بودم. انگار می‌خواست چیزی را بفهمم که نمیفهمم. بالا تا پایین جایگاه را با چشم گذراندم. یکهو انگار سلول‌های خاکستری مغزم فعال شدند. تابوت شهیده را توی چفیه پیچیده بودند و کنارش پلاکاردهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل گذاشته بودند. جواب همینجا بود. علامت سوال ذهنم پاک شد و به جایش چند ستاره‌ی روشن، مسیری را نشانم دادند: طوری زندگی کن که پیکرت را توی چفیه بپیچند و زیر تابوتت مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل بگویند! ✍ فاطمه سادات مظلومی ۲ . ۱۴۰۳/۸/۱ 😭😭😭😭😭
۷. توی جمعیت چشم گرداندم که سایر اعضای خانواده‌ی شهید و شهیده را پیدا کنم. پیرمردی کت و شلواری که روی دوشش چفیه انداخته بود، چشمم را گرفت. متفاوت از دیگران بود. حیران و نامنظم سینه می‌زد. یاد فیلمی افتادم که چندسال پیش در فضای مجازی پخش شد. مُحرم بود. بدون اینکه دسته‌ای توی خیابان باشد، پیرمرد توی پیاده‌رو راه می‌رفت و زنجیر می‌زد. همه می‌گفتند او در مجلس عالَمِ دیگری شرکت کرده. توی همین خیالات بودم که کسی به پیرمرد سینه‌زن نزدیک شد. تسلیت گفت و شانه‌اش را بوسید. او، پدر شهیده بود. تحلیلم درست از آب درآمد: او در میان جمع و دلش جای دیگری بود! ۸. صبوری ویژگی بارز تک‌تک افراد منسوب به و همسرش بود. هرچه امیر عباسی و مداح دیگر روضه‌ی روز عاشورا را شدیدتر و بازتر خواندند، باز صدای این خانواده بلند نشد. فقط رد اشک روی گونه‌ها پهن و پهن‌تر می‌شد. خواهر شهید عواضه سکوت مطلق بود. با کسی حرف نمی‌زد. اصلا نمی‌دانم فارسی بلد بود یا نه. اما مادرش فارسی را خوب می‌فهمید و با همان لهجه‌ی عربی به ابراز محبت تک‌تک آدم‌ها، جواب می‌داد. یاد آن جمله‌ی ماندگار سیدحسن نصرالله افتادم که وسط سخنرانی عربی گفت: شویه شویه، یواش- یواش! هرچه عربی زبان دین ماست، انگار این روزها فارسی تبدیل به زبان مقاومت شده است! ۹. مراسم حدوداً دو ساعت طول کشید. آخر سر هم با چند شعار حیدر حیدر و مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل تمام شد. جمعیت یکی‌یکی و دوتادوتا حیاط معراج را ترک می‌کردند. دلم نمی‌خواست بروم. بیرون خبری نبود. سرد و ساکت و سوت و کور. غرق در روزمرگی. مملو از آدم‌هایی که امشب را مثل هزاران شب دیگر، طی می‌کردند بی‌آنکه بدانند امشب چه گنجینه‌ای در گوشه‌ای از شهرشان می‌درخشد. یکبار دیگر به تابوت نگاه کردم. عجب زنی بودید شما! خوب زندگی کردید، خوب سفر کردید و خوب یادگارهایی از خودتان به جا گذاشتید... کاش امشب از آن بالا دعایمان کنید. دعا کنید ما هم آنطور شویم که بود و نبودمان بدرد اسلام و انقلاب بخورد! ✍ فاطمه سادات مظلومی پایانی. ۱۴۰۳/۸/۱ 😭😭😭
https://EitaaBot.ir/counter/w9bqfv بزنید روی لینک شریک شوید 👆👆
فردا دومین سالگرد وصال اقا ارمانه اما یه سوال منو تو کجای راهیم ؟! شما که خوبید امان از من.... ایا می دانستید که اگر از روزی که ارمان رفت تا امروز تلاش میکردیم و گناه نمیکردیم جای امیدی بود ولی‌.... ما جاموندیم اول از شهیدانه زندگی کردن بعد از شهادت «شبیه ارمان» با چند نفر از دوستانش ، هنگام ِ وقوع ِ سیل ، به روستاهای اطراف ِ شهر ِ پل دختر رفت . مدتی آنجا بود و به مردم خدمت می کرد . در ایام ِ‌شیوع ِ کرونا ، کمر ِ همت بست و برای ضد ِ عفونی کردن ِ معابر و کمک به مدافعان ِ سلامت حاضر می شد . بعد از آن ، در جریان ِ آشوب و اغتشاش هم حاضر بود و به کمک ِ مردم و مدافعان ِ امنیت شتافت . به روایت از پدر ِ شهید 🌺'🩷. ارمان اهل کار بود تو همه عرصه ها خودشو رسوند به جهاد مثل ارمان باید باشیم کار کنیم کار جهاد در هر عرصه ای حالا چه کنیم؟! من چندتا کار معرفی میکنم سعی کن شرایط هرکدوم داری اجرا کنی 1)این کارهارو میتوانید به طور مجازی یا حضوری انجام بدید (حتی افرادی که شرایط بیرون خانه رفتن ندارن) بسیج تبلیغ کتاب و یا اسلام در بین دوست و اشنا و مدرسه و... هرجا که موقعیت وجود داره رسوندن صدای مظلومان غزه به مردم خدمت در هیئت افزایش دادن امید جوانان در کانال ها و... تبلیغ شهدا که به گفته حضرت اقا کمتر شهادت نیست خدمت در مسجد (اگر توان حضوری ندارید میتوانید به صورت مجازی از عظمت و ثواب مسجد بگید) تبلیغ قران وحجاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوستت‌دارم... انقدر‌که‌همه‌دوست‌داشتنی‌ها؛ به‌آن‌حسادت‌می‌کنند:))🌱! ❤️‍🩹 ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
میگفت: اگه‌ یهو دلت‌ یاد ِ امام‌ حسین کرد ُ دلتنگ‌ شدی‌ بدون‌که امام‌ حسین‌ دلتنگت‌ شده‌ .. نه تو ❤️‍🩹:)) ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
سلام و احترام : ✅میدونید این چه محصولیه ⁉️ کوکا کولا ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
اینم برعکس میشه‼️ لامحمد لامکه 😳در ایران باید فروخته بشه❓ ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
هدایت شده از { مأوا..
عارف ۷۳ ساله به جای نخبه‌ی ٣۵ ساله‌ که مدال طلای المپیاد ریاضی رو داشت و با حکم شهید رئیسی به عنوان رئیس سازمان ملی هوش مصنوعی منصوب شده بود. ♡ @maevaa_ir
وقسم به غروب جمعه 🙂❤️ ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ اگر خواستگاری فقط درس خوند ولی خونه و ماشین داشت ، خطرناکه . چون حامی داشته . شاید جنم نداشته باشه ... ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 | ببینید _ (استوری) 🎧 | ما میمیریم برات یا اباعبدالله 🎤 | کربلایی حسین طاهری ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
شیطان‌اندازه‌ی ‌یک‌حبہ‌قنداست! گاهی‌می‌افتدتوےفنجان‌دلِ‌ما آرام‌آرام‌حل‌مےشود! بی‌آنکہ‌اصلاًمابفهمیم وروحمان‌سرمےڪشدآن‌را...!🚶‍♂ •─────•✿•─────•‌‌ ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
وقتی‌دآر؎گنآھ‌میڪنی؛ بھ‌این‌فڪر‌ڪن‌کھ‌اگھ‌تو‌ همون‌حآلت‌گنآھ‌ڪردن‌ مھلتت‌تموم‌شھ‌و‌بر؎پیش‌خدآ... روت‌میشہ‌نگآش‌ڪنی:(💔؟ ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و منی که تا حالا نرفتم باید بگم منم بطلبم بابا حسینم💔🥺🫂 نـــوازش روح: کوله بار عشق، ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراقب باشیم در جنگ امروز مانند زبیر نشویم!!!؟؟؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
🔮 تاریخ همان است 💥حسینی و یزیدی ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مملکت آخوندی ♻️پاسخ امام خمینی رحمةالله‌علیه به کسانی که با تمسخر می‌گویند مملکت آخوندی ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy
📣 ثبت نام ازدواج دانشجویی از فردا آغاز می شود 🔸ثبت نام بیست و هفتمین دوره ازدواج دانشجویی از فردا شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳ آغاز شده و تا ۳۰ آبان ادامه دارد. 🔸در این دوره اعزام دانشجویان به مشهد مقدس از ۲۶ آبان آغاز می‌شود و ۳۰ کاروان ۳۵۰ زوجی به مشهد مقدس اعزام می‌شوند. ✍|دلتنگ|⁦♡ @deeltangy